استلالاتی که مهاجرانی و تیم دانشمند! وی ارائه کرده اند آنقدر ضعیف است که طرح و برخورد با آنها بجز اتلاف زمان نیست. بهانه مواضع ضد آمریکایی، و تفسیر آنها ازانقلاب در مقابل اصلاحات بیش از آنکه واقعی باشد جنبه توجیح و نوعی فریبکاری دارد و حکایت از دیدگاهی کهنه و فرسوده نسبت به انقلاب از نوع خشونت بار آن و بازی با شعارهای عوامفریبانه ضد شرق و غرب دارد. افتخار آنها استقلالی!!! است که تمام جنایات رژیم و تمام نکبتهای تاریخ سی و دوسال گذشته و سیاستهای مردم کش و ضد ملی درپوشش آن صورت گرفته است.
در سالهای گذشته بحثهای فروانی درباره پیشرفت دختران در حوزه آموزشی بهویژه در دانشگاهها مطرح شده است. این پیشرفتها واقعی هستند و یکی از مهمترین ابعاد تحولاتی ژرف را تشکیل میدهند که جامعه ایران شاهد آن است.
با انتشار نسخهی دوم و اصلاح شده ی منشور جنبش سبز ، که به نسبت منشور اولیه ، نیم گامی به جلو است ، بار دیگر این پرسش ذهن را میخلد که با این سرعت لاکپشتی در تدوین مبانی کلی و فراگیر همراهی همهی خواهندگان تغییرات بنیادی در ایران و در سپهر ملتهب منطقه ، هنوز چندین نسخهی دیگر باید تدوین و ویراست شود ، تا با فاصله گیری از انشا نویسی و خطابه و منبرگویی ،نهایتا به یک پلاتفرم سیاسی موجز و کلی دست یافت ؟
اما نمیدانم چگونه است به جوانی که رسید در حالی که در پی تحقق بخشیدن به این امر است او را از تحصیل محروم میکنید؟ فکر میکنم به قول ما جوانان امروزی ورژن جدید این شعر این است:((ز گهواره تا گور سلول انفرادی بجوی))
این صفحه به واقع ساز خود را می زند و کوک این سازها به اصواتی ناهمگون دگردیسیده است که امکان همنوائی را برنمی تابد. این اصوات ناهمنوا اما بیانگر کشاکش لایه های درونی جامعه عمودی است که هرگاه به سبک موجی امکان بروز پیدا کند، متشکل از مواد اسیدی است که از این گرایش برخوردار است تا تارهای صوتی و فکری خردجمعی که امری میانذهنی و میانکنشی مبتنی بر قرارداداجتماعی یک جامعه متکثر است را در خود حل کند. اما قرینه و قرابت این اصوات ناهمزمان که در صفحه «اظهارنظر» به شکل قطبی و حذفی بیان می گردد...
آقای دادستان به من حق بدهید که نگران باشم چرا که وقتی می شنوم در ملا عام با فائزه هاشمی که دختر یکی از مقام های عالی رتبه نظام است اینگونه رفتار می شود و چنین الفاظ رکیک و رفتار وقیحانه ای با او صورت می گیرد چه تضمینی برای من که زندانی هستم و همسرم در بازداشتگاه بند ۲ الف به سر می برد باقی می ماند.
جدایی دین از دولت، فقط امری مربوط به شکلی از یک نظام سیاسی نیست و در پس این شعار، موضوع نفی امتیاز نهفته است؛ نفی امتیازی که به نام دین، مردانگی، مذهب یا هر نام دیگری توجیه میشود. جدایی دین از دولت، به معنای این است که انسانها در برابر قانون و دولت برابر هستند و دولت باید در برابر انسانها، مستقل از تعلق جنسی، قومی یا مذهبی آنها رفتاری یکسان داشته باشد. با در نظر داشتن این واقعیات، میتوان نتیجه گرفت که بین سکولاریسم و برابری زنان و مردان، رابطهای تنگاتنگ وجود دارد...
ایشان با پیروی از تاکتیک شهید دزدی دولت و نیروی انتظامی , دستبردی بر واقعیتها و رویدادهای خیابانهای این روزهای ایران زده و ضمن چشم پوشی از دیدن صف معترضان( نوار که پا نداره ) , گوش خود را هم از شنیدن صداهای اعتراض مصون داشته و اظهار داشتند : صبر انقلابى مردم شريف ايران و نظام جمهورى اسلامى ـ كه نشانگر ظرفيت بالا و توان مديريت بحران است ـ پس از دادن فرصتهاى متعدد به سران فتنه، براى توبه و بازگشت به دامن انقلاب و آرمانهاى امام خمينى در 9دى به پايان رسيد و...
وفادارترین مخاطبان این نامه ها، به قصد بازنگری خاطره هایشان این کاغذها را در بهترین شرایط آنقدر نگه میدارند تا زمان مرگشان فرا رسد. باز چه میشود؟ یا نامه ها باز میشود و به دور ریخته میشود، یا یکی از بازماندگان نگاهی به آن میاندازد و بعد به زبالهدان میرود. اگر اینها جمع شده بود، چه گنجینهای بود. از این قبیل نامه های محکومان به مرگ دیدنیست. آنها در یک قدمی نیستی قلم در دست میگیرند تا به کسانی (بگو به تمام عالمی که میماند و او میرود) پیامی برساند.
مامه غنی بلوریان جان شیفتهی کُردستان، سالیان بسیاری به سیاه چالهای تاج برسران خودکامه افکنده شد تا غریو روزان و شبان دوستاقبانان و گردش جنون آمیز زوزههای شلاقشان را صبورانه تاب آورد. ۲۵٬سال از جوانی پر تب و تاب را از بندی به بندی، ازقلعهای به قلعهای از حصاری به حصاری سپری کرد؛ اما شعلهی سوزانی که در جان و دلش گُرگرفته بود، همچنان میسوخت و پرتو درخشانش را به هر سویی میپراکند.