کنشگری از نوع دیگر
به پیشنهاد عنوان شده «جناب مهدی غنی » چنین پاسخ فر موده اند
زمانی نه چندان دور، آنها که به فعالیت سیاسی روی میآوردند، فقط به فکرگرفتن قدرت و کنارزدن رقیب نبودند، بلکه میخواستند جهانی زیباتر و زیستی راحتتر- حداقل به باورخودشان- برای هموطنانشان ایجادکنند. مرحوم دکترمصدق را به یادداریم که گرچه برنامه اصلیاش درآوردن نفت ایران از چنگ انگلیس بود، اما برنامههای بسیاری هم برای بهبود زیست مردم و پیشرفت کشور داشت. مثل ملی کردن شیلات، تشکیل شوراهای روستایی و لایحه 20درصد، عرضه ماهی ارزان، تقویت تولید ملی و صادرات، رونق کسب و کارهای داخلی، آزادی احزاب و مطبوعات، تلاش برای شرکت زنان درانتخابات وغیره. اما کسانی هم هستند که کنشگری سیاسی را صرفا" به این محدود میکنند که علیه دشمن یا رقیب، موضعگیری، افشاگری یا پرخاشگری داشته باشیم. شاهدیم این روزها در اغلب محافل سیاسی، عمده سخنها، خبرها و گزارشها به بیان خراب بودن اوضاع، رفتارهای ناهنجارحکومت، و جدیدترین اتفاقات ناگوار وشایعات مربوطه اختصاص مییابد. هرکس اوضاع را بدتر و خرابترنشان دهد، انقلابیتر و سیاسیتراست. کمترمیشنویم که کسی از یک کنش مثبت یا اتفاق خوشایند درجامعه سخن بگوید. یا برای برون رفت از این تنگنا، به چاره اندیشی و تبادل نظر تمرکزکند یا راه حلهای طرح شده را نقادی و بررسی کرده و ارتقاء دهد. تاچه رسد به اینکه برای جامعه و حکومت مطلوب مدلسازی و برنامه نویسی کرده واستراتژی واقعبینانه و نه اتوپیایی طراحی کند.
مرحوم مهندس سحابی همواره این سخن را یادآوری میکرد که ما مردم میدانستیم چه نمیخواهیم ولی برای اینکه چه میخواهیم فکرنکردیم. بعد از غلبه برخصم، خصمی از درون خود میجوییم و برای ستیزی جدید صفآرایی میکنیم. با این نگاه است که به جای اینکه اختلاف نظرموجب رشد و تعالی افکارشود، به خصومت میکشد. این رویکرد که عمدتا" برتخریب بدون سازندگی متکی است، عوارضی هم دارد که دامنگیرما شده و میشود، ازجمله:
- ساده اندیشی که اگروضعیت موجود به هرشکلی دگرگون شود، به شرایط مطلوب خواهیم رسید.
- فرافکنی که هرکم کاری، تنبلی، فرارازمسئولیت و سایرنقاط ضعف خود را به دشمن و رقیب منتسب کرده و از اصلاح درون غافل بمانیم.
- ایجاد یأس دربرخی اقشار که اوضاع چنان خراب است که کاری نمیتوان کرد و باید منتظرماند یا هضم در وضع موجود شد.
- ایجاد منیت و خودمحوری که رقیب یکسره برخطا و شر و بدی است و من یا ما یکسره حسن و نیکی و پاکی .
- بارکردن هزینه هنگفتی برای مقابله با وضع موجود و درصورت موفقیت، عدم آمادگی برای ایجاد مناسبات مطلوب و ناگزیربازتولید وضع گذشته یا بدتراز آن.
- ندیدن نقاط قوت حریف و یا برخی ساختارها یا نیروهای انسانی کارآمد آن و نفی و نابودی همه آنها و سپس تلاش برای اینکه چرخ چاه را دوباره از صفر اختراع کنیم.
- روحیه ستیزهجویی و منفیگرایی درمقابل حریف، تثبیت شده و به مناسبات داخلی هم کشیده میشود. چنین است که به جای حوصله و صبر و متانت برای حل تضادهای درونی، به سرعت تضادها را تشدید کرده و به نفی یکدیگر و ستیز با هم کشیده میشویم. مقابله به جای مصالحه و مبادله مینشیند، برچسب به جای استدلال، حسادت به جای معاضدت، بدبینی به جای واقع بینی، خودخواهی به جای نوعدوستی و... موجه و رایج میشود.
- شنیده بودیم مارکسیستها میگفتند دیالکتیک هگل کله قندی بود که به جای قاعده روی نوک باریکش ایستاده است و مارکس دیالکتیک را روی قاعدهاش نشاند. شاید امروز نیازباشد ما هم این متد فکری و کنشگری خود را وارونه کنیم.
- ای کاش به جای نفی، اثبات- به جای ستیزهجویی، عقلانیت - به جای خود محوری، نوعدوستی و تواضع- به جای فرافکنی، مسئولیت پذیری- به جای برچسب، استدلال- درکنارنفی گشته، تأمل برای آینده- به جای اولویت تخریب، تقدم سازندگی- به جای دمیدن بریأس، کاشتن امید و به جای گفتن، شنیدن میگذاشتیم.......وای کاش
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید