ادبيات نفرت/ این ترجمه فارسی شعر سعید موغانلی، شاعر "هویت طلب" آذربایجانی است:
ما چنینیم آی سگ من... / با گُل، چو گُل / با سُرب، چو سُرب / هرچه آبی ناب نتواند بود/ در سلول های سیمانی جان می پوسانیم ... / خون دل می خوریم / گرسنگی می کشیم / هرچیزی به جای خود / ما چنین دیوانگانیم / بر تو هم جا تنگ شد پیژامه گُشادِ بی سر و پا؟ / از لَت و پار کردن نوزادن فارغ شده ای / با کهنه پاره های ترور قنداقت کرده آن سگ، / آپوی خونخوار. ما همینیم آ، سگ من / تو ای نطفه مارشیمون / تو ای تخم سیمیتقو / آماده شو!!! / در یک چشم گُل می پروریم / در چشم دیگر گلوله / و با گُل به استقبال اوزان عارف و عاشیق صفایی میشتابیم / و تیر باران می کنیم «کایا» زارها را/ با اسب ترکمنی مختومقلی / و با سواری که از اورمو می گذرد / و با سواران زمانه بالِ ناظم حکمت / و در رکاب بابا آتیلا بر پشت قیرآت / قوپوز حضرت علسگر بر دو شمان /
به نام دین استانبول را فتح کردیم / وارد قبرس شدیم / فاتحانه / زبانمان در مسجد بابری سخن آغاز کرد / و به دنبال عشوه گری زیباروی به اروپا تاختیم / تاختیم با اسب / با آتیلا / ... و بدین ترتیب، حضرت چنگیز را زاد مادرم / زنده باد مادرم، زنده باد دستان او / چشمت روشن رادمرد طغرل / چشمت روشن دختر آ ... ی تومروس / بر دستانت بوسه می زنم / باشد دندان سگی که خفه اش کردی بر تنت فرو نرود / روز به خیر پاشاها / روز به خیر بیگ ها/ آپو نام آن توله سگِ قاتل، / به چنگ گرگ و شاهین است / آسوده بخوابند مادران باردار / آسوده چرت بزنند کودکان کم سال / خواهران تَه تغاری / آسوده بخوابید لطفاً؛ / گرگ ها بیدارند ...