رفتن به محتوای اصلی

رازی عزیز، تا کامنت شما از

رازی عزیز، تا کامنت شما از
آ. ائلیار

رازی عزیز، تا کامنت شما از سوی مسئول تأیید شود من سخنانی در این رابطه می نویسم. شاید برخی نکات در مورد عمل ما که پوشیده است روشن شود. پرداختن به مطالب برخیها از سوی اعضای مدیریت بستگی به «کیفیت دیالوگ» دارد. اگر دیالوگ بدون پیشداوری و قصد و غرض باشد، اگر هدف این باشد که مثل دو نفر آزمایشگر در آزمایشگاه چیزی را که «پوشیده و نادانسته» است بیابند، دیالوگ بسیار سازنده و مشکل گشاست. فکر میکنم بیش از نیمی از مسایل و مشکلات ما برای ساختن زندگی زیبا و ارتباطات بهتر حل میشود. برای با هم بودن و با هم ساختن ، ارتباط و دیالوگ زیبا و سازنده لازم است. و اینها را هم بناچار باید ایجاد کنیم. متإسفانه، دریغ و دردا ، که گاهاً با برخیها عملاً ممکن نیست. دوستمان آقای بهنام از مدیریت بعد از چند بار گفت و گوی نوشتاری با مخاطب خود صحبت را قطع کرد. من دیالوگم را با مخاطبم کنار گذاشتم.

اینها به دلیل عدم کیفیت دیالوگ -که لازم است سازنده و گوارا و زیبا باشد- صورت گرفته است. منظورآنست که «دیالوگ» با برخیها آب در هاون کوبیدن است. اینست که من و حتی دیگر دوستان گاهاً علاقه نداریم با یکی دیالوگ ایجاد کنیم.
یکی از نویسندگان مدتها می نوشت و جو صحبت را چه در سایت و چه در کامنتها سخت آشفته کرده بود. خیلی از کار بران بارها یقه من را گرفتند که « بابا، آخه تو هم یک چیزی به این بگو و بنویس. نکند تو هم همراهش هستی». گفتم گاهاً دیالوگ با یکی، ارزش آن را از بین می برد. گاهاً ما هم دوست نداریم با یکی دیالوگ داشته باشیم. از اینرو ظاهراً به نظر میرسد که بله مدیریت مثلاً یکسویه عمل میکند. از صمیم قلب میگویم در مدیریت هیچ یک از دوستان « سویه دار» نیستند. با اینکه تفاوت و تضاد نظری زیادی داریم و هر کس بر طبق اندیشه خود مستقل عمل میکند ولی هیچگاه ندیده ام « طرفدارانه و سویه دار» عمل کنند. چه من و چه دیگران . برایمان فرق نمیکند کی چه اندیشه ای دارد. و چه مینویسد. میکوشیم مثل آزمایشگران در آزمایشگاه دوستانه چیزی را «پیدا و روشن» کنیم. ممکن است اشتباه کنیم ، نادرست رفتار و عمل کنیم ، ولی «همیشه بدون غرض و قصد و اینها» برخورد کرده ایم. همواره میکوشم « نگاه برابر، حفظ حقوق، خوشی متقابل، و انسان، در مرکز توجهم باشند». امیدوارم کمتر اشتباه کنم. و زودتر اشتباهات خود را اصلاح نمایم. اندیشه ام اینست که « چیزی نمیدانم، میخواهم چیزی را با یاری دیگران بیابم، و به تنهایی امکان یافت نیست». با همه اینها - در مقابل خود کسانی را داریم که بر طبق فلسفه ی « رسیدن به ایده ی فردی ، از هر راه و شیوه ایکه ممکن است» را دستور عمل و زندگی خود قرار داده اند. این یک تضاد آشکار است. بین ما. و آدمهایی مثل من در میانه ی کشمکش این تضاد قرار گرفته اند. که شرایط خوب و دلچسبی نیست. اما واقعیت زندگی و محیط ماست. جز کوشش برای زیبایی و گوارایی راه دیگری نداریم. میدانم نخواهم رسید، و انتظارش را هم ندارم؛ اما خود این «کوشش» بهتر از تسلیم به «گنداب» است.در مورد سند و حفظ امانت و اینگونه ضرورتها منهم با شما و ناسری گرامی هم نظرم. اینها از پایه های ی رفتار و عمل و دیالوگ است. ضرورتًا باید رعایت شوند. آنکه رعایت نمیکند شاید روزی برسد که او هم به اهمیت این چیزها عمیقاً پی ببرد.