● صفحه شما
دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.
لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.
پان ترک لامصب عکسهای ارامنه قربانی را به عنوان عکسهای ترک و آذری در این سایت قرار میدهد !
این اخلاق شونیسم فاشیستی قومی است. امید است ایرانیان از این کوششهای فریبکاری آنها بیاموزند.
من از ناصر مکاره و باقرزاده چیزی نیاموختم و حرف تازه و تحلیل ندیدم. یکی مزه پراند و دیگری شعار داد. ناصر مکاره سخنانی تکراری در 44 سال اخیر را بصورت شعار مطرح کرد که خیلی ساده میتوان پاسخ داد که شعارهایت را قبول ندارم و رد شد مضافا به این که اصلا ربطی به مقاله من نداشت.
امروز میتوانیم چنین نظری داشته باشیم. شاید شاه هم هنگام خروج از کشور مانند شما فکر میکرد که باید بختیار را دو سال قبل می آورد. اما اگر درست همان زمان شرایط کشور به سال 55 باز میگشت عمرا شاه اجازه میداد بختیار نخست وزیر شود. نکته دیگر آن که بختیار سال 55 مطرح نبود جایش نبود و او حتا طالب نبود که بخواهد نخست وزیرشود. نخست وزیری بختیار یک نماد است. نماد دولتی دمکرات که بر اساس دمکراسی و رعایت آزادی بیان بنا شده بود.برای تصدی نخست وزیری چنین دولتی اگر شاه اراده میکرد همان امیرعباس هویدا بهترین آلترناتیو بود. هم تکنوکرات بود و هم باسواد و آگاه و بسیار باسواد تر از بختیار. اما همه چیز به اراده شاه بود. اگر شاه میخواست مطمئن باشید که هویدا بسیار بهتر از بختیار کار را مدیریت می کرد و کشور به جایی میرسید که بختیار و سنجابی و جبهه ملی اصلا نیازی به حضورشان نبود. مثل همین امروز اگر خامنه ای اراده کند میتواند به دست همین رئیسی دوزاری شرایط گذار به دمکراسی را فراهم کند. بهترین فرصت برای خامنه ای دوران ریاست جمهوری خاتمی بود. هم جامعه آماده آشتی و گذشت بود و هم اپوزیسیون همه رقم آمادگی داشت. اگر شاه به دست امیرعباس هویدا شرایطی مانند دوران بختیار را فراهم نیاورد تنها به این دلیل بود که اولا هنوز زود میدید که جامعه ایران آمادگی هضم آزادی ها و دمکراسی را داشته باشد - که پر بیراه هم نبود ما گند زدیم پس از انقلاب- دیگر این که با توجه به برنامه هایی که برای آینده کشور داشت ترجیح میداد اداره کل کشور را شخصا بدست داشته باشد. به نظر من یک سوء تفاهم ملی و انواع حوادث و ظلم خداوند دست به دست هم داد و این بلا به سر ما آمد. تقصیر کسی نبود.
با بک آزاد از امثال خود به عنوان شاهد علیه ارمنیان سوء استفاده مبکند.
تمام دنیا پیرامون خشونت ارتش باکو و امثال بابک آزاد، علیه پاکسازی ارامنه،گزارش میدهند ، و او خبرنگاری مانند خود و از قماش جمهوری اسلامی را در اینجا شاهد می آورد !
در آینده مشت آهنین حقیقت و انسانیت ، پاسخی مناسب به شونیسم مغولی پان ترک خواهد داد.
با بی منطقی و سفسطه همیشگی اش، از ارامنه فعال در این سایت میگوید ! آیا کسی تابحال یک ارمنی در مقابل دهها آذری شونیست فعال در این سایت، کسی را دیده است ! ؟
ایکاش بجای ادعای توانایی نکنیکی کامپیوتری، بعضی ها فعالان رسانه ای قدری شعور و انسان دوستی و منطق می داشتند.
رفتار شونیستی شبه فاشیستی ایشان فقط مربوط به این کلیپ و عنوان و تیتر نمیشود، نگاهی به آرشیو و سابقه فعالیت ایشان در این سایت ایرانی فارسی زبان نشان میدهد که او فرقی با فعالان کانال فالانژ تلویزیون گوناز و حزب الله درون ایران،ندارد.
ایشان بار دیگر منطق ترکی خود را نشان داد.
وی به کسیکه مجروح و زخمی و نیازمند روی زمین افتاده، لگد میزند و میگوید: مظلوم نمایی نکن ! ؛ چون ارامنه فعال در سایت ایران گلوبال ،مقصر رفتار حیوانی با شما ارامنه هستن !؟ (کدام ارامنه در این سایت ؟ ! )
باید در نظر گرفت که ارمنیها و آذربایجانیهایی که به مدت طولانی در همسایگی هم زندگی کردهاند خواستار پایان خشونت و یه زندگی صلح آمیز هستند متاسفانه ارمنیهای خارج نشین از جمله ارمنیهای فارسی زبان مرتباً به کارزار نفرت پراکنی بر علیه ترکیه و آذربایجان دامن میزنند توصیه من به آنان این است بعد از این همه کشت و کشتار درد و رنج مادران و پدران داغدیده ارمنی و آذربایجانی زمان آن رسیده است که به کارزار نفرت پراکنی پایان داده شود بیایید با هم کارزار آشتی و دوستی راه بیندازیم در جنگ جهانی دوم آمریکا دو شهر ژاپن را مورد حمله اتمی قرار داد اما این موضوع باعث نفرت و کینه ابدی بین آمریکا و ژاپن نشد آنان توانستند از این تراژدی هولناک درس لازم را آموخته و اساس رابطه را بر اساس دوستی با هم تغییر دهند اگر آنان توانستند این کار را بکنند ما هم میتوانیم
در طی این ۴۴ سال بودند و هستند کسانی که در پشت سر این عبا و عمامه ایستاده اند و راهبری می کنند.علت اینکه این انبوه مردان افغانستانی اجازه ورود به ایران را دارند و به آنها کارت ملی داده میشود،خود دلیلی ست برای سیاست روز مبادا!که نظامیان اسلحه به زمین بگذارند و اینها اسلحه بردارند و بدون احساس هم وطن بودن بجان و مال ملت برای نگهبانی از حکومت اشغالگر جنایتکار و طالبان جایگزین شوند.
در دام بازیهای این پارازیت خود را قرار ندهید . این گونه انسانهای کمیاب متکی بر هیچ اخلاق و تعهدی نیستند ، تنها معیار آنها تمایلات همواره متغیر خود است که با نارسیسم وجودی آنها عجین گشته است .
با یک نگاه باین عکس این شخص میشود دریافت که کدام آدم عاقلی با صورت خود چنین میکند؟
یعنی شعورش باید کمی تا قسمتی پارسنگ بردارد تا با خود چنین کند. شنیدم که شهرام همایون بخاطر تعداد طرفداران این شخص, وی را درخورد توجه و مهم میداند. من نمیدانم چند میلیون جوان طرفدار چنین موجودی هستند ولی اطمینان دارم که بغیر از رئیسی در بین مسن تر ها کسی او را نمیشناسد و اگر عکسش را ببیند گمان میکند یک کار گرافیک کامپیوتری استکه روی تصویر کسی اعمال شده. هیتلر هم چند میلیون طرفدار داشت و خیلی از آدمهای غیرعادی هم ممکن است طرفدار داشته باشند. ولی این دلیل نمیشود که عاقلان بر آن طرفداری صحه بگذارند.
صادق هدایت گفته: مشکل روانی با خودآزاری وبا مراسم قمه زنی آغاز و به دیگر زنی باوج میرسد.
خود این ضرب المثل همه چیز را میگه.
میگه که نسل 57 تی ایراداتی را میبیند و اقدام برای رفع آن ایرادات میکند ولی غافل از آنکه این دیوار پوسیده بود و تا دستش زدند فروریخت.
نسل 57 اصلا نمیخواست انقلاب کنه بیشتر اصلاح طلب بود. واین خود شاه بود که نخستین کسی بود که بآن تحول خواهی نام انقلاب نهاد. باز بقول ضرب المثل قدیمی چو آندو بودند گرم زدو خورد دزد سوم آمد زد و برد.
اگر شاه دوسال زود تر بختیار را نخست وزیر کرده بود اصلاکار باینجا نمیکشید. یعنی قبل از اینکه شیرازه ی کار از هم بپاشد میشد اداره ی کشور را شخص درستی بدست بگیرد و کشتی را بساحل برساند ولی شاه از آنجاییکه کینه ی ملییون را در دل داشت همه چیز را فدای کینه ی خود کرد.
عنوان این مصاحبه توسط بابک آزاد ، بی رحمی و خشونت و فالانژی و راسیستی وی تا حد و مرز فاشیسم نژادپرستانه ضد ارمنی و ضد انسانی او را نشان میدهد !
باور کردنی نیست که در پشت چهره بودایی و آرام این مرد رسانه ای، چه کینه و تعصب و ناسیونالیسم شونیستی خفته است!.
اگر مسئول سایت حساسیت لازم میداشت و امکان لابی گری به این بابک آزاد اروپا نشین نمی داد، او همیشه در مواقح حساس و موضوعات اقوام و خلقهای ایران و همسایه، با درج و پخش کلیپ ها و نوشته ها و مصاحبه های شبه فاشیستی خود، از این سایت سوء استفاده نمی نمود و روان بعضی کاربران را نمی رنجاند.
امید است بابک آزاد در جاهای دیگر، غیر از این سایت، پاداش اینهمه انسان ستیزی راسیستی اش را عادلانه دریافت کند. این افعی در پوشش موش و خرگوش!
باید پرسید: امثال هومانیست های واقعن موجود؛ مانند ابوالفضل محققی و فرامرز حیدریان ؛ معلم اخلاق و نصیحت، کجا هستند !؟ و توجهی به این فعالیت موسمی فصلی همکار مرموز خود در این سایت نمی کنند؟!
با یاد اوسانا / دختر ارمنی و مجروح انفجار
روانی دانستن دیگری میتواند نسبی باشد و نه مطلق. مثلا خود محسن کردی و هلاکویی را هم میتوان در این لیست قرار داد .
بعضی از اینها شارلاتان هم هستند . بعضی هم واقعن مشنگ ؛ مثلا زیبا ناوک که میگوید 37 بار در تیمارستان های ایران و اروپابوده، و حالا در فضای مجازی مشاور "باهم زیستن " و راز نداری ،گردیده و عدهای از زنان و دختران درون ایران را سرکیسه میکند.
کیانوش گفته بود :اگر در کمنت از افراد نام برده شود سانسور میشوند حالا ببینیم با این 2 کمنت چی کار میکند.؟
ما روانی هستیم اگر حیله و کلک تتلو را قبول کنیم چون او می خواهد کنسرت اجرا کند و پولش را بگیرد.
او یک فرصت طلب قالتاق است که بعضی ها را سر کار گذاشته، و اجازه میدهند در مهد آزادی آلمان، عده ای را بچاپد.
فکر کنم اکثر هواداران او در خارج ؛ از میان جوانان غیرسیاسی ، یا از میان سلطنت طلبان . یا نسل دومی که در خارج از ایران بزرگ شده انذ، بشمار آیند.
مجدّدا درووود بر آقای کردی گرامی !
توضیحی در باره مسئله.
معولا من برای طولانی نشدن مطالبم، سعی میکنم مختصر و از چشم انداز پانورامایی در باره موضوعات نظر بدهم. اینه که لازم میبینم در این مورد اندکی بشکافم خرفم را.
در باره ویژگیهای ذاتی و استعدادی انسانها با کاربست مفاهیم «ارزشدهی» باید تفاوت گذاشت. من «خمینی» را به با هوش بودن و ذکاوت آخوندی اشتن اصلا نمیشناسم و قبول ندارم. ولی خامنه ای، ذکاوت و هوش را دارد. این را من در تمام ابعاد نظری و نوشتاری و موضعی و رفتاری اش مدام زیر نظر داشته ام. «ویژگیهای ذاتی و استعدادی بشری» از لحاظ ارزشهای اخلاقی و منشی و فرهنگی بر مقولات «خیر و شرّ» یا «رذالت و کیاست یا «ستم و داد» و امثالهم میچرخند که اعتبار و بی اعتباری آنها به کاربستشان از طرف تک تک انسانها منوط و وابسته است. مثلا پدیده «رندی» را در نظر بگیر. ما پدیده را فی نفسه میدانیم، یعنی چه. ولی در واقعیّت رفتاری انسانها به دو گرایش «رند زرنگ» و « رند زیرک» تقسیم میکنیم. رند زرنگ به انسانی میگویند که در وجود دیگران، نادانیها و بی خبریها و صمیمتها و سادگیها و امثالهم را تمیز میدهد و سعی میکند از آنها به نفع خودش سوء استفاده کند. در نتیجه به او میگوییم، رند زرنگ. ولی رند زیرک به انسانی میگویند که دقیقا همان نادانیها و سادگیها و بی خبریها و فرض کنیم حقّه ها و کلکها و غیره و ذالک را در دیگران تمییز و تشخیص میدهد، ولی سعی میکند که با تمام استعدادی که دارد نه دیگران را به دام اندازد، نه خودش به دام افتد. به این گونه انسانها میگوییم. «رند زیرک».
نوشته اید «آئوتوریته شخص خامنه ای به هوش و ذکاوتی آخوندی در طول بیش از چهل و چهار سال آمیخته است که که تا امروز توانسته آن مناسبات را بین خودش و تابعینش حفظ کند.»
تمام نوشته تان را تقریبا می پذیرم بجز یک مورد. در مورد زیرکی خمینی هم بسیار نوشته اند. راستش من با صفت زیرک یا باهوش دادن به کسانی مثل خامنه ای و یا خمینی مشکل دارم. زیرکی و باهوشی را باید از نتیجه کار افراد بیرون کشید. با عرض پوزش میدانم که شما اهل «سخن خشن» نیستید اما ناچارم تصحیح کنم که اسمش ذکاوت و زیرکی نیست. اسمش حرامزادگی و پست فطرتی و بد ذاتی است. حفظ روابط خامنه ای با تابعینش مصداق مثال آب گندیده گودال را پیدا می کند است. روانش شاد آقای خلج همسایه مان. روزی به من و سایر بچه ها نصیحت می کرد و میگفت لات شدن خیلی ساده است. پشت کفش تان را بخوابانید هنگام راه رفتن کفش تان را روی زمین بکشانید و یک چاقوی ضامن دار هم در جیب بگذارید میشوید لات. این آدم بودن و دکتر شدن و مهندس شدن است که سخت بدست می آید و ارزش دارد. حرفش را نه در مورد نگاهش به مشاغل اما در موارد دیگری بسیار بکار برده ام. حقه باز بودن و خائن به مردم بودن کاری ندارد. این خدمت به مردم است که نیاز به فداکاری و همت دارد. هرگز باور ندارم که آخوندی بتواند از عهده شرافتمند شدن برآید اگر نه به احترام خون جوانان ایران هم که شده یک بار درزندگی اش عمامه اش را بخاطر مردم به زمین میزد.
راست می گوید. او بیماری روانی دارد. من قبلا این افراد را سال گذشته در مقاله ای با عنوان بالا بررسی کردم و نام امیر تتلو هم جزو آنها بود. به آنها باید امید دانا را هم اضافه کرد. میدانم که بیشتر شما خوانندگان به دکتر هلاکویی گوش می کنید یا کلمات قصار را در فضای مجازی شر میکنید. اما خوب است که آنها را هم بکار ببریم. من یک نکته اشتراک بین اینها دیدم و جسجتو کردم و به «سندروم اختلال شخصیت نمایشی» رسیدم و دیدم که در اینها مشترک است. البته.. آدم با یک دکتر هلاکویی شنیدن روانکاو نمی شود. اما خب.. روانشناسان و روانکاوان میتوانند تفسیر کنند که آیا این نگاه من درست است یا خیر. در پایان مطلب لینک مقاله ام در مورد اینها را می گذارم. در زیر هم شرح ویکی پدیا از اختلال شخصیت نمایشی را می آورم. اگر اطلاع ندارید بد نیست نگاهی بکنید. در سیاست کم از این آدمها نداریم. آدمهای مریض.
لینک مقاله من در مورد اختلال شخصیت نمایشی تتلو و افراد دیگر (به انگلیسی: Histrionic personality disorder
خمینی یه بیمار حرامزاده روانی بود
...اسرائیل ( در رابطه با انفجارِ اخیر و صدای مشکوک )....چه کسی. دروغ میگوید..؟.
اسرائیل حتما میداند که بازی پینگ پونگِ نظامی یعنی جنگِ فرسایشی. پیامهای نمایشیِ نظامی که ما میتوانیم بزنیم اگر به ما میتوانیم و میزنیم نینجامد....فقط یک جلق نظامی است و راه به جایی نمیبرد. برخیها به اسرائیل دِل بسته اند... اما اسرائیل با رژیمِ ایران فقط جلق میزند.
چه ناتانیاهو و چه بنی گانتس باید بدانند که تنها راهِ حلِ پایان دادن به ماجراها حمله غیرِ متعارف در داخلِ ایران و به موازاتِ آن بمبارانهایِ سنگین در سوریه و در صورتِ لزوم در لبنان است.
یا رومیِ روم... یا زنگیِ زنگ.
و گرنه همه میدانند که پینگ پونگ فقط اتلافِ وقت است و ارزشی ندارد. این بازی نه اروپاییها و نه جو بایدن را از تصمیمِ خود باز نخواهد داشت. زیرا آنها مغزِ خر نخورده اند و میدانند که اسرائیل با این بازیها نشان میدهد که جدّی نیست.
آنها زمانی کیش و مات خواهند شد که موضوعی برای مذاکره باقی نمانده باشد
پایانِ جنگ در ۶ روز در ۱۹۶۷ را حمله نامتعارف رقم زد و جنگِ ۶ روزه را به اسطوره تبدیل نمود.
همیشه…
تقویت کننده اعصاب...
همیشه برام سوال بود چرا الاغ مش باقر و مابقی الاغ های آبادی اینقدر نسبت به مسائل روز بی تفاوتن .. تحقیق کردم دیدم نوشته از خواص یونجه...تقویت کننده اعصاب...
مجدّدا درووود بر آقای کردی گرامی !
موجز و مختصر.
در دنیای اسلامیّت، مسئله بیعت بین خلیفه و سران تابعش، پیوندی عاطفی و منفعتی و تابعیتی است. بعدش، رهبر، به هیچ وجه، جانشین ندارد. آئوتوریته شخص خامنه ای به هوش و ذکاوتی آخوندی در طول بیش از چهل و چهار سال آمیخته است که که تا امروز توانسته آن مناسبات را بین خودش و تابعینش حفظ کند. دیگرانی وجود ندارند که بتوانند، جای او را بعد از مرگش بگیرند. یکی به دلیل فقدان فاصله زمانی و یکی نیز به دلیل هوش و ذکاوت شخصی. در نتیجه، هر کسی که جانشینش شود، خواه مهره ای در دست سپاه باشد، خواه در دست کاست اخانید، در هر صورت، بر بحران مسائل و حادّ شدن ریشه بر افکن، بیشتر می افزاید تا کنترل بحرانها. تا جایی که من در زمینه سازمانهای اطّلاعاتی دنیا و همچنین ایران، مطالعه و بررسی کرده ام. سیستم کندویی سپاه به اندازه سیستم «اس اس در نظام نازیسم و کا.گ. ب. در سیستم کمونیستی و سیستمهای اطّلاعاتی در آمریکا و انگلیس و فرانسه و حتّا سازمانهای مافیایی»، نظاممند و استخواندار و با تجربه نیست؛ بلکه سران سپاه در مناسباتی تکبّری و خودمحوری و جاهلی همچون کوچه مردها با نوچه های زیر دست هستند که قبل از وابستگی و تره خورد کردن برای اعتقادات و اسلامیّت و رهبری، در فکر به کرسی نشاندن اراده فردی خود در رقابت با دیگر برادران سپاهی هستند. انسجام امنیّتی سپاه بر دانش و هوش و خلاقیّتهای دوراندیشانه استوار نیست؛ بلکه بر محور ریاکاری و تظاهر و خودنمایی و خشونت و تجاوز و شکنجه و آتو گرفتن از رقیبان و یارگیری منفعتی و وحشت ذاتی حتّا از سایه خودشان چرخ میزند.
آقای حیدریان گرامی با درود به شما
در دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی ولی فقیه یک دستگاه اداری و فکری است و فقط متصدی آن عوض میشود. . هنگام مرگ خمینی جمهوری اسلامی هنوز در دل بخش بزرگی از مردم آنقدر جا داشت که با خیال راحت برای جانشینی به بحث بنشینند و این بحران را پشت سر بگذارند و پشت سر گذاشتند و آب هم از آب تکان نخورد. به باور من فرد جانشین ولی فقیه یعنی یک عروسک در دست سپاه از همین امروز توسط سپاه تعیین شده و به مجلس خبرگان تحمیل شده است. اگر غیر از این باشد باید متعجب بود. ما امروز با حکومت جمهوری اسلامی طرف نیستیم بلکه با سپاه و اطلاعات سپاه طرف هستیم که تمامی این حکومت را می گرداند و خود تبدیل به یک دستگاه حکومتی در سایه شده و سر نخ ها را بدست دارد. این دستگاه آنقدر تبحر و عاقبت اندیشی و تجربه را دارد که اجازه ندهد مساله جانشینی از قبل حل نشده باشد و بر سر آن بحث در بگیرد و رژیم در این وضعیت دچار بحران بیشتری شود. آن هنگام که دو هفته از مرگ خامنه ای گذشته باشد و آب هم از آب تکان نخورده باشد مردم ما سرخورده و حیران به زندگی غمبار شان ادامه خواهند داد. آیا آنقدر جان به لب شان خواهد رسید که قید همه چیز را بزنند ومثل آن جوان بگویند که تا همینجاش هم الکی زنده مانده ام و جانشان را بدست بگیرند و برای سرنگونی همت کنند؟ این یک آرزوست اما باید دید آیا مردم آماده پرداخت بهای لازم برای آن هستند یا خیر.
درووود بر آقای کردی و محقّقی گرامی !
مختصر و تذکراتی در باره برخی نکته ها.
من بر خلاف نظر شما و کسانی که همچون شما ممکن است دیدگاههایی مشابه داشته باشند، اصلا راه حلّ مسائل ایران را نظامیگری و جنگ پارتیزانی و مقابله به مثلهای خشونت بار نمیدانم و هیچوقت نیز آرزومند رخ دادن چنین وقایعی نیستم. مُعضل حکومت نظامی فقاهتی، مملوّ از رویدادهای غافلگیر کننده است و زمان نیز به شدّت، آبستن حوادث گوناگون. این مسئله را هم حکومتگران دقیقا میدانند، هم مردم ایران در جامعیّت وجودی. اینکه لحظه های انفجاری و طغیانگری و کشمکشها، کی و کجا و برای چه مدّتی و چه میزان از تلفات دو جانبه، اتّفاق خواهد افتاد، مسئله ایست که مخصوصا و تاکیدا در گرو واکنشهای رفتاری و گفتاری و اجرایی زمامداران فقاهتی و ارگانهای تابع آنهاست.
....به روح اقای بزرگ قسم صدای مشکوک از ناحیه انگلیسی ها بود اصلا تو مملکت قیاس اباد اینجور صداها بی ناموسیه
در جمهوری اسلامی نظامی به معنای کلاسیک آن که زمان شاه بود یا در ارتش کشورهایی مانند سوریه یا عراق زمان صدام حسین نداریم لذا جملاتی شبیه به آنچه در اینجا خطاب به نظامیان آورده اید بر این آدم ها تاثیری ندارد. ارتش کلاسیک زمان شاه بر اساس میهن پرستی و خدمت به مردم و غیرت و مردانگی بنا شده بود و اگر به شاه وفادار بودند بر اساس همان ارزشهایی بود که شاه مانند ارتش به مردم و میهن داشت و آنجا که ارتش دید که شاه دیگر همان نیست که قبلا تصور میشد از حمایت از او دست کشیدند. در درگیری بین پرسنل آموزشی نیروی هوایی - جوانان 18 تا 22 ساله- که تعداد شان به زور به 60 نفر میرسید، گارد جاویدان شاهنشاهی با تانک و نفر بر از مقابل مرکز آموزشها کنار کشید. ما جوانان شورشی که تفنگ بدست گرفتن را هم بزور یاد گرفته بودیم در مقابل گارد آهنین شاهنشاهی ایستاده بودیم که اگر ارداه میکرد ظرف نیم ساعت از کشته ما پشته میساخت. اما نیروی گارد بطرف میدان فوزیه و کلانتری تهران نو عقب نشست. کلا ارتش یک ارتش مردمی بود.
در طی این 44 سال آن ارتش بازنشته شد و آدم های جدیدی آمدند. در بخش نیروی انتظامی و سرکوب و سپاه نیز آن نسل پرورش یافته و غیرتمند که در دوران میهن پرستی آریامهری بالیده بودند و همان هم به آنها غیرت دفاع از میهن - و نه اسلام- در جنگ هشت ساله را داد جای خود را به آدم های جدیدی داده اند. ادامه در بخش نظر...
درووود بر آقای کریمی گرامی!
لُب مطلب را در همان جمله آخر ذکر کرده اید. یعنی از این سیستم خونریز و گیوتینی که گردانندگانش بالذّات و حسب رفتارها و گفتارهای چهل و سه ساله شان، سر سوزنی شعور و شناخت و دانش کودکستانی از هیچ شاخه ای از علوم بشری ندارند و از آیین و فنّ کشور داری را نیز هیچ بویی اصلا و ابدا نبرده اند، باید مردم معترض و حسته و کارد به استخوان رسیده، تکلیف خودشان و امروزیان و آیندگان را با تصمیمی قطعی یکسره کنند. ولی بحث و پرسش کلیدی اینست: نقش آنانی که بیرون از مرزهای میهن هستند و گرایشهای عقیدتی و تمایلات سیاسی خاصّ خود را دارند و بر این عقیده سمنتی نیز محکم و سر تق و خیره سرانه ایستاده اند که تمایلات و اعتقاداتشان، رد خور ندارند و جایگزین حقّه حکومت فقاهتی هستند، در تصمیم قطعی ملّت برای عزل و خلع ید حکومتگران فقاهتی بر کدام صف آراییهای خردمند و نتیجه بخش میخواهند در کنار مردم به منظور مقابله با زمامداران وقت، منسجم و همگام و همبسته شوند؟.
در انفجار دوشنبه در یک انبار سوخت در قرهباغ دستکم ۲۰ نفر کشته و نزدیک به ۳۰۰ نفر زخمی شدند، یک مقام ارشد آمریکایی از باکو خواست که حقوق ارامنه این منطقه رعایت شود.
خبرگزاری رویترز روز سهشنبه چهارم مهر به نقل از مقامهای محلی قرهباغ نوشت که ۲۹۰ نفر بر اثر این انفجار در بیمارستانها بستری شدهاند که دهها نفر از آنها «هنوز در شرایط بحرانی» هستند.
پیشتر مقامهای محلی قرهباغ از زخمی شدن بیش از ۲۰۰ نفر در انفجار یک انبار سوخت در این منطقه خبر داده و خواستار کمک فوری خارجی برای رسیدگی به مجروحان شده بودند.
قابل توجه سایر کشورها که به روسیه تکیه کرده اند.
اگر سپاه مش قاسم را پیدا بکنه میشه وادارش کرد که گردن بگیره آن صدای مشکوف از ناحیه ی او بوده.
قاعدتا باید کشور به قطعه ای از زمین گفته بشه که یکئارچه باشد. ولی از آنجاییکه کشورهای غربی که مدیریت تشکیل سازمان های بین المللی در دست داشتند خود نقطه ضعف داشتند یعنی در این جا و آنجای دنیا شهری کشوری را بعنوان مستعمره در اختیار خود گرفته بودند نمیتوانستند تعریف اصولی برای یک کشور را قبول کنند. این شد که آفاتی مانند پاکستان شرقی و اینکه قره باغ پیش بیاید.
حالا مردم زیادی باید توی سرو کله ی هم بزندد و همدیگر را بکشند بخاطر این خطای واضح متمدن ها.
خبرنگاران درون مرز ناچار از سکوت و تحمل هستند ولی شما که در برون مرز هستید دیگه چرا منفعل عمل میکنید؟
مگر اتحادیه بین المللی خبرنگاران ندارید. موضوع ها را بآنجا بکشید و سرو صدا راه بیندازید و کاری کنید که خبرنگار خارجی هم وقتی به ایران میآیند جرات نکنند با گرفتن قالیچه و گز اصفهان چشم خود را ببندند.
شما رسانه دارید بهترین اسلحه را دارید جنجال کنید و ضربه بزنید پشت سر هم و مجال فرار ندهید به عمال بیسواد ج.ا.
انقلاب میتواند دلایل: مادی و فقر و اقتصادی / یا دلایل معنوی و فرهنگی و دینی داشته باشد.
شکست انقلاب مشروطه و انقلاب ملی مصدقی و انقلاب اسلامیستی سال 42 و انقلاب سوسیالیستی حزب توده، عقده شکست را میان اقشار مردم و روشنفکران فراموش نکرد.
عوامل دوران جنگ سرد و مبارزات استقلال طلبانه در سطح جهانی و رشد کشورهای سوسیالیستی یا شبه سوسیالیستی در جهان و نوستالژی تحول و تغییر در ایرانزمین و .....
از جنبه دولتی، عمر نظام های سلطنتی در جهان رو به کاهش بود. تعداد نظامهای جمهوری در حال افزایش بود.
جامعه ایران در پیش از انقلاب حدود 50 درصد بیسواد و روستایی و دچار فقر مالی بود.
پول فروش نفت فقط به اقشار محدود و متوسط میرسید. بودجه نظامی غالب درآمد نفت را قورت میداد و چخوان 5 مین.پنجمین! ارتش جهان ! نظامیان کله پوک را فریب داده بود گرچه غالب آنان در شهرهای کلان اجاره نشین بودند.
ضعف فرهنگی نظام سلطنتی و بی هویتی ملی و نا آگاهی تاریخی و بیگانه بودن با پرچم سه رنگ ملی تا زمان شهرام همایون و اقدام به فروش پرچم برای کانال یک......
سرکوب جریانات سیاسی و جنبش های فرهنگی و روشنفکری و ناتوانی نظام چاپید شاهی! برای عرضه جایگزین و آلترناتیو سیاسی حکومتی، موجب خلاء وجود ملیون سکولار دمکرات / و رشد ارتجاع دینی و شیعه انتحاری شهادتی شد .....
سرانجام شاعر سرود: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/و دست به دست هم دادند / تا نظام فاسد و کروپت و مبتذل و ضد فرهنگ و ضد ملی و وابسته به عموسام /سقوط کند ودر خلاء قدرت و غیبت نیروهای مردمی و ایرانی، آخوند لواطکار شیعه بقدرت برسد.
حالا نقش 57 ها موثر تر بود ؟/ یا نقش شاه دیکتاتور نارسیس خودشیفته دسپوت؟/ یا نقش آخوند خدعه کار ولایتی لواطکار/ ! ؟
....مردم همیشه بازیچه دست شارلاتان ها بوده اند و هستند و خواهند بود. مردم یک نامِ مسخره برایِ یک مغازه سمساری است....
در مغازه سمساری چه پیدا میکنید...؟
۱- کالاهایِ اسقاطی...
۲- دست به دست شده....
۳- قابل فروش.
۴- بدونِ اصالت...
مردم یعنی همین....
در سراسر جهان مردم همین هستند.... در کشورهای میدل ایست. بدتر....!
متاسفانه مشکل شما در این درددل هشدارآمیز بجا این است که فرض را بر این گذاشتهاید که صحبت کردن از دموکراسی و حقوق بشر – یا حتی فریاد زدن آن در گردهمآئیها و تجمعات و مجالس و محافل مختلف - و زندگی در، به قول شما، «مهد دموکراسیهای مدرن جهان» نشانۀ باور به دموکراسی است و همۀ ایرانیها – یا لااقل چهرههای مطرح موجود، رهبران و فعالان سیاسی یا کسانی که در تظاهرات مختلف علیه نظام جمهوری نکبت اسلامی شرکت میکنند – به دموکراسی باور دارند در حالی که تجربه من نشان میدهد که مطلقا چنین نیست. منتهی برخی شجاعت دارند و «مسخره بودن دموکراسی» را به زبان میآورند و برخی حجب و حیا به خرج میدهند و با «تقیه» کردن منتظر میمانند تا بعد از سرنگونی رژیم آخوندها و وقتی پایشان به ایران رسید بساط استبداد و قلدری و انتقامکشی خودشان را (به شکلهای مختلف) پهن کنند. سئوال شما مبنی بر این که «وقتی ما با دوستان خود که فقط نگاه متفاوت داریم چنین با تنفر و تخریب برخورد میکنیم اگر قدرت داشته باشیم با مخالفین در جامعه چه خواهیم کرد؟» پرسش دقیق و درستی است که اتفاقا دلیل همۀ تشتتها، پراکندگیها و عدم همبستگی و اتحاد مورد درخواست عمومی است. به نظرم مشکل اصلی و عمدۀ جامعۀ امروز ایران – چه در داخل و چه در خارج از کشور – عدم باور بخش بزرگی از رهبران، فعالان و نظریهپردازان سیاسی، و البته مردم، به امر دموکراسی است. تا همه نتوانند دموکراسی را عمیقا فهمیده و به آن باور کنند مشکل استبداد در ایران حل ناشدنی است.
گلناز غبرايي:
همين را بايد به چالش مي كشيديم. واقعا دليل خوبي بود؟ آيا دليل امضاي آن منشور مي توانست باشد؟. همان چند جمله واقعا شما را قانع كرد؟ من نمي گويم اپوزيسيون و سرانش اجازه ي اشتباه ندارند. به اينكه مي ترسند اشتباهاتشان را بپذيرند، اعتراض دارم. البته با جو حاكم پذيرش اشتباه ، مخالفان را به جان كسي كه اعتراف كرده مي اندازد. ولي در طي زمان حتما جا مي افتد. نمي شود به مردم قول هايي داد و بعد طرح ها را نيمه كاره رها كرد و رفت سراغ كارهاي جديد. همين حالا چرا طرفداران خانم علينژاد يقه اش را نمي گيرند كه تكليف آن اجماع جهاني براي نجات دنيا به كجا رسيد؟ چرا طرفداران خانم مينا احدي از او نمي خواهند بيايد به طور جدي نظرش را در مورد كمپين دستگيري نيري چه شد؟ موضوع من در كل مسئول نبودن ماست. همين طور بزن برويي. نتيجه هم نداد بي سروصدا مي رويم سر موضوع بعدي. خودم هم يكي. همين بي عملي و در سايه بودن هم دليل بزدلي و راحت طلبي خودم أست.
- Gitti Alizadeh
شاهزاده بطور شفاف گفت، چون جمع کوچک جورج تاوون دیگران را محق به شرکت در درون گروه نمی دانند، کنار می کشد
گلناز غبرايي: واقعا كه هيچ وقت اين قدر از هم دلزده و بيزار نبوديم. من در اين مورد نظري دارم كه مدت هاست در موردش فكر كرده ام. ما به جاي آنكه به رفتارها و اشتباهات گروه هاي خودي دقيق شويم و آن ها را پاسخگو كنيم، به جان آن ها كه با ما اختلاف دارند مي افتيم. ما ديگران را لايق فحش و فلاكت و خود را بي عيب مي بينيم. ما رهبران و چهره هاي گروه خودمان را به چالش نمي كشيم. خود اين افراد هم اصلا و ابدا به فكر پاسخگويي نيستند. شب بعد از آن برنامه ي كذايي برلين طرفداران آقاي اسماعيليون از او نپرسيدند كه چرا آن افراد را براي سخنراني انتخاب كرد، خودش هم به جاي توضيح گفت ما اين كار را كرديم، ديگران هم بروند براي خودشان تظاهرات كنند. پس از شكست جرج تاون هم شاهزاده رضا پهلوي نيامد صاف و ساده به مردم بگويد اشتباه كرده، حتي يكي از مشاورانش هزينه ي اين اشتباه تاريخي را نپرداخت. هوادارانش هم ترجيح دادند، ديگران را مقصر نشان دهند. تا وقتي ما در رابطه با اعمال خود مسئوليت نپذيريم، همين أست. من دو تا نمونه گفتم. يك نگاه به اطرافمان بكنيم، چندين نمونه ي ديگر پيدا مي كنيم.
درووود بر خانم قاسمی گرامی!
موجز و مختصر.
این صحبتهایی که میکنم، تکرار هزاران بار گفته شده استدلالهای من است در طول بیست و پنج سال فعالیّت قلمی و چهل و سه سال، گفتگوهایی شفاهی و منطقی با تمام انسانهایی که به انواع و اقسام گرایشهای سیاسی و قومی تعلّق داشتند و هنوزم ادامه دارد بحثها و گفت و شنودها. اینکه در ایران، مردم – مخالفان سیستم فقاهتی به طور کلّی- دقیقا فهمیده اند که خاصم و عامل اصلی تمام فلاکتها و قهقرائیها و دربدریها و بیدادگریها و کشتارها و غیره و ذالک، زمامداران فقاهتی با ارگانهای وابسته به آن هستند، مطلبیست اظهر من الشّمس که در چهره ها و واکنشها و خیزشها و قیامها و کشمکشهای چهل سال اخیر در همان ایران، شاهد بوده ایم و هنوزم هستیم.
یعنی دیگه کارکنان و فامیلشان از تیررس عوامل ج.ا. خارج شدن؟
نکنه مشکل از دکور بوده؟
من نمیدانم فقط دیدم که در اوج خیزش مهسا که اینترنشنال بخوبی و با قدرت آنرا پوشش میداد, ناگهان منفجر شد و سازمانش بهم ریخت و حالا بعد از اینکه آب از آسیاب افتاده یهویی همه چیز درست شده.
اگر بگم خودتانی توهین کردم؟
✅ "مبارزه" ما به تکرارِ پوچ و تلخ این روندِ انرژیگیر و بیبازده بدل گشته و بیش از چهار دهه است که همچون قطار شهر بازی در یک محدودۀ خاص میگردیم.
✅ ریموت ما هم در دستِ فضا و یا همان دستان کثیفی است که چنین وضع و موقعیتی را برای ما ایجاد کردهاند و توسط آن، سرعت و چرخش و سکونِ ما را کنترل و یا تنظیم میکنند.
🟥 آخرین نقشه مسیری که دشمن برای آینده خود ترسیم کرده، به شرح زیر است. 🔻
✅ به اوج رساندن تفرقه در صفوف اپوزیسیون و ایجاد یأس و ناامیدی در دل مردم و دول جهان
✅ ایجاد یک فضا که "اصلاحطلب و اصولگرا" را حول قطب دیگری که شکل خواهد داد، جمع کند.
✅ کاستن از وزن تمامی شخصیتها و سلبریتیهایی که میتوانند افرادی را حول خود جمع کنند و یا به اعتراض تشویق نمایند.
✅ شقه کردن همه احزاب و سازمانهای اپوزیسیون، بخصوص احزاب کردی و بلوچ
✅ در این راستا، احزاب و گروههای رقیب را با خود همراه میسازد که بتواند کینه و نفرت در بینشان هم ایجاد کند.
✅ در این روند، چنان کینه و نفرتی علیه سازمان مجاهدین خلق ایجاد میکند که به عبارت خودشان در آخر، که در واقع ماقبل آخر است، به کمک همین نفرت ایجاد شده، به تواند با بلدوزر از روی آن رد شود.
✅ اگر در تمامی این مراحل موفق شود، کسی را به میدان میفرستد که نه اصلاح طلب است و نه اصولگرا و با فضایی که از قبل درست کرده، در پی موفقیت هم هست.
🟥 لذا، اگر امروز نجنبیم، فردا دیر خواهد بود.
درووود!
چند نکته مهم.
وقتی اینگونه وقایع و درگیریهای قومی پیش می آیند، انسان دادگزار و فهیم باید فوری از هرگونه جانبداری تعجیلی و پیشداوری کردن خودداری کند و مسئله را در عمق تاریخی-فرهنگی – سیاسی بدون هیچ حُب و بُغضی بررسی کند و رای فردی خودش را با دلاوری و رادمنشی بر زبان براند؛ ولو رای صادره، خلاف مثلا منافع و امتیازها و برتریهای قومی باشد که شخصا به آن تعلّق خاطر دارد. همه ما میدانیم در شهری به نام «سمیرُم» که از توابع استان اصفهان است، انسانها به سه زبان سخن میگویند:«ترکی قشقایی، لُری و فارسی». اکثریت مردم، ترک قشقایی هستند. حال بماند که در قلب شهر اصفهان، ارامنه ساکنند و خیلی هم کیا و بیا دارند. منظورم «جُلفا» ست. فرض کنید عین همین اخباری که در باره «ارامنه و ترکها» بر سر «قره باغ» پیش آمده است، برای شهر «سمیرُم یا شهر اصفهان» پیش میآمد.
ارامنه از این ترس دارند که شاید آنها بخاطر قتل ها و شکنجه هائی که ٣٠ سال پیش مرتکب شده اند شناخته شوند مخصوصا در رابطه با قتل عام خوجالی که خیلی وحشتناک بوده و به همین خاطر با به آتش کشیدن مناذل میخواهند به ارمنستان بروند یعنی به نوعی برخی از ارامنه بخاطر روبرو شدن با اسناد و دادگاه پا به فرار گذاشته اند.
تروریستهایی که 30 سال پیش ترکهای قره باغ را با دهها هزار کشته و بیش از یک ملیون آواره پاکسازی قومی کردند، امروز هم همان جنایتها را در مورد قوم خود می کنند. با وجود آنکه دولت آذربایجان بارها اعلام کرده که مشکلی با ارمنی ها ندارد و ارامنه قرباغ همانند دیگر شهروندان می توانند تحت حمایت قانون اساسی آذربایجان زندگی بکنند ولی تروریستهای حاکم بر خانکندی مردم عادی را مجبور می کنند که از قره باغ کوچ کنند یعنی بر اساس خوی جنایتکارانه شان، حتی به ملت خودشان هم رحم نمی کنند. زیرا می دانند که در صورت ماندن ارامنه در قره باغ و زندگه مرفه و با عزتشان در چارچوب آذربایجان همه تبلیغات صد ساله شان در مورد جنایت و نسل کشی ارامنه توسط ترکها نقش بر آب خواهد شد
توجه داشته باشید که بر اساس قانون اساسی آذربایجان، یهودیان، تالشها، لزگی ها و حتی ارامنه ساکن باکو از همه حقوق دینی و اتنیکی برخوردار هستند و همه، دارای مدارس به زبان خود و مراکز دینی و فرهنگی مختص خود هستند و تاکنون هیچ محدودیتی نداشته اند
استاد روابط بین الملل ( کامران متین) هنوز نمی داند که روسیه با ارمنستان مرز مشترک ندارد ولی با اعتماد به نفس کامل در مورد روابط روسیه و ارمنستان نظر می دهد. نظرات چنین افرادی فقط به درد پر کردن وقت و توهین به شعور بینندگان می خورد
ســـلام دوســـلار..
کاربری که از یک ( کمونیست وطنی ) ذکر خیر کرده است یادشان رفته که به آن کمونیست بگوید که قتل عام خوجالی هیچ وقت از ورقه های تاریخ محو نخواهد شد. تمام این گند کاری ها از حماقت تاواریش استالین بوده تا نفوذ روس ها در قافقاز جنوبی ادامه پیدا بکند. این کمونیست های ( تخته باش .. تخته سر ) بودند که سرزمین مادری آزربایجانی ها را به ارمنی ها و داغستانی ها دادند. ارمنی هار که که قارا باغ را به (( هیروشیمای دوم )) تبدیل کردند, نه این عرضه را داشتند که به یک ملت تعلق بگیرند و نه این عرضه را داشتند که برای خودئشان مملکت درست بکنند. این کمونیست های تخته باش ها بودند که سرزمین ترک ها به آنان بخشیدند تا برای خودشان یک مملکت درست بکنند. ملت ارمنی همیشه زیر یک دولت اداره میشد و می شود. قارا باغ آزربایجاندیر...
دروود!
مختصر و گذرا.
افرادی مثل امید دانا و امثال ایشان در فراز و نشیب مسائل ایران، نه سر پیاز هستند. نه ته پیاز. اینجور آدما، ابزار هستند در اختیار آنانی که شبانه روز در فکر تحکیم اقتدار و تضمین ابدی امتیازخواهی و حکومت مطلقند. معمولا برای مطرح شدن نیز، خط و سمت و سو را «ارباب»، تعیین میکند برای اینجور آدما. برای مطرح شدن نیز باید ببینند که «ارباب» با کدام گرایشها و شخصیّتها و متفکّران و هنرمندان و نامدارانی دیگر، مسئله دارد و از وجودشان، احساس خطر شدید میکند.
همونطور که در باره «تتلو» نوشتم، حرفام در باره اینجور آدمها نیز صدق میکنه. برای جلب نظر و هوچیگری به راحتی میتوان اظهار لحیه های صنار سی شاهی و آش شله قلمکاری را جور کرد و شبانه روز بر منبر نشست و با توفیقات اطّلاعاتی-سپاه پاسداری به ویراژ دادن در دنیای مجازی کلکلکلکل کرد.
در ایران نسل جدیدی از بسیجیان و هواداران بوجود آمدند که حکومت ناچار دید حتا در اجرای مراسم مذهبی نیز تغییراتی را تحمل کند یا عمدا تغییر بدهد مثل اجرای نوحه خوانی به سبک رپ و دیسکو در مراسم سینه زنی: حسی حسی حسی. حسی.. (بجای حسین حسین). از طرفی هم ناچار بود برای اعمال نابخردانه اش مثل در افتادن با کشورهای جهان و ایجاد بحران در منطقه هوادارانش را قانع کند لذا کسی مثل دکتر حسن عباسی و امثال او را مسئول بافتن توجیهات به ظاهر عقلانی کرد. اما پس از چند سال دیگر حربه دکتر حسن عباسی بکار نیامد. اطلاعات سپاه به دنبال یک فرد جویای نام و ناکام مشکل دار و ناراضی از وضع خود میگشت که ظاهری مناسب برای خوراک دادن به هوادارانش داشته باشد. امید دانا که به سوئد آمد تلاش بسیاری کرد که در میان سلطنت طلبان جایی برای خود دست و پا کند که با توجه به طرز فکر واپسمانده و عقده ها انتظاراتش که درسطوح بالا جای بگیرد، چون ذاتا آدم لمپن و نادانی بود کسی او را تحویل نگرفت و بشدت سرخورده شد و شروع به انتقاد از رضاپهلوی کرد. اطلاعات سپاه بلافاصله طعمه را تشخیص داد و خوراک او را فراهم کرد که عبارت بود از پول و رسانه و ظاهر قضیه را هم با فراهم آوردن شرکت تجاری برای او که برود در جزایر قناری و از همانجا کار خود را دنبال کند فراهم کرد و ماموریت تازه امید دانا شد تبلیغ خامنه ای و قاسم سلیمانی و کارهای سپاه که مرزهای وقاحت و بلاهت را در نوردید. اما یک کار دیگر این آدم عقده ای لو دادن خودش بود که خیلی به صراحت گفت که از اتاق فکر سپاه تغذیه میشود و از آنجا لو رفت که این امکانات را هم سپاه در اختیارش گذاشته. اما بخش غم انگیز ماجرا آنجا بود که این آدم عقده ای ندیدبدید شروع کرد به پز دادن ویلایش ... ادامه
خوبه
هر بی سروپایی میتواند فحش بدهد و باد هوا باشد و به جایی هم بر نخورد. اما فحش در جایی دیگر فحش به حساب نمی آید بلکه توهین به حساب می آید. جوانان در تظاهرات کم فحش نداده اند: از بسیجی ک.. ننه ت و توپ تانک فشفشه رهبر ما ک.. کشه بگیر تا بیشرف که نقل و نبات است. این توپ تانک فشفشه رو تلویزیون سوئد یک مفسر آمد و اصل جمله را به زبان فارسی گفت و سپس ترجمه کرد. تا اینجاش مشکلی نیست چرا که خطاب به دشمن ماست که قدرت را در دست دارد و مظلوم نیست. اما فحش به مظلومی که جایی نشسته که نمیتواند به همان اندازه پاسخ بگوید یک ظلم است. امری که برای من رخ داد و تعدادی بی سروپا اینجا به من توهین میکردند و من چند سال داندان سر جگر گذاشتم تا بالاخره ناچار شدم بطرزی بسیار شدید برخورد کنم که دیگران متوجه شوند که میتوان مرزها را درید و نباید شاهد ظلم باشند و توهین زشت است.
شخصی ظاهرا بسیار مطلع در کلابهاوس بود بنام اسکپتیک. این آدم بسیار فحاش بود و اهل احترام به مخاطب نبود. من به همین دلیل هرگز به اتاق های او نرفتم و هرکجا هم که او را به استیج راه میدادند آنجا را ترک میکردم. حیرت میکردم از این که آدم های سرشناس و مفسرین با او هم کلام میشدند.
توهین به اسطوره های مورد احترام مردم در امر مبارزه قابل تحمل نباید باشد و با عامل آن باید برخورد شود. مردم ایران با تیم فوتبالشان برخورد کردند که در اوج انقلاب ژینا به دیدار رئیسی برده شده بودند. انتظار این بود که فوتبالیستها به قیمت بازماندن از مسابقه نباید به دیدار رئیسی میرفتند و این دهنکجی به مبارزات مردم بود و مردم پاسخ مناسبی دادند. تتلو باید تحریم شود تا مردم در ایران متوجه شوند که ما در خارج کشور شهدای انقلاب مهسا را پاس میداریم.
در جنگها تک تیراندازان در کمین گاه پناه میگیرند بطوری که دیده نشوند. وقتی یک گروه از سربازان دشمن به صف از جایی رد میشوند تک تیرانداز یکی را نشانه میگیرد اما نمی کشد بلکه مجروح میکند. وقتی دیگران به کمک مجروح می آیند، یکی دیگر از سربازان را میزند. این صحنه گاه چند نفر به دست تک تیرانداز کشته میشوند. آن مزدور مریضی که مهران توانا را به قتل رساند حتما مقابل دادگاه قرار خواهد گرفت. دنیا .. دنیای دیجیتال است. یک یک قاتلان روزی سرافکنده در مقابل دادگاه به گریه و زاری می افتند و برای خوش خدمتی و گرفتن بخشش در لو دادن یکدیگر باهم مسابقه میدهند. اینها نه هدفی مقدس دارند و نه غرور و نه وجدان. بیشرف صفتی بس برازنده است که مردم به اینها داده اند.
توجه و نکته بینی آقایان :حیدریان و توکلی قابل تحسین است.
یکی از نخستین کمنت های زیر این مقاله" مونتاژ شده "، سبک نویسنده را جنجالی-هیجانی نامیده که همان نتیجه گیری کنونی جناب کیانوش و فرامرز است. یعنی سبک نوشتاری: زرد و بلوارد.
این نویسنده چندین سال است که برای گرفتن لایک و تشویق از طرف سلطنت طلبان و اصلاحگرایان اسلامی و ضد انقلاب 57ی ها ، مدام با اینکونه سبک و محتوا و تیتر ها، به اپوزیسیون و به روشنفکران و به نیروهای چپ و ملی و مجاهد و جمهوری خواه حمله میکند که : چرا انقلاب کردند و چرا اکنون با خواسته "اراده گرایی و ولنتاریستی" او ، آخوندها را سرنگون نمی کنند ! ؟
در حالیکه هدفش فقط شلوغکاری و خودزنی و تخریب نیروهای اپوزیسیون به نفع سلطنت طلبان و اصلاحگرایان اسلامی است !، چون ادعاها و سواد و تحلیل و منطق اش، از سطح متوسط بازنشستگان اداری درون ایران پایین تر است. و در تلویزیون کلمه چون حرفی برای سنجش نداشت 3 بار شروع به گریستن نمود و آبروی اپوزیسیون نستوه را در نزد آخوندها فرو ریخت.
باید در نظر گرفت که ارمنیها و آذربایجانیهایی که به مدت طولانی در همسایگی هم زندگی کردهاند خواستار پایان خشونت و یه زندگی صلح آمیز هستند متاسفانه ارمنیهای خارج نشین از جمله ارمنیهای فارسی زبان مرتباً به کارزار نفرت پراکنی بر علیه ترکیه و آذربایجان دامن میزنند توصیه من به آنان این است بعد از این همه کشت و کشتار درد و رنج مادران و پدران داغدیده ارمنی و آذربایجانی زمان آن رسیده است که به کارزار نفرت پراکنی پایان داده شود بیایید با هم کارزار آشتی و دوستی راه بیندازیم در جنگ جهانی دوم آمریکا دو شهر ژاپن را مورد حمله اتمی قرار داد اما این موضوع باعث نفرت و کینه ابدی بین آمریکا و ژاپن نشد آنان توانستند از این تراژدی هولناک درس لازم را آموخته و اساس رابطه را بر اساس دوستی با هم تغییر دهند اگر آنان توانستند این کار را بکنند ما هم میتوانیم