رفتن به محتوای اصلی

آیا سران اپوزیسیون این توانایی را در خود می بینند که برسر یک اصل مشترک که می تواند انحلال جمهوری اسلامی باشد گرد هم آیند؟ آقایان، دوستان، قدرت طلبان، سلطنت طلبان، اقوام، جمهوری خواهان، سکولار ها، اصلاح طلبان، مبارزان، فعالان سیاسی، چپی ها، راستی ها، مذهبیون، ژورنالیست ها ! خودخواهی های خود زیر پا له کنید به هفتاد و پنج میلیون ایرانی بیندیشید، به منافع ملی بنگرید نه منافع شخصی. هر یک از شما به دنبال آزادی ایران هستید اما به صورت فردی، که این امر غیر ممکن است.
اعضای کنگره نه بر مبنای این‌که دارای چه سابقه سیاسی هستند، بلکه بر مبنای یک هدف مشترک، یعنی برقرای دموکراسی در ایران از طریق برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه تحت نظر نهادهای جهانی بی‌طرف ازجمله سازمان ملل متحد، گرد هم جمع شده‌اند. کنگره، جنبش سبز را با همه تفاوت‌ها، عقاید و باورها متعلق به آحاد ملت ایران می‌داند، چرا که همه ایرانیان را شهروند می‌داند و باور دارد که هیچ ایرانی به واسطه جنسیت، مذهب، قومیت و نژاد بر دیگری ارجحیت ندارد.
اين نقد كوتاه انتقادي است از خود و ديگري. نقد ايدئولوژي ايراني غالبا چپ‌گرا صرفا به نسل روشنفكران دهه‌هاي 40 و 50 (نسل سوم) بر نمي‌گردد. به جاي اشخاص بايد از تحليل گفته‌ها و نوشته‌ها آغاز كنيم. بايد از افسون نام‌هايي كه پيشاپيش كلمات ناخوانده را ژرف‌معنا اعلام مي‌كنند، آزاد شويم. روشنفكر اگر به راستي با فكرش زندگي نكند، خواهي نخواهي در گفته‌ها و نوشته‌ها و گفت‌وگوها خود را لو مي‌دهد. در اينجا تفسير و به معناي دقيق‌تر گزاره‌شناسي صرفا مساله‌اي نظري و لفاظانه نيست. براي شناخت فاصله گوينده و گفته ل
واقعیت این است که حمله نظامی اسرائیل به ایران هیچ ارتباطی با «مداخله بشردوستانه» ندارد و اگر رخ دهد یک عمل غیرقانونی و یک جنایت است، و باید پیشاپیش نسبت به عواقب آن به اسرائیل و متحدینش هشدار داد و آن را به شدت محکوم کرد. برخی ضمن یکی دانستن این دو، فرضیه «لیبیایی» کردن ایران، که مردم به درستی نسبت به آن حساس هستند را پیش کشیده‌اند، بی‌آنکه متوجه باشند با این فرضیۀ بی‌اساس پیکان مبارزه مردم با رژیم استبدادی جمهوری اسلامی را علیه غرب می‌چرخانند.
جنگ شوخی نیست. راحت است در اروپا و آمریکا نشستن و به اوباما التماس کردن که تو را به خدا بیا و به ایران حمله کن اما برای مردم ایران کار بسیاری دشوار و برای فعالان سیاسی داخل ایران غیرممکنی است در «ایران قبل از جنگ»، «ایران در حال جنگ» و «ایران پس از جنگ» زنده ماندن و زندگی کردن.
اما سوال اینجاست که آیا مردم بازهم بازی خواهند خورد؟ آیا واقعا باورکردنی است که انتخابات آزاد به آزادی حتا نیم بند در ایران منجر شود؟ آیا کسانی مثل موسوی و کروبی گردش بی حجاب زن در جمهوری اسلامی را تاب خواهند آورد؟ و اگر هم تاب بیاورند مجلس و حسین شریعتمداری و شورای نگهبان چنین اجازه ای خواهند داد؟ آیا وزرات اطلاعات دیگر دست به دستگیری آزادیخواهان نمیزند؟ قوه قضائیه وکلا را زندانی نخواهد کرد؟ زندانی سیاسی نخواهیم داشت؟
دکتر بختیار درسال 1945 تز خود را در مورد جدایی دین از قدرت بپایان رساند، او دانشجوی دانشگاه سوربن پاریس بود. تحقیق علمی او بر اساس نقش کلیسا در اداره امور جامعه بود. او تغییرات فرهنگی دوران رنسانس را مطالعه کرد و چگونگی شکل گیری و نقش مذهب پروتستان در مقابل مذهب کاتولیک بنیادگرا را مورد بررسی قرار داد. او پایان نامه اش را در مورد لائیسیته و چگونگی آزادی در یک جامعه و ارزش گذاری به انسانها به پایان برد. هدف من در اینجا بررسی تز دکترای او نیست، بلکه...
این که اگر جنگ در گرفت - که به نظرم در نمی گیرد- بازنده اصلی سیاست ورزی است و کنشگران سیاسی. به ویژه که چون جنگ «بازی استراتژیک محض» است کسانی که در این «بازی استراتژیک» نقش سایه ای هم ندارند، پیشاپیش بازنده هستند. هفتم این که هم در نمونه عراق و هم در افغانستان، عوامل بیرونی تعیین کننده بودند چون عنصر داخلی در عمل وجود نداشت. در حالی که در ایران چنین «عنصری» یعنی نقش «مردم» و نیروهای موجود در جامعه موجود است.
اما هر آنچه که بوده باشد سپاه از هر گونه درز اخبار از محل انفجار به شدت ممانعت به عمل می آورده که این امر آن را می رساند که محل انفجار چقدر برای سپاه به لحاظ امنیتی دارای اهمیت بوده است. حتی اخبار رسیده از محل وقوع حادثه حاکی از آن است که عده ای از مجروحین حادثه به علت عدم انتقال و دیر رسانیدن آن به مراکز پزشکی در گذشته اند با وجود اوضاع وخیم مجروحین در منطقه بازسپاه به لحاظ رعایت امنیتی مانع ورود امداگران به منطقه شده است.
اشغال ایران هرچند با هجوم نیروهای روس و بریتانیایی رقم خورد اما منافع میان‌مدت و درازمدت ناشی از آن به سود ایالات متحده امریکا تمام شد. از شهریور ۱۳۲۰ به بعد، برای نزدیک به چهار دهه، دولت امریکا به نحوی اساسی و جدایی‌ناپذیر درگیر امور ایران شد و به تدریج به مهم‌ترین متحد سیاسی و نظامی محمدرضا پهلوی در سال‌های سلطنتش بدل شد، هرچند پیش از اشغال ایران و در دوران پهلوی پدر نیز می‌شد ردی از حضور مستشاران امریکایی را در ایران شناسایی کرد.