بیماری امانم را بریده است. از درد کشیدن خسته شدهام که گاه اگر به کسی تندی کردهام، دلیلی نداشته است جز همین «درد»! چند شب است که در هنگام خواب وصیتنامه یا «یادنامه»ای در سرم میچرخد که بنویسم هرچه را که دوست دارم؛ پیش از آن که «اجل معلق» سر برسد که حتما میرسد و «هیچکس» را از آن گریزی نیست؛ من نیز از اهالی همین ولایت «هیچکس» هستم.در آغاز بگویم که من [نادره افشاری] به هیچ خدا و الله و محمد و علی... و در اساس به هیچ دین و مذهبی باور ندارم و همهی دینها را دسیسهی شیادان، راهزنان و شارلاتانها برای به بردگی کشاندن مردم و سواری گرفتن از ایشان میدانم. بنابراین اگر روزی نبودم، دوست ندارم کسی لباس سیاه بپوشد، ریش بگذارد، حلوا و خرما خیر کند، فاتحه بگیرد و یا حتی شیون و زاری کند. شمعی و شرابی و شاخه گلی مرا بس است......
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید