رفتن به محتوای اصلی

""" اعترافات یک ورشکسته سیاسی

""" اعترافات یک ورشکسته سیاسی
ناشناس

""" اعترافات یک ورشکسته سیاسی مقیم اروپا """ دفتر خاطرات عزیزم، دیروز با دیدن چهره استخوانی و لاغر عجیب یک پناهنده از کشور "" کرهٔ شمالی‌ "" ناخود آگاه این فکر دوباره در سرم طنین انداز شد که بندهٔ کمونیست و چپی بی‌دلیل برای "" رفاه شکم خود و خانواده """ راهی‌ دیار سرمایداری نشدم، اصلا کی‌ گفت با شکم خالی‌ می‌شه تبلیغات کمونیستی نیز کرد؟ در جائی که کار می‌کنم، اصلا احساس تنهائی نمیکنم، رفیق چاوز به فکر کارگران جهان بود، تعداد زیادی از مهندسین ونزلائی بدلیل ور شکست شدن صنعت نفت و گاز آن‌ کشور، ونزوئلا را به قصد کشور‌های سرمایداری ترک کرده‌اند، ما اینجا در همین کشور سرمایداری دور هم می‌‌آییم، و به پاس پرچم داس و چکش، در سر راه اصلا به مک دونالد نمیرویم.