خانم مهناز هدایتی.. کاش تا انداره ای زحمت می کشیدید تا مطمئن باشید که کسی که در آن مقبره که به ( آرمگاه کوروش) معروف است که به سبک یونانی ها ساخته شده است واقعآ کوروش است که آسوده خوابیده و نه کس دیگر. اگر طرز کشته شدن این جنایت کار تاریخ را مطالعه میکردید شما هم مثل من و مثل هزاران افراد دیگر شک می کردید که در آن مقبره کسی به نام کوروش نخوابیده است. هرچند که احترام به آن مقبره بایستی برآورده شود. برای اشنائی شما به این جنایت کار تاریخ نظر شما را به چند نوشته به وسیله یک پژوهشگر ایرانی در این باره جلب میکنم..
1-کشور و تمدن ایرانی مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانهای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عدهای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با...
2-اگر کورش سه کشور و تمدن درخشان ماد، لیدی و بابل را از میان نبرده بود، ای بسا انسان امروز در جهانی زیباتر، شادتر و خوشبختتر زندگی میکرد.
کشور و تمدن ایرانی مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانهای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عدهای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با نام تمدن ماد وجود خارجی نداشته است.
یکی دیگر از ادعاهای نادرست کورشپرستان و آسیبهایی که با پرچم ایراندوستی به ایران میزنند، این است که سعی میکنند کورش را بنیانگذار کشور ایران معرفی کنند. در حالیکه نه تنها در اسناد تاریخی چنین ادعایی نیامده، که حتی در زمان کورش و هخامنشیان چیزی به نام کشور «ایران» وجود خارجی نداشته است. اما اگر منظور کشوری است که بعدها ایران نامیده شد، در اینصورت باید گفت که قدمت این کشور و تمدن بسا بیش از زمان کورش است و چنین ادعایی موجب بیقدر کردن قدمت تاریخی یک تمدن کهنسال خواهد بود. کمترین آسیب چنین ادعایی این خواهد بود که مدعیانش نخواهند توانست از قدمت تمدن بیش از ۲۵۰۰ سال و دستاوردهای علمی و اجتماعی آن سخنی بگویند و یا از آن دفاع کنند. دوستی خاله خرسه که میگویند همین است.
کورش بزرگ در متن عهد عتیق (تورات) گرامی داشته شده و نجاتدهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است. اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای بزرگ برای نابودی بابل نیز بوده است: «من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشهکن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند. بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود (کتاب اشعیا، باب ۱۴، بند ۲۲ و ۲۳)»؛ «پس از هفتاد سال، پادشاه بابل و قوم او را بخاطر گناهانشان مجازات خواهم نمود و سرزمین ایشان را به ویرانهای ابدی تبدیل خواهم کرد (کتاب اِرمیا، باب ۲۵، بند ۱۲)». شواهد تاریخی و باستانشناختی نشان میدهد که این خواست در عمل به دست کورش اتفاق افتاد و پس از حمله کورش به بابل تمدن کهن و باشکوه آن برای همیشه از میان رفت.
یکی دیگر از کارهایی که پس از تجاوز کورش هخامنشی به بابل و تصرف آن متداول شد؛ مصادره املاک، مجتمعهای مسکونی، زمینهای زراعی و نیز منافع حاصل از آنها به نفع سرداران سپاه و خاندان سلطنتی بود. املاک مصادره شده به نفع نظامیان و سرداران سپاه متناسب با نوع خدمت یا خوشخدمتیهایی بوده است که به حکومت میکردهاند. این املاک و زمینها گاه به اندازهای بزرگ بودهاند که در آنها استحکاماتی با برج و بارو ساخته میشد، پاسدارانی برای مراقبت از آنها گماشته میشدند و انبوهی از بردگان در آنجا به کار گرفته میشدند. گاه نیز متصرفین، این زمینها را تفکیک میکردند و در قطعات کوچکتر به صاحبان اصلی آن و مردم بابل اجاره میدادند. مردم علاوه بر آنکه موظف بودند اجارهبهای زمین را به موقع بپردازند، وظیفه داشتند تا در ازای هر خانواده یک سرباز در اختیار سپاه هخامنشی بگذارند.
گزنفون نیز از مصادره خانههای مردم توسط کورش و به نفع سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، یاد کرده است
یکی دیگر از جنگهای کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود. غلبهای که با مساعدت اشراف و فئودالها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.