رفتن به محتوای اصلی

اگر ما بتوانیم اعلامیه جهانی حقوق بشر را در بین مردم هژمونی کنیم بزرگترین کارها را در بین مردم انجام داده ایم.اعلامیه جهانی حقوق بشر خواسته و نیاز و آرمان مبرم و اصلی ما است. این اعلامیه کف حقوق و آزادی و رفاه و برابری و عدالت را برای ما ترسیم میکند تا ما بتوانیم با درکشاخصها و غالب شدن آنچه میخواهیم شویم به هدف خود نزدیکتر شویم.
آنچه در روزهای اخیر در خیابان های تهران و دیگر شهرهای ایران اتفاق افتاده یک بار دیگر دشواری و حتّی غیرممکن بودن پیش بینی دربارة اوضاع مملکت ما را ثابت کرده است. رویدادهای این روزها را به آسانی می توان پیروزی بزرگی برای مردم ایران دانست که تا همین چندی پیش قابل تصور و انتظار نبود. هر چند که پیروزی در صحنة سیاست، برخلاف پیروزهای مثلاً ورزشی، نیازمند استمرار و تداوم و دست یافتن به نتیجة ملموس و مشخص است.
به اين عبارت ميتوان گفت که يکی از نتايج مهم جنبش اخير اين است که تئوری که بر معادله فشار از پائين و چانه زنی از بالا استوار بود جايگاه و اهميت تاريخی و نقش محوری خود را در جنبش جوانان از دست داد و نهال اميد به اينکه جنبش های مسالمت اميز قادرند چانه زنی در بالا را به وسيله ائی برای گذر از جمهوری اسلامی به جمهوری حقوق بشر مبدل سازند در ذهنيت جنبش جوانان جامعه کاشته شد
سیمای این جنبش، مسالمت جو و فراگیر است. این جنبش قبل از آن که نگاه و اندیشه اش به تعصب و ایدئولوژی پوپولیستی آغشته باشد، هویت وجودی خویش را از ارزش های نوین ملی و انسانی کسب می کند. حضور چشمگیر و گسترده طبقه متوسط با اخذ رفتار هشیارانه نشان داد که جنبش دمکراسی خواهی در نظام های استبدادی، بدون محوریت این طبقه، امکان غلبه یافتن بر استبداد را ندارد.
يکی از مردمی‌ترین و خالص‌ترین شعارهایی که مردم ایران در اعتراضات به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 سر دادند، “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” بود. شعاری که بلافاصله باعث موضع‌گیری از سوی دبیرکل حزب‌الله لبنان شد. خوب به یاد داریم که سید‌حسن نصرالله در واکنش به این شعار از سوی مردم چنین گفت “شعار نه غزه نه لبنان اثرات منفی زیادی داشت“. امروز پس از گذشت یک‌سال از آن ماجرا، آقای کدیور ادعا کردند که مردم در خیابان شعار “هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران سرداده‌اند”.
صدها یهود ایرانی تبار اسرائیلی مقابل سفارت امریکا درتلاویو به حمایت ازمخالفین رزیم درایران, بباخواستند. خناجهان بوراز یکی ازتظاهرکنندگان گفت: ما نمیتوانیم درمقابل اینهمه ظلم وستم وصحنه های وحشتناک به هموطنان عزیزایرانی سکوت کنیم. من خودم درانقلاب بدنیا آمدم ودرسال 83 هنگامیکه 12 سال داشتم به اسرائیل مهاجرت کردم. من به ایرانیهای عزیزبسیاربدهکارم واین تظاهرات فقط یک کاربسیار جزئی است درمقابل مهربانیها ونیکوکاریهای هموطنانم.
اگر به انقراض عالم هم نزدیک شویم و جای خامنه‌ای خود حضرت ابلیس (با احراز هویت) به ولایت مطلق مسلمین جهان برسد، در آن محنت‌کده، باز سه چار پنج شش ملیونی طرفدار خواهد داشت. در آن سامانۀ تمدن‌شکسته تا ابد (ابد نفتی و گازی البته) در می‌تواند بر همین پاشنه بچرخد.
فقدان نهادهای حل منازعه در نظام جمهوری اسلامی و تقلیل نهادهای نظارتی مثل شورای نگهبان به نهادهای جانبدار موجب شده است که افزایش شکاف میان مردم و حکومت و از میان رفتن اعتماد متقابل، به نوعی شرایط بن بست سیاسی در کشور و رادیکالیزه شدن برخی از نبروها منتهی شود. روزنامه‌‌ی زیر زمینی و اینترنتیخیابان که تا زمان نوشتن این مطلب چهار شماره از آن منتشر شده است این وضعیت را در اذهان بخشی از جامعه منعکس می کند. در صورت تداوم نا آرامی ها و آغاز اعتصابات گسترده می توان از شرایط انقلابی سخن گفت اما...
در کوتاه مدت نتایج نمایشی و فوق العاده زیادی را از این تحریمها، نه آمریکا میتواند انتظار داشته باشد و نه اتحادیه ی اروپا. ولی در مجموع این تحریمها از مدتها پیش، یعنی از ابتدای انقلاب تا کنون، وجود تنش در ایران با کشورهای مختلف، کمر اقتصاد ایران را شکسته و طبعاً بیش از پیش بر اقتصاد ایران سنگینی خواهد کرد.
اما در پس اين معرکه، تاريخ واقعى در جهت ديگرى سير ميکند. بايد فراتر را نگاه کرد. گوش را بايد به زمين چسباند و لرزش بنيادهاى اين نظم ارتجاعى را حس کرد. جدال جارى در جامعه ايران مقابله اسلام قساوت و اسلام تساهل نيست، جدال ولايت فقيه و قانون نيست، بلکه جدال آزاديخواهى با استبداد و ارتجاع و اسلام در همه اشکال آن است.