آفای قندچی نوشتید "اگر در ترکیه بودید ترجیح میدادید بچه تان به زبان ترکی که زبان اصلی است درس بخواتد" خوب طبیعی است انسان در جایی که مهمان و یا مهاجر است مجبور است یکسری محدودیتهایی را که ممکن است مطابق میلش نیز نباشد بپذیرد مثلا این امکان برای کشور میزبان میسر نیست که برای هر میهمان و یا مهاجری از سراسر دنیا مدرسه به زبان مادری آن فراهم سازد . معمولا مهاجران در زمان حاضر بیشتر برای استفاده از امکاناتی که کشور میزبان فراهم ساخته و خودشان هیچ نقشی در خلق آن امکانات نداشته اند و زحمتی نکشیده اند و به اصطلاح برای نشستن سر سفره ی آماده مهجرت مینمایند بنابراین در چنین شرایطی انسان نمیتواند از جامعه ی میزبان طلبکار هم باشد هرچند در کشورهای پیشرفته ای مثل کشورهای شمال اروپا سعی میشود تا آنجا که ممکن است تمام امکانات برای مهاجران مهیا شود.کلمه ی وطن همینجا مفهوم پیدا میکند وطن یعنی خانه ی انسان
آفای قندچی نوشتید "اگر در
آفای قندچی نوشتید "اگر در
ناشناس
هر انسانی مطابق سلیقه و بضاعت خود خانه ای میسازد و در آن خانه ی محقر و یا با شکوه آن آرامشی را دارد که در هیچ کجای این کره ی خاکی نمیتواند از آن آرامش برخوردار شود .سرزمین آذربایجان وطن آدربایجانیها است و زبان اصلی این سرزمین زبان ترکی است کما اینکه برادران فارس و یا دیگر ملتهای ساکن ایران کلمه ی ترک را برای مردم آدربایجان و زبان ترکی را هم برای زبان این مردم بکار میبرند بنابراین آقای قندچی مطابق گفته ی خودتان علی الاصول اگر درآذربایجان مثلا در تبریز باشید باید ترجیح بدهید که بچه تان به زبان اصلی یعنی به ترکی درس بخواند و اگر اینجا زبان اصلی از طرف سیستم حاکم کنار نهاده شده و زبان دیگری تحمیل میشود باید تعجب و حیرت شما را برانگیزد دوست عزیز هر گونه عناد با مظاهر فرهنگی ملتی از دشمنی با آن ملت ناشی میشود و الا خود زبان و فرهنگ فی نفسه چه چیزی دارد که دوستی و یا دشمنی کسی را برانگیزد دوست عزیز این سرزمینی که ایران نامیده میشود چیزی نیست جز باقیمانده ی امپراطوری آذربایجانیها. .هر چه در اصفهان وجود دارد آیاجز این است که از امپراطوری آذربایجانی صفویها باقیمانده؟ و آیا اگر امپراطور آذربایجانی شاه عباس نبود اکنون امکان دسترسی این سرزمین به نفت و گاز سرزمینهای جنوب و خلیج فارس و دریای عمان وجود داشت؟ . سرزمینهای فارس زبان از زمانی که در ترکیب امپراطوری آذربایجانیها قرار گرفتند نفس راحتی کشیدند و بیخود نیست بزرگان این قوم درمدح وثنای امپراطورها ی آذربایجانی دست از پا نمی شناختند متاسفانه بعد از روی کار آورده شدن رضا میرپنج توسط انگلیسیها حقایق تارخی را وارونه جلوه دادند تا بین دو ملت ترک و فارس سوءتفاهم ایجاد شود همانطورکه الان سعی میشود جوامع شیعه و جوامع سنی متخاصم بوجود بیاورند .اگر برادران فارس به حقایق تاریخی واقف شوند متوجه خواهند شد چه در زمان گذشته و چه در زمان حال دوستی بهتر از ترکها نداشته اند و کسی بیشتر از ترکها به امنیت و رفاه و فرهنگ آنها خدمت ننموده است تاریخی که برای این سرزمین سرهم بندی شده است تمام تار و پودش را جعل و تردستی تشکیل میدهد . بعنوان مثال ملاحظه بفرمایید چطور در این نوشته ها ازافتخارات و کارهای بزرگ امپراطورهای ترک آذربایجانی مانند شاه اسماعیل و شاه عباس و نادر شاه افشار در جهت میهن پرستی فارسی استفاده شده ومیشود .بقیه امپراطورها و پادشاهان که این سرزمین را ساخته اند اجداد ونوادگان اینها بوده اند ولی تاریخ رسمی ایران با تردستی این حقیقت را که سرزمین آذربایجان مثل اردبیل همدان و بقیه ی مناطق آذربایجان وطن و خواستگاه این امپراطورها بوده به نوعی کمرنگ میکند تا وانمود شود که این امپراطورها از خارج أمده و غارت کرده و رفته اند و این سرزمین بعد از روی کار آورده شدن رضا میر پنج که گویا وارث پادشاهی مضمحل شده ی پارس در هزارو چهارصد سال پیش است صاحب اصلیش یعنی پارسیان را بعد از این مدت باز یافته است و مردمان غیر فارس خصوصا آذربایجانیها که رضا میرپنج نمک پرورده دربار آنها بوده است آنکه واقف به واقعیت تاریخی باشد باقیمانده ی ترکهای غارتگر حساب میشود که در سرزمین اجدادی پارسیان میهمان و مهاجر هستند و یا باید برتری صاحب خانه را قبول کنند و یا باید به سرزمینهای آسیای میانه برگردند و آنکه واقعیت تاریخ را با شعبده بازیها و جعلیات پان فارسیزم نتوانسته است درک کند میشود آذری وانتظاری که از یک آذری میرود باید به تمام و کمال بر علیه منافع مادی و معنوی ملت خودش باشد .