رفتن به محتوای اصلی

باز زنی می رسد

باز زنی می رسد

 

 

باز زنی می رسد

 

باز زنی می رسد؛ مژده رسانش بهار

سرخ گُلی می دَمَد، دشتِ نشاط آشکار

نغمۀ هر مرغکی همنفسِ غنچه ها

عطرِ خوشی می وَزَد از طرفِ جویبار

نرگس وُ یاس وُ سَمَن، پونه وُ بابونه؛ های!

باز زنی می رسد می گذرد انتظار

چشمه ز سنگی جهید گشت روان وُ زلال

نبضِ زمان می زند با دِلَکَت گوش دار

قاصدکی خوش خبر، آمد وُ آواز داد:

خیز! که شب می رَمَد می رسد از ره نگار

از پسِ سردیِ سال آن همه دلمردگی

باز زنی می رسد چون تَپشی پُر شرار

پاک کن از چهره ات، رنجِ نهانِ دلت

غم ز نَفَس می فتَد، خانه بشوی از غبار

پنجره ها کوچه ها، غرقِ شکوفایی اند

باز صدا می زند، خنده وُ شادی بیار

دست بدار از ملال جامِ شرابی بنوش

باز زنی می رسد جامه اش از رنگِ نار

آینۀ آسمان جِلوِگهِ جستجو

عشق چنین می پَرَد، می بَرَد از تن قرار

این همه آزادگی زادۀ زیبایی است

جان به رگ ار می تَپَد؛ زن بُوَدش کردگار

جمله جهان آنِ او، برگِ گُلِ آرزو

باز زنی می رسد؛ بر قَدَمَش سجده آر

2013 / 3 / 6

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید