جناب شاملی اولا من نگفته ام
ناشناس
جناب شاملی اولا من نگفته ام تفاوت ها وحتی تضاد های ملل میتواند تحت رژیم سرمایه داری ازبین برود ، که شما برای من مثال بلژیک را میزنید.من از کم رنگ شدن تفاوت ها و تقویت نقاط اشتراک بحث کرده ام . این پروسه اینتگراسیون در عین حال پروسه متضادی است . در همان جا از ظهور سرمایه داری
وابسته به ترکیه نیز یاد کرده ام که جامعه اذربایجان را در جهت نزدیکی به استامبول و دوری از تهران سوق میدهد . مسئله ،بریدن از ملت خودی نیست . مردمی وجود دارند که منافع زیربنایی انها(لفظ اکونومیسم بی انصافی است) مستلزم نفی جدایی ملل ایران و یا هرنشانه کوچکی در این جهت ،است .کارمند نزدیک به سن بازنشستگی ، بلوچ ، ساکن خوزستان ، شاغل در شرکت نفت ، زن عرب ، عروس فارس ، داماد ترک ، که به اجبار با یکدیگر فارسی حرف میزنند و پس انداز خانوادگی خود را در خانه سازی در تهران سرمایه گذاری کرده اند ، بدیهی است که منافع مادی متفاوتی با بلوچ کشاورز ، ساکن بلوچستان که تمام زندگی و خانواده اش در زادگاهش خلاصه میشوند ، تحت ظلم حکومتی است که ژاندارمش از تبریز امده ،دارد . این مثالها عمدا غلو امیز طرح شده اند تا مسئله روشن شود.نکته دیگر انکه من از لفظ به (اصطلاح اسیمیله ) استفاده کرده ام که بار تحقیر امیز ان زدوده شود .در عین حال توجه کنید که من معتقدم که ،نه تنها این بخش در ملل پیرامونی ، بلکه در میان فارس زبان ها هم وجود دارد. جناب شاملی، اگر شما تصویر مردم شناسی را که از جامعه ایران ارائه میدهید ، محدود به فارس و ترک و...نکنید و وجود بخش عظیمی از جامعه ایران را که با یکدیگر اینتگره شده اند ، و من انها را ملت ایران مینامم ، به طرح خود اضافه کرده وحقوق مساوی نیز برای انها قائل شوید و انها را خائن به ملت خود فرض نکنید ، از بسیاری از تناقضات موجود در نوشته هایتان اجتناب میکنید .برزویه طبیب