رفتن به محتوای اصلی

بدین ترتیب گلنر و همه کسانیکه در صدد توضیح دادن مسئله ی ملیگرائی با استفاده از یک تئوری جهانشمول هستند و یا اینکه بر کلی و عمومی بودن توضیحات و یا قرائت خود از ناسیونالیسم اصرار می ورزند همانند همسانان پوزیتویست خود در اوایل قرن بیست استدلال می کنند. برای این افراد مصداق مثل معروف "حرف مرد یکی است" صدق دارد و نه اختلافات در فرهنگ، گذشت تاریخ و اتفاقاتی که دلالت بر ضعیف بودن و در پاره ای وقت ها غلط بودن این طرح ها.
باندبازان معروف بار دیگر لینک مقاله شما را که در هفتان درج شده بود حذف کردند. این حجره داران که به سرقفلی هم دلبسته اند و نان به هم قرض می دهند، مانند باندهای احتکار کالا عمل می کنند، اما این بار آنان مقالاتی را که آنان را به نقد کشیده است و نسیه بودن شان را به رخ اندر کشیده است، احتکار می کنند و از چشم «غیر" پنهان می کنند. حاشا! آن هم در عصر ارتباطات. باری، جای شگفتی نیست. «هفتان" به «زمانه" یا مدیر مسئول محترم آن نان قرض می دهد و آن به این. در این میان آن چه فدا می شود نقد است.
آیا به راستی قاضی حداد مذهبی
ست؟ یعنی آیا او به عقوبتی آن جهانی اعتقاد دارد؟ شاید هم.
داستان این آقای حداد عادل را که خواندم به تعبیر دیگری از این سخن کامو رسیدم: «آن کس که مالک همة حقیقت باشد حق دارد همگان را بکشد.» و رسیدم به این اندیشه: آیا مالکیت حقیقت مطلق خود پیش
زمینة لمپنیسم نیست؟
............................
او در سال 68 به دليل تخلفات مالى گسترده و همچنين اخلاقى از جمله رابطه نامشروع با چند زندانى توسط حفاظت زندان شناسايى و از مقام خود برکنار شد.
چه کسی این فاچعه را بر سر ملت آورد جز خود ملت ؟ چه کسی مسئول اوضاع امروز ما است جز خود ما ؟ لعنت بر هر کسی یا عاملی که مانع اپوزسیون است . از این فرصت برای آزادی ملت بهتر وجود ندارد . چهره واقعی حکومت از پشت نقاب خاتمی و هاشمی و ... بیرون آمده و عیان شده . بهترین فرصت برای افشاء ماهیت رژیم است و تمام مدارک و شواهد دزدی و چپاول و دروغ و شانتاژ حکومت در رفتارهای احمدی نژاد هویدا است . جای اتحاد مبارزان خالی است و همین کسانی که امروز مانع تشکیل اتحادیه آزادیخواهان هستند فردا افسوس امروز را میخورند
سلام بر تو «سحر» باد و ظهر و عصر و 
شبان.
ندانم این که تو شاعر بوی و یا چوپان؟
ز پشت کوه رسیدی دوان دوان به فرنگ.
که در فرانسه چرانی تو گلة گاوان؟
................. آقا! دوست من! چطور نمی
توانی بفهمی که داری آذری و عرب را وادار می
کنی به این بیندیشند که جایشان ایران نیست
عزیزی به نام نظاره
گر سرزنشم کرد که چرا به پرخاش بر می
آیم و سامان باربد، که امیدوارم روزی به سخن آید و به جای کامنت نویس مقاله
نویس شود، هم سرزنشم کرد که چرا نام مقاله
ام را گذاشته
ام «آن که با مادر خود زنا کند»
این مثنوی تقدیم به هردوشان باد.
ستیزه
جو شده
ام منتقد چه می
گوئی؟
ستزیه
جو شده

ای نک، بهانه می
جوئی؟
با فروپاشی اتحاد شوروی و گسترش گلوبالیسم در جان سرمایه داری رویکرد نوینی در احزاب سوسیال دمکراسی اروپا بویژه سوسیال دمکرات های سوئد که جایگاه ویژه ای در جهان داشت پدید آمد. با ترور شخصیت برجسته سیاسی اولاف پالمه گرایش به راست در حزب تقویت شد. به باور حزب ساختار جامعه دگرگون شده، عملکرد سرمایه رو به فزونی است، دیگر نمی توان بگونه پیشین از کار حمایت کرد و آن را تنها عامل مهم تولید دانست، از آن رو گردش به راست و پیش روی در آن همچنان ادامه یافت.
بسیاری از آذربایجانی ها بودند که وقتی من به آنها می گفتم باید ریاضی، فیزیک، شیمی... هم به زبان ترکی آموزش داده شود تا آموزه های علم نوین وارد ادبیات روزمره ترکی آذربایجانی شود و فرهنگ تفکر علمی را وارد ادبیات محاوره ای ما کند و آن را از یک زبان کوچه و بازاری به زبانی علمی و دقیق تبدیل کند، مرا مسخره می کردند که مگر می شود، ریاضی، فیزیک، شیمی و... را به زبان ترکی خواند؟!! چون آنها تا چشم باز کرده اند، دیده اند که علوم را باید به زبان فارسی یاد گرفت و مثلا فحش های کوچه و بازاری را به ترکی!؟
سه
شنبة پیش در اطاق فرهنگ گفت و گو، گفتم از یک دیدگاه استراتژی
نگر اگر نگاه کنیم آمریکا در صورت ادامة وضعیت کنونی، هیچ راهی جز حمله به جمهوری اسلامی نخواهد داشت. یکی دو نفر سخن مرا حمل بر دعوت از آمریکا برای حمله به ایران کردند و به این اشاره داشتند که آمریکا در عراق و افغانستان درمانده است و توان حمله به ایران ندارد. و مردم ایران مقاومت خواهند کرد و از این حرف
ها........
دوپارگی ِ تمدنی ِ ایرانزمین امری نیست که با دعا و صلوات ِ روشنفکران ِ دوازده امامی و به کوچه ی ِ علی چپ زدن های ِ چپ های ِ میهنی و تخلیه ی ِ تمدنی ِ راست های ِ میانه، که از ایرانزمین تنها نامی بی نمود بازگذاشته اند، بتوان بر آن برامد؛ این دوپارگی حامل ِ یک «فرداخش ِ مهین» است که از روز ِ نخست ِ رویارویی و سرنگونی آغاز شده است: «وارونگی ِ ارزش ها».