اینکه طباطبایی در آخرها میگه "فارسها مغبونند، چون ترکی را نمیفهمند" جداً درسته. زیرا من همیشه حسرت قومیتهای ترک و لر و کرد را خورده ام که زبان مرا میفهمند ولی من از زبان آنها درکی ندارم. این را البته میشه با کلاس دیدن و معاشرت با اهل آن زبان درست کرد.
بعد جایی میگه "نمیتوان گفت ما را در مدرسه مجبور به فارسی خوانی میکردند...ما هفته ای چند ساعت فارسی داشتیم و در زنگهای تفریح و بعد از مدرسه هم ترکی حرف میزدیم" تا آنجا که من از ترک زبانها شنیده ام، این درست نیست. برنامه ی هفتگی شامل فارسی و حساب و دینی میشده که در سراسر ایران کتابهای یکسانی داشته. خب آیا یچه ی ترکی که وارد مدرسه میشده، نبایست یا نباید اول فارسی را یاد بگیره تا بعد به درک متون فارسی و حساب و...برسه؟ آیا معلم مجاز به عرضه ی متن ترکی بوده؟ نه. بچه دقیقا وارد یک کلاس زبان خارجی میشده/میشه . وگرنه پیداست ...دنباله در ستون پایین
خب از دید من بزرگترین امتیاز این جناب دور بودنش از تعصبهای رایج بود که راه را برای گفت و شنود باز میگذارد و انعطاف میآفریند که این نوید یخش است و گشایش را به هرحال به سویی منطقی راه میبرد.