رفتن به محتوای اصلی

نتيجه آن شد كه امروز به مانند مارگزيده ها از طناب سفيد و سياه بترسيم و از ائتلاف ، همراهي و آشتي ملي و داخل شدن در جبهه واحدي عليه ديكتاتوري نعلين كه متشكل از همه نيروهاي دمكرات كه پذيرش استقلال فكري و عقيد تي هر حزب و سازمان و دسته اي را شرط همكاري قرار مي دهد ، به هراسيم و به ان پاسخ مثبت ندهيم . بهر حال تاريخ را نمي توان به عقب بر گرداند و تنهامي شود از ان آموخت
پس از اين فاجعه، بحثى در نشريات چپ راه افتاد كه بجاى تعمق و درك تغيير در سياست خاورميانه اى امريكا بيشتر خاطرات ضد امپرياليستى دهه 60 را تازه مى كرد و اغلب هم اين مباحث بدون نتيجه گيرى مشخص رها مى شد. در اجلاس هاى احزاب چپ ايران تا آنجا كه من اطلاع دارم مباحث دست و پا شكسته اى در اين خصوص صورت گرفت، بدون اينكه اهميت كليدى 11 سپتامبر شكافته شود؛ كه از نظر من بدون شناخت پديده 11 سپتامبر و استراتژى جديد خاورميانه اى امريكا؛ تدوين استراتژى و تاكتيك در عرصه ملى كاربرد عملى نخواهد داشت
نوشته هايش روان ، يك دست و در عين حال ساختمان بهم پيوسته اي دارد ! اديب نه تنها اقتصاد ايران را خوب مي شناسد ،بلكه جامعه شناس برجسته اي هم است ؛ در حالي كه سياست مدار خاموشي است واصولا سياست را بي رنگ مي بيند. استراتژي سياسي ايشان ، كودتاي خزنده اي دريك روز تعطيل بهاري را تداعي مي كند. همه جريانات سياسي از اصلاح طلبان حكومتي ، ملي ـ مذهبي ها تا اپوزيسيون جمهوريخواه ، سلطنت و چپ ايران را نقد كرده , و سئوالات اساسي جلوي پايشان مي گذارد.اما به جناح اقتدار گرا كه مي رسد ؛ سكوت اختيارمي كند!
شعار"اتحاد براى جمهورى" همانقدر فریبنده و گمراه کننده است که گفته شود " اتحاد برای سلطنت"
چپ ايران در گذشته عليرغم اختلافات ديدگاهی و سياسی، بطور كلی دارای سيستم نظری منسجمی در مورد اوضاع جهانی، منطقه و داخلی بود، بعد از فروپاشی ” اردوگاه سوسياليسم“ اگر از جريانات كوچك اصحاف كهف كه همچنان دون كيشوت وار در فكر استقرار حكومت شورایی و سوسيالسيتی در ايران هستند، صرفنظر كنيم، بی سرو صدا نظريات برنامه ای گذشته خويش را كنار گذاشته، بدون اينكه چيزی جديد جايگزين آن كند.
نگاهی به موقعيت و وزن نيروهای چپ در منطقه نشان می دهد كه سازمان ها و احزاب چپ و كمونيستی كه زمانی بعنوان نيروی دوم و يا سوم سياسی در جامعه خود مطرح بودنند، اكنون به گروهك های كوچك و بدون نقش تبديل شده اند.
چپ ايران در گذشته عليرغم اختلافات ديدگاهی و سياسی، بطور كلی دارای سيستم نظری منسجمی در مورد اوضاع جهانی، منطقه و داخلی بود، بعد از فروپاشی � اردوگاه سوسياليسم� اگر از جريانات كوچك اصحاف كهف كه همچنان دون كيشوت وار در فكر استقرار حكومت شورایی و سوسيالسيتی در ايران هستند، صرفنظر كنيم...
توضیح : مکاتبات زیر که در یک "میل لینک" دوستانه رد و بدل شده بود با توافق طرفین از حالت" خودی " بدر اماده و جنبه عمومی پیدا کرده است ، دوستان می توانند در این مباحث شرکت نمایند. مطالب شان بدون کم و کاست در وبلاگم در ج می شود.( بدون توهین البته) دوستان گرامی برای درک بهتر لازم است که نامه هارا از پائین به بالا بخوانید. اولین نوشته ، پادداشت مقاله مانندی بود که " سایت ها و ماهواره ها " نام داشت. پس از ان دوستانم نشانی و فرخ مطالبی در نقد ان نوشتند که این نامه نگاری ادامه خواهد داشت .
"خواست خدا -- يعني پناهگاه جهل... (باروخ اسپينوزا)
من هنوز نميفهمم چرا اسپينوزا علل غائي را به مطلق گرائي در اخلاق متصل ميکند. حتي با اعتقاد به علل غائي، شخص ميتواند بد و خوب را بمثابه عبارات نسبي از کمال بنگرد. در واقع، مکاتيب وحدت وجودي شرق، اکثرأ به علت غائي معتقد بوده اند، اما در عين حال معتقد به اخلاق نسبي گرا بوده اند.
پر واضح آنکه تا این نظام دینی و ضد آمریکایی پابرجاست, ایران با خطر جدی تجزیه روبرو است. در این برهه , تنها وجود یک رفراندم کاملا آزاد می تواند زمینه را برای طرح فدرالیسم یا خود گردانی اداری, فرهنگی و سیاسی فراهم سازد. به سود همه ی ساکنین ایران است که در این بحران, از یک پارچگی کشور حمایت کنند.
به نظر نگارنده, گلوبالیسم و فدرالیسم راه حل ایران و همه ی جهان است. به همین دلیل دفاع از تمامیت ارضی ایران بسود همه ی ملت های تحت ستم ایران خواهد بود.
رهبر قدیمی ترین کمونیست های ایران با پذیرش ولایت فقیه, جوان تر ها را به دفاع از حکومت ضد امپریالیستی و خلقی فرا می خواند! آن زمان دولت موقت در تلاش بوجود آوردن ارتباطی دمکراتیک میان دو کلمه ی "جمهوری" و "اسلامی" بود. خلاصه آنکه هر گروه, در سمت و سوی خیال پردازی های خود حرکت می کرد. در واقع فکر و اندیشه, در هیاهوی سرسام آور انقلاب و فریادهای خشمناک زنده باد و مرده باد, دچار سکته شده بود!