رفتن به محتوای اصلی

پلیس عموماً در مقام یک نیروی نظامی شناخته نمی شود چرا که عمده وظیفه آن حفظ نظم و امنیت در چهارچوب شهر است. پلیس قاعدتاً میراثی از روایت مدرن از شهر و حقوق شهروندیست و کارکرد بنیادین آن حراست از آزادی شهروندان است. بنابراین پلیس باید مجری دولت مدرنی باشد که خود برآمده از آرای آزاد شهروندان است.
کشور و تمامیت ارضی و ساختار سیاسی آن در معرض خطر قرار گرفته، و از آنها پرسید: آیا در این شرایط حساس و اضطراری که مردم به شما نیاز دارند بجای سرکشی به زندان‌ها و نهادهایی که در مقابل مردم قرار گرفته‌اند به تعطیلات تابستانی می‌روید؟ متن کامل نامه به شرح زیر است:
«هاشمي رفسنجاني در نمازجمعه تهران هيچ سخني كه مانع از تجمع هواداران موسوي و اقدامات آنها شود بر زبان نياورد... او مي خواهد همچنان از هر فرصتي كه پيدا مي كند براي به چالش كشيدن نتايج انتخابات استفاده كند»... «هاشمي گفت مردم به نظام اعتماد ندارند»...
کارشناسان بر این باورند که لباس شخصی هیچگاه در عمر خود شخص مهمی نبوده است لذا داشتن کارتی که حاوی عکس او باشد میتواند حس مهم بودن لباس شخصی را در او تقویت کند و این حس برای این موجود فوق العاده خطرناک است. حال شما تصور کنید که اگر علاوه بر کارت عکس دار به او موتور سیکلت و کالیبر 6 هم بدهند چگونه ندا را منافق کش میکند!
با تداوم جنبش سیاسی مردمی، جنبش زنان ناگزیر است نه تنها در گفتارها و استراتژی های اصلی خود که حتی در تاکتیک ها و روشهایش تجدید نظر کند تا بتواند خود را با موقعیت جدید پیش رونده تطبیق دهد. این مقاله کوتاه، تلاشی است برای نشان دادن پاسخهای ممکن به این سئوال که : نسبت جنبش زنان با جنبش سیاسی مردمی چیست؟ جنبش و فعالان آن کجای جنبش عمومی ایستاده اند و چگونه رابطه خود را با آن تنظیم می کنند؟ و در نهایت نگارنده، وضعیتی را که در رابطه با جنبش زنان در شرایط کنونی مطلوب می داند، تشریح خواهد کرد...
چه حقیقت تلخی تا چه پایه می توان به حرف فرزندان خود باور کرد؟ آیا درست است که همه ادعاهای آنها را جدی نگیریم؟ از سری داستانهای آموزنده، درباره مشکلات روزمره درخانواده و جامعه. این نوشته کوتاه، پیش ازهمه به والدین جوان تقدیم می شود. ازآنجا که زندگی سالم انسانی و کل جامعه بشری را دوست می دارم، بنابراین دربرابر هراتفاقی بی تفاوت نیستم و همه چیز را مربوط به خود می دانم. لذا به قول معروف، می خواهم نخود هرآشی باشم و در هر آنچه که برای تعلیم و تربیت فرزندان و زندگی انسانی مفید تشخیص می دهم، دخالت کنم.
پیام خود را با اشاره به جنبش کنونی مردم ایران آغاز می کنم، جنبشی که اکثریت شرکت کنندگان در آن، فرزندان پس از انقلاب ایران هستند که در دامان رژیم جمهوری اسلامی پرورش یافته و اینک به مخالفت با آن برخاسته اند. شاید با ارعاب و خشونت، بگیر و ببند و کشت و کشتار بتوانید چند صباحی به عمر حکومت اسلامی اضافه کنید. اما فراموش نکنید که این نوع برخوردها بی نتیجه خواهد بود و در نهایت ناچارید تن به خواسته های طبیعی و قانونی مردم ایران بدهید.
اکنون موضوع این است که چگونه جنبش مدنی بتواند با طنز و بلوغ هنری خویش، از امکانات قانونی، مذهبی و غیره استفاده کند و تحولات کنونی را تعمیق بخشد. چگونه بتواند با ایجاد معانی و نمادهای نو، در واقع رسوم و آیین قبلی را، معانی و مفهوم نو بخشد، یعنی در واقع رسوم و شعارهای گذشته را « رمززدایی و کدزدایی» کند و معانی نو و مدرن به آنها بخشد. همانطور که در یک ویدئو می‌بینیم که چگونه هواداران جنبش سبز یا در اصل «رنگارنگ»، شعار «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست»...
شايد تاريخ بهترين داور باشد. تصور می‌کنم که‌ اين حکم دست کم در مورد دکتر قاسملو صدق می‌کند. به‌ اعتقاد من قضاوت نسل کنونی در مورد ايشان بسيار منصفانه‌تر و بی‌طرفانه‌تر از داوری هم‌نسلان و همرزمان و آنانی است که‌ در زمان حيات وی در عرصه‌ی سياست کنش داشتند. و همچنين بر اين باورم که‌ بی‌طرفانه‌ترين قضاوت از آنانی برخواهد آمد که‌ از ابتدا در جبهه‌ی سياسی وی قرار نداشته‌ و شيفته‌ی وی نبوده‌اند. اين امر به‌ درجات بالايی در مورد من نيز صدق می‌کند...
آیا تضادهای درون سیستم آنتاگونیستی نشده است. همسر رفسنجانی نخستین کسی بود که برای ریختن به خیابانها در صورت تقلب در انتخابات فراخوان داد. آیا رفسنجانی تداوم وضعیت موجود را به معنای مرگ خود و خاندانش نمی‌بیند؟ آیا کسی فکر می‌کرد که رفسنجانی آن نامه تند را به خامنه‌ای بنویسد بدون سلام و بدون خداحافظی؟ از این دم بریده هر چه بگوئید بر می‌آید. اما، صرف نظر از آنچه او می‌گوید،امروز فرصت بزرگی‌ست برای مردم که مبارزه با رژیم را در پناه نماز جمعه بیازمایند.