رفتن به محتوای اصلی

یک مقام کویتی در مصاحبه با نشریة اشپیگل: حمله نظامی به ایران قطعی
ست و اگر جمهوری اسلامی تنگة هرمز را ببندد با قدرت هوائی کوبنده امارات و دیگر شیخ
نشین
ها روبرو خواهد بود. تنها راه جلوگیری از حمله به ایران فراخوان برای یک خیزش ملی سرتاسری علیه جمهوری اسلامی
ست. نترسیم از این که ممکن است سنگ روی یخ شویم. بشویم هم. چه چیزی برای از دست دادن داریم؟
متاسفانه حوادث 20 تیر 1378 تبریز که دو روز پس از ماجرای کوی دانشگاه رخ داد آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و مستند نشده است. پس از جستجوی بسیار در اینترنت دو مطلب از دو وبلاگ در این زمینه یافتم که در سالگرد این حوادث، آن را برای اطلاع خوانندگان می آورم با این امید که کسانی که اطلاعات موثق و مستندی از این حادثه دارند و یا خود در جریان آن حوادث بوده اند، این بخش از تاریخ کشور را مستند کنند و اجازه ندهند که در عصر اطلاعات مسائل تاریخ معاصر ما به این سادگی به فراموشی سپرده شود.
هیچ به فکرتان رسید که بیاد آورید حضرت حجت الاسلام والمسلمین خلخالی یکی از نماد های برجسته خشونت، قتل و کشتار خود سرانه، در حکومت اسلامی ما بوده است؟ و به پاس همین عملیات ایثار گرانه و جهادی اش حضرت امام اداره موقوفات و متولی گری زیارتگاه شاه عبد العظیم را با صد ها میلیون در آمد خالص به ایشان واگذار فرمودند. در حالیکه معلوم نیست که آیا خانواده توماج و توماج ها و فرزندان انها در آن جو بگیر و بکُش لقمه نانی در سفره خود داشتند؟
اگر شما بحثهای ما را در یک سایت اینترنتی متوسط از نظر تیراژ نمی توانید تحمل کنید، فردا که ما این حرفها را در رادیو و تلویزیون و روزنامه های کثیرالانتشار داخل کشور در مقیاس میلیونی منتشر خواهیم کرد، چه کار خواهید کرد؟! یا دقیق تر بپرسم چه کارمان خواهید کرد؟! اگر حرف نامربوطی می زنیم نامربوط بودنش را نشان دهید. اگر اشتباه می کنیم، اشتباهمان را گوشزد کنید....اما من سایت ایران گلوبال را به تمام سایتهای دیگر حتی آنها که شاید پربیننده تر هم باشند ترجیح می دهم. چون اینجا من متکلم وحده نیستم.
بنظر می رسد که واکنش خانم الاهه بقراط ؛ یک واکنش عصبی و احساسی نبود بلکه یک تصمیم از قبل گرفته شده بود که با کامنت " مرگ بر ایران" سر باز کرد.
نوشتم انتظار چنین برخوردی را از سوی خانم بقراط داشتم چرا که چند ماه پیش اقای نوری علا و شکوه میرزادگی بطور خصوصی مطرح کرد ه بودند که به دلیل مطلبی که در"مانیفست فرهنگ و هنر" وجود دارد ؛حاضر نیستند که مقالاتشان در ایران گلوبال به چاپ رسد !!!
اگر موفق بگذراندن این دو قدم شدید آنوقت شاید بتوانید درک کنید که قومیت و ملیت (ethnicity & nationality) دو واژهٌ کاملاً متفاوتند و هیچیک جای دیگری را نمیگیرد. قومیت بیانگر وابستگیهای طبیعی انسانهاست (نظیر نژاد و زبان و مشخصات دیگر که بما بارث میرسد). ملیت، در دنیای مدرن، واژه ایست قراردادی که انسانها را در یک مجموعهٌ سیاسی اجتماعی (و معمولاً جغرافیائی) تحت یک نظام سیاسی و اجتماعی مشترک بهم پیوند میدهد. یک ملت ممکنست صرفاً از یک گروه قومی تشکیل شده باشد...
محمود بهکیش سال اخر بود و خیلی مواظب بود که بتونه لیسانس فیزیک اش را بگیره .چند روز مونده به 16 آذر بسراغش رفتم ... او مرا نمی شناخت ...بار اول برای تحقیق به روستاهای خراسان رفته بود و خاطراتش را در دفتر چه ای یادداشت می کرد. تحقیق در باره " اینکه ایا مارکسیست با جامعه اسلام زده ما همخوانی دارد؟" در سفر چند هفته ای به روستاهای استان خراستان و در مصاحبه هایش با مردم به این نتیجه رسیده بود که مارکسیست قابل پیاده شدن در ایران نیست اما وی در یکی از روستاها؛ توسط ژاندارمری دستگیر و تحویل ساواک شد ه .
در سالهای اخیر بحثهای زیادی در مورد مساله ملی در ایران انجام شده است ولی این بحثها بین موافقان و مخالفان در همان ابتدای کار در تعریف «ملت» به بن بست رسیده است! در این نوشتار تلاش می شود تا به این مساله از زاویه جدیدی پرداخته شود تا راهکاری برای برون رفت از این بن بست موجود در مورد تعریف «ملت» و این که آیا ایران کشوری کثیرالملله است یا کشوری تک ملیتی با «ملیت ایرانی» که در آن فقط «ملت ایران» وجود دارد که از قومیت های مختلف تشکیل شده است، ارائه شود.
متاسفانه این پدیده(ترويج قتل هاي ناموسي، موزيک زن کشي) ریشه ای فرهنگی دارد و مختص داخل کشور نیست. برای نمونه خواننده ای به نام "شادمهر" که در خارج از ایران زندگی میکند، ترانه ای به اسم "مشکوک" خوانده که دائما در کانال پی ام سی پخش میشود. در پایان کلیپ این ترانه، خواننده که مشکوک به دوست دختر یا زنش است، او را با تفنگی نشانه میگیرد. خواننده دیگری که در داخل ایران زندگی میکند و بسیار معروف شده، محسن چاووشی ست. او در ترانه ای به نام "نفرین"، چنانچه از نامش پیداست...
یکی از اصلی ترین آنها عامل دین می تواند باشد. ادایانی که از خود نرمش نشان داده اند وبا عصر و زمانه ،خود را سازگار کرده اند گامی بزرگ برداشته اند.اما حکومت ها و روشنفکر ها نیز می توانند عامل رشد وترقی ملتی باشند و هم باعث عقب ماندگی یک ملت!
روشنفکران ایران همواره به جای خدمت به رشد اندیشه وروشنگری بالعکس برای احزاب و سازمانهای خود جانفشانی کرده اند که به جائی راه نیافته است.بهمین خاطر مردم از احزاب و گروه ها گریزان هستند!