رفتن به محتوای اصلی

انصاف خریدنی نیست، باید داشت

انصاف خریدنی نیست، باید داشت
ناشناس

انصاف خریدنی نیست، باید داشت.................

به عنوان یک ایرانی که بارها گفتار و عملکرد بیرونی آقایان روحانی و قصیم را ستوده است، از ایشان می پرسم چرا لحنشان در موضع گیری های پس از استعفایشان به رنگ و بوی خصومت آغشته شده است؟ چرا آقایان گونه ای در برابر شورای ملی مقاومت موضع می گیرند که گویا ایشان و هر کسی که از شورا جدا شده است فعال ما يريد بوده است و صدها تن دیگر اعضاء شورا افرادی دست و پا بسته و فاقد قدرت تصمیم گیری و یا آنطور که آقایان به طعنه گفته اند ماشین امضاء بوده اند. آیا این گونه موضع گیری توهین به شعور و شخصیت صدها همکار شورائی خودتان نیست؟ آیا درست است برای این که حرفتان را به کرسی بنشانید به چنین شیوه هائی متوسل شوید؟

آیا درست، انسانی و اخلاقی است که در انتقاد به دیپلماسی شورا که خودتان هم معمار و گستراننده و مبلغ آن بوده اید به استدلالی متوسل شوید که فقط و فقط باب طبع و مطلوب جمهوری اسلامی است و آن را پیشتراز شما به صورتی دیگر فرمول بندی کرده بود؟ (به ویژه در مورد سوریه). آیا درست است که از موضع یک عضور شورا ــ نه به عنوان فردی بی طرف و غیر متعهد ــ از یک مجمع پانصد نفری مطالباتی داشته باشید که تحقق آنها صرفا مبتنی بر تصمیم گیری جمعی و کسب رای اکثریت است؟ آیا درست است که طرح تشکیل جبهه همبستگی ملی را پس تصویب آن در شورا به امید خدا و بغل دستی هایتان بگذارید و تحقق آن را از مجاهدین بخواهید ــ که چنین کرده اید ــ . و اگر مجاهدین در پاسختان بگویند که شما خود در این راستا چه کرده اید، آیا درست و منطقی و عادلانه است که مثلن بگوئید فقط پیشنهاد داده اید و به دیگران گفته اید برو جلو من دارمت!؟ آیا درست است که این حق را با تشبث به امر مخالفت با سانسور از شورا سلب کنید، یا بر آن روا ندارید که از یارانش بخواهد نشریات و سایت هائی را که عملا ــ نیت را که هنوز کسی موفق به خواندنش نشده است ــ در سمت و سوی اهداف و برنامه های رژیم قلم و قدم می زنند، تحریم کنند؟ آیا درست و عادلانه است که خواستار درهای باز شوید بدون آن که ضابطه ای برای کسانی که می خواهند ورود کنند، ارائه دهید؟ ــ ضابطه ای که متضمن سلامت و پاکی و مشخص کننده سره از ناسره باشد پیشنهادکرده اید ــ؟یادتان باشد که رژیم جمهوری اسلامی سر دکتر شاپور بختیار را در پاریس از قِبَلِ همین سیاست درهای باز برید و دکتر قاسملو و یارانش را در اتریش در متن همین شیوه شکار کرد و به قتل رسانید. آیا درست است که برای یک دستگاه تبلیغاتی که متعلق به سازمان خاصی است و شما در تعیین اهداف و استراتژی آن حق مداخله ندارید، تعیین تکلیف کنید و اگر از خواست شما تمکین نشد، آن را یکی از دلایل جدائی خودتان اعلام کنید؟ آیا درست است که برخورد یک یا چند طرفدار سازمان مجاهدین و حتی بر خورد یک عضو مجاهدین و از آن بالاتر برخورد رسمی سازمان مجاهدین با یک یا چند نفر از مبارزه بریده و به رژیم پیوسته را ــ ولو برخورد نا شایست ــ تبدیل به حکمی کلی و عمومی کنید و آن را در متن استعفا نامه تان طوری فرمول بندی کنید که گویا کل شورای ملی مقاومت و کل هواداران شورا و مجاهدین با همه ی جدا شدگان و بریدگان و نادمان از مبارزه و حتی پیوسته گان به رژیم جمهوری اسلامی برخورد های زشت و دافعه دار می کنند؟ در صورتی که چنین امری در عالم واقع هرگز اتفاق نیفتاده است و کسانی که چنین ادعا می کنند اگر کارشان و سخنشان به واقع حسب الامر رژیم آخوندی نیست و به اصطلاح ریگی به کفش ندارند، یا در ادای حکم دچار بی مبالاتی شده اند و یا نسبت به ارزش و اعتبار واژه ی "هـــمـــه " در یک بحث منطقی و مستدل، نا آگاهند. بگذارید در اینجا و در همین مورد یک مثال واقعی بیاورم: دو تن از اعضاءپیشین شورای ملی مقاومت به هر دلیلی رابطه شان با شورا قطع شده است. یکی فریدون گیلانی و دیگری آقای ایرج شکری. آیا مجاهدین و شورای ملی مقاومت و هوادارانشان با این دو فرد رفتار و بر خورد مشابهی داشته اند؟ آیا یک ده هزارم مواضعی که نسبت به فریدون گیلانی گرفته شد نسبت به آقای شکری گرفته شده است؟ تا همین الان که من این مقاله را می نویسم در جائی نخوانده و نشنیده ام که فردی از ناحیه شورا و یا مجاهدین به ایشان انگ مزدوری و کارگزاریِ رژیم جمهوری اسلامی را زده باشد، هر چند که شاید تند ترین مقالات را هم علیه شورا و مجاهدین قلمی کرده است.