رفتن به محتوای اصلی

آقای ابراهیم نبوی امروز در سایت روز دات کام مطلب شما را خواندم.زمان شاه را که یادت هست؟ کدام یک از این خواسته هایی که مطرح کردی مشکل تو بود که الان حسرتش را می کشی و از خاتمی میخوای که بیاد برات فراهم کنه؟ اصلا جاش بود که از شاه بخواهی؛ که همون اوضاع سابق را بر قرار کنه؟ به خاتمی میگی الف نون آبروی مملکت را برده، خاتمی بیاد آبرو را برگردونه. جون همون عدالتت یک مقایسه ای بین آبروی مملکت زمان شاه و زمان خاتمی بکن. هردو رژیم دیکتاتوری بودن و زندانی سیاسی داشتن.
امروز امکان باز گرداندن دیروز وجود ندارد ولی تجربه ها برایمان باقی مانده است و تنها کاری که از ما ساخته است جلوگیری از تکرار نکا ت منفی آن و پرداختن به نکات مثبت آنست. باید به امروز ایران و سرنوشت و بلای خانمان سوزی که گریبان مردم را گرفته است نگاه کنیم، اینکه " تقصیر خودشان است می خواستند انقلاب نکنند"، " اینکه خلایق هر چه لایق "، اینکه ما که هستیم و چه هستیم و اگر می خواهید ایران آزاد شود بیائید و زیر پرچم ما سینه بزنید و اینکه " مرغ یک پا دارد " و...
گروه مثل همیشه علیرغم غیبت بیژن کامکار به علت مریضی، از هماهنگی و نظم خاصی بر خوردار بود، موزیک پر شور و حال آنان، همه را به وجد آورده بود، زنان گروه، زیبایی و ارزش خاصی را به اجرای برنامه داده بودند. در خاتمه برنامه گروه با کف زدنهای ممتد مردم دوباره به صحنه برگشتند و برای بار دوم ترانه "شیرین گیان" را اجرا کردند.
درج مقاله "زبان تركى رادر ايران رسمى كنيد " و بدنبال آن هفت دلیل در این که چرا زبان ترکی نمی تواند در ایرانزمین رسمی شود "در سایت ایران گلوبال موجب واکنش های متعدد از جانب کاربران سایت قرار گرفت . سئوال این است آیا دولت ایران بایستی به یک کشور تک زبانه پایان دهد ؟! آیا براستی در عصر اطلاعات و رسانه ها، دیگر ادامه شیوه تک زبانه گذشته ممکن نیست ؟و اگر نخبگان فارس زبان شرایط را درست تحلیل نکنند و زمینه ایجاد تفاهم ملی در قالب سیستم فدرال چند زبانه را ایجاد نکنند...
بدنبال مقاله "نظر خواهی بخش کامنتها" نویسنده بنام "محسن کردی" چنین اظهار داشتند که در محل زندگیشان فحشها بین خواهر وبرادرها درهنگام دعوای کودکی, یابد وبیراه پدر ومادر به فرزند به هنگام خشم امری عادی بود. مثلا" مادر خطاب به کودک "نکن پدر سوخته...خاک بر سرت این چه نمره ای آوردی؟...اما در اسرائیل این حالت خیلی متفاوت هست. مثلا" مادر خطاب به کودکش که نمره بد آورده میگوید, مگر من چه گناهی کردم که ......
در دموکراسی های مدرن و پویای امروزی رابطهء جدیدی بین شهروندان و ارگان حکومتی را شایسته هست که نیازمندیهای تحول پذیر شهروندان را در تحرک و تغییر مداوم مبنایی سیاسی خود منعکس کند. در بعضی از کشورهای صنعتی مانند آلمان، حاکمیت ائتلافی بر اثر عدم توافق احزاب بر محتوا و روش موارد سیاسی و اقتصادی، همچنین وجود خلأ بردار برآیندی از چندین دیدگاه، پروسهء نتیجه مندی رفرم های ضروری در گذرگاههای پیچیدهء ساختار سیاسی این کشور محسوس نیست
مقدمه: در نوشته (من دلم فرار میخواهد)، درد دلهای مشکلات و مسائل خاورمیانه را با یاد راشل زرگریان، دوست یهودی دوران کودکی ام در میان گذاشتم. 35 سال پیش قبل از اینکه دست سرنوشت مارا ازهم جدا کند، ما یار ودوست و همکلاسی دوران کودکی هم بودیم. من فقط این را میدانستم که اواز ایران رفته واحتمالا در اسرائیل زندگی میکند. اما او بطور اتفاقی نوشته مرا در سایتی اینترنتی میخواند و بلافاصله در جستجوی من از اسرائیل با من تماس میگیرد و باهیجان و اشتیاق غیر قابل وصفی برای دیداری با من درلندن، بار سفر میبندد.
1-مشکل درگیری های قومی. کشور ما آبستن درگیریهای قومی و ملی هست 2- مشکل اعتیاد. ده میلیون معتاد و میلیونها مستعد اعتیاد این کشور را جای مناسبی برای تشکیل خانواده نشان نمیدهد......
سهل ترين راه نهادينه شدن چنان ارزش هائی در جنبش سياسی ، قرارگرفتن مناسبات درونی نيروهای دمکراتيک اپوزيسيون بر پذيرش و تعهد به رعايت حداقل يا مخرج مشترکی از قوانينی است که در کشورهای دمکراتيک ناظر بر مناسبات شهروندان و نهادهای مدنی و بيان گر مسئوليت نهادهای سياسی و مدنی نسبت به يکديگر می باشند. در اين راستا، يکی از ساده ترين روش های تنظيم آن حداقل ها مراجعه به قوانينی است که در اتحاديه اروپا تدوين و تنظيم شده و با تصميمات دادگاه حقوق بشر اروپا مرتبا تکامل یافته است.
من در این نقد نه تنها به نقد رمان «علیه نوشتن» فریبا فیاضی پرداخته‌ام، بلکه خواسته‌ام در عین حال به برخی معضلات روانی نهفته بر سر راه خلاقیت هنر مدرن و پسامدرن ایرانی و به ویژه هنرمندان نسل جوان بپردازم و با ایجاد ارتباط میان چند کتاب از بوف کور تا رمان فریبا فیاضی به یک ارثیه فرهنگی مشترک و یک سری معضل مشترک اشاره کنم. همان‌طور که این نقد شاید بشدت انتقادی در خویش علاقه و باور به قدرت خلاق فریبا فیاضی را به همراه دارد و نیز به خواست او و خودم در پی ایجاد یک نقد بی‌پروا و صریح پاسخ می‌دهد.