موضع آمریکا در قبال اعلام دولت کُردی؛
ما به دولت کردی اعتقاد نداریم
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به اظهارات اخیر برخی رهبران کُرد از جمله بارزانی درباره احتمال تشکیل دولت مستقل کردی در عراق می گوید نظر آمریکا درباره حمایت از کشور یکپارچه، متحد و دموکراتیک عراق تغییری نکرده است.
به گزارش کردپرس، جن ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز گذشته در مصاحبه هفتگی با خبرنگاران گفت: «ما از عراق یکپارچه، کثرت گرا، متحد، فدرال و دموکراتیک حمایت می کنیم و از همه جریانهای عراقی هم می خواهیم در همین راستا گام بردارند.»وقتی خبرنگاری با اصرار گفت: آیا دولت یکپارچه و متحد و فدرال عراق به معنی معتقد نبودن شما به دولت مستقل کردی در عراق است با خنده گفت: «بله»سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره مخالفت این کشور با همکاریهای نفتی میان اقلیم کردستان و ترکیه گفت: «نظر آمریکا تغییری نکرده است».
خانم یا آقای DANA نکند می خواهید بگویید ما باید از این آقای ماجد وثوقی بخاطر حکم شرم آوری که علیه خانم نسرین ستوده داده تشکر کنیم!! اینکه شما ناله می کنید که این آقا تحت فشار این حکم ظالمانه را داده پس شکنجه گران زندان اوین شما هم میتوانند بگویند ما تحت فشار شکنجه می کنیم وگرنه حقوق ما را نمی دهند! تیر خلاص زن ها هم همین را بگویند که ما تحت فشار آدم می کشیم. همین آدمهای نظیر ماجد وثوقی هستند که رزیم ننگین جمهوری اسلامی را سرپا نگه داشته اند. رژیم هم انعام اینهارا با دادن پرونده های مایه دار دولتی و چرب کردن سبیلشان بهشان پرداخت می کند. مگر دادگاه شعبه اول انتظامی که از دادن حکم محرومیت خودداری کرد تحت فشار نبود؟ این کار آقای وثوقی خوش خدمتی به رژیم است و مردم آن را هرگز فراموش نمیکنند. ضمنا آنکه با لباس ننگین انجمن اسلامی به خیابان آمده و برای رژیم سینه زده همین امثال آقای وثوقی و
دوروبری هایش هستند که حالا دارند برای لاپوشانی کار زشت خود دیگران را به آن متهم می کنند. خودتان را هرگز با خانواده شادروان ژاله مقایسه نکنید که ایشان جان خود را در راه آزادی ملت داد و.......
ضربالمثل مشهوری است که میگوید، بیدار کردن کسی که خود را به خوابی زده است خیلی سخت است. منطق آقای مهر آسا آنقدر روشن و واضح است حتی یک بچه پانزده ساله آفریقائی و یا اسیائی بدون پیش داوری آن را خواهد فهمید اما دریغ از این روشنفکران اسلامی و صد البته مزدبگیران امام زمان.
کیانوش گرامی،
بنظر میرسد که شما تا اندازه ای ساده دل هستید.
شما خودتان گفتید " اگر هرکسی بجای خمینی قدرت را میگرفت وضع بهتر از این بود" اما حالا میگوئید « اگر» را از نقدهای واقعی« قیچی» کنید. دوست گرامی شما چه ضمانتی میتوانید بدهید که اگر این ویا آن سازمان قدرت را بدست میگرفت بهتر میبود؟ اینها همه جمله های شرطی هستند. این سازمانها هیچگونه آزمایش چند ساله حکومت را پشت سر نگذاشته اند. اما ما مکانیسم داشتن قدرت سیاسی دراز مدت هر حزب ویا سازمانی را نمیبایست فراموش کنیم! هر حزب ویا سازمانی چه تنها ویا با ارگان هم رنگش قدرت مطلقه را قبضه کند، محکوم به سوار شدن در این ماشین دیکتاتوری است و باید فاتحه دموکراسی را پس از آن خواند. حالا 2000 و یا 2 میلیون کشده شوند، در پرینسیپ چیزی دگرگون نمیشود. مهار قدرت وخشونت دیگر بهیج وجه وجود ندارد.
اقای توکلی عزیز و گرامی و نازنین! گیرم که تحلیل از وضعیت یک گروه بر اساس فاکتهای غیر قابل انکار یا بقول شما "شاید" کاری اشتباه باشد (که در این مورد %100 اشتباه میکنید*). آیا بر اساس اتفاقات واقعی (و نه فرضی) هم نمیشود در باره این حضرات قضاوت کرد؟ بالاخره قتلهای درون سازمانی یک اتفاق واقعی است، یا شما معتقدید "شاید" اتفاق افتاده بوده باشد؟ لو دادن مخالفین به جنایتکاران جمهوری اسلامی و همدستی در شکنجه و سرکوب یک اتفاق واقعی است، یا "شاید" اتفاق افتاده بوده باشد؟ حمایت از خلخالی چه؟ البته برای من قابل درک است که همه کسانی که در این جنایتها دستی در آتش داشته اند، امروز خود را به کری بزنند و با تکرا مداوم "من قبلا انتقاد کردم" وجدان خودشان را راحت کنند، پس شما زندگی را زیاد سخت نگیرید و همچنان به آقای خویی گیر بدهید! //// *) اساسا تجزیه و تحلیل سیاسی به عنوان علم چیزی غیر از این نیست. همین
امروز هم مبنای اتحاد و افتراق نیروهای اپوزیسیون بر همین اساس است. مثلا گروهی می گویند ما با رضا پهلوی همکاری نمیکنیم، زیرا رفتارش نشان داده اگر به قدرت برسد، راه را بر دموکراسی میبندد. یا از آن طرف گروهی میگویند ما با سازمان اکثریت همکاری نمی کنیم، زیرا رفتار آنها نشان داده است که سر بزنگاه به ما خیانت می کنند و طرف دشمن را میگیرند و برای او جاسوسی می کنند. در کشورهای متمدن و در ممالک راقیه عالم هم در بر همین پاشنه میگردد. همیشه برای قضاوت در باره آینده گروهها (یا آینده فرضی آنها) گذشته آنها را در نظر میگیرند. مگر آنکه خودشان انتقاد کرده باشند و از آن گذشته فاصله گرفته باشند و حداقل در مورد چریکها در آستانه انقلاب چنین انتقادی به آدمکشیهای درون سازمانی وجود نداشت.
رازی جان / برای اینکه راضی بشی برایت می نویسم که چریک های فدایی در جایگاه «خمرهای سرخ» نبودند که همانند آنان که دو میلیون آدم بکشند. بنابراین صحبت باید برسرآنچه توسط فدائیان خلق انجام گرفت ،بحث کنیم. «شاید» را کاشتند ولی «در» نیامد.تاریخ نویسان وتحلیلگران سیاسی براساس آنچه احزاب انجام داده اند ، وارد بحث می شوند. اسماعیل خویی حرف وسخن تازه ای نگفت و انتقاد اینجانب به ایشان این است «اگر»را ازنقد های واقعی« قیچی» نماید ....همین و بس
آقای توکلی عزیز، اگر شما واقعا فکر میکنید «اگر هر کسی بجز خمینی قدرت را می گرفت وضع بهتر از این بود»، شاید، فقط شاید تاریخ معاصر کامبوج را یا نخواندهاید و یا فراموش کردهاید. خمرهای سرخ در چهار سال حکومتشان 2 میلیون از 8 میلیون جمعیت کامبوج را کشتار کردند، آنهم گاهی به بهانههای پیش پاافتاده مثل داشتن عینک! ولی بحث بر سر اینها نیست. بحث برسر آلودگی عمیق چپ ایرانی به ننگ همکاری با شکنجهگران و آدمکشان است. سوآل بسیار ساده است و به این اعوجاج احتیاجی ندارد: «کسانی که در موضع اپوزیسیون و در خانههای تیمی رفیق همرزم خودشان را به جرم عاشق شدن اعدام انقلابی میکردند، اگر به قدرت میرسیدند با مخالفینشان چه رفتاری در پیش میگرفتند؟» یا «کسانی که آدمکشی مثل خلخالی را کاندیدای خودشان کرده بودند، اگر به قدرت رسیده بودند با مخالفینشان چه رفتاری میکردند؟» پس حرف آقای خویی که "میتوانستیم" به هیچ
وجه قصاص قبل از جنایت نیست. چپ ایرانی در امتحان انقلاب بهمن و وقایع بعد از آن شرکت کرد و مفتضحانه مردود شد. کسی که بروی رفیق سازمانیش اسلحه بکشد و او را به قتل برساند، هزار بار بدتر از پولپوت عمل خواهد کرد، اگر روزی قدرت را بدست بگیرد. کسی که نوجوانان بیگناه را با علم به اینکه شکنجه و اعدام خواهند شد به شکنجهگران "لو بدهد" بی شک خودش مثل پولپوت شکنجه خواهد کرد و اعدام خواهد کرد، اگر قدرت در دستانش باشد. خویی یک حقیقت ساده را با شجاعت بیان کرده است، بد نیست که شما هم شجاعت شنیدن حقیقت را داشته باشید.
دیدبانهای حقوق بشر گزارشاتی از زندانی شدن وشکنجه شدن دانش آموزان کوبانی بدست اسلامگرایان میدهند.
چهار جوان دانش آموز از 14 تا16 ساله میگویند که همراه با 100 دانش آموز دیگر ماها در دست جنگجویان گرفتار بوده اند. 250 دانش آموز کرد در راه مدرسه به خانه توسط اسلامگرایان ربوده شده، ودریک مدرسه خارج از شهر برده میشوند. دخترها پس از مدتی آزاد میشوند.
شاهدان میگویند که دانش آموزان بارها و بارها با کابل شکنجه شده و مجبور میشوند ویدئوهائی از سربریدن کسانشان را ببینند. تعدادی از دانش آموزان موفق بفرار میشوند وبقیه رفته رفته تا پایان اکتبر آزاد میشوند. این کودکان بخاطر جنگ در کوبانی راهی ترکیه شده اند.
نحوه تیتر زدن جدای از شگردهای ژورنالیستی برای جذب خواننده ، می تواند تراوشات افکار و اعتقادات نیز باشد.جمهوری اسلامی !!!از آن ملت ایران نیست و نبوده و هیچگاه نخواهد بود.جمهوری اسلامی ، حاکم بر ایران است.جمهوری اسلامی از آن امت اسلامی...........! های نان به نرخ روز خور بی ریشه است. اگر قصد این را دارید که با این شیوه تیتر زدن فرزندان ایران را در کنار جمهوری کثیف حاکم بر ایران قرار دهید،خیالی باطل است.آقایان و خانم هایی که به مراتب این کرشمه ها را برای نظام کرده اند ، می توانند بازهم بکنند و مجوز مسافرت و سرمایه گذاری در داخل و خارج از ایران را بدست آورند. تک تک سلول های بدنه اسلام متعفن است.شیعه و سنی ندارد، افراطی و رحمانی هم ندارد.
agar hadef shoma beraie domokrasi ve azadi bood chera ba arteja mzehbi motehed shodid ve chera dar in 36 beraie barteraf karden tars merdom skoot kerdeid. ve aghdami nemikonid cheghader .bayed saber kard
جناب ارژنگ جریان فدایی در بعد از 57 طبق آماری که بهروز خلیق در صحبت با صدای آمریکا در جریان وحدت چپ اعلام کرد ، تنها بخش اکثریت سازمان 20 هزار عضو بزرگسال و 20 هزار عضو درقسمت جوانان داشت. یعنی 40 هزار عضو. منهای هواداران که هنوز عضو نبودند. بخش اقلیت-و جریان اشرف دهقانی در این آمار نیامده است. تازه این تنها یک بخش از چپ ایران است. در 58 در شهر اورمیه کاندید سازمان فدائیان با تمام تقلباتی که حکومت انجام داده بود 15 هزار رأی رسمی نشان داد.
لینک:http://youtu.be/yIcjAOPQ-bY برای آمار خلیق.
این هم یکی از گردهماییهای سازمان چریکهایی فدایی در 57 در تهران. http://www.iranglobal.info/node/39981
سازمان در سراسر ایران -در شهرهای بزرگ -کم و بیش همین وضعیت را داشت.
نویسنده بعد از ۱۴۰۰ ادعا میکند که حسین داروی نظافت مصرف کرده دقت را میبینید ؟ ! آیا این خرافات نیست ؟ به جای مسخره کردن کاش یک تحلیل درست و تاریخی مینوشتید! نه داستانی که از داستانهای آخوندی مسخره تر است! تنها خاصیت محرم این است که عدهای میتوانند چند روزی غذای کافی داشته باشند که نویسنده با آن هم مخالف است. من هم ادیان راا خرافات میدانم ولی وقایع تاریخی اتفاق افتاده اند باید آنها را بدون بغض و کینه شتری بررسی کرد! آیا یک نفر شیعه که به حسین اعتقاد دارد با این نوشته به راه درست بر میگردد !!؟؟ یا منظور نویسنده فقط عقده خالی کردن است !
نه .اساسن رستاخیزی نبود بلکه جریانی تروریستی همانند دیگر رویدادها در دیگر کشورها بود.در فضای حاصل از 28 مرداد و بی قانونی و بی فکری نظام سابق و تسلط مخرب فکری جریان چپ عده ای با خیال اینکه میتوانند به رژیم ضربه بزنند ونه بیشتر به سیاهگل حمله کردند.در حقیقت جریان سیاهگل به شکست انجامید و بیحاصلی ان در همان زمان روشن بود . بحران اقتصادی نظام سابق و سیاست خارجی غرب در رابطه با شوروی راه را برای جریانات واپسگرا چه دینی و چه چپی فراهم کرد.متاسفانه چپ درایت و اماده گی کافی برای حضور د رصحنه سیاسی نداشت و اساسن ازادی را جریانی بورژوائی تلقی میکرد.................
مطلب فوق نوشته یک آذربایجانی وطن دوست است ومثل نود درصد مردم ایران مذهبی ومسلمان است. اکثریت مردم ایران کمونیست و یا آتائیست نیستند، صفرنظر از مشتی گروههای باصطلاح چپ، که اکثریت آنها نیزچپ درست و حسابی نیستند، و ادعای چپها را در میآورند، بیش از نود درصد مردم جغرافیای ایران مسلمان هستند. و اگر کسی در نوشته خود بنا براعتقادات مذهبی سوره ای نقل بکند، دلیل بر وابستگی او به رژیم نمی باشد.اگر مذهبی بودن ملاک وابستگی به رژیم باشد، پس میلیونها مردم ایران که هر روزچندین بار نماز میخوانند، و بیش از 36 سال تمام زیر نعلین رژیم اسلامی لگد مال میشوند، پس همه بایدعامل رژیم باشند! آیا چنین است؟ قبل از اینکه حکم به محکومیت نویسنده بدهیم، که ممکن است ازعوامل رژیم باشد، اول باید به محتوای متن توجه داشت که چه میگوید، ونه به اعتقادات مذهبی او! مطلب فوق به روشنی تمام همانطورکه همه ما خبر داریم،
از تشکیل کردستان بزرگ از طریق دول غرب درمنطقه، و خطرشروع یک جنگ خانمانسوز تحمیلی را درغرب آذربایجان جنوبی را با فاکت و دلایل کافی نشان میدهد. و اغلب ما بدون آن نیز، این موضوع را میدانیم، و شب و روز مطبوعات و رادیو تلویزیونهای غربی آن را نشان میدهند. و همه میدانند، که اقلیم کردستان عراق به بهانه مبارزه با داعش، انبار مهمات جنگی دول غربی شده است. و فردا نوک حمله چنین تسلیحاتی بسوی سرزمین آذربایجان غربی و ترکیه نشانه خواهد رفت. و ملت آذربایجان هر روز ادعای زیاده خواهی اکراد را نسبت به سرزمین تاریخی خویش، ازطریق گروه های مسلح کرد در نقش پژاک و پ.ک.ک را تجربه میکند. بدون مطلب فوق نیز مردم آذربایجان شاهد رویداد های خزنده ای که حکایت از تصرف تدریجی سرزمینشان از طریق گروهای مسلح کرد است، میباشد! چیزی که عیان است، چه جاجت به بیان است! احتیاجی نیست، که نویسنده مقاله را بیخود به رژیم اسلامی ربط بدهیم.
عرض کرده بودم که:
"برخی از افراد بزدلانه سرشان را از زیر لحاف بیرون می آورند و با سوء استفاده از آزاد سیاسی سخن، لجن پراکنی می کنند و هنگامی که از آنها دلیل و سند می خواهی موش می شوند و به سوراخ شان بر می گردند و بار دیگر با نام دیگر به پشتیبانی از خود بر می خیزند."
امت مسخ شده شیعه.اگر بخواهیم کودتای حسین را در سال 60 هجری به زبان عبری ترجمه کنیم این گونه خواهد بود که اکنون باید در اسرائیل مردم یهود در عزای سالار شهیدان ژرمن ادولف مظلوم و پیروان و اعوان و انصارش اشگ میریختند و بر سر و سینه خود میزدند قمه میزدند و گل بر سرو صورت که در حمله متفقین خاک مقدس برلین بمباران شد و اهل بیت ادولف در اتش بمباران دشمن گشته شدند .
مردم شیعه متجاوزان تاریخی خود را مقدس میدانند و برای قاتلان فرزندان خود بارگاه میسازند و دینی جز مرده پرستی عرب ندارند.
جناب حمید رضا! آیا شما از آن افرادی هستی که با تعریف و شنیدن جوک ترکی، گیلکی، رشتی، لری ... و تمسخر ملل جغرافیای چند ملیتی ایران غش غش میخندی و عشق و حال میکنی؟ اکنون دیگر آبها از آسیاب افتاده است. حیف از آن پولهای میلیارد دلاری که صرف فارسی کردن ملل غیر فارس شد. از نظر جنابعالی آیا ترکها خوبند که به جبهه بروند و در خط مقدم بعنوان گوشت دم توپ شهید شوند و به بهشت بروند؟ اولین سئوال من از جنابعالی اینست؛ که آیا چیزی به نام نژاد پرستی، حق کشی، تبلیغات ناسیونالیستی شونیسم فارس تابحال بگوشتان خورده است؟ آنهائیکه با شعارهای عهد بوق جهنم ایران را ششدانگ ملک شخصی خود تلقی میفرمایند و ملل غیرفارس ایران را مهمان مینامند؟ و راسیسم، شوونیسم، و فاشیسم نژادی فارس را تحت شعار( ایران واحد،) ( تمامیت ارضی)، و( ملت واحد ـ ایران فارس).. تبلیغ میکنند، بگوشتان خورده است؟ اگر بگوشتان
دوست گرامی، محمدرضا، شما اگر خواستار "منابع موثق" درباره تاریخ اسلام هستید "سیره ابن هشام" و "تاریخ طبری" نسک هائی هستند که حتی مسلمان ترین مسلمان ها هم درست بودن نوشته های آنها را درباره تاریخ اسلام می پذیرند اما اگر چکیده ای از نسک های گوناگون را بخواهید درباره تاریخ اسلام بخوانید "دایره المعارف مصاحب" نسکی ارزنده است، نسک "تاریخ پیامبر اسلام" نوشته "دکتر محمدابراهیم آیتی" نیز چکیده ای از نسک های گوناگون درباره تاریخ اسلام است و می تواند برای اسلام پژوهی سودمند باشد، همچنین در جهان اینترنت تارنماها و تارنگارهای گوناگونی را می توان یافت که درباره اسلام شناسی نوشته های فراوانی را در خود گنجانده اند، برای نمونه شما اگر در موتورهای جستجوی اینترنتی بنویسید: "ریحانه+بنی قریظه" نوشته های فراوانی درباره "ریحانه" می توانید بیابید، دختری که پیغمبر اسلام پس از کشتار صدها تن از مردان بنی قریظه و ...
..... بخشیدن زنانشان به یارانش برای بهره کشی جنسی و تاراج داراکشان و فروش کودکانشان در بازارهای برده فروشی او را به چنگ آورد و به او که شوهرش و خویشاوندانش را کشته بود بر پایه قانون برده داری اسلامی تجاوز کرد! و یا درباره "صفیه" دختر دیگری که پیامبر اسلام پس از کشتار و اسارت صدها تن در نبرد خیبر او را به چنگ آورد و بر پایه قانون برده داری اسلامی به او که شوهرش و خویشاوندان دیگرش را کشته بود تجاوز کرد نوشته های فراوانی را در جهان اینترنت می توان یافت مانند این نوشتار http://zandiq.com/2007/12/20/safieh-hamsare-yahodie-mohammad/ درباره پاره ای از ددمنشی های پیغمبر اسلام در این لینک نوشتاری از دکتر باقر مؤمنی را می توانید ببینید http://iranglobal.info/node/19504 درباره چگونگی پیدایش دین در زمان برده داری نیز به این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/28638 دوست گرامی، محمدرضا، اینها چند نمونه بودند اما منابعی که شما خواستار آنها هستید بسیار بیش از اینها هستند و همه را در یادداشتی کوتاه نمی توان گنجاند و بهترین کار یافتن این منابع در اینترنت است.
جناب رازی گرامی / ما ایرانیان به دلیل فاجعه یی بنام انقلاب 57 بسیار عصبانی هستیم. بنابراین درتحلیل ها و قضاوت هایمان افراطی و اکستیریم عمل می کنیم . برخلاف نظر شما؛اینجانب زیاد هم مؤمن« به انقلاب و چپ» باقی نمانده ام و درست 24 سال پیش طی سلسله نوشته هایی که درارشیو سایت موجود است. با این اندیشه برای همیشه خدا حافظی کرده ام اگر مقایسه ای در کار باشد بنده با اینکه عضو چریک های فدایی بودم 37 سال پیش خط مشی چریکی را کنار گذاشته و 24 سال زودتر از اسماعیل خویی چپ را نقد کرده ام ولی قصاص قبل از جنایت نکرده ام که
ادعا کنم: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."بنظر من اگر هر کسی بجز خمینی قدرت را می گرفت وضع بهتر از این بود . آخه کدام رژیمی را در تاریخ جهان می شناسید که به چهره زیبای دختران کشورش اسید به پاشد ؟ و بجای اسید پاش خبرنگار«روزنامه خود»را دستگیرکند!!!
اقای پرویز اولا کردستان یک واحد کشوری نیست بلکه بخشی از یک کشور بزرگتر است که مکان زیست بیش از چهل میلیون کرد است.ثانیااگر بنا را بر این گذاشته اید که به نظم منحوس شاهان پیش از خدایگان خامنه ای برمیگردید، پاسخ شما در زمینه تجزیه ایران مثبت است و چاره ای به جز جدایی نخواهد ماند.اصل بر شناسایی متقابل است و رواپنداشتن تمامی هرانچه را که به خود روا می دانی برای دیگران.
جناب آ ایلیار چریک های فدایی خلق کدام بزرگترین چایگاه مردمی وتوده ای را داشت که ما ندیدیم مگر همان زمان کل نیروهای چپ به 1 در صد جامعه میرسیدند اگر میرسیدند که ما دیری بود در ایتحادیه جماهیر بودیم ورهبری حزب را هم از روس ها میربودیم شوخی نکنید کلا نیروهای به اصطلاح انقلابی چه مذهبی وغیر مذهبی حتی ملیون مصدقی البته بنده ملی مذهبی بودم اگر درست باشد که غلط است باز به 5 درصد جامعه نمیرسیدند زیرا جمعیت شهر نشین نداشتیم واکثریت در روستا بودند وهوادار نظام پادشاهی بنده جامعه شناس روستایی بودم ومیدانم چه میگویم اگر این انقلاب را غربی ها ساماندهی نمیکردند با رسانه ها وبرنامه هایشان هیچگاه حرفی از انقلاب نمیشد وایران هم امروز پیشرفت کرده ونظام هم راه را برای دموکراسی باز کرده بود بازیچه شدیم بیراه رفتیم در نتیجه سر ازترکستان در آوردیم و.....................
آزاد اورمولوی گرامی
1- بله عمده شدن ناسیونالیسم(ایده لوژی بخش سرمایه دار محلی)-یا به قول شما مسایل اتنیکی و غیره- جنبش را به بن بست میکشاند.
2- راه حل را تدوین کرده و منتشر نموده ام و کوتاهش آن است که «کسب حقوق آری-ناسیونالیسم نه»! و در این مقاله بصورت جامع موضوع بحث شده:«-مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان»http://www.iranglobal.info/node/11857
و همینطور این مقاله هم مکمل آن است:«ملاحظاتی پیرامون آزادی خلقهای تحت ستم
» http://www.iranglobal.info/node/38894
-----------
- منهم انتقاد شما را به چپ از یک زاویه قبول دارم که « نتوانسته راه حل خود را به جنبش های رفع تبعیض در ایران خوب روشنگری کند» و علت آن «اختناق حاکم و ضربه خوردن چپ» است.
- راه حلی که جنبشهای رفع تبعیض و حق طلبانه در ایران لازم دارند - در این دو مقاله- تشریح شده است.
- این جنبشها ، ضروری ست براساس ماهیت «دموکراتیک و حقوق خواهانه ی خود و ضد تبعیض که شامل نفی راسیسم و شوونیسم بین خود و غیر خود» هم میشود حرکت کنند. و لازم است هرچه میتوان از ناسیونالیسم دوری نمایند. در صحنه ی داخلی و جهانی نمی توان از ناسیونالیسم که قدم اول فاشیسم است دفاع نمود. این آفت جنبشهاست.تنها از مسایل جهان شمول می توان دفاع نمود مانند«حقوق- اداره ی امور محلی- نفی راسیسم -عدالت اجتماعی».
در ضمن از نظر من آفت دیگر این جنبشها شعار بسیار زود رس «استقلال یا جدایی خواهی» ست. این شعار چون در این شرایط عملی نیست. در کل جامعه ایران نمی تواند مورد حمایت قرار گیرد ماجراجویانه و ضربه زننده به ماهیت جنبشهاست. و عامل شکست آنها. این آفت دوم هم ضروریست از صحنه ی مبارزه زدوده شود. تا کنون بقدر کافی ضربه زده است. اینکه کی می تواند قابل طرح باشد در بالا و در مقالات پاسخ داده ام که در «دموکراسی -و وقتی که فدرالیسم نیاز جامعه را پاسخ ندهد میتواند مطرح شود.»
ولی اکنون آفت دوم جنبشهاست.
-مختصر اینکه کاهش کجروی ها در شرایط حاضر تنها توسط «استراتژی-تاکتیک درست جنبش» می تواند صورت بگیرد.
- اصولاً در شرایط اختناق حاکم امکان تشکیل حزب و سازمان نیست. عملاً مبارزه به صورت جنبشی و جود دارد. در همه جای ایران. حزب و سازمان در دموکراسی میتواند پدید آید.
البته در اختناق هم گروه و سازمان غیر علنی تشکیل میدهند. اگر توانش را داشتند.
عملا چنین پیداست که توان و شرایط اینکار موجود نیست.
- منهم موافقم اعلامیه لازم داشت متن ترکی هم داشته باشد. می توانستند متن ترکی را به سایت های مختلف نیز ارسال کنند.
آقای توکلی در جایگاه یکی از همان مؤمنین به انقلاب و چپ مینویسد: «اسماعیل خویی قصاص قبل از جنایت می کند وادعامی کند: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."» قصاص قبل از جنایت یعنی چه؟ آیا تصفیههای درونسازمانی ساخته و پرداخته سلطنتطلبان و پانایرانیستها است؟ آیا اسلحه کشیدن بروی رفقای سازمانی در گاپیلون مربوط به یک کشور دیگر است؟ آیا هورا کشیدن برای شکنجهگران و لو دادن نوجوانان بیگناه در کره مریخ اتفاق افتاده است؟ کسانی که در اپوزیسیون چنین تشنه خون و مشوق سرکوب دگراندیشان بودند اگر به قدرت میرسیدند از رژیم پولپوت کمتر میکشتند؟ و دیگر اینکه بله! اگر فدائیها هم نبودند، خمینی سرکار میآمد، ولی آنوقت نام چپ که باعدالت اجتماعی عجین شده است، اینچنین به ننگ آلوده نمیشد و حزب طراز نوینی نبود که خلخالی آدمکش را کاندید انتخابات
مجلس بکند و سازمان اکثریتی نبود که از هوادارانش بخواهد حرکات ضد انقلاب را زیر نظر بگیرند و به سپاه گزارش کنند. دیگر ننگ تقاضای مسلح کردن سپاه (همان سپاهی که کردستان را بزیر آتش گرفته بود) به سلاحهای سنگین بپای "چپ" نوشته نمیشد. ادعای اینکه «اگر ما هم همکاری نمیکردیم، باز هم چیزی عوض نمیشد» مثل بهانه قاچاقچیان مواد مخدر است که میگویند «اگر من هم نفروشم، هزاران نفر دیگر هستند که میفروشند» با چنین اپوزیسیونی کهاز یک طرف دغدغهای جز تطهیر فجایع خودش ندارد واز طرف دیگر با تمام قوا بر طبل انشقلق ملی و برادرکشی قومی میکوبد، باید کلاهمان را بالا بیندازیم که به چیزی بدتر از جمهوری اسلامی مبتلا نشدهایم.
تورک اوغلی گرامی،
نظر شما آن است که مقاله از طرف استقلال طلبان آذربایجان است.
نظر دیگر آن است که مقاله از طرف رژیم است.
بهتر است شما نظر خود را داشته باشید و به دیگران هم حق بدهید که نظر خود را داشته باشد.
از توجه شما سپاسگزار خواهم بود.
آزادی!
بزرگترین گناهی که می توان مرتکب شد
در سرزمینی که خبری از آزادی نیست.
لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند!
اینجا باران نمی بارد
رودها خشک شده اند
و دریاچه ها نیز
ابرها رنگ خون دارند
و هوا لاله باران است
مادرم میگوید :
نگاه کن ! لاله ها را پایانی نیست.
می بینم
آهسته میروید جنگل در کویر
با خون لاله ها!
بیا مادر، بیا!
مرا به اعماق جنگلها ببر!
شاید که بتوانم مرتکب بزرگترین گناه بشوم
آزادی!
لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند؛ مادر!...
نوشته ایست برای همه مادران لاله ها و عزیزانشان
به ویژه برای مادرم،مادر ستار؛که همه جا جلو چشممان است
متن آذربایجانی این نوشته را بعداً منتشر خواهم کرد.
جنبش جمهوری خواهان دمکرات ولائیک تنها توانسته ست دو "نه" بگوید: یک نه به سلطنت و دیگری به جمهوری اسلامی ولی موفق به ارائه هیچ مضمون مشخصی برای آینده سیاسی ایران نگردیده ست. . .
آخر جنبشى را كه وجود خارجى ندارد چگونه ميتوان ايجاد كرد. جنبشها را مىتوان جهت داد وبا برنامه مشخص رهبرى وهدايت كرد ولى نميتوان آنها را ازهيچ بوجود آورد و خلق كرد. جنبش مشروطه را در نظر بگیرید که توسط سوسیال دمکرات ها یا اجتماعیون عامیون جهت گرفت وگرنه در حد همان چند روحانی که در شاه عبدالعظیم بست نشسته بودند باقی میماند و چیزی درحد جنبش تنباکو میشد.
ازین رو ج د ل راه به جائى نبرد و با وجود داشتـن تئوريسينهاى بنام بازمانده ازپيش از انقلاب ٥٧ تنها توانست به رژيم هاى سلطنتى و اسلامى "نه" بگويد ولى هرگز نتوانست در باره هيچ يك از موارد مشخص رژيم آينده ايران به توافقى هرچند كوچك دست يابد: دمكراتيك بودن را براى رد سلطنت مطرح نمود و لائيك بودن را در مخالفت با اسلامى بودن رژيم فعلى ولى نتوانست با طرح موارد اثباتى، همچون حل مسئله ملى با ارائه نوعی از فدرالیسم برای ايران، آلترناتيوى براى رژيم فعلى مطرح سازد. شرکت نمایندگان احزاب کردی در جلسات کنگره ازین رو نمی توانست چیزی بیش از "خالی نبودن عریضه" باشد.
اصرار آقایان در جنبش بودنشان، از یکسو با نفی مبارزه ایدئولوژیک در میان تشکیلات موجود درآن با هدف دستیابی به هژمونی یک برنامه مشخص آنرا بشکلی یکسان و یکنواخت درمی آورد و از سوی دیگر دست و پای آنها را در اتخاذ تاکتیک های مشخص می بندد بخصوص زمانی که برنامه مبارزاتی در داخل کشورمطرح است و رژیم فاشیسم مذهبی اجازه هیچ فعالیتی را درخارج از چارچوب نظام مذهبی اجازه نمی دهد. ازین رو جدل به گردهم آئی روشنفکران برج عاج نشینی تبدیل شده ست هرچند که آقای درویش پور منکر آنست.
آقای تبریزی
من با بیشتر نظر شما را در مورد دین و خرافاتی که در دین وجود داره را قبول دارم .
متاسفانه از کامنت های من طوری برداشت شده که من با دین و تمام احکام دینی موافق هستم .نخیر بنده خیلی از احکام دینی را به هیچ وجه قبول ندارم خصوصا آنهایی که با علم و دموکراسی و ازادی های به حق بشری و اصول عقلانی در تضاد کامل قرار دارد .
فقط فقط بنده معتقدم نباید چشم خود را به هر دلیلی بر وقایع هولناکی که در کربلا اتفاق اقتاده است ، بست .حسین به فرض گناه کار بوده اما اون کودک 6 ماه که گناهی نداشت پس وظیفه هر انسان نوع دوست و باوجدانی است که توحش اتفاق افتاده در کربلا را محکوم کند .
در ضمن متاسفانه امروزه بیشتر حملاتی که توسط برخی نویسندگان علیه دین اسلام و اهل بیت صورت می گیرد از سر حق بودن یا ناحق بودن اسلام نبوده .
بیشتر به خاطر مسائل سیاسی داخل ایران و مسائل نژادی « اسلام عربی و حمله اعراب به ایران » می باشد .
خیلی ها هستند که از اسلام متنفرند چون مثلا فلان فرد از اسلام به عنوان ابزار استفاده می کند .
داخل ایران هم اکثر دین گریزی ها از سر شناخت دین اسلام و تاریخ دین اسلام نیست بلکه به خاطر مسائل سیاسی و اتفاقات 35 سال اخیر می باشد .
در این صورت خرافه دانستن دین اسلام به خاطر مسائل سیاسی 35 سال اخیرهم قابل قبول نیست .
برای خرافه یا دروغین بودن و ساختگی بودن هر دین یا عقیده ای باید دلیل منطقی و قابل قبول داشته باشیم .
تبریزی جان منابع موثق یادتون نره
معرفی کنید .
ایشان البته به خامنه ای میگوید مرده شور ترکیبت را ببرد اما یادمان باشد که این آدم عقده ای همان کسی است که هویدا را مظلومانه کشت مردی غیر از 30 هزارتومان ویک آپارتمان کوچک ویک پیکان که گاهی در سر راه کارگران رانیز سوار میکرد وبا هادی غفاری هم از لحاظ ساده زیستی زمین تا آسمان فرق داشت واین هادی البغدادی المعربه الچنگالو همان کسی است که سهم زیادی در گریزاندن قانومداری امروز کشور دارد زیرا هم خود حکم صادر میکرد هم با چماق میکشت از خامنه ای متنفر است ظاهرا اصلاح طلب شده است میخواهد دموکراسی اسلامی بیاورد که اسید پاشی را هم یکی از متم های قانون اساسی اصلاح طلبی کند ما ندانستیم فرق خاتمی وغفاری وخامنه ای در چیست یا فرقشان با طالبان وداعش وبو کو حرامزاده ها یا اجنه های پاکستانی یا شمشیر کشان سعودی در چیست چون نکو بنگری همه مساوی 1 هستند
اسید پاشی را روح پر فتوت پدر یکی از همین ملایان به خواب عوامل رهبر آمده است واو نیز دستور اجرایش را داده است شرف وقتی نباشد وجدان وقتی نباشد مرگ ستار وریحانه وهزاران زجر کشیده زندانی وخانواده هایشان با بی خیالی رد میکنند واینبار خارجی ها که قطعا درجه انسانیت آنان نسبت به این بی وجدان اصلا قابل مقایسه نیست وانسانیتی برتر دارند میایند اسید میپاشند تا این گندابه های قدرت چیزی برای ناتوان بودن خود در ارشاد مردم داشته باشند بگویند شما که نتوانستید ونخواهید توانست زنان را بیش از این به ذلت بکشانید مرد باشید بگویید نمیتوانیم منطقمان قد نمیدهد میخواهم ایستگاههای صلواتی اسید پاشی درست کنیم شاید فاحشه گری را که خود با صیغه رواجش دادیم فقر هم یاری کرد جلو گیری شود این نظام با این وسیله ها نخواهد ماند جناب چماق الدولدوله دیروز وقدرت باخته امروز
دوست عزیز بنده هیچ وقت از حسین و اسلام حمایت نکردم یا آنها را معصوم معرفی نکردم.بنده نوع رفتاری که در کربلا شده را قبول ندارم حال طرفین از هر گروه و پیشینه باشد مهم نیست .نباید چنین رفتار هولناکی و غیرانسانی صورت می گرفت.اگر حسین پیروز می شد دست به چنین رفتار هولناکی علیه یزید می زد نیز غیرقابل قبول بود.
من در کامنت های قبلی نیز گفتم اگر اتفاقاتی نادرست و غیرانسانی که شما فرمودید توسط پیامبر ویا حسین یا هر کس دیگری انجام شده ،حقیقت داشته باشد غیراخلاقی و غیرقابل قبول است و بنده مخالف چنین رفتاری های غیرانسانی و غیراخلاقی هستم.
از شما خواهش دارم که منابعی که شما بر اساس آن به برخی رفتار های پیامبر و امام حسین و وقایع صدر اسلام اشاره کردید را معرفی کنید تا ما نیز چنین منابعی را مطالعه کنیم .
برخی ها از جمله اینجانب که از نزدیک دستی براتش گداخته فدائیان خلق داشته؛ متعجب می شوند ؛ چرااسماعیل خویی با این همه تاخیرودرست پس از 37 سال تازه به یاد انتقاد از خود افتاده است. دراینجا به چند نکته تلگرافی اشاره می کنم :1_قبل از هر چیز باید مشخص شود که این سخنان اسماعیل خوئی در چه تاریخی و در چه ارتباطی انجام گرفته است؟ برای اینکه او در ویدئو کلیب صحبت از 24 سال گذشته می کند!!! 2_نکته ظریف دیگر اینکه سازمان چریک های فدایی خلق پس از انقلاب به دو بخش «اقلیت» و «اکثریت» تقسیم شد که در ادامه این تقسیم بندی در خرداد 59 انشعاب صورت گرفت و جناب خویی به بخش اقلیت چریک های تعلق داشت 3_اختلاف اقلیت و اکثریت که از سال 1355 و پس از کشته شدن حمید اشرف در درون فدائیان خلق در خانه های تیمی، زندانها و دانشگاه اوج گرفت که پس از انقلاب ،اختلاف درماهیت حاکمیت جمهوری اسلامی هم به اختلافات درونی اضافه شد.
بنابراین بخش اعظم فدائیان دوسال پس از انقلاب ، کلمه «چریک» را از جلوی نام خود برداشت بعبارت دیگر اکثریت اعضا و هواران فدائیان، خط مشی چریکی را در همان ایام قبل و یا بعد از انقلاب رد کرده ،بودند4_اسماعیل خوئی که سابقه دوستی با «امیر پرویزپویان و مسعود احمد زاده » ازنظریه پردازن « مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکیتک » _ داشت .شاید، ایشان به دلیل چنین دوستی، بسیاربا تاخیر به نقد خط مشی چریکی پرداخت 5_اسماعیل خوئی بدرستی می گوید که چریکها مردم را نمی شناختند آیا مگر شاه ، احزاب ملی و راست ،مردم ایران را می شناختند ؟!،اسماعیل خویی قصاص قبل از جنایت می کند وادعامی کند: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."6_ خیلی مهم است که آقای خویی از چه جایگاه سیاسی به این نقد رسیده است؟ از موضع یک پانیرانیست؟!ویا ازجایگاه یک سلطنت ویا یک سوسیال دمکرات و...؟ بهتر بود که ایشان در یک مصاحبه ویا یک نوشتار تحلیلی؛ نقد چند جانبه ای را طرح می کرد. تازه اگر بر فرض هم چریک های فدایی هم وجود نمی داشتند، ایا خمینی به وجود نمی آمد؟ نگاهی به منطقه خاورمیانه کنونی ؛بروشنی نشان می دهد که تحولات پس از «بهار عربی »ادرتونس ، مصر ، سوریه ، عراق ، یمن و....که اسلام سیاسی( سنی و شیعه) علیه دولت های سکولار دست به انقلاب، خشنونت آمیز و جنگ مسلحانه زد ه است. انقلاب 57 اولین شورش اسلامی بود که بقدرت رسید .
دوستانی که در مورد انتشار کامنتهایشان سئوال کرده اند پاسخ را در بالا داده ام. در ضمن
اعلام میکنم که هرکس در مورد کامنت اش سئوال دارد از امروز لطفاً به کیانوش توکلی مراجعه کند. امید است این نکته مورد توجه قرار گیرد.
روزانه صد ها پناهجو از دیگر کشورهای اروپایی بر اساس قرارداد دوبلین به ایتالیا بازگردانده می شوند . در سال گذشته یک پناهچوی ایرانی که در یونان مورد اذیت و آزار قرار گرفته بود؛ به یکی از دادگاههای اروپایی شکایت می کند که شکایت او مورد رسیدگی قرار گرفت و مجددا به آلمان برگرداننده شد. از ان پس اگر ثابت شود که پناهجویی در ایتالیا ویا دیگر کشورها ، مورد بد رفتاری قرار گرفته باشد ، به کشوری که قبلا تقاضای پناهندگی کرده بود ، برگرداننده می شود این قانون در مورد مجرد ها هم صدق می کند .
سلام-میخواهم باهردوی این دوستان چندکلمه ایی صحبت کنم .فکرنکنیدکه من یک جوان 20یا30ساله ایی هستم هرچندکه این جوانان هم لیاقت وسایستگی های بزرگی ازخود نشان داده اند.من ازاین جوانان ونوجوانان رشادت هایی دیده ام که ازتعدادی بزدل سن گذشته یخ زده فکری سیاسی ندیده ام.من برای نوشتن این مطالب زحماتی کشیده ولی متاسفانه دربعضی مواردچاپ نمیشوندوچون زیادبه کامپیوترآشنانیستم تاآنهارادرمحلی بایگانی نماییم زحمات من رابدلایل واهی وحتی بخاطرمخالف بودن باسیاست سایت نابودمیکنند.بعضی ازدوستان مثل کبک سرشان رابه برف کرده ونمیخواهندسرشان راازبرف بیرون باویااورندیاازنظراتشان عدول نمایند.شماهاشایداکثرادرخارج تشریف داشته ولی هرچه به قلم مبارکتان میایدنثاراین وآن میکنید.باورکنیددرخارج گودبودن وفریاد لنگش گفتن خیلی آسان است.وچوب برداشتن وازسیاست کثیف استفاده کردن هم از100 سال پیش بسیاررواج داشته ومیشودعقده های فکری
خودرابرسردیگران خالی نمود.شماباورکنیدمن قصدوغرضی باهیچ کس وگروهی ندارم. ولی دربرابربی وجدانی نیزهیچ وقت سکوت نخواهم کرد.شمااستقلال طلب هارادرسایت های خودمتهم کرده وبدترازشئونیست های دشمن بشریت به آنهاحمله وانواع انگ های ناشایست رابه میزنید.درصورتی که آنطورنیست.شمادرسایت که فکرکنم معدوداست اعلامیه میدهید.درصورتی که آنهادرتلویزیون GUNAZ.TVمیزگردگذاشته وبصورت کنفرانس وباتلفن آزادبرای همه به مسئله اسیدپاشی وریشه های آن پرداخته واحمداوبالی باکسان دیگرمستقیم خامنه ایی وهمفکران او راعامل معرفی کرده است.ویادرمسئله رای من کواکثربچه هاحضورفعال داشتند.نمونه آن خودمن ازاولین نفراتی بودم که درمیدان ونک با6نفرشروع وبه تجمع مردم تماشاچی پرداخته ودراول بهشتی بانیروهای سرکوب مواجه شدیم.شماکاری میکنیدکه به آذربایجانی وترک بودن شماانسان شک میکند.بامقلاتی که ازشمامطالعه میکنم بعضی مواقع فکرمیکنم بایک داشناک ارمنی ویابایک شئونیست فارس که هیچ گونه حقی برای ترکان قایل نیستندمواجه هستم.راستی برای شمااتفاق افتاده که دردرون دسته روشنفکری خودبرحقوق زبانی اسرارکنید؟واکنش چی بود؟آیادرشمااین شجاعت بوده که این حق راخواسته باشید؟آیاخبررفراندوم جدیداسکاتلندی هاکه هم زبان وهم نژادانگلیسی هاهستندراشنیدید؟آیاشنیده ایدکه درکاتالان اسپانیاهم درنزدیکی همه پرسی استقلال خواهدشد؟آیااینهارابایدکشت ویاآنهاجنایتکارووطن فروشند؟چه کسی گفته کمونیستهارابایدکشت وقتل وعام بایدراه انداخت؟چه کسی گفته کمونیست هاهمگی خاین اندوحق ندارنددرآزربایجان باشند؟آیاهمه کمونیستهایک نوع فکرمیکنند؟پس اختلاف تروتسکی ولنین درچی بود.پس چراخروشچف رارویزیونیسم نامیدند؟کی گفته رسولزاده پیغمبراست.کی ودرکجاگفته شده چهرگانی واوبالی پیغمبروامامند.؟من خودازفداییان باکدبودم حال نیزبه گذشته خودافتخارمیکنم .به شمامیگویم فداییان دچارافکارپان ایرانیسم خواست اداره اطلاعات وپان ایرانیسم ساخت انگلیس شده ومرض ضدترکی وهویت طلبان نیزازهمین جاسرچشمه میگیرد.من میدانم که اداره اطلاعات اکثررفقای قبلی من راکه طرفداروحتی عضوسازمان بودنددرسایه خودقرارداده وازآنهادرشهرمان درمواقع لازم استفاده میکند.واگراین نوشته من راچاپ نکنیدباورکنیدکه درسایت اویرنجی وآرازنیوزوتبریزسسی وساولان پروت اسامی ومحل ونفربنفرراخواهم نوشت چون چندین مرتبه است جواب من رادررابطه بادنیزایشچی چاپ نمیکنیدوایشان درسایت کارآنلاین وایران گلبال هرهفته برعلیه جنبش آزادیخواهی ترکان آزربایجانی وکل ترکان دست به نوشته های............ میزند.شک نکنیدبرای من همه حق مساوی دارند.ماوافکارماضدفارس.کرد.عرب.روس.ارمنی نیست ماانسانیت وآزادگی رابالاترازهمه چیزمیدانیم.مارادراین عصرمتمدن جهانی ازهمه چیزوازابتدایی ترین حقوق که زبان مان است محروم کرده اندشماهانیزکمک حال این بی وجدانهانباشید.من دوتاازفرزندانم دربهترین دانشگاههای دنیابامدرک دکترااستاددانشگاهندبه هیچ چیزهم نیازنداشته وازشماهم میخواهم به آزربایجان ومردم مظلوم آن کمک کنید.
شجاعت انتقاد از خود و اعتراف به اشتباه نصیب هر کسی نمیشود. پس عجیب نیست که مؤمنین به انقلاب و آنچه که خودشان "چپ"ش می نامند، خویی را "بیسواد" بنامند واقعیت این است که انقلاب 57 بزرگترین فاجعه اجتماعی در تاریخ معاصر ایران بود. چریکها و مجاهدین اگر به قدرت میرسیدند مسلما بدتر از پولپوت میکردند. خاطرات مریم سطوت را بخوانید تا ببینید اینها چطور رفقای سازمانی خودشان را به جرم عاشق شدن اعدام می کردن (عبدالله پنجهشاهی)، خاطرات همین کیانوش توکلی را بخوانید تا ببینید نظر اعضای سازمان در مورد همجنسگرایان چه بود (برخورد با فریدون فرخزاد در ستاد پیشگام). کشتار اعضای سازمان اقلیت در گاپیلون را بخوانید تا ببینید برخورد "چپ" با مقوله دگراندشی چه بود. تیتر روزنامههای "مردم" و "کار" اکثریت را بخوانید تا ببینید چپ ایرانی از چه قماشی بود. کسانی که مخالفین را به سپاه لو می دادند و خلخالی را کاندیدای
مجلس می کردند، مسلما طرفدار توده زحمتکش نبودند. بزرگترین سازمان سیاسی این "چپ" کذایی که مثلا مارکسیست بود، بر سر در روزنامهاش مینوشت: «کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا» سرنوشت مجاهدین را هم که دیدیم به کجا رسید. پس اگر کمی .جدان و شرف برجا مانده باشد، "چپ" ایرانی (که از نظر من اصلا چپ نبود فقط ادای چپ را درمیآورد) باید تا ابد برای همکاری با دژخیمان و آدمکشان رژیم، برای قتلهای درونسازمانی و برای عقبماندگی فکریاش شرمنده باشد. حالا اگر کسی پیدا شد و با شجاعت و شهامت از گذشته خودش انتقاد کرد، باید دستش را بوسید و به او آفرین گفت. تاریخ ثابت خواهد کرد "بیسواد" واقعی کیست، آنکه اسم مار را مینویسد، یا آنکه عکس مار را می کشد.
بنظرم نویسنده می باید برای ادعاهای تاریخی خود از جمله واجبی کشیدن حسین از تاریخ طبری نقل و قول می آورد و درپایان این جمله « اگر حسین شهید است ...اکنون حدود چهارده قرن است که مرتب مشغول زن بازی و زن بارگی است و کنار حوض کوثر هم از شراب مخصوص بهشت می نوشد و هم با حوریان معاشقه می کند. » بررسی تاریخی خود را که می توانست برای خواننده جالب باشد؛ به سخره گرفت. در بقیه موارد ، بررسی تاریخی از دید محمدعلی مهرآسا است .
سلام-من تنهاازآقای اَئلیارسئوال دارم که بفرمایندچه سندومدرکی ازاین مقاله نویس دارند که ایشان راعامل دولت واداره اطلاعات معرفی میکنند؟اگرکسی افکارهمچون حزب توده و فداییان اکثریت ومجاهدین خلق وجنبش مسلمانان مبارزوجبهه ملی.حزب دموکرات کردستان وحزب ملت ایران ووو....که اویل انقلاب ازجمهوری اسلامی داشته وازآن حمایت میکردندبایدبه آنان عامل گفت ؟ یامیتوان بادیدسالم به آنان نظریه پردازان ناشناخت ازسیستم وواقایع نام برد.همه میدانیم که آذربایجان غربی هدف شوم تعدادی حال هرچه نام میگذاریدشده واگرکسی بادیداسلامی ویاسنتی تندبااین موضوع برخورد کرد. وهمانطورکه اکثرا درسیاست ازتزهدف وسیله راتوجیه میکندمورداستفاده قرارمیدهند برخوردکردمیشود عامل؟ دراین سایت نظرات مختلف حتی فاشیست هاوو..نظراتی رامیگذارندشمالازم است یک جواب دراین موردداده چون ازدیگران توقعی نیست.
جناب اقای حسین بر .واقعیت ان است که جریان کورد پس از جنگ دوم و اشغال ایران و بوجود امدن حزب توده هر گز طرفدار مبازه مدنی و قانونی و پارلمانی نبود.
جریان کورد که در پایه گذاری مشروطه سهیم بود در فردای اشغال ایران توسط دولت روس دهان به چشم دولت روسیه شوروی دوخته بود و هدفی جز جدائی این استان از ایران نداشت.دور نرویم زندگی کوردان و اذری ها و یا ترکان در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه بهتر از زندگی کوردان در ترکیه و یا عراق و یا سوریه و شوروی بود.جریان چپ در ایران مبارزات ملی و مدنی مردم ایران را به بیراهه برد و انقلاب منحوس اسلامی ناشی از عملکرد چپ در ایران است. هر خونی که از مردم ایران چه نظامی و چه غیر نظامی پس از جنگ دوم به زمین ریخته شد به دسیسه احزاب چپ در ایران بود.شما که به حق دل برای مردم کورد میسوزانید باید بدانید که حزب توده شادروان قاسملو را
عامل سازمان سیا د رروزنامه مردم معرفی کرد.این دوگانه کاری چپ که از یک سو سخن از خلقهای تحت ستم میزند و از سوی دیگر احزاب کورد را عامل بیگانه میداند قابل پذیرش نیست.بوجود امدن دولت کورد در ایران یعنی جدائی تاریخی از ایران و بدنبال ان دیگر استانها همین حق را برای خود میخواهند و ایرانی دیگر وجود نخواهد داشت.
ایا شما جنین وضعی را میپذیرید؟
ضمن تبریک به جمهوریخواهان آمریکا، به پیامدهای این پیروزی خواهم پرداخت، اگر رژیم ایران و اسد با ابزار سازی از ( پ کا کا ) خواستند ترکیه را بی ثبات کنند با پیروزی جمهوریخواهان آیا اینک ترکیه و آمریکا با حمایت از کردهای ایران، ایران را بی ثبات خواهند کرد؟ این بی ثبات کردن در حالی خواهد بود که قیمتهای هر بشکه نفت نیز با روند کنونی به زیر ۷۰ دلار سقوط کند، آیا افرادی مثل..... و پان فارسها و پان کردها که در چند هفتهٔ اخیر به ترکیه حمله میکردند اینک به سطحی بودن تفکرشان پی خواهند برد؟ همچنین این انتخابات ثابت کرد که ( شم سیاسی اردوغان از اوباما قویتر است ) و آمریکا بدون ترکیه نمیتواند کاری را در منطقه پیش ببرد. سقوط قیمت نفت در حالی دامنگیر روسیه و ایران را گرفته که ۴ کشور عربی در حال برداشتن موانع برای پیوستن پاکستان به یکی از بزرگترین اتحادهای نظامی هستند.
یک جمله بسیار زیبا از نظر جناب آ.ائلیار را عینا قبول دارم و من هم نقل می کنم."عدم خشونت گرایی نسلهای جوان" مخصوصا در بین جوانان آزربایجانی مشهود است. ممکن است خشونت کلامی و حتی عریان را امروزه به وفور از زبان جوانان آزربایجانی در صفحات فیس بوک و سایت ها مشاهده کرد ولی من مطمئن هستم اگر ساختارهای سیاسی ( حزب، تشکل، انجمن) در داخل حرکت ملی قدرت پیدا کنند و موضعگیریهای سیاسی از طرف آنها صورت بگیرد و این حالت عوام و عمومی خود را در آزربایجان از دست دهد ( منظورم این است که الان هر فرد آزربایجانی خود را در نبود مدافعان سیاسی-اجتماعی به نام آزربایجان، مسئول همه امور آزربایجان می دانند و در هر موردی واکنش نشان می دهند و این واکنشها را که اکثرا از نظر سیاسی ناپخته هستند به صورت عریان ارائه می دهند) هم ادبیات این موضعگیریها بهبود خواهد یافت و هم خود موضعگیریها منطقی تر خواهد شد.
به نظر بنده
اختلافات و فاصله های موجود فعلی را خارج از فضای دو قطبی (کمونیست-پانترکیست) بررسی کنیم خیلی بهتر خواهد بود. زیرا آزربایجان توسط این دو کلمه به اندازه کافی توسط دو رژیم سرکوب شده است. حداقل ما آزربایجانیها به این صورت از دو کلمه استفاده نکنیم.
اما این به معنای آن نیست که خطرات ناسیونالیسم اتنیکی فانتزی در آینده حرکت ملی آزربایجان نادیده گرفته شود. حتی در داخل حرکت ملی آزربایجان بسیاری از افراد به این نتیجه رسیده اند که با تاکید بیش از اندازه بر تاریخ و نگاه به هر مسئله ای از زاویه اتنیک، حرکت ملی را به بن بست کشانیده است.
از طرف دیگر ضعف نیروهای چپ در توجه به مسئله ملی در حالیکه آزربایجان در حال حاضر پر از انرژی ملی هست نیز از بزرگترین عوامل احتمال کجروی در آینده حرکت است.
باز هم برای چندمین بار می گویم در فضای فعلی که نتیجه چندین عامل هست نحوه رویکرد فعلی چپ ها به مسائل آزربایجان به صورت تهاجم به پایه های حرکت ملی آزربایجان تفسیر می شود. اینکه راه جدیدی از طرف چپها، لیبرالها و نیروهای دموکراتیک پیدا شود که در عین تضمین حقوق ملی مردم آزربایجان، حق تعیین سرنوشت آنها بتواند جلوی کج روی، خشونت گرایی را بگیرد و تحمل دربرابر اقلیت های دینی و اتنیکی را افزایش دهد بستگی به ابتکار این افراد دارد.
آزربایجان مخصوصا نسل جوان آن در حال حاضر خیلی بر روی مسائل ملی تفکر می کند و انرژی زیادی برای ایجاد تغییر در این نسل وجود دارد. امروز بیش از هر زامان دیگری آزربایجان نیاز به فعالیت سیاسی، اجتماعی، تلویزیون، رادیو، کتاب، نشریه، صحبت های رودررو دارد.
بسیاری از جوانان آزربایجان امروز نه چپ هستند و نه راست. ولی مسئله ملی، آینده آزربایجان، ایجاد حاکمیت ملی، رسمیت زبان ترکی آزربایجانی، مقاومت در برابر آسیملاسیون بیش از هر چیزی ذهن آنها را مشغول کرده است. هر حرکت سیاسی به نام آزربایجان و به نام ایران باید این واقعیت را بپذیرد و براساس آن عمل کند.
یک مثال برای جناب آ.ائلیار
بیانیه اخیر که به نام کوبانی از طرف تعدادی از فعالین به اصطلاح تبریزی ( و نه آزربایجانی که در همین نحوه نامگذاری خیلی چیزها مشخص است) صادر شد فارغ از اینکه محتوای آن چگونه است دارای متن ترکی نبود. این بیانیه به فارسی صادرشد و ترجمه انگلیسی و حتی کردی آنهم بعدا انجام شد. جالب اینکه در میان امضا کنندگان تعدادی از منسوبان به چپ آزربایجانی هم وجود دارند.
اصرار بر نوشتن بر زبان ترکی و استفاده از آن چیزی منحصر به نیروهای ناسیونالیست آزربایجانی نیست. پیشگامان این امر از میرزا حسن رشدیه تا مرحوم پیشه وری همگی دارای پایگاه اجتماعی-سیاسی مشخصی بودند.
چرا نیروهای چپ در حال حاضر از این مسئله ساده و طبیعی ( نوشتن و تولید به زبان ترکی) که هم اکنون در آزربایجان به یک اصل تبدیل شده است غفلت می کنند؟
سراسر این گمراهنامه شامل چهار نقطه اساسی است که باید زیر آنها خط کشید.
1- گمراهنامه تقدیم به تمامی شهدای سپاهی، بسیجی، انتظامی و... میشود، ولی از طرف دیگر همه آنها را آریایی، پارسیان میداند( تناقض) ؟
2- نوشته شده : پیداست که کوردها که از غیرت وتعصب تورکهای آزربایجانی وقدرت بی سابقه و انفجار مهار نشدنی احساسات تورکان به خوبی آگاهند...
این جمله خود توهینی به آذربایجانیان است. تعصب تورکها ( کسی که نمی تواند اندیشه کند). انفجار مهار نشدنی احساسات ( پائین کشیدن شایستکی عقل جمع )
3- عزیزان" سگ را گربه دیدن" و گفتن " انشاء الله گربه است" ! تروریسم کورد سگ هاری است که بیماری تا مغز استخوانش رسوخ کرده وعلاجش فقط کشتن وسوزاندن آن است. توجه ( کشتن وسوزاندن ) یعنی جنگ داخلی را شروع بفرمائید!
4- (عضویت گسترده در شهرها وروستاهای آذربایجان غربی در سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و
ارتش به صورت " لو دادن جا یا مهره های تروریست کورد" و امثالم)
در این جمله بخوبی میشود فهمید که شگرد آنها، بدست آوردن هر چه بیشتر افراد بعنوان گوشت جلوی توپ است
به آذربایجانیها تبریک میگویم
نوشته فوق یک واقعیت دردناک است، و از یک تهاجم تمام عیار،علیه مردم آذربایجان صحبت میکند، تهاجمی که دیریست درمنطقه مخصوصا درغرب آذربایجان جنوبی، بصورت گام بگام، بشکل مرموز و پوشیده، با سکوت رسانه های دولتی، علیه مردم آذربایجان شروع شده است. و روز و یا هفته ای نیست، مردم آذربایجان و یا سربازان ارتش را که در نوار مرزی ساکن اند، و یا خدمت سر بازی میکنند، آماج ترور گروهای پژاک! که همان شاخه گروه تروریستی پ.ک.ک است، قرار نگیرند. و این موضوع جو منطقه را ملتهب و دگر گون کرده است. سرازیرشدن سیل اسلحه غربی به بهانه آزادی عین العرب قریه ناشناخته سوریه کوبانی که درکنارمرز ترکیه یک وجب خاک است، و مثل جزیزه آن وسط مانده، و بیهوده آنرا بزگش کرده اند، همان عین العرب کوبانی محل آموزش گروه تروریستی پ.ک.ک. است، و از این جهت برای غرب اهمیت دارد، تا از این طریق پ.ک.ک. را علیه ترکیه مسلح بکنند، و بجان
مردم ترکیه بیندازند. ترکیه در زمینه اقتصادی و ساخت تکنولوژی مدرن نظامی، پیشرفت چشمگیری کرده، و باید بنحوی آن را وارد جنگی خانمانسوز بکنند، و در هم بشکنند، اما موفق نخواهند شد. و شعله های آن در وهله اول بطرز هولناکی دامن خود اکراد را خواهد گرفت. درمورد آذربایجان! لازم به یاد آوریست که مردم ترک آذربایجان باید کم کم برای مقابله در برابر تجاوزات و آدم کشی گروههای تروریستی اکراد مثل پژاک، و پ.ک.ک. که در پشت پرده از طریق رژیم اسلامی فارس در منطقه آموزش و حمایت میشود، خود را برای مقابله با آن آماده بکند، و در فکر تشکیل یک ارتش خلقی برآید، و مثل (هوشی مین) که دهها سال در برابر هیولای ماشین جنگی تجاوزگران غربی، جنگید، و پوزه شان را بخاک مالید، نشان دهد که ملت ترک آذربایجان با تاریخی کهن! از اعماق قرون و اعصار، از ژرفای جنگ و گریز و از میان نبردهای خونین بیرون آمده است، وبه هیچ احدی اجازه نخواهد داد، دست تجاوز به سرزمینش را داشته باشد. و یا بکمک نیروهای اجنبی ما را از سرزمین آبا و اجدادی خود بیرون براند و از تاریخ محو بکند.
از اقای بابک ازاد استدعا داریم که کاری نکنند تا تقابل های خونین به ایران هم سرایت بکند و ما بشویم چیزی مثل سوریه و عراق .
موضع آمریکا در قبال اعلام دولت کُردی؛
ما به دولت کردی اعتقاد نداریم
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به اظهارات اخیر برخی رهبران کُرد از جمله بارزانی درباره احتمال تشکیل دولت مستقل کردی در عراق می گوید نظر آمریکا درباره حمایت از کشور یکپارچه، متحد و دموکراتیک عراق تغییری نکرده است.
به گزارش کردپرس، جن ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز گذشته در مصاحبه هفتگی با خبرنگاران گفت: «ما از عراق یکپارچه، کثرت گرا، متحد، فدرال و دموکراتیک حمایت می کنیم و از همه جریانهای عراقی هم می خواهیم در همین راستا گام بردارند.»وقتی خبرنگاری با اصرار گفت: آیا دولت یکپارچه و متحد و فدرال عراق به معنی معتقد نبودن شما به دولت مستقل کردی در عراق است با خنده گفت: «بله»سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره مخالفت این کشور با همکاریهای نفتی میان اقلیم کردستان و ترکیه گفت: «نظر آمریکا تغییری نکرده است».
خانم یا آقای DANA نکند می خواهید بگویید ما باید از این آقای ماجد وثوقی بخاطر حکم شرم آوری که علیه خانم نسرین ستوده داده تشکر کنیم!! اینکه شما ناله می کنید که این آقا تحت فشار این حکم ظالمانه را داده پس شکنجه گران زندان اوین شما هم میتوانند بگویند ما تحت فشار شکنجه می کنیم وگرنه حقوق ما را نمی دهند! تیر خلاص زن ها هم همین را بگویند که ما تحت فشار آدم می کشیم. همین آدمهای نظیر ماجد وثوقی هستند که رزیم ننگین جمهوری اسلامی را سرپا نگه داشته اند. رژیم هم انعام اینهارا با دادن پرونده های مایه دار دولتی و چرب کردن سبیلشان بهشان پرداخت می کند. مگر دادگاه شعبه اول انتظامی که از دادن حکم محرومیت خودداری کرد تحت فشار نبود؟ این کار آقای وثوقی خوش خدمتی به رژیم است و مردم آن را هرگز فراموش نمیکنند. ضمنا آنکه با لباس ننگین انجمن اسلامی به خیابان آمده و برای رژیم سینه زده همین امثال آقای وثوقی و
دوروبری هایش هستند که حالا دارند برای لاپوشانی کار زشت خود دیگران را به آن متهم می کنند. خودتان را هرگز با خانواده شادروان ژاله مقایسه نکنید که ایشان جان خود را در راه آزادی ملت داد و.......حتم بدونید اگه این رژیم سر کار بمونه بزودی رتبه ما از کشور افغانستان هم پایین تر میره و شاهد مرگ از گرسنگی وسط خیابون خواهیم بود
ضربالمثل مشهوری است که میگوید، بیدار کردن کسی که خود را به خوابی زده است خیلی سخت است. منطق آقای مهر آسا آنقدر روشن و واضح است حتی یک بچه پانزده ساله آفریقائی و یا اسیائی بدون پیش داوری آن را خواهد فهمید اما دریغ از این روشنفکران اسلامی و صد البته مزدبگیران امام زمان.
کیانوش گرامی،
بنظر میرسد که شما تا اندازه ای ساده دل هستید.
شما خودتان گفتید " اگر هرکسی بجای خمینی قدرت را میگرفت وضع بهتر از این بود" اما حالا میگوئید « اگر» را از نقدهای واقعی« قیچی» کنید. دوست گرامی شما چه ضمانتی میتوانید بدهید که اگر این ویا آن سازمان قدرت را بدست میگرفت بهتر میبود؟ اینها همه جمله های شرطی هستند. این سازمانها هیچگونه آزمایش چند ساله حکومت را پشت سر نگذاشته اند. اما ما مکانیسم داشتن قدرت سیاسی دراز مدت هر حزب ویا سازمانی را نمیبایست فراموش کنیم! هر حزب ویا سازمانی چه تنها ویا با ارگان هم رنگش قدرت مطلقه را قبضه کند، محکوم به سوار شدن در این ماشین دیکتاتوری است و باید فاتحه دموکراسی را پس از آن خواند. حالا 2000 و یا 2 میلیون کشده شوند، در پرینسیپ چیزی دگرگون نمیشود. مهار قدرت وخشونت دیگر بهیج وجه وجود ندارد.
اقای توکلی عزیز و گرامی و نازنین! گیرم که تحلیل از وضعیت یک گروه بر اساس فاکتهای غیر قابل انکار یا بقول شما "شاید" کاری اشتباه باشد (که در این مورد %100 اشتباه میکنید*). آیا بر اساس اتفاقات واقعی (و نه فرضی) هم نمیشود در باره این حضرات قضاوت کرد؟ بالاخره قتلهای درون سازمانی یک اتفاق واقعی است، یا شما معتقدید "شاید" اتفاق افتاده بوده باشد؟ لو دادن مخالفین به جنایتکاران جمهوری اسلامی و همدستی در شکنجه و سرکوب یک اتفاق واقعی است، یا "شاید" اتفاق افتاده بوده باشد؟ حمایت از خلخالی چه؟ البته برای من قابل درک است که همه کسانی که در این جنایتها دستی در آتش داشته اند، امروز خود را به کری بزنند و با تکرا مداوم "من قبلا انتقاد کردم" وجدان خودشان را راحت کنند، پس شما زندگی را زیاد سخت نگیرید و همچنان به آقای خویی گیر بدهید! //// *) اساسا تجزیه و تحلیل سیاسی به عنوان علم چیزی غیر از این نیست. همین
امروز هم مبنای اتحاد و افتراق نیروهای اپوزیسیون بر همین اساس است. مثلا گروهی می گویند ما با رضا پهلوی همکاری نمیکنیم، زیرا رفتارش نشان داده اگر به قدرت برسد، راه را بر دموکراسی میبندد. یا از آن طرف گروهی میگویند ما با سازمان اکثریت همکاری نمی کنیم، زیرا رفتار آنها نشان داده است که سر بزنگاه به ما خیانت می کنند و طرف دشمن را میگیرند و برای او جاسوسی می کنند. در کشورهای متمدن و در ممالک راقیه عالم هم در بر همین پاشنه میگردد. همیشه برای قضاوت در باره آینده گروهها (یا آینده فرضی آنها) گذشته آنها را در نظر میگیرند. مگر آنکه خودشان انتقاد کرده باشند و از آن گذشته فاصله گرفته باشند و حداقل در مورد چریکها در آستانه انقلاب چنین انتقادی به آدمکشیهای درون سازمانی وجود نداشت.رازی جان / برای اینکه راضی بشی برایت می نویسم که چریک های فدایی در جایگاه «خمرهای سرخ» نبودند که همانند آنان که دو میلیون آدم بکشند. بنابراین صحبت باید برسرآنچه توسط فدائیان خلق انجام گرفت ،بحث کنیم. «شاید» را کاشتند ولی «در» نیامد.تاریخ نویسان وتحلیلگران سیاسی براساس آنچه احزاب انجام داده اند ، وارد بحث می شوند. اسماعیل خویی حرف وسخن تازه ای نگفت و انتقاد اینجانب به ایشان این است «اگر»را ازنقد های واقعی« قیچی» نماید ....همین و بس
آقای توکلی عزیز، اگر شما واقعا فکر میکنید «اگر هر کسی بجز خمینی قدرت را می گرفت وضع بهتر از این بود»، شاید، فقط شاید تاریخ معاصر کامبوج را یا نخواندهاید و یا فراموش کردهاید. خمرهای سرخ در چهار سال حکومتشان 2 میلیون از 8 میلیون جمعیت کامبوج را کشتار کردند، آنهم گاهی به بهانههای پیش پاافتاده مثل داشتن عینک! ولی بحث بر سر اینها نیست. بحث برسر آلودگی عمیق چپ ایرانی به ننگ همکاری با شکنجهگران و آدمکشان است. سوآل بسیار ساده است و به این اعوجاج احتیاجی ندارد: «کسانی که در موضع اپوزیسیون و در خانههای تیمی رفیق همرزم خودشان را به جرم عاشق شدن اعدام انقلابی میکردند، اگر به قدرت میرسیدند با مخالفینشان چه رفتاری در پیش میگرفتند؟» یا «کسانی که آدمکشی مثل خلخالی را کاندیدای خودشان کرده بودند، اگر به قدرت رسیده بودند با مخالفینشان چه رفتاری میکردند؟» پس حرف آقای خویی که "میتوانستیم" به هیچ
وجه قصاص قبل از جنایت نیست. چپ ایرانی در امتحان انقلاب بهمن و وقایع بعد از آن شرکت کرد و مفتضحانه مردود شد. کسی که بروی رفیق سازمانیش اسلحه بکشد و او را به قتل برساند، هزار بار بدتر از پولپوت عمل خواهد کرد، اگر روزی قدرت را بدست بگیرد. کسی که نوجوانان بیگناه را با علم به اینکه شکنجه و اعدام خواهند شد به شکنجهگران "لو بدهد" بی شک خودش مثل پولپوت شکنجه خواهد کرد و اعدام خواهد کرد، اگر قدرت در دستانش باشد. خویی یک حقیقت ساده را با شجاعت بیان کرده است، بد نیست که شما هم شجاعت شنیدن حقیقت را داشته باشید.دوستان گرامی، درباره رویداد کربلا نگاه کردن به نوشتاری پژوهشگرانه که یک نویسنده آن را در لینک زیر گنجانده است سودمند است
http://geranom.wordpress.com/2011/11/29/%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9-%D9%88%D8%A7%D8%AC%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85/باید متذکر شوم که گزارش از:
Süddeutschezeitung-online 4 November است.
دانش آموزان کرد ماها در دست تروریستهای اسلامگرا.
دیدبانهای حقوق بشر گزارشاتی از زندانی شدن وشکنجه شدن دانش آموزان کوبانی بدست اسلامگرایان میدهند.
چهار جوان دانش آموز از 14 تا16 ساله میگویند که همراه با 100 دانش آموز دیگر ماها در دست جنگجویان گرفتار بوده اند. 250 دانش آموز کرد در راه مدرسه به خانه توسط اسلامگرایان ربوده شده، ودریک مدرسه خارج از شهر برده میشوند. دخترها پس از مدتی آزاد میشوند.
شاهدان میگویند که دانش آموزان بارها و بارها با کابل شکنجه شده و مجبور میشوند ویدئوهائی از سربریدن کسانشان را ببینند. تعدادی از دانش آموزان موفق بفرار میشوند وبقیه رفته رفته تا پایان اکتبر آزاد میشوند. این کودکان بخاطر جنگ در کوبانی راهی ترکیه شده اند.
نحوه تیتر زدن جدای از شگردهای ژورنالیستی برای جذب خواننده ، می تواند تراوشات افکار و اعتقادات نیز باشد.جمهوری اسلامی !!!از آن ملت ایران نیست و نبوده و هیچگاه نخواهد بود.جمهوری اسلامی ، حاکم بر ایران است.جمهوری اسلامی از آن امت اسلامی...........! های نان به نرخ روز خور بی ریشه است. اگر قصد این را دارید که با این شیوه تیتر زدن فرزندان ایران را در کنار جمهوری کثیف حاکم بر ایران قرار دهید،خیالی باطل است.آقایان و خانم هایی که به مراتب این کرشمه ها را برای نظام کرده اند ، می توانند بازهم بکنند و مجوز مسافرت و سرمایه گذاری در داخل و خارج از ایران را بدست آورند. تک تک سلول های بدنه اسلام متعفن است.شیعه و سنی ندارد، افراطی و رحمانی هم ندارد.
agar hadef shoma beraie domokrasi ve azadi bood chera ba arteja mzehbi motehed shodid ve chera dar in 36 beraie barteraf karden tars merdom skoot kerdeid. ve aghdami nemikonid cheghader .bayed saber kard
جناب ارژنگ جریان فدایی در بعد از 57 طبق آماری که بهروز خلیق در صحبت با صدای آمریکا در جریان وحدت چپ اعلام کرد ، تنها بخش اکثریت سازمان 20 هزار عضو بزرگسال و 20 هزار عضو درقسمت جوانان داشت. یعنی 40 هزار عضو. منهای هواداران که هنوز عضو نبودند. بخش اقلیت-و جریان اشرف دهقانی در این آمار نیامده است. تازه این تنها یک بخش از چپ ایران است. در 58 در شهر اورمیه کاندید سازمان فدائیان با تمام تقلباتی که حکومت انجام داده بود 15 هزار رأی رسمی نشان داد.
لینک:http://youtu.be/yIcjAOPQ-bY برای آمار خلیق.
این هم یکی از گردهماییهای سازمان چریکهایی فدایی در 57 در تهران.
http://www.iranglobal.info/node/39981
سازمان در سراسر ایران -در شهرهای بزرگ -کم و بیش همین وضعیت را داشت.
نویسنده بعد از ۱۴۰۰ ادعا میکند که حسین داروی نظافت مصرف کرده دقت را میبینید ؟ ! آیا این خرافات نیست ؟ به جای مسخره کردن کاش یک تحلیل درست و تاریخی مینوشتید! نه داستانی که از داستانهای آخوندی مسخره تر است! تنها خاصیت محرم این است که عدهای میتوانند چند روزی غذای کافی داشته باشند که نویسنده با آن هم مخالف است. من هم ادیان راا خرافات میدانم ولی وقایع تاریخی اتفاق افتاده اند باید آنها را بدون بغض و کینه شتری بررسی کرد! آیا یک نفر شیعه که به حسین اعتقاد دارد با این نوشته به راه درست بر میگردد !!؟؟ یا منظور نویسنده فقط عقده خالی کردن است !
نه .اساسن رستاخیزی نبود بلکه جریانی تروریستی همانند دیگر رویدادها در دیگر کشورها بود.در فضای حاصل از 28 مرداد و بی قانونی و بی فکری نظام سابق و تسلط مخرب فکری جریان چپ عده ای با خیال اینکه میتوانند به رژیم ضربه بزنند ونه بیشتر به سیاهگل حمله کردند.در حقیقت جریان سیاهگل به شکست انجامید و بیحاصلی ان در همان زمان روشن بود . بحران اقتصادی نظام سابق و سیاست خارجی غرب در رابطه با شوروی راه را برای جریانات واپسگرا چه دینی و چه چپی فراهم کرد.متاسفانه چپ درایت و اماده گی کافی برای حضور د رصحنه سیاسی نداشت و اساسن ازادی را جریانی بورژوائی تلقی میکرد.................
مطلب فوق نوشته یک آذربایجانی وطن دوست است ومثل نود درصد مردم ایران مذهبی ومسلمان است. اکثریت مردم ایران کمونیست و یا آتائیست نیستند، صفرنظر از مشتی گروههای باصطلاح چپ، که اکثریت آنها نیزچپ درست و حسابی نیستند، و ادعای چپها را در میآورند، بیش از نود درصد مردم جغرافیای ایران مسلمان هستند. و اگر کسی در نوشته خود بنا براعتقادات مذهبی سوره ای نقل بکند، دلیل بر وابستگی او به رژیم نمی باشد.اگر مذهبی بودن ملاک وابستگی به رژیم باشد، پس میلیونها مردم ایران که هر روزچندین بار نماز میخوانند، و بیش از 36 سال تمام زیر نعلین رژیم اسلامی لگد مال میشوند، پس همه بایدعامل رژیم باشند! آیا چنین است؟ قبل از اینکه حکم به محکومیت نویسنده بدهیم، که ممکن است ازعوامل رژیم باشد، اول باید به محتوای متن توجه داشت که چه میگوید، ونه به اعتقادات مذهبی او! مطلب فوق به روشنی تمام همانطورکه همه ما خبر داریم،
از تشکیل کردستان بزرگ از طریق دول غرب درمنطقه، و خطرشروع یک جنگ خانمانسوز تحمیلی را درغرب آذربایجان جنوبی را با فاکت و دلایل کافی نشان میدهد. و اغلب ما بدون آن نیز، این موضوع را میدانیم، و شب و روز مطبوعات و رادیو تلویزیونهای غربی آن را نشان میدهند. و همه میدانند، که اقلیم کردستان عراق به بهانه مبارزه با داعش، انبار مهمات جنگی دول غربی شده است. و فردا نوک حمله چنین تسلیحاتی بسوی سرزمین آذربایجان غربی و ترکیه نشانه خواهد رفت. و ملت آذربایجان هر روز ادعای زیاده خواهی اکراد را نسبت به سرزمین تاریخی خویش، ازطریق گروه های مسلح کرد در نقش پژاک و پ.ک.ک را تجربه میکند. بدون مطلب فوق نیز مردم آذربایجان شاهد رویداد های خزنده ای که حکایت از تصرف تدریجی سرزمینشان از طریق گروهای مسلح کرد است، میباشد! چیزی که عیان است، چه جاجت به بیان است! احتیاجی نیست، که نویسنده مقاله را بیخود به رژیم اسلامی ربط بدهیم.عرض کرده بودم که:
"برخی از افراد بزدلانه سرشان را از زیر لحاف بیرون می آورند و با سوء استفاده از آزاد سیاسی سخن، لجن پراکنی می کنند و هنگامی که از آنها دلیل و سند می خواهی موش می شوند و به سوراخ شان بر می گردند و بار دیگر با نام دیگر به پشتیبانی از خود بر می خیزند."
امت مسخ شده شیعه.اگر بخواهیم کودتای حسین را در سال 60 هجری به زبان عبری ترجمه کنیم این گونه خواهد بود که اکنون باید در اسرائیل مردم یهود در عزای سالار شهیدان ژرمن ادولف مظلوم و پیروان و اعوان و انصارش اشگ میریختند و بر سر و سینه خود میزدند قمه میزدند و گل بر سرو صورت که در حمله متفقین خاک مقدس برلین بمباران شد و اهل بیت ادولف در اتش بمباران دشمن گشته شدند .
مردم شیعه متجاوزان تاریخی خود را مقدس میدانند و برای قاتلان فرزندان خود بارگاه میسازند و دینی جز مرده پرستی عرب ندارند.
جناب حمید رضا! آیا شما از آن افرادی هستی که با تعریف و شنیدن جوک ترکی، گیلکی، رشتی، لری ... و تمسخر ملل جغرافیای چند ملیتی ایران غش غش میخندی و عشق و حال میکنی؟ اکنون دیگر آبها از آسیاب افتاده است. حیف از آن پولهای میلیارد دلاری که صرف فارسی کردن ملل غیر فارس شد. از نظر جنابعالی آیا ترکها خوبند که به جبهه بروند و در خط مقدم بعنوان گوشت دم توپ شهید شوند و به بهشت بروند؟ اولین سئوال من از جنابعالی اینست؛ که آیا چیزی به نام نژاد پرستی، حق کشی، تبلیغات ناسیونالیستی شونیسم فارس تابحال بگوشتان خورده است؟ آنهائیکه با شعارهای عهد بوق جهنم ایران را ششدانگ ملک شخصی خود تلقی میفرمایند و ملل غیرفارس ایران را مهمان مینامند؟ و راسیسم، شوونیسم، و فاشیسم نژادی فارس را تحت شعار( ایران واحد،) ( تمامیت ارضی)، و( ملت واحد ـ ایران فارس).. تبلیغ میکنند، بگوشتان خورده است؟ اگر بگوشتان
دوست گرامی، محمدرضا، شما اگر خواستار "منابع موثق" درباره تاریخ اسلام هستید "سیره ابن هشام" و "تاریخ طبری" نسک هائی هستند که حتی مسلمان ترین مسلمان ها هم درست بودن نوشته های آنها را درباره تاریخ اسلام می پذیرند اما اگر چکیده ای از نسک های گوناگون را بخواهید درباره تاریخ اسلام بخوانید "دایره المعارف مصاحب" نسکی ارزنده است، نسک "تاریخ پیامبر اسلام" نوشته "دکتر محمدابراهیم آیتی" نیز چکیده ای از نسک های گوناگون درباره تاریخ اسلام است و می تواند برای اسلام پژوهی سودمند باشد، همچنین در جهان اینترنت تارنماها و تارنگارهای گوناگونی را می توان یافت که درباره اسلام شناسی نوشته های فراوانی را در خود گنجانده اند، برای نمونه شما اگر در موتورهای جستجوی اینترنتی بنویسید: "ریحانه+بنی قریظه" نوشته های فراوانی درباره "ریحانه" می توانید بیابید، دختری که پیغمبر اسلام پس از کشتار صدها تن از مردان بنی قریظه و ...
..... بخشیدن زنانشان به یارانش برای بهره کشی جنسی و تاراج داراکشان و فروش کودکانشان در بازارهای برده فروشی او را به چنگ آورد و به او که شوهرش و خویشاوندانش را کشته بود بر پایه قانون برده داری اسلامی تجاوز کرد! و یا درباره "صفیه" دختر دیگری که پیامبر اسلام پس از کشتار و اسارت صدها تن در نبرد خیبر او را به چنگ آورد و بر پایه قانون برده داری اسلامی به او که شوهرش و خویشاوندان دیگرش را کشته بود تجاوز کرد نوشته های فراوانی را در جهان اینترنت می توان یافت مانند این نوشتار http://zandiq.com/2007/12/20/safieh-hamsare-yahodie-mohammad/ درباره پاره ای از ددمنشی های پیغمبر اسلام در این لینک نوشتاری از دکتر باقر مؤمنی را می توانید ببینید http://iranglobal.info/node/19504 درباره چگونگی پیدایش دین در زمان برده داری نیز به این لینک نگاه کنید http://iranglobal.info/node/28638 دوست گرامی، محمدرضا، اینها چند نمونه بودند اما منابعی که شما خواستار آنها هستید بسیار بیش از اینها هستند و همه را در یادداشتی کوتاه نمی توان گنجاند و بهترین کار یافتن این منابع در اینترنت است.جناب رازی گرامی / ما ایرانیان به دلیل فاجعه یی بنام انقلاب 57 بسیار عصبانی هستیم. بنابراین درتحلیل ها و قضاوت هایمان افراطی و اکستیریم عمل می کنیم . برخلاف نظر شما؛اینجانب زیاد هم مؤمن« به انقلاب و چپ» باقی نمانده ام و درست 24 سال پیش طی سلسله نوشته هایی که درارشیو سایت موجود است. با این اندیشه برای همیشه خدا حافظی کرده ام اگر مقایسه ای در کار باشد بنده با اینکه عضو چریک های فدایی بودم 37 سال پیش خط مشی چریکی را کنار گذاشته و 24 سال زودتر از اسماعیل خویی چپ را نقد کرده ام ولی قصاص قبل از جنایت نکرده ام که
ادعا کنم: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."بنظر من اگر هر کسی بجز خمینی قدرت را می گرفت وضع بهتر از این بود . آخه کدام رژیمی را در تاریخ جهان می شناسید که به چهره زیبای دختران کشورش اسید به پاشد ؟ و بجای اسید پاش خبرنگار«روزنامه خود»را دستگیرکند!!!اقای پرویز اولا کردستان یک واحد کشوری نیست بلکه بخشی از یک کشور بزرگتر است که مکان زیست بیش از چهل میلیون کرد است.ثانیااگر بنا را بر این گذاشته اید که به نظم منحوس شاهان پیش از خدایگان خامنه ای برمیگردید، پاسخ شما در زمینه تجزیه ایران مثبت است و چاره ای به جز جدایی نخواهد ماند.اصل بر شناسایی متقابل است و رواپنداشتن تمامی هرانچه را که به خود روا می دانی برای دیگران.
بسیار عالی بود… دستتان درک نکند.
جناب آ ایلیار چریک های فدایی خلق کدام بزرگترین چایگاه مردمی وتوده ای را داشت که ما ندیدیم مگر همان زمان کل نیروهای چپ به 1 در صد جامعه میرسیدند اگر میرسیدند که ما دیری بود در ایتحادیه جماهیر بودیم ورهبری حزب را هم از روس ها میربودیم شوخی نکنید کلا نیروهای به اصطلاح انقلابی چه مذهبی وغیر مذهبی حتی ملیون مصدقی البته بنده ملی مذهبی بودم اگر درست باشد که غلط است باز به 5 درصد جامعه نمیرسیدند زیرا جمعیت شهر نشین نداشتیم واکثریت در روستا بودند وهوادار نظام پادشاهی بنده جامعه شناس روستایی بودم ومیدانم چه میگویم اگر این انقلاب را غربی ها ساماندهی نمیکردند با رسانه ها وبرنامه هایشان هیچگاه حرفی از انقلاب نمیشد وایران هم امروز پیشرفت کرده ونظام هم راه را برای دموکراسی باز کرده بود بازیچه شدیم بیراه رفتیم در نتیجه سر ازترکستان در آوردیم و.....................
آزاد اورمولوی گرامی
- این جنبشها ، ضروری ست براساس ماهیت «دموکراتیک و حقوق خواهانه ی خود و ضد تبعیض که شامل نفی راسیسم و شوونیسم بین خود و غیر خود» هم میشود حرکت کنند. و لازم است هرچه میتوان از ناسیونالیسم دوری نمایند. در صحنه ی داخلی و جهانی نمی توان از ناسیونالیسم که قدم اول فاشیسم است دفاع نمود. این آفت جنبشهاست.تنها از مسایل جهان شمول می توان دفاع نمود مانند«حقوق- اداره ی امور محلی- نفی راسیسم -عدالت اجتماعی».1- بله عمده شدن ناسیونالیسم(ایده لوژی بخش سرمایه دار محلی)-یا به قول شما مسایل اتنیکی و غیره- جنبش را به بن بست میکشاند.
2- راه حل را تدوین کرده و منتشر نموده ام و کوتاهش آن است که «کسب حقوق آری-ناسیونالیسم نه»! و در این مقاله بصورت جامع موضوع بحث شده:«-مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان»http://www.iranglobal.info/node/11857
و همینطور این مقاله هم مکمل آن است:«ملاحظاتی پیرامون آزادی خلقهای تحت ستم
» http://www.iranglobal.info/node/38894
-----------
- منهم انتقاد شما را به چپ از یک زاویه قبول دارم که « نتوانسته راه حل خود را به جنبش های رفع تبعیض در ایران خوب روشنگری کند» و علت آن «اختناق حاکم و ضربه خوردن چپ» است.
- راه حلی که جنبشهای رفع تبعیض و حق طلبانه در ایران لازم دارند - در این دو مقاله- تشریح شده است.
در ضمن از نظر من آفت دیگر این جنبشها شعار بسیار زود رس «استقلال یا جدایی خواهی» ست. این شعار چون در این شرایط عملی نیست. در کل جامعه ایران نمی تواند مورد حمایت قرار گیرد ماجراجویانه و ضربه زننده به ماهیت جنبشهاست. و عامل شکست آنها. این آفت دوم هم ضروریست از صحنه ی مبارزه زدوده شود. تا کنون بقدر کافی ضربه زده است. اینکه کی می تواند قابل طرح باشد در بالا و در مقالات پاسخ داده ام که در «دموکراسی -و وقتی که فدرالیسم نیاز جامعه را پاسخ ندهد میتواند مطرح شود.»
ولی اکنون آفت دوم جنبشهاست.
-مختصر اینکه کاهش کجروی ها در شرایط حاضر تنها توسط «استراتژی-تاکتیک درست جنبش» می تواند صورت بگیرد.
- اصولاً در شرایط اختناق حاکم امکان تشکیل حزب و سازمان نیست. عملاً مبارزه به صورت جنبشی و جود دارد. در همه جای ایران. حزب و سازمان در دموکراسی میتواند پدید آید.
البته در اختناق هم گروه و سازمان غیر علنی تشکیل میدهند. اگر توانش را داشتند.
عملا چنین پیداست که توان و شرایط اینکار موجود نیست.
- منهم موافقم اعلامیه لازم داشت متن ترکی هم داشته باشد. می توانستند متن ترکی را به سایت های مختلف نیز ارسال کنند.
آقای توکلی در جایگاه یکی از همان مؤمنین به انقلاب و چپ مینویسد: «اسماعیل خویی قصاص قبل از جنایت می کند وادعامی کند: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."» قصاص قبل از جنایت یعنی چه؟ آیا تصفیههای درونسازمانی ساخته و پرداخته سلطنتطلبان و پانایرانیستها است؟ آیا اسلحه کشیدن بروی رفقای سازمانی در گاپیلون مربوط به یک کشور دیگر است؟ آیا هورا کشیدن برای شکنجهگران و لو دادن نوجوانان بیگناه در کره مریخ اتفاق افتاده است؟ کسانی که در اپوزیسیون چنین تشنه خون و مشوق سرکوب دگراندیشان بودند اگر به قدرت میرسیدند از رژیم پولپوت کمتر میکشتند؟ و دیگر اینکه بله! اگر فدائیها هم نبودند، خمینی سرکار میآمد، ولی آنوقت نام چپ که باعدالت اجتماعی عجین شده است، اینچنین به ننگ آلوده نمیشد و حزب طراز نوینی نبود که خلخالی آدمکش را کاندید انتخابات
مجلس بکند و سازمان اکثریتی نبود که از هوادارانش بخواهد حرکات ضد انقلاب را زیر نظر بگیرند و به سپاه گزارش کنند. دیگر ننگ تقاضای مسلح کردن سپاه (همان سپاهی که کردستان را بزیر آتش گرفته بود) به سلاحهای سنگین بپای "چپ" نوشته نمیشد. ادعای اینکه «اگر ما هم همکاری نمیکردیم، باز هم چیزی عوض نمیشد» مثل بهانه قاچاقچیان مواد مخدر است که میگویند «اگر من هم نفروشم، هزاران نفر دیگر هستند که میفروشند» با چنین اپوزیسیونی کهاز یک طرف دغدغهای جز تطهیر فجایع خودش ندارد واز طرف دیگر با تمام قوا بر طبل انشقلق ملی و برادرکشی قومی میکوبد، باید کلاهمان را بالا بیندازیم که به چیزی بدتر از جمهوری اسلامی مبتلا نشدهایم.تورک اوغلی گرامی،
نظر شما آن است که مقاله از طرف استقلال طلبان آذربایجان است.
نظر دیگر آن است که مقاله از طرف رژیم است.
بهتر است شما نظر خود را داشته باشید و به دیگران هم حق بدهید که نظر خود را داشته باشد.
از توجه شما سپاسگزار خواهم بود.
جناب مسئول کامنت ها دقت بفرمائید که این شخص همه مخالفین خود را بی وجدان و بیشرف می نامد.
سلام-این آقاهادی صاحب کارخانه تصرفی استارلایت قبلی و(آسیا)امروزی اسیدپاش ها رامی شناسد.این آقادراول سالهای 57وبعدهم ازاین جنایت کاران رابسیارمی شناسد.این آقامیداندکه آنهابرای جیب خودواربابان داخلی وخارجی(بخوان)انگلیس کارمیکنندتابااین حرکات جلوی آزادی های جامعه رابگیرند.اینهاتنهایک کارمیدانندتحجر.تحجرکه تحجر اصلی ترین ابزار استعماروعقب ماندگی است.باورکنیداگر100تاآخوندرابگیریدولختش کنید99نفرآنهاتناسل نبریده انگلیسی هستنداین هاکارشان وکعبه شان لندن است. مگرسیدضیاء طباطبایی نبود.مگرپایه گذاران فرماسیونری درایران همین آخوندهانبودند.اگرشک داریدمصباح یزدی.حدادعادل.جوادلاریجانی.حسین شریعتمداری رابگیریدبدهیدبمن اگردرعرض یک هفته نیامدندتلویزیون ونگفتندمابودیم من اسمم رامیگذارم شارون اوغلی.
همه ی لاله ها را چیدند
در زندان
درغربت.
لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند
چون کبوتر بودند
میخواستند آزاد باشند.
آزادی!
بزرگترین گناهی که می توان مرتکب شد
در سرزمینی که خبری از آزادی نیست.
لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند!
اینجا باران نمی بارد
رودها خشک شده اند
و دریاچه ها نیز
ابرها رنگ خون دارند
و هوا لاله باران است
مادرم میگوید :
نگاه کن ! لاله ها را پایانی نیست.
می بینم
آهسته میروید جنگل در کویر
با خون لاله ها!
بیا مادر، بیا!
مرا به اعماق جنگلها ببر!
شاید که بتوانم مرتکب بزرگترین گناه بشوم
آزادی!
لاله ها پیش از آنکه بدنیا بیایند اعدام شده بودند؛ مادر!...
نوشته ایست برای همه مادران لاله ها و عزیزانشان
به ویژه برای مادرم،مادر ستار؛که همه جا جلو چشممان است
متن آذربایجانی این نوشته را بعداً منتشر خواهم کرد.
جنبش جمهوری خواهان دمکرات ولائیک تنها توانسته ست دو "نه" بگوید: یک نه به سلطنت و دیگری به جمهوری اسلامی ولی موفق به ارائه هیچ مضمون مشخصی برای آینده سیاسی ایران نگردیده ست. . .
آخر جنبشى را كه وجود خارجى ندارد چگونه ميتوان ايجاد كرد. جنبشها را مىتوان جهت داد وبا برنامه مشخص رهبرى وهدايت كرد ولى نميتوان آنها را ازهيچ بوجود آورد و خلق كرد. جنبش مشروطه را در نظر بگیرید که توسط سوسیال دمکرات ها یا اجتماعیون عامیون جهت گرفت وگرنه در حد همان چند روحانی که در شاه عبدالعظیم بست نشسته بودند باقی میماند و چیزی درحد جنبش تنباکو میشد.ازین رو ج د ل راه به جائى نبرد و با وجود داشتـن تئوريسينهاى بنام بازمانده ازپيش از انقلاب ٥٧ تنها توانست به رژيم هاى سلطنتى و اسلامى "نه" بگويد ولى هرگز نتوانست در باره هيچ يك از موارد مشخص رژيم آينده ايران به توافقى هرچند كوچك دست يابد: دمكراتيك بودن را براى رد سلطنت مطرح نمود و لائيك بودن را در مخالفت با اسلامى بودن رژيم فعلى ولى نتوانست با طرح موارد اثباتى، همچون حل مسئله ملى با ارائه نوعی از فدرالیسم برای ايران، آلترناتيوى براى رژيم فعلى مطرح سازد. شرکت نمایندگان احزاب کردی در جلسات کنگره ازین رو نمی توانست چیزی بیش از "خالی نبودن عریضه" باشد.
اصرار آقایان در جنبش بودنشان، از یکسو با نفی مبارزه ایدئولوژیک در میان تشکیلات موجود درآن با هدف دستیابی به هژمونی یک برنامه مشخص آنرا بشکلی یکسان و یکنواخت درمی آورد و از سوی دیگر دست و پای آنها را در اتخاذ تاکتیک های مشخص می بندد بخصوص زمانی که برنامه مبارزاتی در داخل کشورمطرح است و رژیم فاشیسم مذهبی اجازه هیچ فعالیتی را درخارج از چارچوب نظام مذهبی اجازه نمی دهد. ازین رو جدل به گردهم آئی روشنفکران برج عاج نشینی تبدیل شده ست هرچند که آقای درویش پور منکر آنست.
آقای تبریزی
در ضمن متاسفانه امروزه بیشتر حملاتی که توسط برخی نویسندگان علیه دین اسلام و اهل بیت صورت می گیرد از سر حق بودن یا ناحق بودن اسلام نبوده .من با بیشتر نظر شما را در مورد دین و خرافاتی که در دین وجود داره را قبول دارم .
متاسفانه از کامنت های من طوری برداشت شده که من با دین و تمام احکام دینی موافق هستم .نخیر بنده خیلی از احکام دینی را به هیچ وجه قبول ندارم خصوصا آنهایی که با علم و دموکراسی و ازادی های به حق بشری و اصول عقلانی در تضاد کامل قرار دارد .
فقط فقط بنده معتقدم نباید چشم خود را به هر دلیلی بر وقایع هولناکی که در کربلا اتفاق اقتاده است ، بست .حسین به فرض گناه کار بوده اما اون کودک 6 ماه که گناهی نداشت پس وظیفه هر انسان نوع دوست و باوجدانی است که توحش اتفاق افتاده در کربلا را محکوم کند .
بیشتر به خاطر مسائل سیاسی داخل ایران و مسائل نژادی « اسلام عربی و حمله اعراب به ایران » می باشد .
خیلی ها هستند که از اسلام متنفرند چون مثلا فلان فرد از اسلام به عنوان ابزار استفاده می کند .
داخل ایران هم اکثر دین گریزی ها از سر شناخت دین اسلام و تاریخ دین اسلام نیست بلکه به خاطر مسائل سیاسی و اتفاقات 35 سال اخیر می باشد .
در این صورت خرافه دانستن دین اسلام به خاطر مسائل سیاسی 35 سال اخیرهم قابل قبول نیست .
برای خرافه یا دروغین بودن و ساختگی بودن هر دین یا عقیده ای باید دلیل منطقی و قابل قبول داشته باشیم .
تبریزی جان منابع موثق یادتون نره
معرفی کنید .
ایشان البته به خامنه ای میگوید مرده شور ترکیبت را ببرد اما یادمان باشد که این آدم عقده ای همان کسی است که هویدا را مظلومانه کشت مردی غیر از 30 هزارتومان ویک آپارتمان کوچک ویک پیکان که گاهی در سر راه کارگران رانیز سوار میکرد وبا هادی غفاری هم از لحاظ ساده زیستی زمین تا آسمان فرق داشت واین هادی البغدادی المعربه الچنگالو همان کسی است که سهم زیادی در گریزاندن قانومداری امروز کشور دارد زیرا هم خود حکم صادر میکرد هم با چماق میکشت از خامنه ای متنفر است ظاهرا اصلاح طلب شده است میخواهد دموکراسی اسلامی بیاورد که اسید پاشی را هم یکی از متم های قانون اساسی اصلاح طلبی کند ما ندانستیم فرق خاتمی وغفاری وخامنه ای در چیست یا فرقشان با طالبان وداعش وبو کو حرامزاده ها یا اجنه های پاکستانی یا شمشیر کشان سعودی در چیست چون نکو بنگری همه مساوی 1 هستند
اسید پاشی را روح پر فتوت پدر یکی از همین ملایان به خواب عوامل رهبر آمده است واو نیز دستور اجرایش را داده است شرف وقتی نباشد وجدان وقتی نباشد مرگ ستار وریحانه وهزاران زجر کشیده زندانی وخانواده هایشان با بی خیالی رد میکنند واینبار خارجی ها که قطعا درجه انسانیت آنان نسبت به این بی وجدان اصلا قابل مقایسه نیست وانسانیتی برتر دارند میایند اسید میپاشند تا این گندابه های قدرت چیزی برای ناتوان بودن خود در ارشاد مردم داشته باشند بگویند شما که نتوانستید ونخواهید توانست زنان را بیش از این به ذلت بکشانید مرد باشید بگویید نمیتوانیم منطقمان قد نمیدهد میخواهم ایستگاههای صلواتی اسید پاشی درست کنیم شاید فاحشه گری را که خود با صیغه رواجش دادیم فقر هم یاری کرد جلو گیری شود این نظام با این وسیله ها نخواهد ماند جناب چماق الدولدوله دیروز وقدرت باخته امروزآقای تبریزی
دوست عزیز بنده هیچ وقت از حسین و اسلام حمایت نکردم یا آنها را معصوم معرفی نکردم.بنده نوع رفتاری که در کربلا شده را قبول ندارم حال طرفین از هر گروه و پیشینه باشد مهم نیست .نباید چنین رفتار هولناکی و غیرانسانی صورت می گرفت.اگر حسین پیروز می شد دست به چنین رفتار هولناکی علیه یزید می زد نیز غیرقابل قبول بود.
من در کامنت های قبلی نیز گفتم اگر اتفاقاتی نادرست و غیرانسانی که شما فرمودید توسط پیامبر ویا حسین یا هر کس دیگری انجام شده ،حقیقت داشته باشد غیراخلاقی و غیرقابل قبول است و بنده مخالف چنین رفتاری های غیرانسانی و غیراخلاقی هستم.
از شما خواهش دارم که منابعی که شما بر اساس آن به برخی رفتار های پیامبر و امام حسین و وقایع صدر اسلام اشاره کردید را معرفی کنید تا ما نیز چنین منابعی را مطالعه کنیم .
با تشکر فراوان از ایران گلوبال
جواب های جالبی از مرگ ، خدا ، نا امنی ، جنگ ، از بنده خدا؛ بیکاری ، فقر ، از نا امیدی، تنهایی و.... می ترسم
برخی ها از جمله اینجانب که از نزدیک دستی براتش گداخته فدائیان خلق داشته؛ متعجب می شوند ؛ چرااسماعیل خویی با این همه تاخیرودرست پس از 37 سال تازه به یاد انتقاد از خود افتاده است. دراینجا به چند نکته تلگرافی اشاره می کنم :1_قبل از هر چیز باید مشخص شود که این سخنان اسماعیل خوئی در چه تاریخی و در چه ارتباطی انجام گرفته است؟ برای اینکه او در ویدئو کلیب صحبت از 24 سال گذشته می کند!!! 2_نکته ظریف دیگر اینکه سازمان چریک های فدایی خلق پس از انقلاب به دو بخش «اقلیت» و «اکثریت» تقسیم شد که در ادامه این تقسیم بندی در خرداد 59 انشعاب صورت گرفت و جناب خویی به بخش اقلیت چریک های تعلق داشت 3_اختلاف اقلیت و اکثریت که از سال 1355 و پس از کشته شدن حمید اشرف در درون فدائیان خلق در خانه های تیمی، زندانها و دانشگاه اوج گرفت که پس از انقلاب ،اختلاف درماهیت حاکمیت جمهوری اسلامی هم به اختلافات درونی اضافه شد.
بنابراین بخش اعظم فدائیان دوسال پس از انقلاب ، کلمه «چریک» را از جلوی نام خود برداشت بعبارت دیگر اکثریت اعضا و هواران فدائیان، خط مشی چریکی را در همان ایام قبل و یا بعد از انقلاب رد کرده ،بودند4_اسماعیل خوئی که سابقه دوستی با «امیر پرویزپویان و مسعود احمد زاده » ازنظریه پردازن « مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکیتک » _ داشت .شاید، ایشان به دلیل چنین دوستی، بسیاربا تاخیر به نقد خط مشی چریکی پرداخت 5_اسماعیل خوئی بدرستی می گوید که چریکها مردم را نمی شناختند آیا مگر شاه ، احزاب ملی و راست ،مردم ایران را می شناختند ؟!،اسماعیل خویی قصاص قبل از جنایت می کند وادعامی کند: " چپ در ایران . . . اگر به فرمانفرمائی میرسید ما میتوانستیم پول پوتیسمی بدتر از آخوندها راه بیندازیم."6_ خیلی مهم است که آقای خویی از چه جایگاه سیاسی به این نقد رسیده است؟ از موضع یک پانیرانیست؟!ویا ازجایگاه یک سلطنت ویا یک سوسیال دمکرات و...؟ بهتر بود که ایشان در یک مصاحبه ویا یک نوشتار تحلیلی؛ نقد چند جانبه ای را طرح می کرد. تازه اگر بر فرض هم چریک های فدایی هم وجود نمی داشتند، ایا خمینی به وجود نمی آمد؟ نگاهی به منطقه خاورمیانه کنونی ؛بروشنی نشان می دهد که تحولات پس از «بهار عربی »ادرتونس ، مصر ، سوریه ، عراق ، یمن و....که اسلام سیاسی( سنی و شیعه) علیه دولت های سکولار دست به انقلاب، خشنونت آمیز و جنگ مسلحانه زد ه است. انقلاب 57 اولین شورش اسلامی بود که بقدرت رسید .دوستانی که در مورد انتشار کامنتهایشان سئوال کرده اند پاسخ را در بالا داده ام. در ضمن
اعلام میکنم که هرکس در مورد کامنت اش سئوال دارد از امروز لطفاً به کیانوش توکلی مراجعه کند. امید است این نکته مورد توجه قرار گیرد.
روزانه صد ها پناهجو از دیگر کشورهای اروپایی بر اساس قرارداد دوبلین به ایتالیا بازگردانده می شوند . در سال گذشته یک پناهچوی ایرانی که در یونان مورد اذیت و آزار قرار گرفته بود؛ به یکی از دادگاههای اروپایی شکایت می کند که شکایت او مورد رسیدگی قرار گرفت و مجددا به آلمان برگرداننده شد. از ان پس اگر ثابت شود که پناهجویی در ایتالیا ویا دیگر کشورها ، مورد بد رفتاری قرار گرفته باشد ، به کشوری که قبلا تقاضای پناهندگی کرده بود ، برگرداننده می شود این قانون در مورد مجرد ها هم صدق می کند .
سلام-میخواهم باهردوی این دوستان چندکلمه ایی صحبت کنم .فکرنکنیدکه من یک جوان 20یا30ساله ایی هستم هرچندکه این جوانان هم لیاقت وسایستگی های بزرگی ازخود نشان داده اند.من ازاین جوانان ونوجوانان رشادت هایی دیده ام که ازتعدادی بزدل سن گذشته یخ زده فکری سیاسی ندیده ام.من برای نوشتن این مطالب زحماتی کشیده ولی متاسفانه دربعضی مواردچاپ نمیشوندوچون زیادبه کامپیوترآشنانیستم تاآنهارادرمحلی بایگانی نماییم زحمات من رابدلایل واهی وحتی بخاطرمخالف بودن باسیاست سایت نابودمیکنند.بعضی ازدوستان مثل کبک سرشان رابه برف کرده ونمیخواهندسرشان راازبرف بیرون باویااورندیاازنظراتشان عدول نمایند.شماهاشایداکثرادرخارج تشریف داشته ولی هرچه به قلم مبارکتان میایدنثاراین وآن میکنید.باورکنیددرخارج گودبودن وفریاد لنگش گفتن خیلی آسان است.وچوب برداشتن وازسیاست کثیف استفاده کردن هم از100 سال پیش بسیاررواج داشته ومیشودعقده های فکری
خودرابرسردیگران خالی نمود.شماباورکنیدمن قصدوغرضی باهیچ کس وگروهی ندارم. ولی دربرابربی وجدانی نیزهیچ وقت سکوت نخواهم کرد.شمااستقلال طلب هارادرسایت های خودمتهم کرده وبدترازشئونیست های دشمن بشریت به آنهاحمله وانواع انگ های ناشایست رابه میزنید.درصورتی که آنطورنیست.شمادرسایت که فکرکنم معدوداست اعلامیه میدهید.درصورتی که آنهادرتلویزیون GUNAZ.TVمیزگردگذاشته وبصورت کنفرانس وباتلفن آزادبرای همه به مسئله اسیدپاشی وریشه های آن پرداخته واحمداوبالی باکسان دیگرمستقیم خامنه ایی وهمفکران او راعامل معرفی کرده است.ویادرمسئله رای من کواکثربچه هاحضورفعال داشتند.نمونه آن خودمن ازاولین نفراتی بودم که درمیدان ونک با6نفرشروع وبه تجمع مردم تماشاچی پرداخته ودراول بهشتی بانیروهای سرکوب مواجه شدیم.شماکاری میکنیدکه به آذربایجانی وترک بودن شماانسان شک میکند.بامقلاتی که ازشمامطالعه میکنم بعضی مواقع فکرمیکنم بایک داشناک ارمنی ویابایک شئونیست فارس که هیچ گونه حقی برای ترکان قایل نیستندمواجه هستم.راستی برای شمااتفاق افتاده که دردرون دسته روشنفکری خودبرحقوق زبانی اسرارکنید؟واکنش چی بود؟آیادرشمااین شجاعت بوده که این حق راخواسته باشید؟آیاخبررفراندوم جدیداسکاتلندی هاکه هم زبان وهم نژادانگلیسی هاهستندراشنیدید؟آیاشنیده ایدکه درکاتالان اسپانیاهم درنزدیکی همه پرسی استقلال خواهدشد؟آیااینهارابایدکشت ویاآنهاجنایتکارووطن فروشند؟چه کسی گفته کمونیستهارابایدکشت وقتل وعام بایدراه انداخت؟چه کسی گفته کمونیست هاهمگی خاین اندوحق ندارنددرآزربایجان باشند؟آیاهمه کمونیستهایک نوع فکرمیکنند؟پس اختلاف تروتسکی ولنین درچی بود.پس چراخروشچف رارویزیونیسم نامیدند؟کی گفته رسولزاده پیغمبراست.کی ودرکجاگفته شده چهرگانی واوبالی پیغمبروامامند.؟من خودازفداییان باکدبودم حال نیزبه گذشته خودافتخارمیکنم .به شمامیگویم فداییان دچارافکارپان ایرانیسم خواست اداره اطلاعات وپان ایرانیسم ساخت انگلیس شده ومرض ضدترکی وهویت طلبان نیزازهمین جاسرچشمه میگیرد.من میدانم که اداره اطلاعات اکثررفقای قبلی من راکه طرفداروحتی عضوسازمان بودنددرسایه خودقرارداده وازآنهادرشهرمان درمواقع لازم استفاده میکند.واگراین نوشته من راچاپ نکنیدباورکنیدکه درسایت اویرنجی وآرازنیوزوتبریزسسی وساولان پروت اسامی ومحل ونفربنفرراخواهم نوشت چون چندین مرتبه است جواب من رادررابطه بادنیزایشچی چاپ نمیکنیدوایشان درسایت کارآنلاین وایران گلبال هرهفته برعلیه جنبش آزادیخواهی ترکان آزربایجانی وکل ترکان دست به نوشته های............ میزند.شک نکنیدبرای من همه حق مساوی دارند.ماوافکارماضدفارس.کرد.عرب.روس.ارمنی نیست ماانسانیت وآزادگی رابالاترازهمه چیزمیدانیم.مارادراین عصرمتمدن جهانی ازهمه چیزوازابتدایی ترین حقوق که زبان مان است محروم کرده اندشماهانیزکمک حال این بی وجدانهانباشید.من دوتاازفرزندانم دربهترین دانشگاههای دنیابامدرک دکترااستاددانشگاهندبه هیچ چیزهم نیازنداشته وازشماهم میخواهم به آزربایجان ومردم مظلوم آن کمک کنید.شجاعت انتقاد از خود و اعتراف به اشتباه نصیب هر کسی نمیشود. پس عجیب نیست که مؤمنین به انقلاب و آنچه که خودشان "چپ"ش می نامند، خویی را "بیسواد" بنامند واقعیت این است که انقلاب 57 بزرگترین فاجعه اجتماعی در تاریخ معاصر ایران بود. چریکها و مجاهدین اگر به قدرت میرسیدند مسلما بدتر از پولپوت میکردند. خاطرات مریم سطوت را بخوانید تا ببینید اینها چطور رفقای سازمانی خودشان را به جرم عاشق شدن اعدام می کردن (عبدالله پنجهشاهی)، خاطرات همین کیانوش توکلی را بخوانید تا ببینید نظر اعضای سازمان در مورد همجنسگرایان چه بود (برخورد با فریدون فرخزاد در ستاد پیشگام). کشتار اعضای سازمان اقلیت در گاپیلون را بخوانید تا ببینید برخورد "چپ" با مقوله دگراندشی چه بود. تیتر روزنامههای "مردم" و "کار" اکثریت را بخوانید تا ببینید چپ ایرانی از چه قماشی بود. کسانی که مخالفین را به سپاه لو می دادند و خلخالی را کاندیدای
مجلس می کردند، مسلما طرفدار توده زحمتکش نبودند. بزرگترین سازمان سیاسی این "چپ" کذایی که مثلا مارکسیست بود، بر سر در روزنامهاش مینوشت: «کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا» سرنوشت مجاهدین را هم که دیدیم به کجا رسید. پس اگر کمی .جدان و شرف برجا مانده باشد، "چپ" ایرانی (که از نظر من اصلا چپ نبود فقط ادای چپ را درمیآورد) باید تا ابد برای همکاری با دژخیمان و آدمکشان رژیم، برای قتلهای درونسازمانی و برای عقبماندگی فکریاش شرمنده باشد. حالا اگر کسی پیدا شد و با شجاعت و شهامت از گذشته خودش انتقاد کرد، باید دستش را بوسید و به او آفرین گفت. تاریخ ثابت خواهد کرد "بیسواد" واقعی کیست، آنکه اسم مار را مینویسد، یا آنکه عکس مار را می کشد.بنظرم نویسنده می باید برای ادعاهای تاریخی خود از جمله واجبی کشیدن حسین از تاریخ طبری نقل و قول می آورد و درپایان این جمله « اگر حسین شهید است ...اکنون حدود چهارده قرن است که مرتب مشغول زن بازی و زن بارگی است و کنار حوض کوثر هم از شراب مخصوص بهشت می نوشد و هم با حوریان معاشقه می کند. » بررسی تاریخی خود را که می توانست برای خواننده جالب باشد؛ به سخره گرفت. در بقیه موارد ، بررسی تاریخی از دید محمدعلی مهرآسا است .
آقای اقبال! برادرانه بفرمائید، آیا شما دوست مردم ترک هستید؟ لطفا اگر ممکن است، به این مطلب پاسخ بدهید. ممنون.
سلام-من تنهاازآقای اَئلیارسئوال دارم که بفرمایندچه سندومدرکی ازاین مقاله نویس دارند که ایشان راعامل دولت واداره اطلاعات معرفی میکنند؟اگرکسی افکارهمچون حزب توده و فداییان اکثریت ومجاهدین خلق وجنبش مسلمانان مبارزوجبهه ملی.حزب دموکرات کردستان وحزب ملت ایران ووو....که اویل انقلاب ازجمهوری اسلامی داشته وازآن حمایت میکردندبایدبه آنان عامل گفت ؟ یامیتوان بادیدسالم به آنان نظریه پردازان ناشناخت ازسیستم وواقایع نام برد.همه میدانیم که آذربایجان غربی هدف شوم تعدادی حال هرچه نام میگذاریدشده واگرکسی بادیداسلامی ویاسنتی تندبااین موضوع برخورد کرد. وهمانطورکه اکثرا درسیاست ازتزهدف وسیله راتوجیه میکندمورداستفاده قرارمیدهند برخوردکردمیشود عامل؟ دراین سایت نظرات مختلف حتی فاشیست هاوو..نظراتی رامیگذارندشمالازم است یک جواب دراین موردداده چون ازدیگران توقعی نیست.
جناب اقای حسین بر .واقعیت ان است که جریان کورد پس از جنگ دوم و اشغال ایران و بوجود امدن حزب توده هر گز طرفدار مبازه مدنی و قانونی و پارلمانی نبود.
عامل سازمان سیا د رروزنامه مردم معرفی کرد.این دوگانه کاری چپ که از یک سو سخن از خلقهای تحت ستم میزند و از سوی دیگر احزاب کورد را عامل بیگانه میداند قابل پذیرش نیست.بوجود امدن دولت کورد در ایران یعنی جدائی تاریخی از ایران و بدنبال ان دیگر استانها همین حق را برای خود میخواهند و ایرانی دیگر وجود نخواهد داشت.جریان کورد که در پایه گذاری مشروطه سهیم بود در فردای اشغال ایران توسط دولت روس دهان به چشم دولت روسیه شوروی دوخته بود و هدفی جز جدائی این استان از ایران نداشت.دور نرویم زندگی کوردان و اذری ها و یا ترکان در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه بهتر از زندگی کوردان در ترکیه و یا عراق و یا سوریه و شوروی بود.جریان چپ در ایران مبارزات ملی و مدنی مردم ایران را به بیراهه برد و انقلاب منحوس اسلامی ناشی از عملکرد چپ در ایران است. هر خونی که از مردم ایران چه نظامی و چه غیر نظامی پس از جنگ دوم به زمین ریخته شد به دسیسه احزاب چپ در ایران بود.شما که به حق دل برای مردم کورد میسوزانید باید بدانید که حزب توده شادروان قاسملو را
ایا شما جنین وضعی را میپذیرید؟
ضمن تبریک به جمهوریخواهان آمریکا، به پیامدهای این پیروزی خواهم پرداخت، اگر رژیم ایران و اسد با ابزار سازی از ( پ کا کا ) خواستند ترکیه را بی ثبات کنند با پیروزی جمهوریخواهان آیا اینک ترکیه و آمریکا با حمایت از کردهای ایران، ایران را بی ثبات خواهند کرد؟ این بی ثبات کردن در حالی خواهد بود که قیمتهای هر بشکه نفت نیز با روند کنونی به زیر ۷۰ دلار سقوط کند، آیا افرادی مثل..... و پان فارسها و پان کردها که در چند هفتهٔ اخیر به ترکیه حمله میکردند اینک به سطحی بودن تفکرشان پی خواهند برد؟ همچنین این انتخابات ثابت کرد که ( شم سیاسی اردوغان از اوباما قویتر است ) و آمریکا بدون ترکیه نمیتواند کاری را در منطقه پیش ببرد. سقوط قیمت نفت در حالی دامنگیر روسیه و ایران را گرفته که ۴ کشور عربی در حال برداشتن موانع برای پیوستن پاکستان به یکی از بزرگترین اتحادهای نظامی هستند.
یک جمله بسیار زیبا از نظر جناب آ.ائلیار را عینا قبول دارم و من هم نقل می کنم."عدم خشونت گرایی نسلهای جوان" مخصوصا در بین جوانان آزربایجانی مشهود است. ممکن است خشونت کلامی و حتی عریان را امروزه به وفور از زبان جوانان آزربایجانی در صفحات فیس بوک و سایت ها مشاهده کرد ولی من مطمئن هستم اگر ساختارهای سیاسی ( حزب، تشکل، انجمن) در داخل حرکت ملی قدرت پیدا کنند و موضعگیریهای سیاسی از طرف آنها صورت بگیرد و این حالت عوام و عمومی خود را در آزربایجان از دست دهد ( منظورم این است که الان هر فرد آزربایجانی خود را در نبود مدافعان سیاسی-اجتماعی به نام آزربایجان، مسئول همه امور آزربایجان می دانند و در هر موردی واکنش نشان می دهند و این واکنشها را که اکثرا از نظر سیاسی ناپخته هستند به صورت عریان ارائه می دهند) هم ادبیات این موضعگیریها بهبود خواهد یافت و هم خود موضعگیریها منطقی تر خواهد شد.
اختلافات و فاصله های موجود فعلی را خارج از فضای دو قطبی (کمونیست-پانترکیست) بررسی کنیم خیلی بهتر خواهد بود. زیرا آزربایجان توسط این دو کلمه به اندازه کافی توسط دو رژیم سرکوب شده است. حداقل ما آزربایجانیها به این صورت از دو کلمه استفاده نکنیم.به نظر بنده
اما این به معنای آن نیست که خطرات ناسیونالیسم اتنیکی فانتزی در آینده حرکت ملی آزربایجان نادیده گرفته شود. حتی در داخل حرکت ملی آزربایجان بسیاری از افراد به این نتیجه رسیده اند که با تاکید بیش از اندازه بر تاریخ و نگاه به هر مسئله ای از زاویه اتنیک، حرکت ملی را به بن بست کشانیده است.
از طرف دیگر ضعف نیروهای چپ در توجه به مسئله ملی در حالیکه آزربایجان در حال حاضر پر از انرژی ملی هست نیز از بزرگترین عوامل احتمال کجروی در آینده حرکت است.
باز هم برای چندمین بار می گویم در فضای فعلی که نتیجه چندین عامل هست نحوه رویکرد فعلی چپ ها به مسائل آزربایجان به صورت تهاجم به پایه های حرکت ملی آزربایجان تفسیر می شود. اینکه راه جدیدی از طرف چپها، لیبرالها و نیروهای دموکراتیک پیدا شود که در عین تضمین حقوق ملی مردم آزربایجان، حق تعیین سرنوشت آنها بتواند جلوی کج روی، خشونت گرایی را بگیرد و تحمل دربرابر اقلیت های دینی و اتنیکی را افزایش دهد بستگی به ابتکار این افراد دارد.
آزربایجان مخصوصا نسل جوان آن در حال حاضر خیلی بر روی مسائل ملی تفکر می کند و انرژی زیادی برای ایجاد تغییر در این نسل وجود دارد. امروز بیش از هر زامان دیگری آزربایجان نیاز به فعالیت سیاسی، اجتماعی، تلویزیون، رادیو، کتاب، نشریه، صحبت های رودررو دارد.
بسیاری از جوانان آزربایجان امروز نه چپ هستند و نه راست. ولی مسئله ملی، آینده آزربایجان، ایجاد حاکمیت ملی، رسمیت زبان ترکی آزربایجانی، مقاومت در برابر آسیملاسیون بیش از هر چیزی ذهن آنها را مشغول کرده است. هر حرکت سیاسی به نام آزربایجان و به نام ایران باید این واقعیت را بپذیرد و براساس آن عمل کند.
یک مثال برای جناب آ.ائلیار
بیانیه اخیر که به نام کوبانی از طرف تعدادی از فعالین به اصطلاح تبریزی ( و نه آزربایجانی که در همین نحوه نامگذاری خیلی چیزها مشخص است) صادر شد فارغ از اینکه محتوای آن چگونه است دارای متن ترکی نبود. این بیانیه به فارسی صادرشد و ترجمه انگلیسی و حتی کردی آنهم بعدا انجام شد. جالب اینکه در میان امضا کنندگان تعدادی از منسوبان به چپ آزربایجانی هم وجود دارند.
اصرار بر نوشتن بر زبان ترکی و استفاده از آن چیزی منحصر به نیروهای ناسیونالیست آزربایجانی نیست. پیشگامان این امر از میرزا حسن رشدیه تا مرحوم پیشه وری همگی دارای پایگاه اجتماعی-سیاسی مشخصی بودند.
چرا نیروهای چپ در حال حاضر از این مسئله ساده و طبیعی ( نوشتن و تولید به زبان ترکی) که هم اکنون در آزربایجان به یک اصل تبدیل شده است غفلت می کنند؟
سراسر این گمراهنامه شامل چهار نقطه اساسی است که باید زیر آنها خط کشید.
ارتش به صورت " لو دادن جا یا مهره های تروریست کورد" و امثالم)1- گمراهنامه تقدیم به تمامی شهدای سپاهی، بسیجی، انتظامی و... میشود، ولی از طرف دیگر همه آنها را آریایی، پارسیان میداند( تناقض) ؟
2- نوشته شده : پیداست که کوردها که از غیرت وتعصب تورکهای آزربایجانی وقدرت بی سابقه و انفجار مهار نشدنی احساسات تورکان به خوبی آگاهند...
این جمله خود توهینی به آذربایجانیان است. تعصب تورکها ( کسی که نمی تواند اندیشه کند). انفجار مهار نشدنی احساسات ( پائین کشیدن شایستکی عقل جمع )
3- عزیزان" سگ را گربه دیدن" و گفتن " انشاء الله گربه است" ! تروریسم کورد سگ هاری است که بیماری تا مغز استخوانش رسوخ کرده وعلاجش فقط کشتن وسوزاندن آن است. توجه ( کشتن وسوزاندن ) یعنی جنگ داخلی را شروع بفرمائید!
4- (عضویت گسترده در شهرها وروستاهای آذربایجان غربی در سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و
در این جمله بخوبی میشود فهمید که شگرد آنها، بدست آوردن هر چه بیشتر افراد بعنوان گوشت جلوی توپ است
به آذربایجانیها تبریک میگویم
نوشته فوق یک واقعیت دردناک است، و از یک تهاجم تمام عیار،علیه مردم آذربایجان صحبت میکند، تهاجمی که دیریست درمنطقه مخصوصا درغرب آذربایجان جنوبی، بصورت گام بگام، بشکل مرموز و پوشیده، با سکوت رسانه های دولتی، علیه مردم آذربایجان شروع شده است. و روز و یا هفته ای نیست، مردم آذربایجان و یا سربازان ارتش را که در نوار مرزی ساکن اند، و یا خدمت سر بازی میکنند، آماج ترور گروهای پژاک! که همان شاخه گروه تروریستی پ.ک.ک است، قرار نگیرند. و این موضوع جو منطقه را ملتهب و دگر گون کرده است. سرازیرشدن سیل اسلحه غربی به بهانه آزادی عین العرب قریه ناشناخته سوریه کوبانی که درکنارمرز ترکیه یک وجب خاک است، و مثل جزیزه آن وسط مانده، و بیهوده آنرا بزگش کرده اند، همان عین العرب کوبانی محل آموزش گروه تروریستی پ.ک.ک. است، و از این جهت برای غرب اهمیت دارد، تا از این طریق پ.ک.ک. را علیه ترکیه مسلح بکنند، و بجان
مردم ترکیه بیندازند. ترکیه در زمینه اقتصادی و ساخت تکنولوژی مدرن نظامی، پیشرفت چشمگیری کرده، و باید بنحوی آن را وارد جنگی خانمانسوز بکنند، و در هم بشکنند، اما موفق نخواهند شد. و شعله های آن در وهله اول بطرز هولناکی دامن خود اکراد را خواهد گرفت. درمورد آذربایجان! لازم به یاد آوریست که مردم ترک آذربایجان باید کم کم برای مقابله در برابر تجاوزات و آدم کشی گروههای تروریستی اکراد مثل پژاک، و پ.ک.ک. که در پشت پرده از طریق رژیم اسلامی فارس در منطقه آموزش و حمایت میشود، خود را برای مقابله با آن آماده بکند، و در فکر تشکیل یک ارتش خلقی برآید، و مثل (هوشی مین) که دهها سال در برابر هیولای ماشین جنگی تجاوزگران غربی، جنگید، و پوزه شان را بخاک مالید، نشان دهد که ملت ترک آذربایجان با تاریخی کهن! از اعماق قرون و اعصار، از ژرفای جنگ و گریز و از میان نبردهای خونین بیرون آمده است، وبه هیچ احدی اجازه نخواهد داد، دست تجاوز به سرزمینش را داشته باشد. و یا بکمک نیروهای اجنبی ما را از سرزمین آبا و اجدادی خود بیرون براند و از تاریخ محو بکند.