سیدجواد طباطبایی در گفتگو با
ناشناس
سیدجواد طباطبایی در گفتگو با شماره جدید مهرنامه که در واقع شرح بخشی از زندگی نامه وی بود به مسائلی همچون پیشه وری، فرقه دموکرات، پان ترکیسم و ملی گرایی پرداخت.
به گزارش سایت خبری – تحلیلی آذری ها استاد جواد طباطبایی در گفتگو با مهرنامه با اشاره به تجربه های تاریخی عنوان داشت "زمینه رشد پان ترکیسم اشکالات مدیریتی در کشور است اما قدرت های منطقه ای نیز در تداوم آن نقش اساسی دارند". وی با اشاره به وجود زبان های محلی در ایران ادامه داد: زبان های محلی ایران از لحاظ فرهنگی فاقد اهمیت اند و بیش از این قابلیت بسط و گسترش ندارند. محمد قوچانی،حامد زارع و محمد هاشمی در گفتگو با جواد طباطبایی اظهار داشت که زاد روزش توام با تسلط ارتش سرخ و فرقه دموکرات پیشه وری بر تبریز بوده است.
در زیر بخش هایی از مصاحبه طولانی جواد طباطبایی را با مهرنامه می خوانید.
علاقه مندان می توانند برای خواندن بخش های دیگر آن و همچنین دهها مطلب دیگر در حوزه علوم انسانی به شمار جدید (تیر 1392) مراجعه نمایند.
هاشمي: شما آذري زبان بوديد و در مدرسه فارسي را فراگرفتيد. آيا تضاد ميان آذري انديشيدن و فارسي سخن گفتن را هيچگاه احساس نكرديد؟ قبل از آن بفرماييد كه از چه زماني با زبان فارسي مواجه شديد؟
من در خانواده آذريزبان به دنيا آمدهام و طبيعي است كه زبان مادريام آذري باشد. اما به خاطرم ميآيد كه وقتي راديو را به گوشمان ميچسبانديم تا بتوانيم از پس تمام خشها و پارازيتها، برنامه گلها را بشنويم، از نخستين مواوقعي بود كه با زبان و ادبيات فارسي مواجه ميشديم. عمويم علاقهاي به موسيقي ايراني داشت و شنونده دايمي برنامههاي گلها بود. در حاشيه بگويم كه با او چند بار آواز خواندن اقبال آذر را به طور حضور شنيدم. علاقهاي نيز به ظلي داشت كه در همان زمان مرده بود اما آواز او را بسيار تعريف ميكرد، باري، طبيعي است كه تا وقتي در دبستان بودم، چندان فارسي نميدانستم، اما وقتي وارد دبيرستان شدم بهطور كامل ميتوانستم فارسي بخوانم و تا حدي نيز صحبت كنم.
هاشمي: در مورد احساس ناسيوناليستي چه چيزي ميتوانيد بگوييد؟ شما گفتيد كه تعلق خاطري به فرقه دموكرات نداشتهايد، اما در گل نگاه مثبت به آنها داشتيد يا منفي؟ نگاهتان به آذربايجان و نسبتي كه با ايران در ذهن شما ميتوانست داشته باشد را نيز توضيح دهيد.
نگاهم به فرقه دموكرات هرگز چندان مثبت نبود و در مورد جدا شدن آذربايجان از ايران نيز اصلاً ديدگاه مثبتي نداشتم. اما اقداماتي كه فرقه دموكرات در تبريز انجام داده بود، موجب شده بود كه مردم در مورد آنها به افسانهپردازي و اسطورهسازي روي آورند. به عنوان مثال زماني در تبريز قحطي نان پيش آمده بود و نانوايان شهر نان نميپختند يا اگر ميپختند، گران ميفروختند. نزد عامه مردم مشهور است كه پيشهوري قول داده كه ظرف دو ساعت موضوع را حل ميكند. رئيس فرقه به اولين نانوايي كه ميرسد از شاطر ميخواهد كه چند نان به او بفروشد.
بریده ای از مطالب سطحی و تحریف گرایانه ارگان فرقه در 1324
وقتي شاطر از فروختن نان سر باز ميزند، پيشهوري دستور ميدهد كه نانوايي بيچاره را زندهزنده در تنور بيندازند. صبح روز پس از اين ماجرا همه نانواييهاي شهر باز بوده و به تعداد كافي و حتي مازاد مورد نياز اهالي تبريز نان وجود داشته است. مردم نيز اين اتفاق را سحر و جادوي پيشهوري در حل مشكلات اقتصادي ميدانستند و آن را براي يكديگر تعريف ميكردند. از اين داستانها در كودكي بسيار شنيده بودم بيآنكه كه علاقهاي به فرقه پيدا كنم. البته اين ماجرا يك فاجعه تمامعيار است، اما فرقه دموكرات اقدامات مؤثري نيز در تبريز انجام داده است. در مورد همان خيابان فردوسي گفتم از وسط شهر ميگذشت و به بازار ميرسيد، نيز ميگفتند كه در سال 1324 پيشهوري در طول يك شب مقررات منع آمد و شد برقرار كرده بود و تا صبح خيابان را آسفالت كرده بود و ظاهراً دوام آسفالت تا همين چند سال پيش هم تصور عمومي را تحت تأثير خود قرار داده بود. البته به احتمال بسيار برخي از اين داستانها افسانه باقي است، اما به هر حال نخستين دانشگاه تبريز و ايستگاه راديويي شهر را فرقه دموكرات ايجاد كرد. اما به هر حال تجزيهطلبي فرقه امري نيست كه بتوان آن را به مسامحه برگزار كرد. براي من وحدت سرزميني ايران هميشه يك اصل غيرقابل بحث بوده است.
قوچاني: شما موقعي كه در تبريز بوديد، خودتان را ابتدا آذربايجاني ميدانستيد يا ايراني؟ تضادي در كار نبود؟
در آن موقع ما اصلاً تصور جداييطلبانه از آذربايجان نداشتيم. بلكه فكر ميكرديم كه يكي از ايالات مهم ا