تعریفِ خیانت به سادگی همان «قاتل» و «دجال» است که شما به ریشِ موجوداتِ مبهم و یا آشنا بستید.
مفهوم کلیِ خیانت یعنی "سوءاستفاده از اطمینان" به همین سادگی!
حال باید دید کسی در جایی تعهدی داشته، پیمانی بسته، انتظاری را برانگیخته که در نهایت حق نداشته باشد خلافِ ادعا و توافقاتِ شکلگرفته عمل کند و اگر عهدی شکسته شد آیا ناشی از سوءاستفادهای بوده یا خیر.
گاهی اوقات مسئول نبودن نسبت به تعهداتِ منعقده یا جاری شده نیز میتواند بسته به بارِ مسئولیتها خیانت محسوب شود.
خیانت نیز میتواند موردِ سوءاستفاده قرار گیرد! یا اینکه خیلی واضح و عریان پدیدار شده و یا به سفسطه مبتلا شود همچنین میتواند پنهان بماند. شناختِ خیانت به همان اندازه شفاف میشود که شروطِ تعهدات حقوقی و خصوصی و اجتماعی و اخلاقی نمایان باشد.
برای حفظ جان شخص ثالث، تعهد یک راننده، تنها رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نیست، چه بسا
سوای از وقایع، غالباً پیمانشکنیهای ناشی از "عمل حقوقی" قابل بخشش نیست و خیانت محسوب میشود چراکه سلسله مراتب و روابط و ضوابطی حقوقی را پشت سر گذاشته و سوءاستفاده از آن، رافعِ مسئولیتهای قید شده برای طرفین نمیتوان باشد. بطور کلی این "واقعۀ حقوقیِ" ناشی از رویدادها و اتفاقات بوده که همیشه موجبات بحث و مناقشه را فراهم میآورد و همواره تشخیص و قضاوت را در هر اموری دشوار مینماید چه تشخیصِ «قاتل» چه «دجال» چه تشخیصِ «خائن».
در این میان تا قضاوتی بیطرفانه و مبتنی بر شواهد و اسناد صورت نپذیرد هیچکدام از طرفین دعوا را نمیتوان مؤاخذه کرد که مثلاً چرا ادعای خیانت دارند و یا چرا طرحِ موضوع مینمایند یا چرا دفاع.
از اطناب در کلام کاسته و در مخالفت با استنتاجی* از شما میخواهم بگویم که از یک قاضیِ مستقل که ذینفعِ ماجرا نباشد باید انتظارِ رعایتِ اصولی چون «اصلِ برائت» را داشته باشیم ولی اگر از شاکی و یا مردم چنین انتظاری پدید آید به طبع فرد یا اجتماعِ زیاندیده و به خروش آمده هیچگاه حقِ شکایت و طرح دعوا راجع به هیچ موضوعی را نخواهد داشت چه با موضوعِ "خیانت" چه دیگر مواردِ متعدد از این گونه.
ممنون از زحمتی که کشیدید ولی ایکاش محتوای شکلیِ این مقاله بوی لایحه یا دفاعیه نمیداد بخصوص با ابیاتِ انتهایی وجهِ علمیِ کارِ شما تا حدودی مخدوش ماند.
______________________________
* « لگد زدن به تنها چادری که عدهای آنرا سرپناه کردهاند، جفاست. هرچند آن چادر چکه کند و تیرکهایش این یا آن عیب را هم داشته باشد.
...
آرزوی ستمگران این است که همه با هم گلاویز و سرشاخ شوند و یکدیگر را نفى کنند تا خود اثبات شود.»