رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کاوه شدن

فرهنگ ایرانیان، هیچگاه و هرگز از عصر سلسله ساسانیان با «تاریخ قدرتها و حکومتها» اینهمانی نداشته است؛ بلکه به شدّت در تقابل با آنها بوده است.موبدان میترائیسم برای آنکه بتوانند خونریزی و غارت و چپاول و ستمگری سلاطین بی فرّ را توجیه کنند، ماسک «خداوند مهر» را به چهره «میتراس» آویختند و به لت و پار کردن پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران کوشیدند که ارثیه آنها به موبدان زرتشیگری نیز رسید. تلاش «زرتشت» برای اصلاحگری در دین میترائیسم با شکست روبرو شد؛ زیرا با متولیان «قدرت» در آمیخت و سنّت میترائیسم را تداوم داد و میتوان در سراسر آنچه که به نام «اوستا و گاتا» معروف است، کشمکشهای هولناک و تحریفها و تقلیبها و تحذیفها و زشتکاریهای موبدان را تمییز و تشخیص داد. ارثیه هولناک میترائیسم و زرتشتیگری، سپس به اصحاب »یهودبّت و میسخیّت و اسلامیّت» رسید. در اسلام نیز، «الله» برای پوشاندن چهره کریه و به غایت زشت خود و آمریّتهای اقتلویی و نفله ای اش، ماسک «رحمان و رحیم» را بر شمشیر خونریز خودش آویخت و آن را به دست متولیان و خلفایش برای اجرای متداوم خونریزی داد.

پروسه تحریف و تقلیب و مصادره به مطلوب کردن فروزه های خدایان ایرانی که محصول تجربیات اقوام ایرانی در گردآمد و باهمزیستی آنها بود از طرف قدرتپرستان بی فرّ به غارت رفت و علیه پرنیسپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران، هدفمند و مغرضانه، تجاوزات آشکار و پنهان به همّت موبدان و متولیان و خادمان قدرت صورت گرفت. هنوز که هنوز است زبانهای اقوام ایرانی از بزرگترین پاسداران و نگهبانان فرهنگ ایرانی هستند که حقوق آنها از طرف حُکّام نالایق تا امروز پایمال شده است. در «زبانهای عربی، کردی، ترکی، گیلکی، مازندرانی، لری، بلوچی، سغدی، تاجیکی، پشتو و خوارزمی و دیگر زبانهای ایرانی» میتوان اصالت معانی و تصاویر کلیدی اسطوره های ایرانی را تمییز و تشخیص داد؛ نه در زبان رسمی و کلیشه ای و ساخته و پرداخته موبدان تبهکار. بُنمایه های فرهنگ ایرانیان [= گزند ناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی»] از همان سپیده دم تاریخ و فرهنگ جهان آرایشان به شدّت با قدرت و آزار و خشم حکومتگران نالایق و بی فرّ در تقابل و مبارزه بوده است تا همین ثانیه های گذرا. پژوهشگری که نتواند پروسه پیکارها و کشمکشها و زیر و بمها و تضادهای اصولی و کلیدی را در متون و آثار به جا مانده از کشمکشهای هزاره ای با زبانی مستدل و منطقی و برهانی مغزدار در زبان فردی خودش بدون رعایت آئتوریته ها و مراجع و اساتید مدّعو و امثالهم به رشته تحریر در آورد، سخنانش و نوشته هایش، ارزش مطالعه نیز ندارند، چه رسد به اهمیّت دادن به آنها. اینکه ما تصوّر کنیم و بدتر از همه به خودمان تلقین کنیم که آنچه را به نام «تاریخ و فرهنگ ایرانی» اتیکت رسمی زده اند، همان «تاریخ و فرهنگ ایرانیان در اصالت وجودی اش» است، همه و همه از ساده لوحی و بیخبری و متابعت و نیندیشیدن و مغعولیّت معصومانه حکایت میکند. تبهکاری و دستکاری و تحریف و تقلیبی که در متون ادبیات بازمانده قبل از فروپاشی ساسانیان به جا مانده اند، میتوانند کوشندگان آزادی و مشتاقان شناخت و آگاهی و دانش بی غرض و مرض را بیانگیزانند تا - چنانچه دلیر و تشنه شناخت باشند- خودشان بدون متابعت و دنباله روی کردن از طیف گوناگون اساتید باختری و خودی به جستجو و کاوشگری بکوشند. هدف از تحصیل در رشته های «ایرانشناسی و ادبیّات فارسی و عربی» نباید این باشد که محصولات قلمی و نظری اساتید را تکرار کرد و بر «حجّت محض بودن و صحت نظرات آنها» مُهر قطعیّت اعتباری و سند سنجش ناپذیر زد. هیچکدام از اینگونه گرایشها با هنر پژوهیدن و سنجشگری و اندیشیدن با مغز خود، سنخیّت ندارند و هرگز و هیچگاه نیز، چیزی بر «شناخت و آگاهی» ایرانیان در هیچ دوره ای از تاریخ نخواهند افزود. نه امروز. نه فرداها.
مسئله حادّ امروز ما باید تلاش برای ریشه یابی دلایل «فلاکتهای فرهنگی و اجتماعی» و فروپاشی و آسیب دیدن «پرنسیپهایی» باشد که در طول قرنهای قرن از طرف »حُکام و طیف تابع آنها» اجرا شده اند. اینکه ما تصوّر کنیم دیگران میتوانند ما را از باتلاقی که محصول قرنها نیندیشیدن و سنجشگری و سرند نکردن میراثهای نیاکان و اجداد و پدرانمان است به بیرون آورند و به جایی نشانند که لیاقت آن را داشته باشیم، همه و همه خودفریبی محض است و علائم نحیف بودن. ایرانی جماعت تا زمانی که نفهمد و در نیابد که «تخمه خود زاست» و استقلال و شکوفایی و ارجمندی اش در گرو زایش و پیدایش گوهر جوینده و پرسنده و نوآفریننده خودش است، اگر سالهای سال نیز به همین روالی بزیید که تا کنون زیسته است، بی شک، انواع و اقسام حکومتها از نوع فقاهتی برسرنوشتش حاکم مطلق و مستبد خواهند ماند و مدام حسب وضعیّت دوران، انواع و اقسام ماسکها را بر خود خواهند آویخت و به همان تبهکاریها و جنایتهایی اقدام خواهند کرد که تمام حکومتهای غاصب از عصر ساسانیان تا حکومت خلفای الله امتداد داده و اجرا کرده اند.
«خود بودن، خود شدن، راه خود را آفرین و رفتن»، به دلیری کاوه سان محتاج و منوط است؛ طوری که انسان جوینده و تشنه استقلال فکر، جرات کند در بارگاه ضحّاک ماردوش، فریاد سر دهد که: «ستم را، کرانه بُوَد». تکرار و دست به سینه ایستادن در برابر ضحّاک و تایید و تصدیق جنایتهای او با «پژوهیدن و پرسشگری و شک کردن»، هیچ سنخیتی و مطابقتی ندارند. حقیقت را گفتن و عمری ملعون و مطرود و گمنام و تنها ماندن، شرف دارد به دروغ گفتن و تظاهر کردن و تکرار و غرغره نظراتی که بر هیچ «پژوهش سنجشگرانه و استدلال ژرف و کنکاوی و شکّ فردی انگیزشی» استوار نیستند.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

پ., 04.07.2024 - 23:11 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید