قرنفیل عزیز، با اجازه نام مرا که به اشتباه بهنام نوشته بودید در کامنت تان اصلاح کردم. و اما پرسشهای شما. سئوالهای خوبی طرح کرده اید. شاید بهترین پرسشهایی هستند که در مورد مقاله از سوی خوانندگان مطرح شده اند. ممنون از شما. و اما پاسخ آنها: 1- مدرن یعنی چه؟ مقوله ی مدرن از مقولات « مدرنيت یا مدرنيته» است و به معنای «امروزی»، روشنگر و روشنگری شده و عقلانی ست.و در رابطه با متضادش ، چیزهای جامد، جزم اندیشانه و سنتی و تحکم آمیز ، معنی « نو» را میرساند. برای درک مفهوم آن لازم است «مدرنیت» در ابعاد گوناگون- به ویژه ادبیات- از دوره ی «عقلانیت و روشنگری در اروپا و قرن 19 و 20 » مورد مطالعه جدی قلمزن قرار بگیرد. مدرن، نو، است. هر آن چیزی ست که از درون «سنت»، به طور طبیعی رشد کرده و آنرا در پایه ی پیشرفته ای «نفی» میکند. با تکیه به عقلانیت و دید علمی-منطقی. در ارزشها و ساختار، نسبت به زمان پیشین.
قرنفیل عزیز، با اجازه نام مرا
قرنفیل عزیز، با اجازه نام مرا
آ. ائلیار
برای پاسخ دهی بهتر به نیازهای روحی انسان. 2- برای اینکه اثر مدرن نامیده شود ضروریست «سنت» در آن به صورت طبیعی و نه مکانیکی نفی شده باشد. در ساختار، و ارزشها. یعنی در قالب -محتوا- زبان- هنر. زیبایی شناسی... با توجه به مدرنیسم و پسامدرنیسم. و متد مکتبهای ادبی جدید. اینها مهمترین مشخصات اثر میتواند باشد.3- مدرن بودن میتواند قالبهای تازه و محتوا های پیشرفته و متد مکتب ادبی تازه داشته باشد. اما «مشخص» است. خاصه ی آن همان «نو» بودن است. دین- خرافات- آداب و رسوم ، بخشی از «سنت» است. یعنی «کهنه» است. مدرن نیست. اما «علم» و « منطق» و خردگرایی در برابر آنها «نو» است. یعنی مدرن است. هدایت در داستان نویسی- زمان خود- «مدرن» است. در قالب و محتوا. اما «داستان نویسی و داستانگویی» پیش از هدایت در زبان فارسی «کهنه و سنتی» بود. در شعر هم همینطور است. اوختای در خیلی از شعرهایش مدرن و نو است. ولی شعرسنتی ما کهنه است. هم در قالب و هم در ارزشها.پس مدرن بودن «مشخص» است و « قالبها» و «محتوا» های مختلف نو میتواند داشته باشد. تنها خاصه ی آن «نو بودن» است. « عنصر نو» در همه زمینه های اثر، مدرن بودن آن را تعیین میکند. مفهوم نو را هم در بالا توضیح دادم. متد رئالیسم « جادویی» ، نو است در برابر متد های پیش از خود. که ساعدی پیش از مارکز در زبان فارسی این فرم را بکار برده است.3- غیر مدرن در کل قدیمی،کهنه، جامد، جزم اندیش، آمرانه، و سنتی ست. یعنی در ارزشها غیر علمی و غیر منطقی ست. در قالبها فرمهای گذشته را مورد استفاده قرار میدهد. 4- هر نفی یی نو و پیشرفته نیست . نفی ارتجاعی و عقب مانده هم وجود دارد. مانند نفی اندیشه در فرم. فرم بدون اندیشه؛ نیز یک نفی است. مثل جمله، بدون معناست. ولی این نفی، یک نفی حاوی عنصر نو- پیشرفته، در مرتبه ی بالا نیست. چرا که نیاز روحی انسان به اثر را «بهتر» پاسخ نمیدهد که هیچ، بل اصلاً بی جواب میگذارد. از سوی دیگر زاده ی پیشرفت طبیعی درون خود پدیده نیست. 5- امیدوارم به مباحثی که توضیح آنها به کتابها نیاز دارد درحد یک کامنت پاسخ روشن و دقیق داده باشم. ساغ اولون.