رفتن به محتوای اصلی

یوسف عزیزی بنی طرف یکی از نویندگان و مترجمان برجسته روزگار ماست. او یک پدیده بارز است در سبکی که به رئالیسم جادوئی شناخته شده است: اما نه از نوع تقلبی و تقلیدی آن. او این افتخار را به ما ایرانیان می دهد که خود را ایرانی بداند و بخواند. او از خانواده بزرگ فرهنگ ورزان ایرانی و عضوی از عربهای خوزستان است که دوست دارند خوزستان را به عربی «الاحواز» بنامند. احواز جمع عربی حوز است که دگرش یافته «خوز» (قلعه) است و نام دیگری بوده است برای ایلامیان که تا قرن سوم هجری هم به حوزی یا خوزی...
همین امروز تاریخ 17 اکتبر 2008، ساعت هشت صبح به وقت اروپا از ایران به منزل من تلفن کردند و خبری را گفتند، مبنی بر اینکه دو نویسنده (روزنامه نگار و محقق کرد) بنامهای خالد احمدیان اهل پسوه نزدیک پیرانشهر و حسن سرداری اهل کرمانشاه که در تاریخ 16 بهمن 1386 بدون هیچگونه جرمی و به اتهام انتقاد در نوشته هایشان دستگیر شده بودند،
افرادی همچون محسن کردی خواسته یا نخواسته با سنگر گرفتن پشت تمامیت ارضی و با توهین به دیگر ملل غیر فارس (لشکر مغولان به تعبیر محسن کردی) راه تجزیه ایران را هموارتر می کنند. اما در عوض افرادی چون کیانوش توکلی با ایجاد بستر برای بحثهای سازنده و عدم سانسور مطالب هویت طلبان (و یا به تعبیر محسن کردی تجزیه طلبان) امید به درک متقابل بدور از فحش و ناسزا بین ملیتهای مختلف را زنده نگه می دارند. امثال محسن کردی بایستی بدانند اگر روزی ملت آذربایجان تصمیم به استقلال بگیرد...
رژیمی که درویش گنابادی و سنی کرد و بلوچ و دانشجوی بهائی را نمی تواند تحمل نماید آیا نهایت ساده لوحی نیست که تصور شود هم اکنون بجائی رسیده است که می تواند دانشجوی چپ و کمونیست را تحمل نماید و آیا فراموش کرده اید که همین رژیم یک نسل از شریف ترین جوانان این آب و خاک را به اتهام "الحاد" و "ارتداد" یعنی به استناد همان قوانینی ضد انسانی که همچنان پابرجا است و بخشی از قوانین جزائی رژیم را تشکیل می دهد به اعدام محکوم کرده است ؟
جناب محسن کردی، یکبار دیگر نوشته خودتان را بخوانید: « خیلی راحت بگویم اینهمه که از زندانیان ترک و کرد اینجا خبر آمده خیال می کنید که یکی را هم خوانده ام؟ والله تالله هیچکس نیم نگاهی هم نمی کند حتا کردها و ترکها هم نگاه نمی کنند. شماها اینها را اینجا درج می کنید که مثلا چه؟ رو کم کنید؟ خوب بکنید. آبی است که در این هاون که توکلی فراهم آورده می کوبید.» امیدوارم این حرفتان را پس بگیرید. آیا ناراحتی شما از انتشار اخبار حقوق بشری زندانیان ترک و کرد است؟!
اینکه کسانی چون آقای فرخ نگهدار در جائی مبارزه مسلحانه و جنگ چریک شهری را نقد می کنند و در جای دیگر از "نبردهای فدائیان" سخن می گویند و مدالهای این سازمان را به سینه می زنند ، چیزی نیست مگر ریاکاری و فریب افکار عمومی و نسل جوان ایران . چیزی نیست مگر گذشته یک سازمان سیاسی را در هاله ای از قداست قرار دادن و نسل جوان و آزادیخواه ایران را از دست یابی به تاریخ واقعی پدرانشان محروم کردن . آقای فرخ نگهدار از پاسخ دادن به این سئوال مهم که چرا سارمان اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی کتاب "چریکهای فدائی خلق"...
اصول اولیه روزنامه نگاری این است که خبری که درج می شود حداقل می باست توسط 2 منبع تائید شود در غیر این صورت مجاز نیست که خبری را در سایت و یا نشریه ای چاپ گردد. امابنا بر دلایل زیر چینن امکانی در ایران موجود نیست: فضای سیاسی ایران بشدت پلیسی است و هیج خبر گزاری داخلی و یا خارجی حق حضور در زندانها و مصاحبه و تهیه خبر را ندارد .و تنها احزابی که در داخل ایران فعلان هستند کرد ،
دین انسانها را جادو کرده است که بطور دائم درکابوس بسر ببرند. کودکان مدرن باافکارزیبا وشایسته, کابوس راجادو میکنند. زندگی با روندی کاملا" متفاوت متولد خواهد شد. بهنگام شاد بودن بسیارساده ترخواهد بود با حوادثی مانند زمین لرزه ویا بیماری وتصادفات مبارزه کنند. باداشتن قلبی پرازسرور وشادی انسان حتی قادر هست باهمه بدبختی هائی که طبیعت می آفریند دست وپنجه نرم کند و با وجود بودن آنها زندگی راادامه دهد. درتولد جدید حتی مرگ, تلخ محسوب نمیشود بلکه آغازتولد ی تازه خواهد بود
بنا بر این نگذارید بیش از این کلاه بهشت و دوزخ را بر سر ما بگذارند و ما را خر کنند. ما باید با نیروی خود و اعتقاد راسخ، دروازه این دکان حقه بازی را گچ بگیریم و بدانیم که شرف و وجدان خود انسان بهشت و دوزخ اوست. اگر با وجدان باشیم وحقوق دیگران را همانند مال خود رعایت کنیم در بهشت برین هستیم ولی اگر کلاهبردار باشیم و وقعی به شرف و وجدان ننهیم، بدون شک در همین دنیا دوزخی خواهیم بود. در این باره به شک و تردید خیام در 9 قرن پیش توجه کنیم و بکار بندیم آنچه را که او گوید:
کیهان شریعتمداری، اهمیت آدمها ها را به تعداد طرفداران آشکارش می سنجد نه به اندیشه ی آنها. برای همین است که می گوید مورچه چیه که فشارخونش باشه. وگرنه، نویسنده اش، برای نگاه به تاریکی های درونش به اینجا سر می زد، مقاله ای از داریوش برادری را می خواند تا ببیند چطور تندروها با خیال خیر وشر یکدیگر را تولید و بازتولید می کنند. مقاله ای از منوچهر جمالی را می خواند تا ببیند که بعد از هزاران سال چند گام برای رسیدن به آزادی پیشتر رفته ایم. مقاله ای از سام قندچی را می خواند تا به هراس بیفتد که...