رفتن به محتوای اصلی

تحریم فعال

تحریم فعال
اول آنکه: حکومت و مردم می دانند که اگر وزارت کشور در خرداد 88 رای مردم را دستکاری کرد و با کودتای انتخاباتی نتیجه انتخابات را تغییر داد، نتیجه کلی، یعنی میزان مشارکت، کمابیش همان بود که واقعیت داشت. همه مردم در خیابان دیده بودند که میلیونها تن برای رای گیری به حوزه ها رفته اند و از آن مهم تر اینکه یک جنبش عظیم از چند ماه قبل از مشارکت برای انتخاب دو نامزد مردمی، موسوی و کروبی، که خود از سوی اکثر اصلاح طلبان از جمله خاتمی حمایت می شدند، برخوردار بودند. اما مخالفت حکومت با شرایط حضور اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات، عملا باعث شد تا تحریم انتخابات برای نخستین بار از زبان کسانی مطرح شود که حتی اگر در گذشته با رد صلاحیت ها هم مخالف بودند، اما هرگز حرفی از تحریم نزده بودند و از قضای روزگار همین افراد و گروههای حامی آنان هستند که اکثریت مهمی از بدنه اجتماعی را می سازند.

دوم آنکه: تضاد میان دولت و اصولگرایانی که پشت سر رهبری هستند، موضوعی تعیین کننده است. بعید می دانم در عقل سیاسی مردمی که هوشمندانه به وضعیت نگاه کنند، چنین توهمی مقبول باشد که دولتی که خود یک طرف دعواست و در جلسه انتخاباتی اش شعار " بت بزرگ رو بشکن" داده می شود، تضاد میان رهبر و دولت، بازی به نظر بیاید. تضادی که عملا نیروهای دوسوی آن همدیگر را متهم به براندازی کرده اند. تقریبا مهم ترین حامیان رهبر گفته اند که تیم احمدی نژاد قصد عبور از رهبری را دارد. حتی گفتن این عبارت نیز نمی تواند بازی تلقی شود. اگرچه همین سخنان برخی از آرای خاکستری را به سوی حامیان احمدی نژاد سوق می دهد، اما حکومت چه می تواند بکند با دولتی که خود یک طرف دعوای انتخاباتی است؛ گرگهایی که از ترس همدیگر نمی توانند پشت به هم بخوابند، قطعا یا قبل از انتخابات همدیگر را خواهند درید، یا هر دو از رای گیری مراقبت خواهند کرد. بی تردید حامیان رهبر مکانیزمی را برای نظارت بر وزارت کشور تعیین خواهند کرد تا در شمارش آرا، دولت رای حامیان خود را افزون نکند، اگر می خواستند انتخاباتی بدون دردسر برگزار کنند، حتما دولت را قبل از انتخابات تغییر می دادند. کاری که انجامش به یک اشاره انگشت رهبر ممکن است. از سوی دیگر دولت احمدی نژاد نیز مجلس بعدی را می خواهد. مجلسی که هم قصد تبدیل مقام ریاست جمهوری به نخست وزیر را دارد، هم ناظر انتخابات دوره بعدی است و می تواند بعد از تغییر مجلس احمدی نژاد را از حکومت بیرون کند. سرسختی باند احمدی نژاد برای ماندن، دقیقا برای به دست آوردن رای های خاکستری در انتخاباتی است که دولت نخواهد گذاشت به دست رهبر انجام شود. اگر می خواست چنین کند، این همه درگیری و تنش معنی نداشت.

سوم آنکه: طبیعی است که اگر بناباشد کسی از نیروهای بدنه اصلاح طلبان به سوی حمایت از یکی از دو گروه رقیب برود، باید سراغ گروهی برود که آینده ندارد، ضعیف تر است و می تواند کل نظام را با مشکل مواجه کند. بی آنکه بخواهم جهت گیری خاصی را توصیه کنم، اطمینان دارم همانطور که برخی برای دشمنی با کل نظام به احمدی نژاد رای دادند و خود زیان دیدند، برخی برای دشمنی با رهبری فرسوده و بی بنیاد کنونی، از تیم احمدی نژاد حمایت خواهند کرد. بیان اینکه چنین کاری غلط یا درست است، البته ممکن است، ولی بعید می دانم اثری بر آن گروه بگذارد. در حقیقت به گمان من، بخش اعظم نیروهای خاکستری در سکوت با تحریم همراهی خواهند کرد و بخشی از آنها در مخالفت با رهبری به سوی احمدی نژاد خواهند رفت. تندترین شعارها را خواهند داد و گروه مدافع رئیس جمهور نیز بر این شعله باد خواهند زد. اما این دعوا تنها میان گروهی کوچک از مشارکت کنندگان در انتخابات صورت می گیرد؛ حامیان رهبر و حامیان دولت. از نظر من رهبر حامی واقعی در بدنه اجتماعی ندارد، حامیان او حتی اگر ساندیس خورهای 9 دی باشند، این جماعت اتوبوسی در پای صندوق رای گیری تبدیل به رای نمی شوند، اما خاکستری ها تبدیل به رای خواهند شد.

چهارم آنکه: رهبر جمهوری اسلامی، اشتباه بزرگ خود را با انتخاب احمدی نژاد در خرداد 88 انجام داد و با برکنار نکردن او اشتباه بزرگتر را کرد. اشتباهی که به نفع مردم تمام خواهد شد. انتخابات اسفند 1390 انتخاباتی پرحادثه خواهد بود. انتخاباتی که شکاف عظیم میان دو گروه قدرت طلب را تشدید می کند و چه بسا یکی از آن دو تا مرز حذف دیگری پیش برود. شاید جهت گرفتن افکار عمومی با نامه های مخالفان به خامنه ای پس از نامه پانزدهم نوری زاد، جهت را اگر به سوی احمدی نژاد نگرداند، قطعا ریزش نیروی شدیدی برای خامنه ای ایجاد خواهد کرد.

پنجم آنکه: تحریم فعال در این وضعیت دو سو باید داشته باشد، اول آنکه موجب افزایش شکاف و تنش میان دو گروه قدرت طلب شود تا در این شکاف نیروهای آزادیخواه بتوانند نفسی بکشند، و از سوی دیگر قدرت هر دو طرف در جریان درگیری های آن دو کاهش پیدا کند. چنان که معلوم است هر دو طرف برای رسوا کردن همدیگر جیب ها و کیف های شان را پر کرده اند. و این امر عملا به زیان قدرت مطلقه خواهد بود. اما جهت دوم شاید مهم تر باشد و آن حضور نیروهای مخالف در هر جایی است که بتوان نفس کشید. بتوان فریاد زد و بتوان چیزی گفت. به گمان من بسیاری از آنها هم که اکنون در نشست های تیم احمدی نژاد علیه خامنه ای سخن می گویند، همان ها هستند که اگر سبزها هم در انتخابات بودند همین شعارها را در مورد حکومت می دادند.

ششم آنکه: این انتخابات را باید از جنبه سلبی نگاه کرد، فروپاشی قدرت و ریزش نیروهای حامیان دوگروه مهم ترین اتفاقی است که می تواند بیافتد. خامنه ای می توانست با عقب نشینی و دادن فرصت به نیروهای سالم و اصلاح طلب، فرصت را برای اصلاح اشتباهات خود فراهم آورد، اما نخواست و نکرد. او به چیزی امیدوار است که وجود ندارد. یعنی اعتماد مردم به رهبر. معتقدم باید با همان شدت و انگیزه ای که برای ساختن جنبش سبز داشتیم، در ادامه آن که تحریم فعال انتخابات است شرکت کنیم و یادمان نرود که این فرصت تاریخی است. فرصتی است که ما می توانیم در شکاف عظیم دولت- حکومت نفسی تازه کنیم و تغییرات را سرعت ببخشیم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
راه سبز

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید