رفتن به محتوای اصلی

در مجموع، دوره ١۳۴١-١۳۵١ یکی از دوره های موفق نوسازی ایران میباشد. اما، به لحاظ سیاسی، از آغاز این دوره نظام سیاسی کشور با سرعت به استبداد فردی فروغلتید، تا آنجا که در آستانه ١۳۵۲ مکانیزم موثری برای حسابرسی فعالیت های نظام وجود نداشت. نبود رقابت سیاسی به سرعت به شکل گیری انحصارات و تخصیص امتیازات اقتصادی بر مبنای روابط سیاسی منجر گردید، به نحوی که پیشبرد هیچ پروژه بزرگی...
آقای مهرآسا آنچنان از خواب و خیال دمکراسی در 1400 سال گذشته سخن می گویند که گویی در این 1400 سال این اسلام بوده است که مانع دمکراسی بوده اگر نه از همان 1400 سال قبل ما دمکراسی میداشتیم!! عمر دمکراسی در اروپا هنوز به 100 سال نرسیده و تازه همان قوانین هم پر از اشکال بوده. دیگر اینکه جناب مهرآسا، این "باید" ها که شما می آورید بسیار بسیار خطرناک است و بوی جنگهای مذهبی و کشتار میدهد. "باید دین از زندگی مردم بیرون برود" یک عبارت از سر نادانی و ناشی گری و نا پختگی است.
حدود ده استرا تژی و جنبش اعتراضی در 10 سال گذشته شکست خورده است یعنی موجب تغییری در وضیعت ایران نشد : طرح سرنگونی بشکل پیشاهنگ مسلح؛ جنبش دوم خرداد؛ جنبش رادیکال 18 تیر ؛جنبش مدنی سکولار ها؛ منشور 81 ؛ طرح ملی رفراندم ؛ پارلمان در تبعید ؛ گنگره ملی رفراندم ؛ طرح نشست برلین و سرانجام مبارزه مسلحانه جاری در مناطق ملی؛ را می توان نام برد بنابراین بر کسی پوشیده نیست که علل عدم پیشرفت این طرح ها و جنبش ها به دلیل کم کاری مسئولین و رهبران این گونه طرح ها نیست و موضوع ریشه ای تر است...
همسنجی ِ دمکراسی ِ ناقص ِ پهلوی با فاشیسم ِ الهی ِ برامده از انقلاب ِ شکوهمند ِ رفقا، از روزن ِ فلسفه ی ِ سیاسی، یک شوخی ست، شوخی ای که فقط خود ِ رفقا می توانند به آن بخندند. خنده دار تر از آن، همسنجی ِ ساواک است با دستگاه ِ اطلاعاتی ِ اسلامی. ساواک از دل ِ یک بحران و خرابکاری به وجود آمد، بحران و خرابکاری ای که حزب ِ توده با رخنه کردن اش در ارتش ِ ملی آن را پدید آورد. ساوامان اما، "برای ِ فرا رفتن از مناسبات ِ سرمایه داری"، و همزمان، برای ِ امنیت ِ جاده ی ِ منتهی به قدس...
اقاي جعفرزاده در وبلاگ خودشان در ياداشتي به آقاي رضا پهلوي از حمله نظامي آمريکا به ايران دفاع ميکنند و ميگويند اين نوعي پرداختن بدهي امريکا به رژيم سلطنتي است چرا که آمريکا در گذشته شاه را تنها گذاشتند. کاري به تحليل ايشان ندارم، ولي آيآ همين حرف را امروز وزارت اطلاعات نميتواند بگويد که خيانت به کشور و دعوت دولت خارجي به حمله به ايران است. خسروگلسرخي و همه آنهائي که در مصاحبه هاي بالا نام برده شده اند هيچگاه خواستار حمله شوروي به ايران نشدند.
ارگانِ "جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دمکراسی در ایران"، موجودیّتِ رسمی خود را طی اوّلین بیانیّهء جنبش آذربایجان را در 14 فروردین 1378 شمسی اعلام کرده است. گرچه با روي صفحه آمدنِ این بیانیّه در سایتِ ایران گلوبال از سوي چندی از کاربران در سایتِ بیرونی و هم در سایتِ درونی به نقد گرفته شده است، ولی برای پی بردن به شناسایی افرادِ انتشار دهندهء این بیانیّه با پرده برداشتن از این نوشتار و شناختِ دقیق اهدافِ این ارگان هنوز به زمان نیاز هست، امّا...
بی شک رادیو فردا و صدای امریکا در داخل ایران دهها میلیون بیننده و شنونده دارد و هر چند این دو رسانه کمبود هایی که در برنامه خود دارند ولی بر کسی پوشیده نیست که نبود این د و رسانه برای جنبش مدنی و دمکراسی خواهی ایران یک فاجعه است . !!
تعدادی از سازمانها و فعالانی سیاسی ایران که خواهان دخالت نظامی امریکا به ایران هستندچشمی برای دین صدای امریکا و گوشی برای شنیدن رادیو فردا ندارندانها یعنی مجاهدین و برخی گروههای قومی_ ملی سعی می کنند...
اين مطلب را مجاهدين برای شما فرستاده اند. واشنگتن تايمز (که هيچ ربطی به واشنگتن پست ندارد) روزنامه بسيار محقری است در آمريکا که به وسيله بخشی از نئو کان ها اداره می شود، و فعلا اصلی ترين وظيفه اش کمک به بر افروختن جنگ عليه ايران است. تلاش های زيادی کرده است تا عناصر مجاهدين را که به عنوان عوامل و و ابزار های دست نئو کان ها از طرف کارفرمايان مشترک اين روزنامه و مجاهدين به کار گرفته می شوند مطرح کند. اين روزنامه سوابق بسيار خاصی در رابطه با جو سازی عليه راديو فردا و برنامه فارسی راديو آمريکا دارد.
نوشته
ام قبلاً که از مقطع نشست پاریس، من به این نتیجه رسیدم که اپوزیسیون را یک درد بی
درمان هست: تا توافقی حداقل بر سر مسئلة ملی در ایران به وجود نیاید، هیچ راهی برای دررفتن از بحران بدیل
سازی در برابر جمهوری اسلامی پیدا نخواهد شد. دو گرایش به شدت افراطی در این میانه دارند یکدیگر را تقویت می
کنند: شووینیسم پارسی (اگر خوش ندارید آن را ناسیونالیسم عظمت
طلب ایرانی بنامید) و شووینیسم قومی یا ملیتی؛ کار هم دارد بالا می
گیرد. آنانی که پالتالکی به یکدیگر دشنام می
دهند،
چرا که هم مسئله ی "ناسیونالیسم" و هم موضوع هویت "اتنیک" به شکلی که امروز مورد مداقه هستند مفاهیمی هستند مدرن. اگرچه یونانی ها از کلمه "اتنیه" برای تمیز دادن شهروندان یونانی از برده ها؛ افراد فقیر، بی زمین و بیگانگان استفاده می کردند و اگرچه محتوی تعریف آنها علیرغم گذشت قرن ها به اعتبار خود باقی است، ولی برای تعریف قومیت و ملیت در عصر جدید از بستر فکری دیگری استفاده می شود.