سرشناسترین روزنامهنگار اعدامشده در دوران حکومت جمهوری اسلامی چه کسی بود؟
سرشناسترین روزنامهنگار اعدامشده در دوران حکومت جمهوری اسلامی چه کسی بود؟
در میان هزاران نفری که سال ۱۳۶۰ در ایران اعدام شدند، نام یک نفر به دلیل سوابق و جایگاهش در روزنامهنگاری معاصر ایران متفاوت است؛ علیاصغر امیرانی.
علیاصغر امیرانی را میتوان مهمترین و سرشناسترین روزنامهنگار ایرانی اعدامشده در دوران حکومت جمهوری اسلامی دانست؛ کسی که بیش از چهار دهه یکی از پرمخاطبترین نشریات ایران را منتشر میکرد و سرانجام در یکی از خاصترین روزهای پس از انقلاب ۵۷ تیرباران شد؛ ۳۱ خرداد ۴۳ سال پیش.
الگوی موفق «خواندنیها» علیاصغر امیرانی هنگام مرگ ۶۶ سال داشت و از سال ۱۳۱۹ مجلهٔ «خواندنیها» را منتشر میکرد. او که تحصیلکردهٔ رشتهٔ حقوق در دانشگاه تهران بود، کار روزنامهنگاری را پیش از انتشار «خواندنیها» از روزنامهٔ اطلاعات آغاز کرد. مجلهٔ «خواندنیها» با الگو گرفتن از نشریهٔ معروف «ریدرز دایجست» منتشر میشد و در طول چهار دهه انتشارش توانست طیف گستردهای از مخاطبان را جذب کند و جزو معدود مؤسسات مطبوعاتی خصوصی موفق و درآمدزای ایران شود؛ آنچنانکه چاپخانهٔ خودش را هم داشت.
برخی نامهای شناختهشدۀ ادبیات معاصر ایران از جمله ذبیحالله منصوری، حسین مکی، خسرو شاهانی و محمود طلوعی در «خواندنیها» فعالیت میکردند و دامنهٔ تأثیر و نفوذ این مجله به گونهای بود که میتوانست توجه مقامهای بلندمرتبه حکومت پیش از انقلاب ایران را به مطالبش جلب کند. روی جلد مجله «خواندنیها» در ماههای پیش از انقلاب ۵۷
با آنکه بیشتر مطالب «خواندنیها» ترجمه و برگرفته از نوشتههای پیشتر منتشر شده بود اما سرمقالهها و مطالبی که به قلم علیاصغر امیرانی منتشر میشد، بخش اصلی و مهم این نشریه بود که معمولاً با واکنشهای مختلف نیز روبهرو میشد.
تصویر
«خواندنیها» در دوران طولانی انتشارش وقایع مختلفی را از تاریخ معاصر ایران طی چهار دهه پوشش داد و مواضعش در تحولاتی چون ملی شدن صنعت نفت و برکناری محمد مصدق از نخستوزیری، نخستوزیری اسدالله علم و امیرعباس هویدا، و انقلاب سال ۵۷ متفاوت و بحثانگیز بود. نشریه «خواندنیها» در دوران نخستوزیری ۱۹ نفر از مسئولان دولت ایران منتشر شد. این نشریه از منتقدان سرسخت دولت امیرعباس هویدا بود و این روند یک بار منجر به برکناری سردبیر آن شد.
مواضع «خواندنیها» در تحولات مختلف معاصر، متفاوت و در مواردی متناقض بود، با این همه آنچه در نهایت به عمر این نشریه پایان داد، انقلاب سال ۵۷ بود.
مواضع خاص «خواندنیها» در روزهای ملتهب انقلاب در ماههای پیش از انقلاب، مطالب «خواندنیها» متأثر از فضای تغییریافته آن زمان، لحن انتقادی بیشتری پیدا کرده بود بهویژه درباره عملکرد دولت امیرعباس هویدا و برخی وزرای آن مانند شجاعالدین شیخالاسلامزاده، وزیر بهداری. «خواندنیها» در این لحن انتقادی اما تلاش میکرد همچنان بر لزوم ادامه فعالیت محمدرضا شاه پهلوی و حفظ قانون اساسی مشروطه تأکید کند. سرمقاله «خواندنیها» پس از برگزاری تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ در این زمان علیاصغر امیرانی در سرمقالههایش تلاش میکرد باتوجه دادن به پیام معروف شاه در شنیدن صدای انقلاب از لزوم کاهش ناامنی و حفظ کلیت و یکپارچگی ایران بنویسد. او با آنکه اعتراض مردم را به حق و لازم میدانست اما به صراحت از عملکرد تظاهرکنندگان هم انتقاد میکرد.
در سرمقالهٔ نخستین شماره پس از راهپیماییهای گسترده تاسوعا و عاشورا در ۱۹ و ۲۰ آذر ۱۳۵۷ نوشت: «من که خود به مدت یک ساعت تمام روز عاشورا از دم دانشگاه تا اواسط شاهرضا، دوش به دوش تظاهرکنندگان، ناظر نوع گفتار و رفتار و شعارها و نوشتههایشان بر در و دیوار و روی سنگ و آجر و شیشه و آهن و در و پنجره و مغازهها و خانههای مردم و درختان خیابان بودم از شما چه پنهان در دل احساس شرم کردم. در مسیری که ما بودیم تا بخواهی مردم جوان و بچه سال بودند که به جای سینه زدن، مشت گره کرده حواله میدادند، معلوم نبود رو به کجا. و به جای نوحه و ندبه، شعر و شعار بود که میدادند، آن هم با نعره، نه از حسین نامی بود و نه از عباس یادی و چیزی که من تا به آن روز ندیده و نشیده بودم، استفاده از پارچه سرخ و قرمز که مخلوط با پارچههای سبز و سیاه بود که دستجات حامل شعار با خود حمل میکردند، آن هم در عزای حسینی و روز عاشورا!»
۱۶ دی ۱۳۵۷ تیتر سرمقاله علیاصغر امیرانی «آیا اشتباه نمیکنیم؟» بود و ۷ بهمن همین سال درحالیکه چند روزی از خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران میگذشت و موضوع بازگشت روحالله خمینی مسئله اصلی روز بود، در یک سرمقاله بسیار بحثانگیز به تمجید نسبی از هر دو شخصیت پرداخت و یک هفته پس از آن در حالی که انقلابیون آشکارا دستبالا را در تحولات جاری ایران داشتند نوشت: «برادر همدین و هموطن و همکار آزادیخواه و اصلاحطلب من، تعصبت در آزادی و اصلاح و ارشادات را که خود با تو همسنگر بودهام، میستایم اما تو داری زمین، خانه و زیر پای ما را هم خراب میکنی و اگر منعت نکنند تا گاوماهی میخواهی بروی. آن وقت ما را در کجا میخواهی اسکان بدهی، در همانجا که درگذشتگان ما را به خاک سپردند یعنی در بهشتزهرا و یا جو فضا؟»
چنین رویکردی با سابقهای که فاتحان انقلاب از «خواندنیها» در ذهن داشتند، به فاصله کوتاهی پس از انقلاب، نخستین بازداشت را برای علیاصغر امیرانی به دنبال داشت. او بامداد روز سهشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در آپارتمانش در برجهای سامان بلوار الیزابت تهران (بلوار کشاورز کنونی) بازداشت شد.
روایت زندانهای جمهوری اسلامی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید