""" توقف تئوری در عالم ذهن """ و این عاقبت "" فیلسوف عقب مانده جامعه عقب مانده است """ شما به نکات مهمی اشاره کردهاید، اینکه روشنفکر، فیلسوف یا قلم به دست ایرانی در رجوع به گذشته کفگیرش به ته دیگ میخورد، به ناچار به دامن ایران باستان و شاهان کذا ئی میافتد و با ایده آلیزه کردن ایران باستان، حتئ شاهنامه فردوسی دست به خلق "" تفسیر فلسفی "" میزند تا "" فلسفه "" را پای تراوشات ذهنی شاعری "" قربانی "" کند که حتی ارزش "" ادبی "" نیز ندارد. این دست و پا زدنها به قول شما "" اصالت امور تاریخی ""را چنان از روح یک جامعه پاک میکنند که جامعه وارد "" دوران ذهن برزخی "" میشود، این وضعیتی بدون زمان و بدون مکان است. سنگ روی سنگ بند نمیشود.هیچ فرقی بین گذر از سنت به مدرنیته یا از مدرنیته به سنت وجود ندارد و در چنین شرایطی "" علمی که توان فهم و درک واقعیت را فراهم بیاورد "" نمیتواند بوجود
""" توقف تئوری در عالم ذهن ""
""" توقف تئوری در عالم ذهن ""
ناشناس
آید، جامعه شناسی نیز که مبتنی بر زمان حال است قادر به طرح ""پرسش "" نمیشود چونکه جامعه در "" دوران گذار "" و بین "" سنت و مدرنیته "" آویزان گشته است.