بهروز عزیز، من فکر و احساس شما را نسبت به ستمدگان درک میکنم. و به اندیشه یتان که میگویید مارکسیست هستید احترام میگذارم. اما تا جایی که اطلاع دارم هیچ مارکسیست بنام در ایران و یا حتی در جهان ، «وضعیت انسان» را در جوامعی نظیر ایران که« حاکمیت» داخلی و « نظام اقتصادی-اجتماعی» سرمایه داری دارد، « استعمار داخلی» نخوانده است. چرا که در مارکسیسم ما با مقولات «دولت» و « نظام» و«طبقات»، « استثمار» و « تبعیض»،« استعمار و مسعمرات کلاسیک» وضعیت را توضیح میدهیم. در مارکسیسم مقوله ای بنام « استعمار داخلی» نداریم. و متفکری هم آنرا به این مکتب نیافزوده است.
اما این موضوع مهم نیست. که این مقوله کجا هست و کی پیش کشیده است. همانطور که شما نوشته اید و من هم اشاره کرده ام اساس این مقوله « استنتاج از شباهت سازی ست». یعنی « چهره ی انسان الجزیره ای تحت استعمار کلاسیک فرانسه شبیه چهره ی انسان آذربایجانی ست».
2- ترس از تمامیت ارضی؛ 3- خصلت توتالیتری، ناسیونالیستی افراطی، و فاشیستی- راسیتی گروه حاکمان؛ 4- بهره کشی لایه اجتماعی بالای جامعه.