جناب ناصر كرمي- ديدگاههاي شما را خواندم، متاسفانه بايد بگويم بسياري از آنها شرمآور، نژادپرستانه و متكي بر خون و تبارگرايي مفرط است. اينگونه خطاب كردن هموطنان ترك زبان، پوزشخواهي از آنان را ضروري ميسازد. چگونه ميتوانيد چنين سطحي و با قياسهاي خام نتيجهگيري هولناك نژادي نماييد. ممكن است در برخي از انديشه هاي تبارگرايانهي هر كسي، بهرهاي از حقيقت وجود داشته باشد، اما ضرورت احترام و حرمت به هموطن موجب خواهد شد، اين نتيجهگيريهاي هولناك علني نگردد.ناسيوناليسم ايراني مبتني بر چهار جانمايه است: ايرانيت، مذهب و زبان فارسي و هويت تاريخي مشترك. آنچه شما مبلغ آن هستيد، يك ناسيوناليسم افراطي نژادگرايانه است كه اساسا نمي ـواند ناسيوناليسم ايراني باشد. ناسيوناليسم ايراني مبتني بر خون و تبار نيست. يادتان باشد اگر آذربايجانيان را از ناسيوناليسم ايراني بگيريد ديگر چيزي به جاي نخواهد ماند.
جناب ناصر كرمي- ديدگاههاي
جناب ناصر كرمي- ديدگاههاي
ناشناس
جناب ناصر كرمي- ديدگاههاي شما را خواندم، متاسفانه بايد بگويم بسياري از آنها شرمآور، نژادپرستانه و متكي بر خون و تبارگرايي مفرط است. اينگونه خطاب كردن هموطنان ترك زبان، پوزشخواهي از آنان را ضروري ميسازد. چگونه ميتوانيد چنين سطحي و با قياسهاي خام نتيجهگيري هولناك نژادي نماييد. ممكن است در برخي از انديشه هاي تبارگرايانهي هر كسي، بهرهاي از حقيقت وجود داشته باشد، اما ضرورت احترام و حرمت به هموطن موجب خواهد شد، اين نتيجهگيريهاي هولناك علني نگردد.ناسيوناليسم ايراني مبتني بر چهار جانمايه است: ايرانيت، مذهب و زبان فارسي و هويت تاريخي مشترك. آنچه شما مبلغ آن هستيد، يك ناسيوناليسم افراطي نژادگرايانه است كه اساسا نمي ـواند ناسيوناليسم ايراني باشد. ناسيوناليسم ايراني مبتني بر خون و تبار نيست. يادتان باشد اگر آذربايجانيان را از ناسيوناليسم ايراني بگيريد ديگر چيزي به جاي نخواهد ماند. براي نمونه يادآور ميشوم، بررسي نالسيوناليستهاي موثر ايراني، نشان ميدهد يزد و كرمان و كاشان، اصفهان و حتي خراسان و اراك و نواحي مركزي ايران در اين ميان فاقد نقش پررنگ يا كم رنگ بوده اند. در ضمن بررسي دوران صفوي و اتصال آن به تبار تركي و بدست آوردن تئوريهاي نژادي، به اينگونه انجام داديد ميسر نيست. اگر ميخواهيد چنين بتازيد، مطابق استدلال شما اهل تسنن و عثمانيها بيش از همه مقصرهستند كه ايراني را براي حفظ كيان كشورشان به مذهب گرايي افراطي كشاندند. اينگونه كه نميشود با فرضيههاي نژادي و تباري در راه وحدت ملي ايرانيان قدمي برداشت. در حصوص تركي شدن زبان آذريها، آذربايجان خود قرباني است و نه عامل. جناب آقاي كرمي، تركان يا تركزباني را که در مرزهای ایران سیاسی و حتی ایران فرهنگی می زییند را عضوی از ملت بزرگ ایران می دانیم هرچند در بین خواص ترکزبان، طیف های واقع گرا و منطقی و از سوی دیگر تندرو و افراطی ای وجود دارند. در اين رابطه چندين تقسيمبندي وجود دارد: 1- ترک زبانهایی که از لحاظ فیزیولوژی چهره خاورمیانهای و ایرانی دارند، خود را ایرانی می دانند و به تغییر زبان خود از آذری به ترکی آگاهند و علاقمند به احیاي زبان آذری اند. اینها را هم وطنان راستین خود می دانیم و در رسیدن به هدفشان یار شان هستیم .که گروهی بزرگی از خواص، دانشمندان، نویسندگان، روشنفکران آذربایجان چنین می اندیشند.2- ترک زبان هایی که از از لحاظ فیزیولوژی چهره خاورمیانه ای و ایرانی دارند، خود را ایرانی میدانند و به دگر گشت زبان خود از آذری به ترکی آگاهند ولی به زبان ترکی علاقه دارند و با احترام به زبان ملی ایران (فارسی) و یادگیری این زبان میخواهند زبان مادری شان را نیز حفظ کنند. با این گروه نیز مشکلی نداریم و این موضع را از دایره حقوق انسانی خارج نمی دانیم هر چند ممکن است تشویقشان کنیم که عضو گروه اول باشند. 3- ترک زبان هایی که از لحاظ فیزیولوژی چهره خاورمیانهای و ایرانی دارند، خود را ایرانی میدانند ولی از تغییر زبان خویش اگاه نیستند. این گروه نیز هموطن ما هستند و آنها را ایرانی می دانیم و البته تلاش خواهیم کرد با تاریخ سرزمین خویش آشنا شوند تا به موضع گزینش و خود آگاهی دو دستهی قبل برسند.4- ترک زبانهایی که از لحاظ فیزیولوژی چهره ای آلتایی، مغولی (با چشمان کشیده و..) اینها باقیمانده های راستین مهاجران از سرزمین اصلی ترکستان و فرارود (ماوراالنهر) اند اما خودشان را ایرانی می دانند و عضوی از ملت بزرگ ایران. ما نیز به دلیل اینکه با نژادپرستی مخالفیم آنها را هموطن خویش میدانیم و غارت و نسل کشی اجدادشان را به نام آنها که اکنون خود را ایرانی می دانند به زبان ملی ایران احترام می گذارند و... نمی نویسیم. لازم به ذکر است طیف عظیم ترک زبانها در 4 گروه فوق قرار دارند بنابراین میان ما و دیگر هموطنان با ایشان پیوند هست و مشکلی نیست. 5- ترکزبانهایی که آگاهانه و یا نا آگاهانه در طیف گروههایی پان ترکیست در ایران قرار می گیرند، كه خود طیفهای مختلف از خاکستری تا سیاه دارند که مخالفت ما با ایشان هم از خاکستری تا سیاه درجات مختلفی دارد. سیاه ترین طیف این گروه طیفی هستند که خود را ترک آلتایی و هم نژادان مغولان مهاجر می دانند و حتی به چنگیز و تیمور افتخار می کنند و به کمتر از تجزیه ایران و تشکیل کشوری ترک که خود البته بخشی از امپراطوری خیالی توران است رضایت نمی دهند. این گروه دشمن ما هستند همانطور که آنها ما را دشمن خود میدانند. ما نیز تا آخرین قطره خون برای وطنمان می جنگیم چرا که جنایتهای اجداد این گروه را که اکنون از افتخارات خویش می دانند و مسئولیتش را هم می پذیرند از یاد نبرده ایم. طیفهای دیگر پان ترکیست که آرمانشان از تجزیه ایران گرفته تا تهاجم فرهنگی به بخش های دیگر ایران، دشمن می دانیم و مقابلشان خواهیم ایستاد. آری آرمان برادری انسانها را از یاد نمی بریم ولی آنها که به این برادری احترام نمی گذارند و قصد ضایع کردن حقوق انسانی را دارند و به سرزمین، زبان و فرهنگ ما نه تنها احترام نمی گذارند بلکه در صدد تصرف و نا بودی اند دشمن انسانیت اند و دشمن ما هستند. حس سرزمین دوستی یک حس طبیعی انسانی است حالا اگر ترکزبانی درصدد ارضای این حس است چند راه نیکو دارد 1. ایران را وطن هفت هزار ساله خود بداند و زبان آذری باستان را زبان نیایی خود و در صدد احیای آن باشد یا حتا ایران را وطن چند هزار ساله، ترکی را زبان چند صد ساله خود بداند و فارسی را زبان ملی ایران 2. اگر خود را ترک آلتایی میداند به سرزمین نیاکان خویش در ماورا النهر باز گردد یا دست کم به ترکیه مهاجرت کند؛ اما اینکه خود را ترک هفت هزار ساله و سرزمین ایران را ترکستان بداند و قصد تجزیه ایران را داشته باشد، این نگاهی دروغین و جعل تاریخ است و عشقی بر پایه، خود فریبی و دروغ است و مثل این است که یک ایرانی در اسکاتلند پیرهنش را پاره کند و بگوید اینجا ایران است زبان فارسی باید زبان رسمی شود و یک قسمت از اسکاتلند باید از آن کنده شود و...- پاينده ايران