رفتن به محتوای اصلی

بالاخره کسی نگفت کجای این

بالاخره کسی نگفت کجای این
ناشناس

بالاخره کسی نگفت کجای این مدعیات ثبت شده در این مدخل، از لحاظ علمی و تاریخی، کذب است؟ چرا نیاز به بازبینی و بازنویسی دارد؟ کدام منابع و استدلال هائی که ارائه کرده است، غلط است؟ دوستان مایلند به شجره بپردازند تا روش شناخت. و من به شجره و انگیزه افراد در یک بحث فرهنگ نامه ای کاری ندارم. نمی پرسم اول ببینیم اسمش کیست و از کجا آمده. می گویم چه می گوید و آن چه می گوید با موازین علمی و تاریخی همخوانی دارد یا ندارد. کاهلی و فقدان مبانی شناخت و شناخت شناسی در درون ما است که گرایش به قبیله شناسی را، آن هم درباره یک مدخل فرهنگنامه ای، بر ما حاکم کرده است. نقد یک نوشتار کماکان پاشنه آشیل ما است. نقد، جوهره دمکراسی است. فقدان دمکراسی، فقدان نقد است و این کاستی ما است.