رفتن به محتوای اصلی

از طرف دیگر اکنون آقای جامی بایستی به من و به خوانندگان جواب دهد که چرا این دروغ‌ها را نوشته است و به تکذیب حقوقی من پرداخته است. او بایستی جواب دهد که نکات غیر علمی نقد من در کجا بوده است که دست به سانسور آن زده است. در نهایت من هنوز تا سه ماه دیگر با سایت زمانه یک قرارداد نوشتن سه مقاله در ماه دارم. اگر من اکنون به بهای خشم مدرن از سرکوب مقاله‌ام از ادامه هم‌کاری سرباز زنم، در واقع به خواست ایشان عمل کرده‌ام و حق سلطان بودن ایشان را پذیرفته‌ام.
اروپائیان همیشه ناخرسند بوده و هستند از این امر، که آمریکائیان به اندازه ی ِ بسنده با آنان رایزنی نمی کنند و به اصطلاح، کارهای ِ جهان را یک تنه و یک قطبی به پیش می برند. در پاسخ به این اعتراض، کسینجر نیز به اروپائیان خُرده می گرفت و می گیرد، که آن ها، یعنی آمریکائیان، نمی دانند وقتی می خواهند امری را با اروپائیان در میان بگذارند به کدامین تلفن باید زنگ بزنند، لندن؟ پاریس؟ برلین؟ و یا شاید حتا رُم؟
دریافتم که گرایش فاشیستی نفی هویت مردم ایران، در جمهوری اسلامی، بدل شده است به گونه
ای جنون گاوی از نوع بسیار حادش و جمهوری اسلامی در نفی هویت فرهنگی، حتی از بسیاری از پارس
شووینیست
های بیمار ما در اپوزیسیون، سبقت گرفته است و تازه دریافتم که چرا برخی
 از این بزرگواران ته دلشان غنج می
زند برای آن که بروند و کنار همین جمهوری اسلامی بایستند.
وقتی محمود صالحی د ستگیر شد از چپ تا سلطنت طلب رادیکال دهها بار این خبر را در رسایت های خود منعکس کردند تا اینکه سرانجام او ازاد شد وقتی دیروز نامه یک همجنسگرای ایرانی که در آن شرح انچه برانان رفته بود را با سادگی بیان کره بود د و از جمله تقاضای کمک از اپوزیسیون رزیم را داشت که حداقل این جبایت ضد بشری را را منتشر کنند ولی هیج یک از سایت های سکولار و چپ ان را منعکس نکرد؛ براستی چرا سایتهای اخبارروز؛ ایران امروز ؛ پیک ایران ؛ پیک نت ؛سایت های متعدد سلطنت طلبان و جمهوریخواهان واکنشی نشان نداده اند؟
امید که جنبش آذرآبادگان، با یاری همه ی دلیران ِ اندیشمند و مدبران فرهنگ و سیاست، به همان جنبش مهینی فراروید که اینک، نه فقط ما، که روح زمان آن را می ستاند، جنبشی، استوار بر منش نیک و گویش نیک و کنش نیک، جنبشی، سوینده به دگرگونی و تاسیس آزادی و حکومت قانون در ایرانزمین.
یکی از شخصیت هایی که با انقلاب در صحنه سیاسی کشور ظاهر شد و مدت ها از کارگردانان، صحنه پردازان و بازیگران اصلی بود دکتر ابراهیم یزدی است. ایشان در رکاب رهبر انقلاب بر اساس نوشته های خود بعنوان مترجم، مشاور و رابط با افراد، گروه ها و نمایندگان کشور های وارد صحنه شد تا بتواند دوران گزار و تغییر رژیم را آسان سازد و رژیم جمهوری اسلامی را جایگزین نظام شاهنشاهی نماید.
دوستان مقاله ذیل که به نام « روان‌کاوی مقاله آقای جامی و سایت زمانه» قرار بود در سایت زمانه منتشر شود، توسط آقای جامی و سایت زمانه سانسور شده است. جنبه تراژیک/کمیک موضوع در این است که موضوع این مقاله نقد مقاله آقای جامی در باب سانسور در ایران و وجود علائم مشابه در سایت زمانه و علل این تشابهات بوده است. سانسور یک مقاله در باب سانسور خود بهترین شاهد بر درستی این نقد و بهترین شاهد برای نقدی است که در این مقاله می‌شود. با این‌حال قصد من از انتشار این مقاله...
_ در حالیکه اکثر احزاب سیاسی سرتاسری در حرف که هم شده حداقل بر حق آموزش زبان مادری و عدم تمرکز اداری به عنوان خواسته حقوق بشری مردم آذربایجان تاکید کرده اند، رسانه هایشان به تدریج بایکوت اولیه را شکسته اند و از حقوق بشری فرزندان آذربایجان که در بیدادگاههای رژیم هستند دفاع می کنند، این بیانیه به اصطلاح "جنبش آذربایجان" می خواهد با شعارهای رنگ باخته دهه های پیشین ...را برود!
_به گمانم کسانی که این بیانیه را داده
اند متوجه خطر پان
ترکیسم شده
اند.
دیگر برایم یک پرسش است که آیا هدف شمایان واقعا آزادی و نجات ایران است؟
من مخالفتی با این هم ندارم که در میان امضا کنندگان این بیانیه (یا هر بیانیه
ای)شماری سلطنت
طلب هم باشند. اما، یک جو شعور سیاسی کافی
ست که ما بفهمیم در پاره
ای عرصه
ها اصل باید بر بی
طرفی باشد و این بی
طرفی باید اتفاقاً با قاطعیت نشان داده شود.
من متأسفم که بیانیه را با شتاب بردم روی سایت ایران گلوبال.
مگر در سال 1381 به همت گروهی به خصوص جناب آقای حسین باقرزاده با حمایت روشنفکران برجسته ای مانند اسماعیل خویی و دیگران تحت عنوان منشور 81 چنین تلاشی صورت نگرفت؟ مگر این تلاش سرانجام شکست نخورد؟ وقتی آدم خوش نام و معتدلی مانند آقای باقرزاده و حامیانش کار به جایی نمیبرند و از طرف خیل اپوزیسیون ورشکسته ای که سی سال است همانجا که بوده ایستاده است مورد حتاکی و قلع و قمع واقع میشوند پس چه انتظاری از دیگران میرود؟