سخن را با ستارخان آغازمیکنم که در جوابه روس ها که میخواستند به او درسفارت پناهنده شو د .
"می خواهم هفت دولت زیربیرق ایران باشد من زیر بیرق بیگا نه نروم ".
با درود شما در مو رد سرزمین ما د ری من آذربا یجان هم مینوشتی که آذری ها آرمید گان ان سرزمین و ترک ها مها جمین کوچ کننده به این سر زمین هستند فرق آذری و ترک مثله عرب و غیره است. من خودم آذری هستم و بزبانه آذری زبانه ماد ری خود آذری تکلم میکنم .من و خانواده فامیل آذری هستیم نه نه نه نه نه ترک .اگر قومي به نام فارس هست، پس جايگاه آن كجاست؟ ممكن است ما استاني به نام فارس داشته باشيم، اما در آن استان ايلهاي كوچ نشيني ساكنند كه «پارهاي» به نوعي تركي گويش ميكنند. اكنون ديگر قوم فارس چه صيغهاي است، ما ندانيم؟ از دگرسو ما نمي توانيم به ايراني نژادان آذري كه به يك زبان آ ذ ری - پهلوی قدیم ايراني سخن ميگوينم نام ترك دهيم.
هنگامي كه ايرانيان توانستند تازيان را كم كم سر جاي خود بنشانند، صد افسوس گرفتار مردماني شدند كه ايرانيان در برابر آنان تازيان را آرزو كردند. تازيان براي آنكه بتوانند براي هميشه از شر جنبشهاي ملي ايرانيان آسوده شوند و از دگر سو، شرق خلافتي را كه از چگالشان بدر رفته بود باز به چنگ آورند، با تركان دست به دست هم ميدهند و تازيان با بهرهبرداري از تعصبات سخت مذهبي تركان كه با برداشتهاي شخصي، قومي و قبيلهاي بت پرستيشان، از اسلام به عنوان شگردي خونين براي از پاي درآوردن مخالفانشان همي بهره ميبردند، بهترين سود را براي سركوبي ايرانيان بردند و تركان نيز مشروعيت حكومت خود را از تازيان ميگرفتند.
بدين گونه بيابان گردان نامتمدني كه تا چند سال پيش به سبب قدرت ساسانيان حتي خواب ورود به ايران را نميديدند اكنون سررشتهدار، آن سرزمين گشته بودند. وقتي گفته ميشود تركان داراي آن ويژگيهاي اخلاقي ناپسند بودند، منظور نژاد زردي است كه چنگيز و هلاكو، تيمور لنگ و آتيلا، چهار تن از خونخوارترين، ستمكارترين و بي فرهنگترين موجودات هستي، فرزندان آن نژاد بودهاند.
تركان كه ايلهاي دامدار و كوچ نشيني بودند، در زمان سلجوقيان به هوس چمنزارهاي خرم و سرسبز آذربايجان به آن جا درآمدندي، و با بيشي گرفتن ايلهاي ترك در آذربايجان و سپس در هنگامهي مغولان- كه زبان ايشان از زبان تركان جدا بودي اما ايشان نزديكي بيشتري به تركان داشتندي تا به ايرانيان همچنين برخي از لشگر آنها نيز ترك بودي- كه در آذربايجان نشيمن گرفته و مراغه و سلطانيه و تبريز را به پايتختي برگزيدندي و راه را براي تركتازي تركان باز نمودندي و بوميان شهر آيين (متمدن) آذربايجان را كه بيشتر كشاورز بودند، زير يورش آنها قرار گرفتندي و به سبب نيازي كه بوميان براي رابطه با مهاجمان سر رشتهدار داشتند، كم كم واژگان تركي به گويش آذري راه يافتندي و با گذشت زمان از يك سو با قدرت گرفتن هرچه بيشتر مهاجمان و كوچهاي گلهاي پي در پي آنان به آذربايجان و از سوي دگر با زير دست رفتن بوميان و رو به سستي نهادن ايرانيان، با اين حال نزديك به 700 سال به درازا كشيد تا زبان تركي بتواند، آذري را كنار زند. اين يورش و كنار زدن تركي، آذري را، نخست در بيرون از شهرها آغاز گرديد، ولي كم كم به شهرهاي بزرگ نيز رسيد، تا ز ه بیشتر هم میخواهند اما دریغ که ذ ره ی به آنان دهیم . نیا کن ما ان ها را خو ب شنا ختند
کسی را ز ترکان نباشد خرد // کز اندیشه ی خویش رامش برد (فردوسی)
وفا ناید از ترک هرگز پدید // وز ایرانیان جز وفا کس ندید( گرشاسبنامه, اسدی توسی)
غارتی از ترک نبرده ست کس // رخت به هندو نسپرده ست کس(نظامی)
ز بس کاورده ام در چشمها نور // ز ترکان تنگ چشمی کرده ام دور(نظامی)
به نفرين تركان زبان برگشاد // كه بي فتنه تركي ز مادر نزاد
ز چيني به جز چين ابرو مخواه //ندارند پيمان مردم نگاه
سخن راست گفتند پيشينيان //كه عهد و وفا نيست در چينيان (نظامي)
هم وطن در خون آیا غیر از این شما میبینید!! آب و نا ن این خاک رو میخورند و این طو ری خاک در چشم ما آذری ایرانی میپاشند امید وارم از روی نه دانستگی باشد. آیا شا عر ا ن ما که کم نیستند اشتبا ه سرو داند بسیار زیاد است که صفته این ترکان را عنوان کر ده اند .