دوستان عزیز
دیروز چند پیام من درج نشد.. ناچار آخرین پیامم را دوباره میگذارم. در مورد زبان پیشرفته میتوان خیلی حرف زد. از یک دیدگاه دوستان میگویند که افعال زبانهای ترکی(و در کل زبانهای اورالی و آلتایی و شاید دراویدی) روشمند هستند (برخلاف زبانهای هندواروپایی) اما دیدگاه دیگر میتوان گفت که زبانهای ترکی تنها یک سوم ظرفیت زبانهای هندواروپایی را دارند (چون زبانهای ترکی تنها میتوانند پسوند به بن اضافه کنند). یا اینکه زبانهای علمی امروز همه تحلیلی(جداییده)(زبانهای هندواروپایی) و نه التصاقی (چسبیده) هستند. اما در اینجا بگویم که پانترکیستها (نه جناب تبریزی ولی آن دو نفر دیگر) تنها زمانی میتوانند پز بدهند که یک زبان علمی داشته باشند، اما زبانهای ترکی جزو زبانهای مطرح و علمی دنیا نیستند. و مهمتر از این، من با نظر یک زبانشناس واقعی (نه اسپمرهای روانی) این بحث را پایان میدهم(ادامه)
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/ZabanParsipanTurkistha.htm#_Toc246871881
(البته بگویم که تمامی لغاتی که نوایی ادعا میکنند در فارسی نیست اتفاقاً در فارسی و سایر گویشهای ایرانی/پارسی از لری و تا طبری تا گویشهای محلی فارس و غیره وجود دارد.. برای نمونه نوایی ادعا میکنند که "بلدرچین" در فارسی وجود ندارد در حالیکه بلدرچین در پارسی همان "وُشم" است که در گویشهای شمالی هنوز کاربرد دارد. به هر حال ادامه میدهم:
یکی از پانترکیستها میخواست کتاب "قیاس الغتین" نوائی را به میان آورد و از آن طریق ادعا کند که زبان ترکی برتر از زبان فارسی است! ما نگاهی به ترجمهی این کتاب به زبان انگلیسی انداختیم (زیرا ترکی جغتایی یک زبان مرده است و این ترکی با زبانها (و نه لهجههای) ترکی استانبولی و ترکی آذربایجان فرق زیادی دارد).
در این راستا از وبلاگ شهربراز میخوانیم:
نزدیک ۵۱۰ سال پیش (۸۷۸ خ/ ۱۴۹۹ م / ۹۰۵ ق) امیر نظامالدین علیشیر نوایی هروی (که در پارسی «فانی» و در ترکی «نوایی» تخلص میکرد)، شاعر و سخندان و وزیر معروف ترکتبار اهل هرات (درگذشته به سال ۹۰۷ ق/ ۸۷۹ / ۱۵۰۱ م)، در سالهای پایانی عمر خود کتابی نوشت به زبان ترکی چَغَتایی به نام «محاکمة اللُغتَین» به معنای «داوری میان دو زبان» که در آن کوشید ثابت کند زبان ترکی بر زبان پارسی برتری دارد. متاسفانه به نظر میرسد برترپنداران ترک و همهترکانگاران (pan-Turkist) در این ۵۰۰ سال هیچ پیشرفتی نکردهاند و هنوز همان استدلالهای نوایی را برای برتری ترکی بر پارسی تکرار میکنند.
نسخهای انگلیسی از این کتاب به دستم رسید به تلاش «رابرت دِوِرو» (Robert Devereux) چاپ لیدن (Leiden) در کشور هلند به سال ۱۹۶۶ م/۱۳۴۵ خ. مقدمهی دورو دارای نکتههای جالبی است که بخشی از آن را به پارسی برمیگردانم:
«
هر زبانشناس امروزی که مقالهی نوایی را بخواند نتیجه میگیرد که نوایی برهان ضعیفی ارائه کرده است زیرا استدلال اصلی وی آن است که در زبان ترکی واژههایی هست که معادل دقیق پارسی ندارند و بنابراین پارسی زبانان باید از همان واژههای ترکی استفاده کنند. این عصای نیین برای تکیه کردن سست و ضعیف است زیرا در حقیقت تنها زبانهای کمیاب هستند که وامواژه ندارند. به هر حال، زیبایی زبان و برتری آن به عنوان رسانهی ادبی کمتر به اندازهی دامنهی واژگان و پاکی و خالصی واژهها و ریشهشناسی آنها بستگی دارد. بلکه بیشتر به خوشنوایی، توانایی بیان و چکشخواری [=انعطاف] واژههاست. [تاکید از شهربراز] افزون بر این، حتا اگر بخواهیم نظر نوایی را نظر معتبری بپذیریم، وی خودش با به کار بردن، بیشک ناآگاهانهی، واژههای فراوان غیرترکی برای ریشخند کردن زبان پارسی و نیاز پارسیزبانان به وامگیری واژههای ترکی، برهان و ادعای خویش را زیر سؤال میبرد و نابود میکند. نویسنده از واژههای به کار رفته در متن نوایی شمارشی نکرده است اما تخمین محافظهکارانهاش این است که دست کم نیمی (۵۰٪) از واژههایی که نوایی [برای نگارش کتابش] به کار برده در اصل یا عربی اند یا پارسی.
استدلال جالب دیگری که نوایی برای برتری ترکی میکند این است که بیشتر ترکان به زبان پارسی هم صحبت میکند اما پارسیزبانان اندکی هستند که ترکی بدانند. سخت است که بفهمیم چرا این موضوع وی را تحت تاثیر قرار داده زیرا یک دلیل واضح آن است برای ترکان ضروری بود که پارسی بیاموزند - گذشته از اینها، پارسی زبان رسمی دولت بود - اما پارسی زبانان دلیلی نمیدیدند که به خود زحمت دهند و ترکی یاد بگیرند. زبانی که در نظرشان زبان تمدننیافتهی مردم قبیلهای کوچنشین و تمدننیافته بود.
بدین ترتیب نمیتوان گفت این مقاله آن گونه که نوایی قصد کرده بود کاری دانشورانه و زبانشناسانه باشد. اما مطالعهی آن خالی از لطف و کشش نیست. اهمیت آن برای ما بیشتر به خاطر آن است که این کتاب میراثی از ادبیات آغازین زبان ترکی چَغَتایی است. و نیز نمونهای از ستایشهای افراطآمیز - و گاه حتا زننده - از خود است که نویسندگان مسلمان سدهها بدان عادت کرده بودند. برای زبانشناسان و واژهشناسان این کتاب منبع ارزشمندی در زمینهی نحو و واژگان و معناشناسی زبان ترکی چغتایی است. به همین دلیل، اگر نه دلیل دیگر، هر ترکشناس و شاید هر خاورشناسی باید با این کتاب آشنا شود.
»
همچنین خوب است سخن انگلیسی رابرت دِوِرو را به زبان اصلی بیاوریم تا بهانهای نباشد:
Any linguist of today who reads the essay will inevitably conclude that Nawai argued his case poorly, for his principal argument is that Turkish lexicon contains many words for which the Persians had no exact equivalents and that Persian-speakers had therefore to use Turkish words. This is a weak reed on which to lean, for it is rare language indeed that contains no loan words. In any case, the beauty of a language and its merits as a literary medium depend less on size of vocabulary and purity of etymology than on the euphony, expressiveness and malleability of those words that its lexicon do include. Moreover, even if Nawai’s thesis were to be accepted as valid, he destroyed his own case by the lavish use, no doubt unknowingly, of non-Turkish words even while ridiculing the Persians for their need to borrow Turkish words. The present writer has not made a word count of Nawai’s text, but he would estimate conservatively that at least one half of the words used by Nawa’i in the essay are Arabic or Persian in origin.
To support his claim of superiority of the Turkish language, Nawa’i also employs the curious argument that most Turks also spoke Persian but only few Persians ever achieved fluency in Turkish. It is difficult to understand why he was impressed by this phenomenon, since the most obvious explanation is that Turks found it necessary, or at least advisable, to learn Persian – it was after all, the official state language –, while Persians saw no reason to bother learning Turkish, which was, in their eyes, merely the uncivilized tongue of uncivilized nomadic tribesmen.
Thus, the essay cannot be said to be the scholarly linguistic dissertation that Nawa’i intended it to be. Yet, it is not without merit and interest. It is, perhaps most interesting as a heritage of early Chagatai literature, as well as an amusing example of the extravagant, even fulsome, praise which Muslim writers for many centuries were in the custom of bestowing upon themselves. To philologists and linguists, it commends itself as a valuable source on Chagati syntax, vocabulary and semantics. For this reason, if for no other, it is a work with which every Turcologist, if not every Orientalist, should be acquainted.
چون هیچکدم از ماها زبانشناس نیستیم ناچار باید ببینیم زبانشناسان چه میگویند.
بگمانم این نکته را بگیریم:
"به هر حال، زیبایی زبان و برتری آن به عنوان رسانهی ادبی کمتر به اندازهی دامنهی واژگان و پاکی و خالصی واژهها و ریشهشناسی آنها بستگی دارد. بلکه بیشتر به خوشنوایی، توانایی بیان و چکشخواری [=انعطاف] واژههاست."
از این دیدگاه به گمان من پارسی از زبانهای گوناگون ترکی برتری دارد و این را در تاریخ نیز ثابت کرده است. زیرا خوشنوایی را بگیریم. در ترکی تنها جمع "لار" وجود دارد در حالیکه در پارسی "ها" "آن" "جات" و حتی جمع عربی نیز وجود دارد و این خودش گستردگی بیشتر به واژگان میدهد. سبزیجات و سبزیها برای نمونه دو جمع هستند که معنی مختلفی میدهند.
از لحاظ دامنه واژگان و پیشرفت علمی البته کسی نمیتواند انکار کند که زبان انگلیسی برتری دارند.
خلاصه چیزی که مایه افسوس است همینست که ترکان بجای اینکه بخواهند زبانهای خودشان را پیشرفته کنند، ناچار به زبانهایی که تمدنهای برتر درست کردند، حمله میکنند. یعنی انرژی خودشان را در راه نادرست صرف میکنند. ما خودمان میدانیم که توانمندی و ظرفیت زبان پارسی فراوان است و همین سه مقاله بخوبی این را اثبات میکند:
http://www.archive.org/download/AStudyOfDenominativeVerbsInMiddlePersianAndModernPersian/farsifelhaa.pdf
http://www.azargoshnasp.net/languages/Persian/KaarVaajehMHM.html
http://www.archive.org/download/AListOfPersianVerbs/bashiri1.pdf
http://birouni.blogspot.com/search/label/زبان
http://dictionary.obspm.fr/