آقا یوسف؛ ببین خیلی سعی داشتم دخالتی در موضوعاتی که مطرح فرمودید نداشته باشم و منتظر بودم جناب اقبالی خودشون پاسخگوی اتهاماتی که شما و دوستانتون اینجا وارد کردید باشند. من واقعاً از اظهار لطفی که بزرگِ خودم آقای اقبالی داشتند سپاسگذارم ولی چه خوبه که اساتید بزرگوار به شکلی کلی از کنار پرسشهایی که حالا کمکم داره به صورت اتهام و ادعا مطرح میشه، عبور نکنند تا بواقع بخش دیدگاهها مکمل نوشتار و مقالاتِ اندیشمندانِ دلسوز باشه. شما عزیزانِ پانترک و پانعرب و پان.. اصولاً برای بقای دَمُدستگاهِ خودتون نیازمندید به جبهۀ پانفارس و پانایرانیسم و.. ! حتی اگر چنین جبههای به این نام و با این هیبت در نگاهِ مردمِ این دیار از اعتبار نیز افتاده باشه امثالِ شما اصرارِ عجیبی دارن با تحریکاتی که دامن میزنن چُنین فضایی احیا و یا ایجاد بشه که آن ایجابِ مورد نظر برآورده شِه! باور کنید خودِ من
آقا یوسف؛ ببین خیلی سعی داشتم
آقا یوسف؛ ببین خیلی سعی داشتم
ناشناس
خودِ من به شخصه با تمامِ وجود راضی هستم با افرادی همبند نباشم که از فرطِ کینه نسبت به فارسها، از هیچ شکنجۀ روانی در این زندانِ بزرگ(ایران) دریغ ندارند و با کمالِ بیانصافی خودشون به دستهبندیهای قومی و نژادی دامن میزنن، عجبا! که انتظار هم دارند با چنین ادبیاتی شاهد واکنشهای ناگوار هم نباشند که متاسفانه با تندرَویهای امثالِ شما وضعیتِ تمامِ مردمِ دربندِ این رژیمِ فرصتطلب نه تنها بهتر نشده و نخواهد شد بلکه دودش فقط به چشمِ ماهایی میره که داخل ایران دوستان و همکاران و همسایگانی از همۀ زبانها وُ تیرهها وُ فرهنگها داریم و از اتفاق در این کشتارگاهِ اسلامی همسلولی هستیم و همدرد. من هم جزوِ همون فارس(!) موردِ خطاب شما هستم که نه به افسانهپردازی و اسطورهسازیهای هاخاممنشی اعتقاد و باوری دارم و نه به سخنانِ بزرگانِ شما چون "ایرج اسکندری"(در تاریخِ هزارهها) . اصولا به هر کسی که چه در مخالفت و چه در موافقت، به قصههای تورات و نامهایی چون داریوش و کوروش اعتبار بخشیده و سعی در تثبیتِ این اساطیرِ افسانهای(در بهترین حالت اسطوره!*) در تاریخِ این منطقه داره، اعتمادی ندارم. که البته دلایل و مستنداتی از تاریخنگاران و بزرگانِ همین سرزمین برای اثباتِ عرایضم دارم. با تمامِ این تفاسیر واقعاً خوشحال میشَم که با افرادِ بیدرکی چون پانهای پروردهشده هممحلهای، همشهری یا هموطن نباشم که البته این نوع از "دلخوری" آرزوی شماست و برآورده خواهد شد اگر تعداد پانها بر تعدادِ مردمِ گرفتار روزی غالب بشه اونم از شدّت استیصال در این دامگهِ سوداگرانِ رنگاوارنگ.///////////////// * «در بهترین حالت اسطوره!» ؛ چراکه حتی یک شخصِ معروف و مشهور، یا یک جنایتکار و دانشمند و شاعر در آثارِ پیش از یکقرنِ گذشته نمییابید که نامِ این باصطلاح اساطیر را بر خود یا فرزندانِ خویش نهاده باشند، اسطوره باید و باید و باید در افکار و نامها و دلِ مردمِ سرزمینِ خود نقش بسته باشد و سینهبهسینه نقل شده باشد، نامهای "کوروش" و "داریوش" کاملاً برای ایرانیان تا پیش از ورودِ شومِ "ارنست هرتسفلد" باستانشناسِ یهودی به کشورمان، کاملاً بیگانه مینمود در حالی که دیگر نامهای اساطیری چون جمشید و خسرو و.. بدون کمترین تغییرِ در واژگان(واج) بر آوای خود استوار مانده و در "تاریخ" نیز زنده بودند.