ع.ب.تورک اوغلی گرامی، شما به جای پرداختن به شخص ایشان و شخصیت و یا زندگی ایشان، نظراتش را بدون توهین نقد کنید و مطمئن باشید که نظرات شما در سایت ما منتشر خواهند شد.
سلام-ازاینکه دانستم دلیل چاپ نشدن هاچیست متشکرم.جناب نعمت پور این عزیزچندین سال است مبارزات مارابطرقی بامطرح کردن افکارضدتورکی خودهدف قرارداده است. هدف ایشان دوراز.... مبارزاتی سیاسی بوده و ........ برعلیه مبارزات ما استفاده ازسایت هایی که گرایش شئونیستی وپان ایرانیستی دارد بوده وهدف قرارداده لازم است درسایتهایی که ایشان ازآنهاسوءاستفاده سیاسی میکندجواب هاچاپ گردد تا عدالت مبارزاتی لاقل ازجنبه حقوقی برقرارگردد.وظیفه انسانی سایتهاست همانطورکه این نظرات تفکرقه اندازومایوس کننده رامثل ویروس پخش میکنندنظرمخالفانش رانیزچاپ کنید.باتشکر
آز انجا که اختلاف بر سرمباحثی چون «اسلام سیاسی» و نگاه « آته ایستها به دین ، موضوعی نبود که آن را خصوصی و داخلی قلمداد کنیم. از این رو وقتی این اختلاف در بین ما شدت گرفت، به دوستان عزیز اقبالی و ایلیار پیشنهاد دادم که آن را به بحث عمومی بگذارند ولی متاسفانه مطالب شخصی که نمی باید در اینجا طرح شود؛ طرح شد که لطمه شدیدی به جریان اصلی بحث گذاشت و من واقعا متاسفم که چنین شد.
چیزی که این معادله را پیچیده تر میکند این است که دنیایی ترک، شابدالعظیم و مشهد ندارد و دخیل شدگان به این مراکز پولهای نذریشان به جیب مصباح یزدیها و احمدی نژادها میریزند که فارس اند، همچنانکه خریداران نفت و گاز تروریستهای داعش، رژیم اسد و کردهای حومه کرکوک هستند، باز در اینجا، درک چپ و کمونیست از تحولات منطقه، درکی ناقص است.
درخت خرما را نمیشود در روسیه کاشت وآبیاری کرد وخرمایش را فروخت! کاشتن درخت کاج در عربستان نیز تنها در سردخانهای عربستان ممکن است و نتیجه ای نمیدهد. پس اگر دولتها، و رهبران، اسلام را وسیله سودجویی خود و یکی از ارکان پایداری دولت خود میدانند و بکار میگیرند، تنها در جوامع اسلامی ممکن است ونه در دانمارک، سوئد.
اینکه امیر ابراهیمی در تهران چکار می کرده و ... بی خبرم اما از لحاظ اخلاقی چیزهای زیادی از او در رمادی عراق به عینه دیدم. امرالله ابراهیمی هم آنجا بود و همه به او احترام می کردند. شاید این مقاله را کسانی که با ما در رمادی عراق بودند نخواندند اگر بخوانند می نویسند. کسی که از لحاظ اخلاقی اصولی را رعایت نمی کند، از لحاظ سیاسی هم اینگونه است. امیر ابراهیمی در رمادی عراق شدیدا ضد مجاهدین بود و برای من سؤال است که چی شد که تغییر کرد. ایشاالله که برای نفوذ نیست. همین سؤال امرالله را من هم از او دارم اگر او در تهران نبوده و زد و بندی نکرده در همین سایت ایران گلوبال تکذیب کند و ما هم پخش می کنیم
به نظر من با برجسته کردن بعضی رخدادهای تاریخی و روز، این بحث میتواند غنی تر شود، در دوران مشروطیت، انقلابیون آذربایجان با تاثیر از تحولات قفقاز و ترکیه، سعی میکنند نقش مذهب را در سیاست، کم کنند، در این دوره، نه از فارس خبری است و نه از کرد، کشوری که در خاورمیانه تا حدی مذهب را به کنج خانه فرستاد ترکیه است، نفرت از ترکیه بین ناسیونالیستهای فارس، کرد و چپ آذربایجانی در یک سطح است، دولت مرکزی ایران، با ایجاد خط شیعه، امروز به پ کا کا در کوبانی یاری میرساند تا اسد را حفظ کند، چپ آذربایجانی همگام با ناسیونالیستهای فارس، کرد دوباره بر علیه ترکیه نفرت پراکنی میکند، در بحثی اینجا شروع شده، چپ آذربایجانی در مقابل ناسینالیستهای فارس و نیمه کرد موضع گرفته، واقعیتی مثل خورشید درخشان در آسمان این بحث به خوبی قابل رویت است، چپ آذربایجانی قادر به تشخیص موقعیت
خود نیست و در خدمت فارس و کرد، به ضرر آذربایجان وارد میدان میشود.
تا آنجائی که من طی چند سال اخیر با افکار برخی از آقایان آشنا شده ام اسم نمی برم ولی مخاطب مشخص است این آقایان با یک برخورد مکانیکی و سوری که مرز بین اسلام و اعراب را باهم مخدوش کرده اند بمبارزه برخواسته اند و مسائل سیاسی رایج را با تفکرات و بینش های اعتقادی مذهبی مخدوش کرده اند و ما امروز بشکل بحث درونی ايرانگلوبال که در واقع نمود همان برخورد هاست که به این شکل تبلور یافته و بی جهت به بیرون ارائه داده شده .خیلی کوتاه بگویم عنوان مبارزه با مذهب در واقع عین مثال « شيپور را از سر گشادش نواختن است ». و یا آب را در هاونگ کوبیدن. کوتاه بگویم درد جوامع ما در خاور میانه درد مذهب نیست بلکه استفاده سياستمداران از مذهب بخاطر استفاده سیاسی است یعنی مثال فرق بین بهار عربی تونس و مصر هر دو کشور عربی و اسلامی ولی فرق خیلی بارز.
من از بیگانه گان هرگز ننالم/ که بامن هر چه ها کرد آشنا کرد. (حافظ). آذربایجان نه از بیگانه گان، بلکه بیشر از مانقورهای خود رنج میبرد. همین هائیکه بعنوان سر سپرده، در خدمت رژیم اسلامی فارس قرار دارند، عامل سرکوب مردم آذربایجان هستند، و انرژی مردم را به هرز میبرند! اینان که در دانشگاهها و کوچه و بازار، و خیابان، و در تجمع های سرتاسری عامل سرکوب مردم آذربایجان هستند، بالاخره روزی برای مردم شناخته خواهند شد. و از طرف همین مردم جان بر کف بحسابشان رسیده خواهد شد. آفتاب همیشه زیر ابر باقی نمیماند. مردم آذربایجان دیر یا زود جل و پلاس رژیم دیکتاتور اسلامی فارس را جمع کرده به زباله دان تاریخ خواهد سپرد. این موضوع دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.
با درود به همه زحمتکشان ایران گلوبال،
از چندی پیش چند کامنت گذار پرخاشهایی را نسبت به آقای اقبالی شروع کرده بودند او را مقصر پخش نشدن کامتها خود میدانستند وایشان را ناسزا میگفتند. در حالی که ما شاهد هستیم که هر روز مانند نماز صبح، ظهر، عصر وشام کامنتهای دشناموار آنها به ایرانیان منتشر میشود. اگر توجه شود، تعدادی کامنتهای خرد گرا مثل ا.ائلیار، پیروز، رازی و تبریزی نیز که آری از دشنام، توهین، مسخره کردن دیگری، بکار بردن واژه هایی مثل : اگر نمیداند بدانید، بروید بیشتر بخوانید، شما متفکر آریایی، زبان ناقص فارسی و از این دست جملات توهین آمیز که هیچ برآورد مثبتی ندارد بجز بیهوده بازی.
در هفته گذشته تعداد کامنتهای تهدیدکننده به آقای ا.ائلیار از طرف همزبانهایش چشمگیر بود و حتا تهدیدهای فیزیکی نیز جای خودش را داشت.
اجازه نشر این کامنت یا آن کامنت بوسیله این وآن مسئول ایران گلوبال ونشر
فعله یی این ویا آن کامنت باعث تشنج در میان کادر مسئول وحتا در میان کامنتگذاران خواهد شد. اگر بنوعی در مدیریت سایت یک Revision ویا Reorganisation انجام بگیرد، میتوان دوباره امید به داشتن مباحثات جالبی داشت.
انتقاد، برسی جامعه شناسانه و روانشناسانه دین همراه با دادن فاکتهای تاریخی از نوسندگان، میتواند موثرتر، آموزنده تر وبرانگیزنه تفکرهای پاسیف باشد. زبان سعدی مانند پنبه تیز است. توهین ودشنام ممکن است اثر لحظ ایی داشته باشد و روح نابالغ را خرسند کند، اما دشنام دهنده با دشنام خود، خود را نیز به همان دره سقوط میدهد.
اقبال عزیز لطفا مسائل را باهم مخلوط نکن!
همکارمان ائلیار مشکلی را در مدیریت سایت مطرح کرده و همکاری خود را منوط به حل آن مشکل کرده است.
توافق بر این بود که مساله توهین به اسلام و... به بحث علنی گذاشته شود. از این طریق ما می توانستیم از نظرات خوانندگان سایت مطلع شویم و در این مورد با مشورت خوانندگان تصمیم درستی اتخاذ کنیم.
حالا شما به جای بحث علنی در این مورد، "تهدید به استعفای" ائلیار را علنی و آن را عمده کرده اید. خودت هم خوب می دانی که ما از این تهدیدها زیاد داشته ایم که آنها را هم در جمع گردانندگان حل کرده ایم. این بار هم این موضوع، مشکل مدیریت بوده و هست و باید آن را حل کرد. کجای انی بحث، بحث نظری است؟ پیشنهاد می کنم این بحث را همینجا خاتمه دهید و اگر نظری و راه حلی برای حل مشکل استعفا دارید، در جمع مدیریت مطرح کنید.
نوشته اید که ائلیار شما را مخاطب قرار داده و فاکت آورده اید.
خودتان هم خوب می دانید که در طرح مشاله از سوی همکارمان ائلیار، شما مخاطب قرار نگرفتید و ایشان مطرح نکردند که شما توهین کرده اید.
شما در جواب، وارد بحث با ایشان شدید و مطرح کردید: "اسلام با تقسیم انسان به کافر و غیر کافر و نیز اعلام قوانین جاودانه الهی علیه کفار؛ توهین، تحقیر و تهاجم علیه دگراندیشان را آغاز کرده است.
ائلیارجان من یکی تحت هیچ شرایطی از برخورد با اسلام سیاسی صرفنظر نمی کنم و زیر بار چنین ضابطه ای نمی روم." (از آن جهت نوشته شما را آوردم که خودتان قبلا آن را آورده بودید)
و ائلیار هم در جواب شما نوشت: "... دین و اسلام-پیغمبر-قران - تنها به اسلام سیاسی تعلق ندارد به غیر سیاسی هم متعلق است.
-وقتی به این مقولات توهین میشود به همه مربوط میشود."
یعنی ائلیار به شما پاسخ داده است و مجبور بود آن "اقبال جان" را بنویسد تا من شما بدانیم که به شما جواب داده است و با در و دیوار حرف نمی زند.
من شخصا از نوشته شما این برداشت را دارم که شما با توهین به اسلام موافق هستید و نمی خواهید زیر ضابطه عدم توهین بروید. بسیار خوب. بیایید و از لحاظ نظری از لزوم توهین دفاع کنید!
ضمنا در کامنتی دیگر از سانسور نظرتان شکایت کرده اید. اولا که این ضابطه را خود شما گذشته اید که هر کس در مورد کامنتهای مقاله خودش تصمیم بگیرد. بنابراین نباید جای گله نیست که ائلیار نمی خواسته است کامنت شما در زیر مقاله اش باشد. دوما شما در کامنت حذف شده تان، باز هم مطالب صفحه داخلی را کپی کرده و در آنجا گذاشته اید. صفحه داخلی همانطور که از نامش پیداست "داخلی" است نه خارجی. نه من و نه شما و نه شخص دیگری، از نظر اخلاقی این حق را ندارد که مطالب صفحه داخلی را بدون توافق دیگر اعضای مدیریت، در خارج از آن بیاورد. شما این کار را کرده اید و همکارمان ائلیارهم آن را حذف کرده است.
واقعا متاسفم که شما به جای پیش بردن یک بحث نظری سالم و سازنده، به این شیوه ها متوسل شده و ما و دیگران را درگیر این بحثهای فرسایشی کرده اید.
آقای کرمی گرامی؛
1- سپاس از کمنتارهای تان!
2- خدمتتان عرض کنم که این موضع تنها به مدیریت ایرانگلوبال مربوط نیست؛ اتفاقن موضوع مربوط به همه همکاران، نویسندگان و خوانندگان سایت است. اگر این نگرش به مابازاء آئین نامه ای یابد؛ زبان های بسیاری بجرم توهین به مقدسات مردم گره زده می شوند و آزادی پیش پای مقدسات ذبح میگردد.
3- همه شاهد هستند که من بعنوان عضو مدیریت، در جریان بحثی از پیش توافق شده سانسور شده ام؛ چه رسد به کمنتارنویسان و خوانندگان .
تندرست و سربلند باشید
اژدر عزیز؛
1- پلاتفرم ائلیار 5 بند دارند وایشان کاربران و اعضای مدیریت را مخاطب قرار داده است.
برای اینکه به همکاری خود با سایت ادامه بدهم لازم است در سایت توسط کاربران و اعضای مدیریت : ...
بنابراین طبیعی ست که کابران نامحرم پنداشته نشوند و آنها هم در جریان گذاشته شوند و ابعاد اقدام و نظر روشن گردد. کاربران به صفحه داخلی دسترسی ندارند و این بحث به آنها هم مربوط میشد و از همینرو علنیت بحث مطرح شد و من بصراحت نوشتم که: این موضوعات داخلی نیست و شما با سکوت خود تائید کردید.
2- نوشتید که ائلیار مرا مورد خطاب قرار نداده است:
آ.ائلیار
سه شنبه, اکتبر 21, 2014 - 23:06
اقبال جان،
.........
.... دین و اسلام-پیغمبر-قران - تنها به اسلام سیاسی تعلق ندارد به غیر سیاسی هم متعلق است.
-وقتی به این مقولات توهین میشود به همه مربوط میشود.
با سلام آقای ایلیاای گرامی !
کلمه قاتل برای علی خامنهای اتهام نیست وقتی به سعید جانش داروی نظافت خورانده شد دیگر وضعیت خامنهای روشن است. کلمه مسئول تنها عبارتی است که برای ولی فقیه بیگانه است! آیا شما شنیده اید که خامنهای شکنجه ، اعدام، و... محکوم کرده باشد. این فرد بکلی همه اینها را انکار میکند. مقایسه هیتلر ، موسیلینی، و... با افراد عادی که تا جرمشان ثابت نشده متهم هستند قیاس دقیقی نیست . توهین به محمد یا قرآن و ... مسئلهای حل نمیکند ولی برای من بسیار دشوار است که نام سران حکومت اسلامی را با احترام ببرم .
خود شما در کامنت بالا آنها ...بتن مغز و لایق لگد و... آیا این نسل از آخوندهای حاکم زیان کار ترند ؟ چرا باید... چنین مورد نکوهش قرار بگیرد ولی گردنندگان نظام اسلامی ناز شوند که مبادا حقوقشان پایمال شود !! . من حکومت اسلامی را دشمن مردم میدانم ولی همه دست اندر کاران ایران گلوبال را در جبهه خلق ! کار جمعی همیشه همراه با تقابل و گذشت پیش میرود نه با عقیده فردی ! همه حقیقت نزد من نیست !
آيا اينان تاب و تحمل همين نوع زبان گفتار و نوشتار به تعبير خودشان مستحق بر عليه مشخصاً اسلام را بر عليه زرتشت و آتش پرستي و طاووس پرستي و خورشيد پرستي و باستان پرست را دارند؟ در اكثر نوشته هاي آقايان اقبالي و ناصر كرمي بر عليه اسلام و مسلمانان و در مواردي ترك و تركيه اگر كلمه اسلام را با زرتشت و طاووس پرستي و خورشيد پرستي و ترك و تركيه را با پارس و پرشيا عوض كني آن متن سانسور و قابل پخش نخواهد شد.
اقبال عزیز هر جمعی و هر سایتی مسائل متفاوتی دارند. یکی از این مسائل، روابط درونی همکاران آن است که کسی آن را در بیرون منتشر نمی کند. استعفا یا تهدید به استعفای هر یک از گردانندگان سایت و یا ورود شخص جدیدی به آن جمع یا مشکلاتی که با هم می توانند داشته باشند (این یک امر طبیعی در یک جمع است) به خود آنها مربوط است و ربطی به بیرون و خوانندگان سایت ندارد و طرح آن در بیرون، اتلاف وقت خود و خوانندگان است.
مطرح شد که بحث نظری در مورد توهین به اسلام و شیوه برخورد به اسلام سیاسی، بعنوان یک بحث علنی پیش کشیده شود.
تهدید به استعفای همکار عزیزمان ائلیار هیچ ربطی به بحث نظری در این مورد ندارد.
مگر ما قرار است بحث نظری درباره تهدید به استعفا داشته باشیم که شما این موضوع را علم کرده اید؟ این تهدید مشکل گردانندگان سایت است و خودشان حل می کنند.
لطفا به جای این کارها، بپردازید به بحث واقعی، یعنی موضوع
شیوه برخورد به اسلام و اسلام سیاسی و نقش و لزوم یا عدم لزوم توهین در آن.
نکته دیگر اینکه در موضوع استعفای ائلیار عزیز نامی از شما برده نشده بلکه بطور کلی مطرح شده است. حالا شما آن را متوجه خود دانسته اید، می توانید از لحاظ نظری توهین را رد کنید. مساله به همین سادگی است!
اژدرجان مگر قرار بود ما در باره حشره شناسی گفتگو کنیم؟
موضوع بیانیه تهدیدآمیز برای به سکوت وادار کردن بود و من بصراحت نوشتم که این موضوعات داخلی نیست و هیچکدام از اعضاء مدیریت با آن مخالفت نداشتند. تا زمانی که شما و ایشان در برابر یک عمل زشت تهدیدآمیز به "استعفاء یا سکوت" کم آوردید؛ موضوع علنی کردن بحث داخلی را علم کردید.
اگر بحث نظری دارید در خدمت هستم، وگرنه لطفن از گردوخاک بپا کردن و حاشیه پردازی خودداری کنید!
ایرانگلوبال یک تشکل زیرزمینی نیست و مباحثات هم هیچ جنبه امنیتی اطلاعاتی نداشته است.
اگر قرار باشد کسی معترض باشد؛ آن فرد من هستم که "مهر توهین به اسلام" را بر پیشانی من چسبانده اید و هیچ سندی تا کنون ارائه نشده است.
اقبال عزیز واقعا متاسفم.
آیا درک این مطلب خیلی دشوار است که پیشنهاد کیانوش پرداختن به بحث نظری در مورد توهین به اسلام و اسلام ستیزی و گرایشهای مختلف در آن بود و ربطی به علنی کردن غیرمسؤلانه مسائل و مشکلات داخلی گردانندگان سایت نداشت؟
من قصد دخالت در امور مدیریّت سایت ایران گلوبال را ندارم، امّا از آنجا که موضعگیری آقای آ. آئلیار یک روش فکری، یک سیاست بازی، و کاریرد یک استراتژی دوگانه در بین همهء پیشتازان تُرک آذری از گذشته تا به امروز در میدان سیاست ورزی ایران بوده، به امری عمومی و سد آفرینی در عرصهء جایگزینی دمکراسی در ایران تبدیل شده است و باید به آن پرداخت.
پیشتازان تُرک آذری در لباس دمکراسی، مجاهد، کمونیست، سلطنت طلب، ایران دوستی، سکولاریسم، حق تعیین سرنوشت خویش، و با استفاده از هر ابزار، اهداف قومی و اقتدارگرایی فئودالیته خود را به پیش برده و می برد، ولی هر گاه که در تاکتیکهای مذکور با شکست مواجه میشود و یا به عبارتی دست آنها رو میشود، با تغییر موضع مانند گذشتگان خود در پشت دین اسلام و اسلامگرایی سنگر میگیرند، فرهنگ و تمدن جوامع تُرکی بدون دین اسلام دچار بحران جدی خواهد بود و آقای آ. ائلیار امروز هم دچار این بحران هویّتی و سیاسی است. اوّلین و آخرین سنگر و زیربنای اندیشه گری افراد پیشتاز جوامع تُرک تباری دین اسلام و اسلامگرایی در هر شکل و گونهء بوده و خواهد بود.
نماد این اندیشه را بخوبی میتوان در پروسهء حکومتی و اجتماعی در ترکیه دید، عثمانیان بر اساس دین اسلام هویّت و تمدن سازی کردند، کمال آتاتورک آنرا بر اساس ناسیونالیسم تُرکی و لائیسیته تغییر داد، و پس از آن رویکرد به دمکراسی و پیوستن به اروپا در برنامه حکومتهای ترکیه قرار گرفت. و دست آخر امروز بازگشت به اسلامگرایی بنیادگرا در کنار داعش است. جامعهء پیشتاز تُرک آذری با فضای روشنفکری راسیونال، و با فرآیند عصر روشنگری و تئوریهای دمکراسی فاصلهء زیادی دارد، پشت " نقد علمی دین آری، توهین به دین نه ! " آقای آ. ائلیار مسائل دیگر و اهداف دیگر پنهان است. که پی بردن به آن بسیار آسان است. امید بر آن است که این بازگشت به سیاست ورزی کور و این انحطاط در اندیشه گری آقای آ. ائلیار، ایشان را به جبهه های جنگ داعش نفرستد. دین یک پدیدهءِ غیر علمی و متافیزیک است که در زمانی خاصی از دوران تکاملی برجسته بوده است و اندیشمندان در عصر رفرماسیون و روشنگری آنرا بشکلی رادیکال از دور خارج و آنرا به زیر مجموعه ای از فرهنگ سنتّی تبدیل کردند، داده های انسان دوستانه در دین و مذهب در شکل هزار بار بیشتر آن بصورت قانونمند و با پشتوانه در تئوریهای دمکراسی و در ساختاهاری حکومتی مدرن امروز و در قوانین حقوق بشر امروز هست، عصر دین و دین داری به پایان رسیده است، جوامع تُرکی ازجمله آقای آ. ائلیار بر شاخه ای نشسته است که سالها از تنهء تمدن جهانی بریده شده است.
چنگائئ گرامی، دستت درد نکند عزیز؛ لطف کردید که این مطالب آموزنده را نگاشتید. امید است آنچنان باشد که شما تصویر کرده اید.
امید است نسلهای جوان این کارها و آرزوها را تحقق بخشند. و راستی و درستی را در جامعه نهادینه کنند. من بهرجا نگاه میکنم ناراستی می بینم و کوچکترین انتظاری از بتن کله ها ندارم. همه جا را گند زده اند. نسل های جوان باید کارهای خود را خودشان سامان بدهند. خیلی از پیرو پالها فاسد شده اند و همان بهتر که دور اینان خط بکشند و کار خود کنند. جوانها مبادا اینان را به بازی گیرند- آنها هم فاسد میشوند. لیاقت اینان تنها یک تیپاست. ساغ اول گؤزه لیم. قربان سنه.
افشاگری های عالی جنابان امرالله ابراهیمی و حسن داعی را کنجکاوانه دنبال می کنم. دست هر دو بزرگوار درد نکند. کارشان عالی است و حرف ندارد. از سایت ایران گلوبال هم تشکر می کنم که افشاگری های آقای امرالله ابراهیمی را بصورت فهرست در آورد.
همین که امیر ابراهیمی بجای اینکه به سوآل آقای امرالله ابراهیمی جواب دهد از نام شادروان امیر پرویز پویان سوء استفاده می کند ، می شود تا آخر خط را فهمید. وقتی افشا شد بجای جواب دادن به سوآل رندانه عکس چند نفر و با سر خط امیر پرویز پویان را در صد و نوزده صفحه فیس بوک تگ کرد تا ملت فریب نام امیر پرویز پویان و عکس چند انسان والا را بخورند و آن را لایک کنند و تبریک بگویند. ....
مغالطه:
این موضوع را در رابطه با «برخورد به مسایل» مطرح میکنم:
خود برخورد یک روش است. روش ها متفاوت اند. برخی نادرست و برخی درست اند. وقتی روش یا متد ما درست نباشد رسیدن به حقیقت نسبی ممکن نیست. متد صحیح که علوم برای کشف و بررسی به کار می برند «متد علمی» نامیده میشود.
در متد علمی
1-« توسط آزمایش-تجربه- ابزار- علم- عدم دخالت اعتقادات وپیش داوری وتعصب و حیله گری- و غیره کوشش میشود چیزی را کشف یا آنالیز کنند.»
2- در مباحث نظری میکوشند با اصول منطق این کار را انجام بدهند.
اما آدمها خصایلی دارند که در مباحث نظری کمتر اجازه میدهد پدیده یا موضوع با راستی و درستی علمی آنالیز شود. عرصه ی نظری تاخت و تاز این آدمها و خصایل است. در این زمینه علم منطق یاری میکند که پرده ها را کنار بزنیم.
مقوله مغالطه یکی از مقولات علم منطق است که کمک میکند برخورد خطا را از برخورد صحیح تشخیص دهیم.
و آن یک روش نادرست است که ما را با چگونگی حرکت دیگری آشنا میکند.
مغالطه چگونه روشی ست؟ و برای چه استفاده میشود؟
آن روش فردی ست که میکوشد قضایای شبیه به حق را بجای حق بکاربرد و از این طریق استدلال کند. مغالطه شامل عمل و ایده است. ایده شبیه صحیح است ولی در واقع چنان نیست. ارسطو مثال میزند طلای ناخالص را بجای طلای خالص قالب کردن مغالطه است. یا مس با روکش طلا را بجای طلا قالب کردن است. در مغالطه درست و نادرست قاطی شده اند جهت رسیدن به هدف که گولزنی ست.
زنده یاد معلم ما میگفت مغالطه همان رنگ کردن گنجشک و فروختن آن بجای قناری ست. و هدف اش فریب است. و روش حیله گری ست.
اما در مباحث نظری چگونه از مغالطه بهره میگیرند؟
گفتیم مغالطه متشکل از راستی و ناراستی ست: روکش طلا=راستی؛ مس بجای طلا=ناراستی. هر دو=حلقه مس با روکش طلا= مغالطه، جهت فریب.
اسید مایع است -مایع برای بدن خوب است. پس اسید برای بدن خوب است.
لفظ مایع در هردو گزاره ظاهراً یکی ست. ولی در واقع به یک معنی نیست.
توهین کلمه است . کلمه خوب است. پس توهین خوب است.
با یکی بودن کلمه ها مثبت بودن توهین را نتیجه میگیرد.
حین کار با موضوع دین این گزاره ها مطرح میشود:
دین موضوع عمومی ست -موضوع عمومی در بیرون مطرح شود -پس دین در بیرون مطرح شود.
دین سوم با دین اول برابر نیست. چون رویش کارشده است.
با برابر نشان دادن موضوع دین در گزاره ی سوم «مسایل خصوصی داخلی» در رابطه با موضوع دین به بیرون منتقل میشود.
چرا؟ چون در گزاره ی سوم مطرح شده که «دین در بیرون مطرح شود. »
با این مغالطه مسایل خصوصی به بیرون منتقل میشود. و استدلال میشود که قرار شد
موضوع در بیرون مطرح شود! آنهم منتقل کننده نه مسایل خصوصی خود را بلکه طرف دیگر را عمداً به بیرون منتقل میکند.
چنین است خصلت ها ی عوض نشدنی آدمها در کار نظری ، که به شیوه ی مغالطه دست می یازند.
وقتی شخص خصلت اش آن است که روش مغالطه را بکارگیرد آنرا در همه جا استعمال میکند: در تحلیل-روشنگری- دوست و همکار - در قدرت و...
آخوند ها در قدرت- افراد سیاسی در جمعها- و برخی سیاستمداران- و خیلی ها در میان توده ی مردم از این روش کارخود را به ظاهر پیش می برند. به اصطللح «زرنگی» میکنند. روشن است که نتیجه ی کار چه از آب در میاید: "زرنگی ایرانی"
با این خصلتها حرفهای گنده-گنده میزنند و ادعای سکولاریسم-دموکراسی ، مبارزه، روشنگری، عدم خشونت ووو میکنند.
وقتی از تارا کماگر نوازنده ی ایرانی-آمریکایی پیانو می پرسند اگر به ایران مسافرت کنی دوست داری چه چیزی در چمدانت بگذاری؟ جواب میدهد:
«من رو راستی آمریکاییها را در چمدانم میگذارم.»
چیزی که کیمیاست.
جای هیچ تردیدی وجود ندارد که همه ی ما پس از رودروئی با اختناق و یکه تاری شیعه و پی بردن به سرکوب عقیده و ضرورت آن، پیوسته موافق تبلیغ و ترویج آزاد عقاید، مذاهب، باورهای رنگین و تعلقات آرمانی متفاوت و موجود در ایران و جهان بوده و هستیم. چرا؟ چون با این روش و شیوه ی اصولی دیگرانِ حتی مخالف را ناگزیر دعوت احترام متقابل و به پذیرش باور و یا جهان بینی خود می کنیم.
و اصولا ما با آزادی عقیده و وجدان نه که مخالفتی نداشته، بلکه با گشاده روئی مشوق و علاقمند ترویج این فرهنگ بوده و هماهنگ با ضرورت پیدائی آن در اعماق جوامع، به نقد ساختار مرتجع و فاسد متعهد می باشیم و در همین راستا بازتاب های مبارزه ی عقیدتی و مذهبی هم برای من و هم برای ما نه تنها مفهوم و محترم که وجود و دامنه ی سالم آن برای جامعه تکقطبی و مختنقِ ولائی زده ی کشور ما بسیار اجتناب ناپذیر، حیاتی، ارزنده و مفید است.
به هر حال، سهم من و ما در تدارک، طرح و اجرای سالم و پیشبرنده ی آنگونه نقدها و روشنگری ها و افشاگری هاست و البته هم باید باشد که بتواند اندکی در پایگاه مردمی دشمن مشترک ما و مردم آسیب پذیر تحول، توجه، تردید و در بهترین حالت پراکندگی ارزشی و الگوئی نسبت به دعاوی مکارانه ی چپاولگران مردمفریب ایجاد کند. این رسم در میانه ی بازار انفجاری کنونی اهمیت بنیادی و ثمرات آتی و پرباری دارد؛ این نبرد سالمِ سیاسی ـ ایدئولوژیک حتما در دراز مدت به بر می نشیند و با قدری بردباری بیشتر نوعدوستانه و هوشیارانه می تواند مفید به حال اختناق حاکم ولایت مطلق فقیه درآید و همزمان کمر رژیم ولائی را سست و بیش از پیش شکننده سازد. یادمان نرود که هر روش خوب] همیشه خوب و لاجرم مورد تقلید و تقدیر واقع خواهد شد.
.و به همین خاطرِ پایه ای و دلیل تعین کننده می بایست مبارزه ی سیاسی عقیدتی توسط ما نیروهای بی جیره و مواجب اپوزیسیون انقلابی هر چه دقیق تر و مسئولانه تر و متعهدانه تر و با الگوئی فراعقیدتی سازمانی همگام و همراه باشد تا ساختار جایگزین در ذهن مردم نطفه ی ایجابی ایجاد کند؛ باقی کا توسط اقدام مستقل توده هاست؛ تا آنها خود آگاهانه به مخالفت سازش ناپذیر با رژیم بی داد مذهبی برپا شوند و راه و کار گذر از جنایات و مکافات و گرسنگیو...را هموار و هدایت کنند.
و در بهبود تدریجی ولی ریشه ای شرایط به سود دگرگونی های هر چند اندکِ فردا با این راهکارهای مبارزه ی درست عقیدتی و همچنین پاسداشتن و احترام متقابل به عقاید جامعه رنگین ایران، تردید ناسازگاری رژیم ولایت فقیه و کل نظام ضدبشری را در اعماق جامعه ستم زده و بی پناه به وجود عینی و رو به رشد تحریک کنند.
در این میان همچنین بد نیست یادی هم از قربانیان قتل های زنجیری کنیم و بیش از پیش هوشیار باشیم که این رژیم پایبند به هیچ اصول اخلاقی، آرمانی و انسانی نیست؛ همانگونه که طرح ضدبشری اسیدپاشی را علیه دختران و زنان گرانقدر با دنائت تمام پیاده کرد و ما الزاما ناگزیریم به این رژیم پست و پلید اعتماد نکنیم و شایسته است با تمام توانمان علیه عوامل اسیدپاشی ها و همچنین این جنایات سیستماتیک و طرح های ضدبشری فراوان 36 ساله گذشته و احتمالا آتی و خصوصا زن ستیز رژیم، شم سیاسی و انسانی خود را بیش از پیش با هم و متحد و در همه گاه بیدار و آماده نگهداریم و با هم توسط آنچه که ابزار آگاهی رسانی ناچیز ولی برُایمان موجود است در برابر غول رسانه ای رژیم با کار انقلابی، بیشتر و اصولی تر بایستیم، و جنایات و قساوات و تعارضات رژیم با نوع انسان را به همگان آشکارا و مدلل نشان دهیم و توسط اراده ی بیدار و هشیارخود مردمانمان بشود کل رژیم اقتدارگرا، جنایتکار و سارق ثروت و نان و کار و آزادی آنان را به همت خودشان محکوم و افشا کرده و بیش از خود ما و این اندک توانمان، کارگران، زحمتکشان، فرودستان، زنان بزرگوارمان، ملیت ها، مذاهب و...علیه بساط فرسوده و فریبکار روشنگری و افشاگری کنند. پوزش می خواهم که پانویسم به درازا کشید! اگر فضولی نباشد، اجازه می خواهم برای همگی دوستان و رفقا تندرستی از یکسو و از سوی دیگر بردباری در مبادله های فکری که کار بسیاز تاب بریست آرزو کنم.
لاله ی عزیز، ممنون از نظر شما. لطف کردید. بهر صورت لازم بود که دوستان مدیریت نظر شفاف خود را بیان کنند تا شاید امکانی فراهم بشود در بهتر شدن مطالب سایت. منهم با نظر شما موافقم. به نکات مهم و اساسی اشاره کرده اید. اصلاً طرح سئوال من متوجه فرد خاصی نبود و از جمع خواسته بودم که نظر جمعی خود را بیان کند. با اینکه در مورد توهین خط قرمز داریم ولی خواستم مشخصاً در مورد دین نیز این رعایت عدم توهین تأکید شود. و گفتیم بحث جالبی ست و عمومی ، بهتر است در بیرون ادامه دهیم. متأسفانه برخی مطالب خصوصی هم در بیرون عنوان شد که اشتباه بود. سلامت و شاد و خرم باشید.
گر چه " هيچ کس بي دامن تر نيست ليکن پيش خلق - باز مي پوشند و ما برآفتاب افکنده ايم " ولی کسی انتظار ندارد سرورانی که قصد حل مسئله فارس و کرد و ترک و عرب و سایر مشکلات ایران را دارند قادر نباشند چنین اختلاف ساده بین خود را بدون جامه بر آفتاب افکندن حل کنند. بدون رودربایستی بگویم که موضوع کودکانه شده است و گمان مرا قویتر میکند که تعداد قبل توجهی از مقالات این سایت نه تنها به حل اختلافات قومی ( ملتی ) ما کمکی نمیکند بلکه بر شعله آن میدمد. ما بیش از این از شما انتظار داریم. شاید هم ما واقعا " اینیم ". یار بی پرده از دیوار, در تجلی ست یا اولوالبصار؟ کسی باید جوابگو باشد.
ائلیار گرامی؛
در جوامعی که حکومت دینی برقرار باشد این یک واکنش طبیعی است که مردم به دین که بر آنها حاکم است و توسط آن به بدبختی و رنج بسیار افتاده اند و حقوقشان نقض شده، بد و بیراه بگویند و این شاید به نوعی یک روش اظهار انزجار از حکومت باشد که به ابزار حکومت ( همان دین ) فحش بدهند. اما صحبت شما از سمتی دیگر درست است زیرا که اصولا توهین به دین توسط "سایتهای خارج از ایران" دو پیامد دارد :
1- گاهی توهین به دین، تعداد باورمندان به آن را کاهش نمی دهد و شاید حتی متعصب تر کند و راه را به روی گفتمان ببندد.
2- به دلیل وجود افراد دین باور در بین افراد عادی جامعه، شکاف بزرگی در بین این افراد و اپوزیسیون ایجاد می شود چرا که احساس می کنند اگر این رژیم برود باورمندان باید ایران را ترک کنند(و یا امنیت ندارند) و این خودبخود تبدیل به گاردی توسط مردم عادی در برابر براندازی و تمایل به اصلاحات می شود .
اقبال عزیز، کسی که جویای حقیقت باشد دیگران را مسخره نمیکند. من و دیگر همکاران در جریان قضیه هستیم. بنابراین توضیحات و اظهار نظرات مرا به "قیم" بودن من ملقب کردن راه به حقیقت یابی ندارد. حقیقت نه در انحصار شماست و نه در انحصار من. به نظر من هر یک از ما زوایای متفاوتی از قضیه را می بینیم و از زوایای متفاوت به آن مینگریم و کنار هم قرار دادن این زوایاست که به درک حقیقت کمک میکند.
نوشتهای: "آنچه را من نقد می دانم، ائلیار آنرا توهین و فحاشی تلقی می کند." ممکن است که این فکرت درست باشد. لطفا روشن کن که کدام نقد را، نقد میدانی و ائلیار آن را توهین و فحاشی تلقی میکند. لطفا نظرت را مستند کن تا من هم روشن شوم.
در مقابل اعتراض من به استفاده از "آخوندهای از آخور در رفته"، آخوندهای از غار گریخته"، "نشخوار می کنند"،... از من پرسیده ای: "آدمی که مسئولیت ریاست جمهوری یک کشور را عهده دار میشود و افراد زیر دست او در روز روشن سر فروهرها می برند؛ آن جنایات را در دانشگاهها، شکنجه گاهها و ... سازمان می دهند؛ و با توجه به اختیاراتش دولت و نظام را زیرورو نمی کند؛ بر این فرد چه نامی باید گذاشت؟"
من نام جنایتکار و ضدبشر را بر آنها میگذارم و از شما میپرسم وقتی معتقدی که "هدف نه حمله به مذهب و باورهای شخصی مردم ، بلکه نشانه گیری نظام سیاسی - ایدئولوزیک تحقیر و تحمیق مردم از کانال روشنگری، ارتقاء آگاهی و فرهنگ جامعه می باشد" آیا میخواهی با این کلمات روشنگری کنی و آگاهی و فرهنگ جامعه را بالا ببری؟
در پایان به شعر سعدی اشاره کردهای: "تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی" و قصاص قبل از جنایت که: "اکنون سعدی "بی ادب" هم از قبر بیرون بیاید، به صف "پرخاشگران" علیه جانیان حاکم بر ایران خواهد پیوست و بر اساس قوانین شما نمی توانست در ایرانگلوبال قلم بزند."
من تنها میتوانم از شما خواهش کنم که مانند سعدی با این ظرافت حرفت را بزنی و با همان ظرافت هر قدر که میخواهی علیه اسلام و قرآن و جانیان حاکم بر ایران بنویسی و از فحاشی پرهیز کنی!
شادکام و تندرست باشی
اقبالی عزیز، با آنچه که بعنوان مقدمه نوشتهای موافقم. تا به حال هیچ یک از ما بحثی در این مورد با هم نداشتهایم و این اولین بار است که چنین بحثی را پیش میبریم و آن هم علنی و پیش چشم همگان. ما در عرصه سیاسی چیزی برای پنهان کزدن نداریم. آنچه که مربوط به اینجا نیست و متاسفانه شما آن را وارد بحث علنی کردهاید، مسائل درونی مربوط به گرداندن سایت است و من هم به آن نمیپردازم، چون فکر می کنم که هر کاری را باید در جای خود انجام داد.
من شخصا برخورد با اسلام سیاسی را به دو بخش تقسیم می کنم:
1- مبارزه با اسلام سیاسی خونریز و ضدبشری حاکم بر ایران و نوع داعشی آن در سرتاسر جهان
- برخورد با آن نوع اسلام سیاسی که می خواهد اسلام را با جهان مدرن تطابق دهد. من بر این باور نیستم که این نوع اسلام سیاسی قادر به این کار خواهد شد زیرا به باور من اسلام را با دنیای مدرن کاری نیست و اسلام پدیده ای است که به 1400
سال پیش تعلق داشت. اسلام از بیخ بن با دمکراسی و حقوق بشر سر سازگاری ندارد. پدیده ای که به گذشتهها تعلق دارد چگونه میتواند با دنیای مدرن امروز جور در آید؟
به برداشت من، که از مجموعه نوشتههایت مبتنی است، شما هر دوی آنچه را که نوشتم با یک چوب میرانید و بین آنها تفاوتی قائل نیستید. شاید این برداشت من درست نباشد. امیدوارم در تدقیق برداشتم به من کمک کنی.
من نوشتهام که با خشونت کلامی موافق نیستم و با به کارگیری کلماتی مانند "از آخور در رفته" و "از غار در رفته" و "نشخوار می کنند" و... مشکل دارم. در ادامه هم نوشته ام: "به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست" همانطور که از عبارت مشخص "به نظر من" پیداست، این نظر من است و ادعا نکرده ام که مثلا دانشمندان میگویند و یا کسی آن را کشف کرده است و مبانی تئوریک – سیاسی کلاسیک دارد و...
شما با متهم کردن من به "فضا سازی" نمیتوانید مرا از فکر کردن و پرسشگری باز دارید. من برخلاف شما هیچ وقت هیچ حکمی صادر نمی کنم بلکه افکارم را می نویسم تا با دیگران به تبادل افکار بپردازم. شما خیلی راحت میتوانید با دلیل و منطق به من نشان دهید که چنین معیاری درست نیست و انسان سیاسی متعهد می تواند در مبارزهاش فحاشی کند!
من در نوشتهام، شیوه برخورد را به دو بخش تقسیم کرده ام. بخش دوم مبتنی بر این است که نظری معتقد است که باید در برخوردهایمان بین دوست و دشمن تفاوت قائل شویم. دشمنانمان را با سخنان سخت و آزار دهنده و فحاشی بکوبیم. و شما ایراد گرفتهای که مستند سخن نگفتهام.
شما که به روشن شدن و حقیقت یابی علاقه دارید به من بگویید که من در این مورد کجا نامی از شما بردهام تا موظف باشم با سند و مدرک ثابت کنم که شما به این دسته تعلق دارید؟ تقسیم بندی من یک تقسیم بندی کلی و مبتنی بر برداشتهای من است. این جملات را من فرمولبندی کردهام. آیا میتوان براداشتی را بدون فرمولبندی نوشت؟ اگر هم بخواهیم آن را به شما تعمیم دهیم، کافیست به ادبیات شما مراجعه کنیم. اگر شما به این شیوه عمل نمیکنید، پس این فحاشیها به چه معنی است؟
اقبالی عزیز، راستش را بخواهی من متوجه برخی از سخنانت نمیشوم. مثلا متوجه نمی شوم که رابطه بین برخورد توهین آمیز و بدون توهین با "سازماندهی گذر از کلیت این نظام و اعلام آمادگی برای پشتیبانی از هر شیوه ای که مردم در امر براندازی بکار گیرند." چیست. به حرف خودت پایبند بمان و بطور مستند نشان بده که من خواهان گذر از کلیت این نظام و آماده پشتیبانی از هر شیوهای که مردم در امر براندازی بکار گیرند، نیستم.
نوشته ای: "آزادی بی قید و شرط بیان مدتها مساله مورد مناقشه بین ما بوده است و "توهین" تنها بهانه بود!" من از کیانوش عزیز و دیگر همکاران خواهش میکنم اجازه دهند که شما هر بحثی را که در مورد آزادی بی قید و شرط بیان داشته ایم، در همینجا بیاورید. مطمئنا نخواهید توانست. زیرا ما ابدا چنین بحثی نداشتهایم. چندی پیش شما در مقاله ای همین ادعا را کردید و من هم نوشتم که چنین چیزی نبوده و بحث ما تنها و تنها بر سر انتشار توهینها بوده است.
وقتی نوشتهات را خواندم به حافظه خودم شک کرده و بار دیگر به نوشته ائلیار عزیز مراجعه کردم. ائلیار نوشته بود: "به «دین-اسلام- پیغمبر- قران» توهین نشود. " در نوشته ائلیار هیچ نامی از کسی برده نشده بود. حالا شما می گویید: "ائلیار که هنوز نگفته است توهین اقبالی چه بوده؟" و خطاب به من نوشته ای: "حال شما به قیمی ایشان بفرمائید کدام نوشته ناحق من به پر قبای اسلام بر خورده است"
{من شیوه اول را میپذیرم و به نظر من شیوه دوم نه تنها درست نیست بلکه ما را در فرهنگ خشونت کلامی غرق میکند و راه را بر خشونت فیزیکی میگشاید}
ایشان فراموش کرده اند در کجا ایستاده ایم و ما در کنار هم و نه در برابر هم قرار داریم؟ مخاطب فراموش شده است! نظر دوم در برخورد با نیروئی مطرح است که بی وقفه علیه مردم مرتکب جنایت شده و تجسم خشونت آئینی، فرهنگی، سیاسی، فیزیکی و اخلاقی است. مصلح اجتماعی می خواهد که دیالوگ عاری از خشونت با فاشیسم حاکم بر ایران جاری سازد و نظر دوم سازماندهی گذر از کلیت این نظام و اعلام آمادگی برای پشتیبانی از هر شیوه ای که مردم در امر براندازی بکار گیرند. بدیهی ست که نوع قهرآمیز یا مسالمت آمیز بودن گذار از حکومت اسلامی را نه مردم و نه اپوزیسیون؛ بلکه حاکمیت تعیین می کند.
{آزادی توهین مدتها مساله مورد مناقشه بین من و دیگر همکاران با اقبالی عزیز بوده است}
ایشان مرتکب یک "خطای نوشتاری" شده است چون :
آزادی بی قید و شرط بیان مدتها مساله مورد مناقشه بین ما بوده است و "توهین" تنها بهانه بود!
همانگونه که مشاهده میشود؛ توهینی در کار نیست و سخن اینست که به اسلام و قران و دین برخورد نکنید .گرنه فتوای قتل ما را صادر می کنند. به اسلام برخورد نکنید؛ چون ...
{محور اصلی بحث ما در آن زمان، انتشار کامنتهای توهین آمیز بود. من مخالف سرسخت انتشار توهین بودم و اقبالی عزیز موافق آن}
او قصد دارد اقبالی را آدمی مدافع پروپاقرص توهین معرفی کند(بدون ارائه فاکت)!!! واقعیت اینست که میرات و منش برخورد تخریبگرانه گا گ ب که به حزب توده و بخشی از چپ سرایت کرده بود؛ بسر آمده و کارائی خود را از دست داده است. کاش بجای تحلیل عالمانه دیگران؛ نقد نظر و بینش سیاسی بطور مستدل طرح میشد.
{حالا هم اختلاف بر سر توهین به اسلام است. مساله از سوی ائلیار عزیز مطرح شده است}
ائلیار که هنوز نگفته است توهین اقبالی چه بوده؟ حال شما به قیمی ایشان بفرمائید کدام نوشته ناحق من به پر قبای اسلام بر خورده است تا خودم داوطلبانه گردنم را زیر تیغ داعشی های شیعه بگذارم.
{ائلیار به هیچوجه با نقد اسلام و مبارزه با اسلام سیاسی به مخالفت برنخاسته و برعکس، آن را درست میداند. تنها با توهین و فحاشی مخالف است}
اژدرجان؛ آنچه را من نقد می دانم، ائلیار آنرا توهین و فحاشی تلقی می کند. اگر غیر از این است دقیقتر نظرش را جویا شو و لااقل با اگاهی بیشتر نظرات او را نمایندگی کن.
{ولی به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست.
"آخوندهای از آخور در رفته"، آخوندهای از غار گریخته"، "نشخوار می کنند"،... آیا ما می خواهیم این ادبیات را در جامعه خود ترویج کنیم؟}
من می پرسم آدمی که مسئولیت ریاست جمهوری یک کشور را عهده دار میشود و افراد زیر دست او در روز روشن سر فروهرها می برند؛ آن جنایات را در دانشگاهها، شکنجه گاهها و ... سازمان می دهند؛ و با توجه به اختیاراتش دولت و نظام را زیرورو نمی کند؛ بر این فرد چه نامی باید گذاشت؟
من اینبار با زبان شیخ اجل خطاب به خاتمی، روحانی و همه دغلکاران حاکم می نویسم که:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
اکنون سعدی "بی ادب" هم از قبر بیرون بیاید، به صف "پرخاشگران" علیه جانیان حاکم بر ایران خواهد پیوست و بر اساس قوانین شما نمی توانست در ایرانگلوبال قلم بزند.
در رد کشیدن ترمز تعمیق مبارزه سیاسی
مذهب در جامعه عمری به درازای جهل، بیداد و ستمگری در میان مردم دارد. هدف نه حمله به مذهب و باورهای شخصی مردم ، بلکه نشانه گیری نظام سیاسی - ایدئولوزیک تحقیر و تحمیق مردم از کانال روشنگری، ارتقاء آگاهی و فرهنگ جامعه می باشد تا آنجا که مذهب نه بشکل فیزیکی و آمرانه، بلکه در پرتو آگاهی به مقوله های مربوط به عصر جهالت بشر رانده شود.
با چنین نگرشی دین و باورهای پیشاقرون وسطائی مردم را نه بصورت مجرد، بلکه در بستر زندگی به چالش کشیده می شوند.
.
گذار بی وقفه انسان از ناروشنی ها و گشودن افق های نوین را باید مدیون پرسش گری دانست. آنجا که پرسش گری سد گردد، جهل و لاابالی گری فکری به تاخت و تاز می پردازد. وظیفه ما تعمیق پرسش گری و ارتقاء کیفیت آن است.
پرسشگری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ودینی زیربنای روشنگری هستند و دفاع از ازادی های بی قید و شرط سیاسی در راستای گشایش های نو و ایستادن بشر بر پله ای با حرمت تر است.
با این مقدمه و از عزیمتگاه سکولار دمکراسی (لائیسیته) تلفیق مبارزه سیاسی با روشنگری اجتماعی - تاریخی مورد توجه قرار دارد تا بر بستر آگاهی عمومی، بازتولید دین سالاری منتفی گردد.
امر پرسشگری سیاسی زمانی بثمر می نشیند که در بستر زندگی مردم رخ دهد و با افشاگری، نقد روشنگرانه و طرح بدیل همراه باشد.
از همینرو همه کوشش های من ناظر بر 3 محور فوق بوده است.
حکومت اسلامی در ایران نه امری تصادفی، که ادامه تاریخی یک جریان سیاسی، دینی، فرهنگی و تاریخی در این کشور است. ما زنجیره دیالکتیک تاریخی اسلام و اسلامگرایان را بعتوان بخشی از حافظه ملی همچنان زنده نگه می داریم. این امر از لحاظ برخورد به یک پدیده تاریخی- دینی و سیاسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ما را از کپی برداری در برخورد به اسلام در ایران باز می دارد.
ملت ایران باید یک فرصت تاریخی کسب کنند تا اعلام کنند که می خواهند دین رسمی داشته باشند یا نه؟
از همینرو افشاگری جنایات اسلامگرایان حاکم بر کشور با مقوله سکولار دمکراسی و لائیسیته گره میخورد تا آب به شوره زار سرازیر نگردد و افشاگری به آگاهی ارتقاء یابد و در حافظه مردم رسوب کند.
*******
اسلام ستیزی یا دین ستیزی، فاقد برنامه و استراتژی بوده و برخورد واکنشی به جهالت است بی آنکه روشنگری و ارائه بدیل ارتقاء یابد. ستیز دینی از عزیمتگاه ایدئولوزیک – دینی تنها به مبارزه ای سطحی میان فرقه ها درجا میزند و نتیجه ویرانگرانه و مخربش را در جنگ های فرقه ای شیعه و سنی پیشاروی جهانیان جاری است.
هدف ما ارتقاء آگاهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم است و از این عزیمتگاه هرانچه خرافی و انسان ستیزانه است را بیرحمانه مورد افشاگری، نقد روشنگرانه ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی قرار داده و کیفیت نقد با برخورد پوپولیستی و تحلیل خصلتی فردی تنزل داده نمیشود.
من به چنین اسلوب و منشی در برخورد به مذهب باور دارم و کوشش کرده ام بدان پایبند باشم و اکنون در برابر لغزش ها پاسخگو هستم؛ مشروط به اینکه انتقادات مستند در برابر من قرار گیرد.
آنچه تحریف شده است!
*******
در باره آنچه اژدر گرامی نوشته؛ بیشتر ناظر بر فضاسازی است تا حقیقت یابی!
به چند مورد استناد می کنم:
{من با تمامی این نوشته بجز این بخش آن که میگوید: " نه آنچه ماله کشانی چون خاتمی و .نشخوار می کنند." هیچ مشکلی ندارم. زیر آن را امضا میکنم و به اقبالی دست مریزاد میگویم ولی به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست}
معیار جدید برای تشخیص عیار تعهد توسط اقای اژدر بهنام
مبانی تئوریک – سیاسی این معیار چیست و از کجا کشف شده است "الله اعلم"؟!
{ در این عرصه دو نظر کلی وجود دارد
1-.
2- نظر دیگر معتقد است که هم باید با اسلام بطور کلی مبارزه و ستیز کرد و هم با اسلام سیاسی. و در این مبارزه و ستیز هم مجازیم از هر شیوهی در دسترس استفاده کنیم. توهین را در این راستا مجاز میداند و معتقد است که باید در برخوردهایمان بین دوست و دشمن تفاوت قائل شویم. دشمنانمان را با سخنان سخت و آزار دهنده و فحاشی بکوبیم.}
باید مستند سخن گفت؛ اینجا دیگر صفحه شما و کمنتارها نیستند که مانند بعضی از افراد با نام های مستعار بنویسند و وقتی مچ شان گرفته میشود قایم شد!
جملات فوق را چه کسی و در کجا فرمولبتدی کرده که اکنون این وسط سرو کله شان پیدا شده است؟
چي نیشود کرد بحث با بعضیها دقیقأ مثل میخ و سنگ میماند جناب Anonymous چرا سوأل را اینجوری مطرح نمیکنید اگر ملت کورد در برابر داعش مقاومت نمیکرد داعش چە بسا بغداد را گرفتە بود و و داشت در ایران با پشتیبانی سنیهای اهواز و بلوچ پیشروی داشت میکرد بە سوی ایران و خراسان بزرگ و از طرف شمال نیز بە طرف استانبول و آنکارا داشت پیشروی میکرد این استدلال خیلی واقعیتر است میدانید چرا ؟؟؟ چون هم مردمان عرب شیعە و سنی در عراق خیلی بە اسلام و قرآن پای بندند هم مردمان ایران منهای مردم کورد بە شریعت و اسلام پایبندند هم ملت مسلمان تورک کە 12 سال است پشت سر هم بە پیشنماز تورک اوردغان رأی میدهند
در ضمن جناب Anonymous لطفأ این منت را سر ملت کورد نگذارید کە آوارەی ایران و تورکیە میشوند ،، کافیست ایران و تورکیە در سرزمینهای ملت کورد کوردستان رفع مزحمت کنند و لشکریان بربرشان را کە کوردستان را اشغال کردند بیرون ببرند کە ملت کورد هم بر اثر لشکر کشیهای این کشورها آورەی بخشهای دیگر سرزمین خودشان نشوند
فضولی با اجازه میزبان. جناب تبریزی, دوستی را که به شام دعوت کرده بودند با تاخیر فراوان و هنگامی که سفره برچیده شده بود وارد شد. صاحبخانه پیشنهاد کرد که سهم شام او را بیاورد, میهمان فرمود خیر همین دسر کافیست و در یک نفس میز دسر را پاک کرد. میزبان به شوخی گفت قربانت گردم بار دیگر دسر را جای دیگر تناول فرموده و برای شام به اینجا تشریف بیاورید. کامنت, دسر بعد از غذاست و فرع نباید زیاده بر اصل باشد. امید که شما در آینده کامنت را جای دیگر نوشته و مقاله هایتان به اینجا بیاورید.
آقای مانی شما از طرف خودت صحبت کن نه بقیه. شما از شمال سوریه به ایران و آذربایجان و شرق ترکیه آمده اید. هنوز لباسهای شامی بر تن شماست. در طول تاریخ شما بیشتر قاتل بوده اید تا مقتول؟! اگر ایران نبود داعش شما را لت و پار کرده بود شماها مستقل هم بشوید نمی توانید روی پای خود بایستید و هر روز مثل امروز آوارگانتان در ایران و ترکیه و جاهای دیگر خواهند بود .آنزمان تازه دعوای کرمانج و سوران و زازا و گوران و کلهر و ... شروع میشود. هرچند می دانم این نظرات نظرات دشمنان ایران است که هر روز در لباس یک قوم و قبیله ظاهر میشود.
نگرش گرامی حق با شماست. توهین تنها شامل دین نمی شود به همه چیز مربوط است. کلاً کلمات و عبارات زشت یا حاوی مفاهیم زشت- از نظر اخلاقی- که ایجاد آزار روحی در طرف مقابل میکنند سعی میشود منتشر نشود. ولی این کار هم نسبی ست و بهمراه سلیقه و خطا، که گاها یا حتی بیشتر اوقات کار را خراب میکند. توهین به تاریخ و فرهنگ دیگری نیز با نقد فرق دارد و نباید صورت گیرد.
چرا علناً به این اقدام وزارت اطلاعات اعتراض نکردی؟ چرا علناً ننوشتی که آنکه در یک اقدام قانونی خواهان دستگیری مزدوران وزارت اطلاعات در اروپا شده، امرالله ابراهیمی است و من ( امیر ابراهیمی) همچنان مأموریت تخطئه در روند این دستگیریها و بازجوییها را در پستو و خفا به عهده دارم؟
بنده ( امرالله ابراهیمی) اعتبارم را از عمل خودم گرفتم و می گیرم. تا کنون نام افرادی همچون امیر پرویز پویان و عکس کسان دیگر را برای تبرئه خود هزینه نکردم و مطمئناً این کار را نخواهم کرد.
هموطنان عزیز! سازمان چریکهای فدایی خلق ( جناب مهدی سامع) نمی تواند از امیر ابراهیمی علناً حمایت کند و نمی کند اما بنده امیر ابراهیمی را وادار خواهم کرد تا به عموم توضیح دهد که در تهران چه گذشت. لطفاً با ما همراه بمانید.
بنا به مطالب بالا هیچکس از نظر دهندگان خواهان " توهین" و مخالف "نقد" نیست. پس اختلاف بر سر چیست؟ با پذیرش اصل آزادی اندیشه آشکار است که هر عقیده ای را می توان نقد کرد، یعنی قوت و ضعفش را بازگو کرد. از سویی پذیرش اصل کرامت انسان حکم می کند که به هیچ عقیده ای توهین نشود. به دید من نکته ی اساسی در این بحث تعریف مفهوم " توهین" است و اینکه کدام واژه ها و عبارت ها و نشانه ها توهین محسوب می شوند. ممنوعیت توهین به اندیشه ها منحصر به دین نیست، بلکه هر باور و گرایش انسانی را در بر می گیرد. کسانی که به حق از لزوم ممنوعیت توهین به دین سخن می گویند خوب است که این دید را در مورد توهین به فرهنگ ، تاریخ و ادبیات هم رعایت کنند، وگرنه یکسویه به قاضی رفته اند.
گرمترین سلامها خدمت جناب بهروز گرامی. از اینکه لطف نموده و نوشته امیر ابراهیمی در جواب سئوال بجا و درست جناب "دریا دل" گرامی را در اینجا درج کردید، ممنون و متشکرم. بله. نوشتهاش را دوستان برایم فرستادند و آنرا خواندم. دور از انتظار بنده و کسانی که از ماهیت او اطلاع دارند، نبود و نیست چون اعتراف کار بغایت سختتر از چنین جوابهایی است. بنده گذشتهام درخشان و حالم درخشانتر از گذشتهام است. آن روزهایی که او آن خانم نگون بخت را تا مرز"قتل ناموسی" پیش می برد و اطفال رنج کشیده آن خانم نگون بخت و شوهر مبارزش را از آسایش و عواطف پدری محروم می کرد، آن روزهایی که او در ترکیه آن افتضاحات را ببار می آورد که حتی نوشتنش شرماور است، بنده در حال مبارزه با این نظام جهل و جنایت بودم. آنروزهایی که او در خیابانهای تهران گشت می داد، بنده همراه یارانم در داگاههای هلند و آلمان با تمام وجود می جنگیدم تا
پوزه مزدوران وزارت اطلاعات را به خاک بمالم. آن روزهایی که ما مشغول بر چیدن بساط مزدوران وزارت اطلاعات در اروپا بودیم، او در پستو مشغول دفاع از مزدوران و تخطئه در روند اقدام قانونی علیه آنان بود. وقتی عکس آن افراد و نام پر افتخار امیر پرویز پویان را هزینه جشن تولدش کرد که با تگ در صفحات دیگران برای خود اعتبار کسب کند، به خود گفتم زنده یاد امیر پرویز پویان که زنده نیست تا به او بگوید من هیچ سنخیتی با تو ندارم ولی این افرادی که زندهند اگر الان اطلاعی از سابقه و حال او ندارند که به نظرم بعضی تا حدودی دارند، بعد از روشن شدن حقایق چه واکنشی نشان خواهند داد؟ هیچکدام کدام از این آقایان حتی در جواب امیر ابراهیمی ننوشتند که اگر امرالله ابراهیمی ارزشی ندارد، چرا وزارت اطلاعات بعد از شروع دستگیری مزدورانش در هلند عکس تو را با اسم امرالله ابراهیمی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد؟
گرمترین سلامها خدمت جناب مرتضی علیپور گرامی و عزیز. از توجه و راهنمایی شما سپاسگزارم. برای تکمیل کردن گزارش نیاز است با چند نفر در کردستان عراق هم تماس گرفته شود که به زودی تحقق می یابد. پایدار باشید.
گرمترین سلامها خدمت سرکار خانم همیلی گرامی و عزیز. جواب شما را در زیر کامنت تأثیرگذارتان در فیسبوک دادم. سعی می کنم آنرا در اینجا هم کپی - پیست کنم. هر چند کامنت طولانی است و این دو قسمته بودن کامنت در اینجا دست و پا گیر است. پایدار باشید
گرمترین سلامها خدمت جناب محمود گرامی و عزیز، از راهنمایی و توجهتان سپاسگزارم. ملاتهای ارسالی را دریافت کردم و آخر هفته با شما تماس می گیرم. پایدار باشید
هموطنان عزیز! لطفاً کامنت برای ثبت در سایت ایران گلوبال را برای من نفرستید. بنده مسئولیتی در اینجا ندارم و فقط نوشتههایم در سایت درج می شود. مشکلاتِ ثبت کامنت را برای مدیریت سایت بنویسید و امیدوارم مشکلات کد بارگذاری کامنت و دو قسمت بودن آن هرچه زودتر حل شود. بجای چهار هزار حرف می شود به نصف تقلیل یابد و یک قسمته گردد و یا اینکه مثل فیسبوک و دیگر سایتها با " مور" به ادامه رود. با آرزوی تحقق آن
(دنباله) ..... شده اند و یا مسلمانان سنی که هیچ باوری به آخوندیسم ندارند و یا مسلمانان اصلاح طلب و یا مسلمانان جنبش سبز و یا مسلمانان ملی – مذهبی و یا ….. اما برخی از تارنماهای ضد رژیم با این پندار نادرست که هر کس مسلمان است پس هوادار رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه است زشت ترین و رکیک ترین دشنام ها را روانه دین اسلام و پیامبر اسلام و امام های شیعه و ….. می کنند در حالی که بیشتر دشمنان رژیم گدایان مفت خور مسلمان هستند نه بی دین! بدبختانه این دوستان ضد رژیم بی آن که خود بدانند به سود رژیم کار می کنند و غیر مستقیم به تبلیغ این سخن رژیم می پردازند که جمهوری اسلامی برابر با اسلام است و هر کس دشمن رژیم جمهوری اسلامی باشد پس دشمن اسلام است! البته این سخن رژیم که می خواهد خود را نماینده همه مسلمانان جهان جا بزند جز سفسطه ای پوچ هیچ نیست، برای نمونه به شعار: (مرگ بر ضد ولایت فقیه) نگاه .....
..... کنید، این شعار برابر با آن است که از شش میلیارد انسان پنج میلیارد تن چون مسلمان نیستند و بی باور به ولایت فقیه هستند باید کشته شوند! از یک میلیارد مسلمان نیز چون نهصد میلیون تن از آنها سنی هستند و باوری به ولایت فقیه ندارند باید کشته شوند! از صد میلیون شیعه نیز شیعیان اسماعیلی و زیدی و کیسانی و شیخی و ..... باید کشته شوند! باقیمانده شیعیان نیز یا باید بگویند زنده باد خامنه ای و یا باید کشته شوند! ********** دوستان گرامی، دین و باورهای دینی خرافه هستند و هرگز خرافه های دینی با خرد و خردورزی سازگار نیستند و با آن که خرافه های دینی در بسیاری از بخش های جهان باورمندانشان را از دست داده اند اما این خرافه ها ریشه کن نشده اند و برای ریشه کن شدن خرافه های دینی نیاز به کار فرهنگی گسترده است اما کار فرهنگی و روشنگرانه هرگز برابر با دشنام و ناسزا نیست و با دشنام و ناسزا هرگز دینداران یک شبه دست از دین برنداشته و بیدین نخواهند شد! ********** در پایان به دوستانی که دیندار هستند نیز می خواهم بگویم که توهین و ناسزا یک چیز است و ارزیابی و پژوهش و بررسی چیزی دیگر، برای نمونه تئوری نسبیت انشتین ناسازگار با فیزیک نیوتنی است اما برابر با توهین به نیوتن نیست پس اگر کسی نوشتاری پژوهشگرانه و به دور از دشنام و ناسزا درباره نادرست بودن باورمندی به دین های گوناگون بنویسد کردارش برابر با توهین به کسانی که آن دین ها را پذیرفته اند نیست.
دوستان گرامی، انسان ها از چهار زمان تاریخی گذشته اند: یک – زمان ددمنشی، دو – زمان برده داری، سه – زمان دهداری، – چهار – زمان سرمایه داری، تاریخ انسان ها با برده داری آغاز می شود و ناسیونالیسم و دین نیز همراه با برده داری پیدا شده اند، ناسیونالیسم که در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری پیدا شده است هر چند که هم اکنون در بسیاری از بخش های جهان از میان رفته است اما یکسره ریشه کن نشده است، دین نیز مانند ناسیونالیسم در زمان برده داری پیدا شد و همه دین ها در زمان برده داری پیدا شده اند و حتی یک دین را نمی توان پیدا کرد که در زمان برده داری پیدا نشده باشد! دین زرتشتی، دین یهودی، دین مسیحی، دین اسلام، دین هندو، دین های تک خدائی، دین های چند خدائی، بت پرستی، ستاره پرستی، ماه پرستی، خورشیدپرستی، جانورپرستی و ..... همگی در زمان برده داری پیدا شده اند و دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری ....
..... است! ********** دوستان گرامی، روشن شد که دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری است و همه دین ها زاده مغز انسان ها هستند، همه دین ها در همه جهان و همه تاریخ دو کاربرد داشتند که یکی خودفریبی و دیگری مردم فریبی است اما دین ها مانند ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ویژگی های یکسانی ندارند! ناسیونالیسم در همه جهان ویژگی های یکسانی دارد مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی اما دین ها ویژگی های یکسانی ندارند! برای نمونه کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی گفته است: "دین تریاک مردم است!" چرا کارل هاینریش مارکس چنین سخنی را گفته است؟ چون مارکس در اروپا می زیست و دین دینداران اروپائی دین مسیحی است اما اگر مارکس در یک کشور اسلامی می زیست هیچ دور نبود که بگوید: "دین آرسنیک است!" و به راستی نیز هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام اگر ما دین مسیحی را آن چنان که کارل هاینریش مارکس گفته است تریاک بدانیم دین اسلام را باید آرسنیکی بدانیم که در درازنای تاریخ جز ویران کردن گام به گام شهریگری هائی که در راه بالندگی بودند کار دیگری نکرده است! ********** بپردازیم به توهین، دوستان گرامی، هنگامی که کسانی پیدا شوند و درباره خرافی بودن دین های گوناگون سخنانی بگویند باورمندان به دین های گوناگون خواهند گفت که به ما توهین شد! اینجاست که کسانی پیدا شده و به جای روشنگری درباره دین با دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) سخنانی را که خوشایند دینداران است می گویند و می نویسند تا در میان آنها هوادار پیدا کنند و کسانی که در گرداب پوپولیسم گرفتار شده اند سرانجام راه نان به نرخ روز خوردن (اپورتونیسم) را در پیش می گیرند! از سوی دیگر کسانی نیز هستند که راه روشنگری را در پیش می گیرند و به جای گفتن و نوشتن سخنانی که خوشایند مردم کوچه و خیابان باشد درباره دین و خرافه های دینی روشنگری می کنند اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که روشنگری درباره دین های گوناگونی مانند دین یهودی و دین مسیحی و دین اسلام با دشنام و ناسزا ناشدنی است! در هیچ کجای جهان تهدید، تحقیر، دشنام، ناسزا و توهین روشنگری به شمار نمی روند و با گفتن و نوشتن سخنان زشت و رکیک و زننده نه دینداران بی دین می شوند و نه می توان روشنگری کرد و به این روش در نویسندگی که نمونه هائی از آن را در جهان اینترنت می توان یافت (شلخته نویسی) گفته می شود! برای از میان بردن دین اسلام و هر دین دیگری گفتار و نوشتار پژوهشگرانه و به دور از توهین می تواند کارائی داشته باشد نه ناسزانویسی! برای نمونه درباره حجاب سیاهی و تباهی و زورکی رژیم گنداب و لجن جمهوری اسلامی که نیمی از مردم ایران یا زنان را به زنجیر کشیده است اگر کسی نوشتاری را با واژه های زننده و زشت بنویسد نوشته اش کارائی دارد و یا نوشتاری روشنگرانه؟ روش شلخته نویسان این است که نوشتاری پر از ناسزا و دشنام و توهین و با واژگان رکیک و زننده درباره حجاب و حجابداران می نویسند آن هم با این پندار نادرست که بر ضد رژیم و حجاب زورکی آن تبلیغ کرده اند اما پیامد این روش بیزاری و خشم حجابداران و حتی بی حجابان از یک سو و سود بردن رژیم از سوی دیگر است! ********** دوستان گرامی، اسلام برابر با جمهوری اسلامی نیست و گذشته از این که اسلام خوب است و یا اسلام بد است و یا دین خوب است و یا دین بد است این سخن خنده دار که گردانندگان رژیم دوزخی جمهوری اسلامی خود را نماینده همه مسلمانان جهان جا می زنند جز سفسطه چیز دیگری نیست! با در نظر داشتن این که بیشترین دشمنان رژیم هم مسلمان ها هستند نه بی دین ها ! مسلمانانی مانند گروه فرقان که بنیانگزار آن یک روحانی به نام اکبر گودرزی بود و یا مسلمانانی مانند سازمان مجاهدین خلق که هزاران تن از وابستگانش به دست رژیم اعدام .....
آقای سروش روسری یا ظاهر انسان اصل نیست ! البته زنان زحمت کش نظافت چی باعث خجالت نیستند. اگر کسی به حجاب اعتقاد دارد دلیل بی سوادی نیست! با عذر خواهی از دوستان چون کامنت ربطی به موضوع مطرح شده نداشت .
دماوندی گرامی هر نقدی توهین شمرده نمی شود. توهین نامش توهین است و نقد نقد.هر کدام قابل درک و شناسایی اند. بحث این است که چیزهای چاله میدانی مطرح نکنیم. متین حرف خود را بزنیم. مشدعلی بقال هم میداند فرق فحش با انتقاد چیست. نمونه های حرفهای چاله میدانی در کامنت بهنام عزیز ذکر شده-می توانید نگاه کنید.
پیروز عزیز 50 در صد خق با شماست که مسئله خصوصی را عمومی کردند.
50 در صد دیگر موضوع شیوه ی توهین یا عدم توهین به دین است که یک مسئله عمومی ست. و قرار بود تنها این موضوع اینجا مطرح شود و نه مسایل خصوصی سایت.
اگر احتیاج است روشن تر بگویم, جمهوری اسلامی را ملاها به ایران نیاوردند. جمهوری اسلامی را مردم, با رهبری روشنفکران! به ایران آوردند و تاکنون آنرا نگاه داشته اند. تا زمانی که مردم نا آگاهند, ستیزیدن و چنین مبارزه ای با آن - چه با توهین و چه بی توهین - همانند پا بیرون گذاردن از دایره ایست که این مغول اطراف ما رسم کرده است. یعنی وجدان ما را راحت و دل ما را خنک میکند ولی کمکی به بالا بردن سطح آگاهی مردم نمی نماید. زمانی که مردم به ماهیت دین پی بردند - با کمک و یا بی کمک ما - خود آنها ستیز را شروع کرده و انشا الله احتیاجی به رهبری ما نخواهند داشت.
ع.ب.تورک اوغلی گرامی، شما به جای پرداختن به شخص ایشان و شخصیت و یا زندگی ایشان، نظراتش را بدون توهین نقد کنید و مطمئن باشید که نظرات شما در سایت ما منتشر خواهند شد.
کیانوش عزیز، بنابراین می توانم نتیجه بگیرم که برداشت من صحیح بوده و قرار نبود که مسائل داخلی در بیرون مطرح شود و توافقی در این مورد صورت نگرفته بود.
سلام-ازاینکه دانستم دلیل چاپ نشدن هاچیست متشکرم.جناب نعمت پور این عزیزچندین سال است مبارزات مارابطرقی بامطرح کردن افکارضدتورکی خودهدف قرارداده است. هدف ایشان دوراز.... مبارزاتی سیاسی بوده و ........ برعلیه مبارزات ما استفاده ازسایت هایی که گرایش شئونیستی وپان ایرانیستی دارد بوده وهدف قرارداده لازم است درسایتهایی که ایشان ازآنهاسوءاستفاده سیاسی میکندجواب هاچاپ گردد تا عدالت مبارزاتی لاقل ازجنبه حقوقی برقرارگردد.وظیفه انسانی سایتهاست همانطورکه این نظرات تفکرقه اندازومایوس کننده رامثل ویروس پخش میکنندنظرمخالفانش رانیزچاپ کنید.باتشکر
آز انجا که اختلاف بر سرمباحثی چون «اسلام سیاسی» و نگاه « آته ایستها به دین ، موضوعی نبود که آن را خصوصی و داخلی قلمداد کنیم. از این رو وقتی این اختلاف در بین ما شدت گرفت، به دوستان عزیز اقبالی و ایلیار پیشنهاد دادم که آن را به بحث عمومی بگذارند ولی متاسفانه مطالب شخصی که نمی باید در اینجا طرح شود؛ طرح شد که لطمه شدیدی به جریان اصلی بحث گذاشت و من واقعا متاسفم که چنین شد.
چیزی که این معادله را پیچیده تر میکند این است که دنیایی ترک، شابدالعظیم و مشهد ندارد و دخیل شدگان به این مراکز پولهای نذریشان به جیب مصباح یزدیها و احمدی نژادها میریزند که فارس اند، همچنانکه خریداران نفت و گاز تروریستهای داعش، رژیم اسد و کردهای حومه کرکوک هستند، باز در اینجا، درک چپ و کمونیست از تحولات منطقه، درکی ناقص است.
درخت خرما را نمیشود در روسیه کاشت وآبیاری کرد وخرمایش را فروخت! کاشتن درخت کاج در عربستان نیز تنها در سردخانهای عربستان ممکن است و نتیجه ای نمیدهد. پس اگر دولتها، و رهبران، اسلام را وسیله سودجویی خود و یکی از ارکان پایداری دولت خود میدانند و بکار میگیرند، تنها در جوامع اسلامی ممکن است ونه در دانمارک، سوئد.
اینکه امیر ابراهیمی در تهران چکار می کرده و ... بی خبرم اما از لحاظ اخلاقی چیزهای زیادی از او در رمادی عراق به عینه دیدم. امرالله ابراهیمی هم آنجا بود و همه به او احترام می کردند. شاید این مقاله را کسانی که با ما در رمادی عراق بودند نخواندند اگر بخوانند می نویسند. کسی که از لحاظ اخلاقی اصولی را رعایت نمی کند، از لحاظ سیاسی هم اینگونه است. امیر ابراهیمی در رمادی عراق شدیدا ضد مجاهدین بود و برای من سؤال است که چی شد که تغییر کرد. ایشاالله که برای نفوذ نیست. همین سؤال امرالله را من هم از او دارم اگر او در تهران نبوده و زد و بندی نکرده در همین سایت ایران گلوبال تکذیب کند و ما هم پخش می کنیم
به نظر من با برجسته کردن بعضی رخدادهای تاریخی و روز، این بحث میتواند غنی تر شود، در دوران مشروطیت، انقلابیون آذربایجان با تاثیر از تحولات قفقاز و ترکیه، سعی میکنند نقش مذهب را در سیاست، کم کنند، در این دوره، نه از فارس خبری است و نه از کرد، کشوری که در خاورمیانه تا حدی مذهب را به کنج خانه فرستاد ترکیه است، نفرت از ترکیه بین ناسیونالیستهای فارس، کرد و چپ آذربایجانی در یک سطح است، دولت مرکزی ایران، با ایجاد خط شیعه، امروز به پ کا کا در کوبانی یاری میرساند تا اسد را حفظ کند، چپ آذربایجانی همگام با ناسیونالیستهای فارس، کرد دوباره بر علیه ترکیه نفرت پراکنی میکند، در بحثی اینجا شروع شده، چپ آذربایجانی در مقابل ناسینالیستهای فارس و نیمه کرد موضع گرفته، واقعیتی مثل خورشید درخشان در آسمان این بحث به خوبی قابل رویت است، چپ آذربایجانی قادر به تشخیص موقعیت
خود نیست و در خدمت فارس و کرد، به ضرر آذربایجان وارد میدان میشود.تا آنجائی که من طی چند سال اخیر با افکار برخی از آقایان آشنا شده ام اسم نمی برم ولی مخاطب مشخص است این آقایان با یک برخورد مکانیکی و سوری که مرز بین اسلام و اعراب را باهم مخدوش کرده اند بمبارزه برخواسته اند و مسائل سیاسی رایج را با تفکرات و بینش های اعتقادی مذهبی مخدوش کرده اند و ما امروز بشکل بحث درونی ايرانگلوبال که در واقع نمود همان برخورد هاست که به این شکل تبلور یافته و بی جهت به بیرون ارائه داده شده .خیلی کوتاه بگویم عنوان مبارزه با مذهب در واقع عین مثال « شيپور را از سر گشادش نواختن است ». و یا آب را در هاونگ کوبیدن. کوتاه بگویم درد جوامع ما در خاور میانه درد مذهب نیست بلکه استفاده سياستمداران از مذهب بخاطر استفاده سیاسی است یعنی مثال فرق بین بهار عربی تونس و مصر هر دو کشور عربی و اسلامی ولی فرق خیلی بارز.
من از بیگانه گان هرگز ننالم/ که بامن هر چه ها کرد آشنا کرد. (حافظ). آذربایجان نه از بیگانه گان، بلکه بیشر از مانقورهای خود رنج میبرد. همین هائیکه بعنوان سر سپرده، در خدمت رژیم اسلامی فارس قرار دارند، عامل سرکوب مردم آذربایجان هستند، و انرژی مردم را به هرز میبرند! اینان که در دانشگاهها و کوچه و بازار، و خیابان، و در تجمع های سرتاسری عامل سرکوب مردم آذربایجان هستند، بالاخره روزی برای مردم شناخته خواهند شد. و از طرف همین مردم جان بر کف بحسابشان رسیده خواهد شد. آفتاب همیشه زیر ابر باقی نمیماند. مردم آذربایجان دیر یا زود جل و پلاس رژیم دیکتاتور اسلامی فارس را جمع کرده به زباله دان تاریخ خواهد سپرد. این موضوع دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.
ع.ب.تورک اوغلی گرامی، لطفا برای اینکه کامنتهای شما منتشر شوند، به مطالب مطرح شده در مقاله بپردازید و نه به شخص نویسنده.
با درود به همه زحمتکشان ایران گلوبال،
فعله یی این ویا آن کامنت باعث تشنج در میان کادر مسئول وحتا در میان کامنتگذاران خواهد شد. اگر بنوعی در مدیریت سایت یک Revision ویا Reorganisation انجام بگیرد، میتوان دوباره امید به داشتن مباحثات جالبی داشت.از چندی پیش چند کامنت گذار پرخاشهایی را نسبت به آقای اقبالی شروع کرده بودند او را مقصر پخش نشدن کامتها خود میدانستند وایشان را ناسزا میگفتند. در حالی که ما شاهد هستیم که هر روز مانند نماز صبح، ظهر، عصر وشام کامنتهای دشناموار آنها به ایرانیان منتشر میشود. اگر توجه شود، تعدادی کامنتهای خرد گرا مثل ا.ائلیار، پیروز، رازی و تبریزی نیز که آری از دشنام، توهین، مسخره کردن دیگری، بکار بردن واژه هایی مثل : اگر نمیداند بدانید، بروید بیشتر بخوانید، شما متفکر آریایی، زبان ناقص فارسی و از این دست جملات توهین آمیز که هیچ برآورد مثبتی ندارد بجز بیهوده بازی.
در هفته گذشته تعداد کامنتهای تهدیدکننده به آقای ا.ائلیار از طرف همزبانهایش چشمگیر بود و حتا تهدیدهای فیزیکی نیز جای خودش را داشت.
اجازه نشر این کامنت یا آن کامنت بوسیله این وآن مسئول ایران گلوبال ونشر
انتقاد، برسی جامعه شناسانه و روانشناسانه دین همراه با دادن فاکتهای تاریخی از نوسندگان، میتواند موثرتر، آموزنده تر وبرانگیزنه تفکرهای پاسیف باشد. زبان سعدی مانند پنبه تیز است. توهین ودشنام ممکن است اثر لحظ ایی داشته باشد و روح نابالغ را خرسند کند، اما دشنام دهنده با دشنام خود، خود را نیز به همان دره سقوط میدهد.
اقبال عزیز لطفا مسائل را باهم مخلوط نکن!
خودتان هم خوب می دانید که در طرح مشاله از سوی همکارمان ائلیار، شما مخاطب قرار نگرفتید و ایشان مطرح نکردند که شما توهین کرده اید.همکارمان ائلیار مشکلی را در مدیریت سایت مطرح کرده و همکاری خود را منوط به حل آن مشکل کرده است.
توافق بر این بود که مساله توهین به اسلام و... به بحث علنی گذاشته شود. از این طریق ما می توانستیم از نظرات خوانندگان سایت مطلع شویم و در این مورد با مشورت خوانندگان تصمیم درستی اتخاذ کنیم.
حالا شما به جای بحث علنی در این مورد، "تهدید به استعفای" ائلیار را علنی و آن را عمده کرده اید. خودت هم خوب می دانی که ما از این تهدیدها زیاد داشته ایم که آنها را هم در جمع گردانندگان حل کرده ایم. این بار هم این موضوع، مشکل مدیریت بوده و هست و باید آن را حل کرد. کجای انی بحث، بحث نظری است؟ پیشنهاد می کنم این بحث را همینجا خاتمه دهید و اگر نظری و راه حلی برای حل مشکل استعفا دارید، در جمع مدیریت مطرح کنید.
نوشته اید که ائلیار شما را مخاطب قرار داده و فاکت آورده اید.
شما در جواب، وارد بحث با ایشان شدید و مطرح کردید: "اسلام با تقسیم انسان به کافر و غیر کافر و نیز اعلام قوانین جاودانه الهی علیه کفار؛ توهین، تحقیر و تهاجم علیه دگراندیشان را آغاز کرده است.
ائلیارجان من یکی تحت هیچ شرایطی از برخورد با اسلام سیاسی صرفنظر نمی کنم و زیر بار چنین ضابطه ای نمی روم." (از آن جهت نوشته شما را آوردم که خودتان قبلا آن را آورده بودید)
و ائلیار هم در جواب شما نوشت: "... دین و اسلام-پیغمبر-قران - تنها به اسلام سیاسی تعلق ندارد به غیر سیاسی هم متعلق است.
-وقتی به این مقولات توهین میشود به همه مربوط میشود."
یعنی ائلیار به شما پاسخ داده است و مجبور بود آن "اقبال جان" را بنویسد تا من شما بدانیم که به شما جواب داده است و با در و دیوار حرف نمی زند.
من شخصا از نوشته شما این برداشت را دارم که شما با توهین به اسلام موافق هستید و نمی خواهید زیر ضابطه عدم توهین بروید. بسیار خوب. بیایید و از لحاظ نظری از لزوم توهین دفاع کنید!
ضمنا در کامنتی دیگر از سانسور نظرتان شکایت کرده اید. اولا که این ضابطه را خود شما گذشته اید که هر کس در مورد کامنتهای مقاله خودش تصمیم بگیرد. بنابراین نباید جای گله نیست که ائلیار نمی خواسته است کامنت شما در زیر مقاله اش باشد. دوما شما در کامنت حذف شده تان، باز هم مطالب صفحه داخلی را کپی کرده و در آنجا گذاشته اید. صفحه داخلی همانطور که از نامش پیداست "داخلی" است نه خارجی. نه من و نه شما و نه شخص دیگری، از نظر اخلاقی این حق را ندارد که مطالب صفحه داخلی را بدون توافق دیگر اعضای مدیریت، در خارج از آن بیاورد. شما این کار را کرده اید و همکارمان ائلیارهم آن را حذف کرده است.
واقعا متاسفم که شما به جای پیش بردن یک بحث نظری سالم و سازنده، به این شیوه ها متوسل شده و ما و دیگران را درگیر این بحثهای فرسایشی کرده اید.
آقای کرمی گرامی؛
1- سپاس از کمنتارهای تان!
2- خدمتتان عرض کنم که این موضع تنها به مدیریت ایرانگلوبال مربوط نیست؛ اتفاقن موضوع مربوط به همه همکاران، نویسندگان و خوانندگان سایت است. اگر این نگرش به مابازاء آئین نامه ای یابد؛ زبان های بسیاری بجرم توهین به مقدسات مردم گره زده می شوند و آزادی پیش پای مقدسات ذبح میگردد.
3- همه شاهد هستند که من بعنوان عضو مدیریت، در جریان بحثی از پیش توافق شده سانسور شده ام؛ چه رسد به کمنتارنویسان و خوانندگان .
تندرست و سربلند باشید
اژدر عزیز؛
بنابراین طبیعی ست که کابران نامحرم پنداشته نشوند و آنها هم در جریان گذاشته شوند و ابعاد اقدام و نظر روشن گردد. کاربران به صفحه داخلی دسترسی ندارند و این بحث به آنها هم مربوط میشد و از همینرو علنیت بحث مطرح شد و من بصراحت نوشتم که: این موضوعات داخلی نیست و شما با سکوت خود تائید کردید.1- پلاتفرم ائلیار 5 بند دارند وایشان کاربران و اعضای مدیریت را مخاطب قرار داده است.
برای اینکه به همکاری خود با سایت ادامه بدهم لازم است در سایت توسط کاربران و اعضای مدیریت : ...
2- نوشتید که ائلیار مرا مورد خطاب قرار نداده است:
آ.ائلیار
سه شنبه, اکتبر 21, 2014 - 23:06
اقبال جان،
.........
.... دین و اسلام-پیغمبر-قران - تنها به اسلام سیاسی تعلق ندارد به غیر سیاسی هم متعلق است.
-وقتی به این مقولات توهین میشود به همه مربوط میشود.
با سلام آقای ایلیاای گرامی !
خود شما در کامنت بالا آنها ...بتن مغز و لایق لگد و... آیا این نسل از آخوندهای حاکم زیان کار ترند ؟ چرا باید... چنین مورد نکوهش قرار بگیرد ولی گردنندگان نظام اسلامی ناز شوند که مبادا حقوقشان پایمال شود !! . من حکومت اسلامی را دشمن مردم میدانم ولی همه دست اندر کاران ایران گلوبال را در جبهه خلق ! کار جمعی همیشه همراه با تقابل و گذشت پیش میرود نه با عقیده فردی ! همه حقیقت نزد من نیست !کلمه قاتل برای علی خامنهای اتهام نیست وقتی به سعید جانش داروی نظافت خورانده شد دیگر وضعیت خامنهای روشن است. کلمه مسئول تنها عبارتی است که برای ولی فقیه بیگانه است! آیا شما شنیده اید که خامنهای شکنجه ، اعدام، و... محکوم کرده باشد. این فرد بکلی همه اینها را انکار میکند. مقایسه هیتلر ، موسیلینی، و... با افراد عادی که تا جرمشان ثابت نشده متهم هستند قیاس دقیقی نیست . توهین به محمد یا قرآن و ... مسئلهای حل نمیکند ولی برای من بسیار دشوار است که نام سران حکومت اسلامی را با احترام ببرم .
آيا اينان تاب و تحمل همين نوع زبان گفتار و نوشتار به تعبير خودشان مستحق بر عليه مشخصاً اسلام را بر عليه زرتشت و آتش پرستي و طاووس پرستي و خورشيد پرستي و باستان پرست را دارند؟ در اكثر نوشته هاي آقايان اقبالي و ناصر كرمي بر عليه اسلام و مسلمانان و در مواردي ترك و تركيه اگر كلمه اسلام را با زرتشت و طاووس پرستي و خورشيد پرستي و ترك و تركيه را با پارس و پرشيا عوض كني آن متن سانسور و قابل پخش نخواهد شد.
اقبال عزیز هر جمعی و هر سایتی مسائل متفاوتی دارند. یکی از این مسائل، روابط درونی همکاران آن است که کسی آن را در بیرون منتشر نمی کند. استعفا یا تهدید به استعفای هر یک از گردانندگان سایت و یا ورود شخص جدیدی به آن جمع یا مشکلاتی که با هم می توانند داشته باشند (این یک امر طبیعی در یک جمع است) به خود آنها مربوط است و ربطی به بیرون و خوانندگان سایت ندارد و طرح آن در بیرون، اتلاف وقت خود و خوانندگان است.
شیوه برخورد به اسلام و اسلام سیاسی و نقش و لزوم یا عدم لزوم توهین در آن.مطرح شد که بحث نظری در مورد توهین به اسلام و شیوه برخورد به اسلام سیاسی، بعنوان یک بحث علنی پیش کشیده شود.
تهدید به استعفای همکار عزیزمان ائلیار هیچ ربطی به بحث نظری در این مورد ندارد.
مگر ما قرار است بحث نظری درباره تهدید به استعفا داشته باشیم که شما این موضوع را علم کرده اید؟ این تهدید مشکل گردانندگان سایت است و خودشان حل می کنند.
لطفا به جای این کارها، بپردازید به بحث واقعی، یعنی موضوع
نکته دیگر اینکه در موضوع استعفای ائلیار عزیز نامی از شما برده نشده بلکه بطور کلی مطرح شده است. حالا شما آن را متوجه خود دانسته اید، می توانید از لحاظ نظری توهین را رد کنید. مساله به همین سادگی است!
اژدرجان مگر قرار بود ما در باره حشره شناسی گفتگو کنیم؟
موضوع بیانیه تهدیدآمیز برای به سکوت وادار کردن بود و من بصراحت نوشتم که این موضوعات داخلی نیست و هیچکدام از اعضاء مدیریت با آن مخالفت نداشتند. تا زمانی که شما و ایشان در برابر یک عمل زشت تهدیدآمیز به "استعفاء یا سکوت" کم آوردید؛ موضوع علنی کردن بحث داخلی را علم کردید.
اگر بحث نظری دارید در خدمت هستم، وگرنه لطفن از گردوخاک بپا کردن و حاشیه پردازی خودداری کنید!
ایرانگلوبال یک تشکل زیرزمینی نیست و مباحثات هم هیچ جنبه امنیتی اطلاعاتی نداشته است.
اگر قرار باشد کسی معترض باشد؛ آن فرد من هستم که "مهر توهین به اسلام" را بر پیشانی من چسبانده اید و هیچ سندی تا کنون ارائه نشده است.
اقبال عزیز واقعا متاسفم.
آیا درک این مطلب خیلی دشوار است که پیشنهاد کیانوش پرداختن به بحث نظری در مورد توهین به اسلام و اسلام ستیزی و گرایشهای مختلف در آن بود و ربطی به علنی کردن غیرمسؤلانه مسائل و مشکلات داخلی گردانندگان سایت نداشت؟
من قصد دخالت در امور مدیریّت سایت ایران گلوبال را ندارم، امّا از آنجا که موضعگیری آقای آ. آئلیار یک روش فکری، یک سیاست بازی، و کاریرد یک استراتژی دوگانه در بین همهء پیشتازان تُرک آذری از گذشته تا به امروز در میدان سیاست ورزی ایران بوده، به امری عمومی و سد آفرینی در عرصهء جایگزینی دمکراسی در ایران تبدیل شده است و باید به آن پرداخت.
پیشتازان تُرک آذری در لباس دمکراسی، مجاهد، کمونیست، سلطنت طلب، ایران دوستی، سکولاریسم، حق تعیین سرنوشت خویش، و با استفاده از هر ابزار، اهداف قومی و اقتدارگرایی فئودالیته خود را به پیش برده و می برد، ولی هر گاه که در تاکتیکهای مذکور با شکست مواجه میشود و یا به عبارتی دست آنها رو میشود، با تغییر موضع مانند گذشتگان خود در پشت دین اسلام و اسلامگرایی سنگر میگیرند، فرهنگ و تمدن جوامع تُرکی بدون دین اسلام دچار بحران جدی خواهد بود و آقای آ. ائلیار امروز هم دچار این بحران هویّتی و سیاسی است. اوّلین و آخرین سنگر و زیربنای اندیشه گری افراد پیشتاز جوامع تُرک تباری دین اسلام و اسلامگرایی در هر شکل و گونهء بوده و خواهد بود.نماد این اندیشه را بخوبی میتوان در پروسهء حکومتی و اجتماعی در ترکیه دید، عثمانیان بر اساس دین اسلام هویّت و تمدن سازی کردند، کمال آتاتورک آنرا بر اساس ناسیونالیسم تُرکی و لائیسیته تغییر داد، و پس از آن رویکرد به دمکراسی و پیوستن به اروپا در برنامه حکومتهای ترکیه قرار گرفت. و دست آخر امروز بازگشت به اسلامگرایی بنیادگرا در کنار داعش است. جامعهء پیشتاز تُرک آذری با فضای روشنفکری راسیونال، و با فرآیند عصر روشنگری و تئوریهای دمکراسی فاصلهء زیادی دارد، پشت " نقد علمی دین آری، توهین به دین نه ! " آقای آ. ائلیار مسائل دیگر و اهداف دیگر پنهان است. که پی بردن به آن بسیار آسان است. امید بر آن است که این بازگشت به سیاست ورزی کور و این انحطاط در اندیشه گری آقای آ. ائلیار، ایشان را به جبهه های جنگ داعش نفرستد. دین یک پدیدهءِ غیر علمی و متافیزیک است که در زمانی خاصی از دوران تکاملی برجسته بوده است و اندیشمندان در عصر رفرماسیون و روشنگری آنرا بشکلی رادیکال از دور خارج و آنرا به زیر مجموعه ای از فرهنگ سنتّی تبدیل کردند، داده های انسان دوستانه در دین و مذهب در شکل هزار بار بیشتر آن بصورت قانونمند و با پشتوانه در تئوریهای دمکراسی و در ساختاهاری حکومتی مدرن امروز و در قوانین حقوق بشر امروز هست، عصر دین و دین داری به پایان رسیده است، جوامع تُرکی ازجمله آقای آ. ائلیار بر شاخه ای نشسته است که سالها از تنهء تمدن جهانی بریده شده است.
سیامند رحمانی مدال طلای جهانی خود را تقدیم بە کوبانی و ملت کورد کرد
چنگائئ گرامی، دستت درد نکند عزیز؛ لطف کردید که این مطالب آموزنده را نگاشتید. امید است آنچنان باشد که شما تصویر کرده اید.
امید است نسلهای جوان این کارها و آرزوها را تحقق بخشند. و راستی و درستی را در جامعه نهادینه کنند. من بهرجا نگاه میکنم ناراستی می بینم و کوچکترین انتظاری از بتن کله ها ندارم. همه جا را گند زده اند. نسل های جوان باید کارهای خود را خودشان سامان بدهند. خیلی از پیرو پالها فاسد شده اند و همان بهتر که دور اینان خط بکشند و کار خود کنند. جوانها مبادا اینان را به بازی گیرند- آنها هم فاسد میشوند. لیاقت اینان تنها یک تیپاست. ساغ اول گؤزه لیم. قربان سنه.
افشاگری های عالی جنابان امرالله ابراهیمی و حسن داعی را کنجکاوانه دنبال می کنم. دست هر دو بزرگوار درد نکند. کارشان عالی است و حرف ندارد. از سایت ایران گلوبال هم تشکر می کنم که افشاگری های آقای امرالله ابراهیمی را بصورت فهرست در آورد.
همین که امیر ابراهیمی بجای اینکه به سوآل آقای امرالله ابراهیمی جواب دهد از نام شادروان امیر پرویز پویان سوء استفاده می کند ، می شود تا آخر خط را فهمید. وقتی افشا شد بجای جواب دادن به سوآل رندانه عکس چند نفر و با سر خط امیر پرویز پویان را در صد و نوزده صفحه فیس بوک تگ کرد تا ملت فریب نام امیر پرویز پویان و عکس چند انسان والا را بخورند و آن را لایک کنند و تبریک بگویند. ....
مغالطه:
و آن یک روش نادرست است که ما را با چگونگی حرکت دیگری آشنا میکند.این موضوع را در رابطه با «برخورد به مسایل» مطرح میکنم:
خود برخورد یک روش است. روش ها متفاوت اند. برخی نادرست و برخی درست اند. وقتی روش یا متد ما درست نباشد رسیدن به حقیقت نسبی ممکن نیست. متد صحیح که علوم برای کشف و بررسی به کار می برند «متد علمی» نامیده میشود.
در متد علمی
1-« توسط آزمایش-تجربه- ابزار- علم- عدم دخالت اعتقادات وپیش داوری وتعصب و حیله گری- و غیره کوشش میشود چیزی را کشف یا آنالیز کنند.»
2- در مباحث نظری میکوشند با اصول منطق این کار را انجام بدهند.
اما آدمها خصایلی دارند که در مباحث نظری کمتر اجازه میدهد پدیده یا موضوع با راستی و درستی علمی آنالیز شود. عرصه ی نظری تاخت و تاز این آدمها و خصایل است. در این زمینه علم منطق یاری میکند که پرده ها را کنار بزنیم.
مقوله مغالطه یکی از مقولات علم منطق است که کمک میکند برخورد خطا را از برخورد صحیح تشخیص دهیم.
مغالطه چگونه روشی ست؟ و برای چه استفاده میشود؟
آن روش فردی ست که میکوشد قضایای شبیه به حق را بجای حق بکاربرد و از این طریق استدلال کند. مغالطه شامل عمل و ایده است. ایده شبیه صحیح است ولی در واقع چنان نیست. ارسطو مثال میزند طلای ناخالص را بجای طلای خالص قالب کردن مغالطه است. یا مس با روکش طلا را بجای طلا قالب کردن است. در مغالطه درست و نادرست قاطی شده اند جهت رسیدن به هدف که گولزنی ست.
زنده یاد معلم ما میگفت مغالطه همان رنگ کردن گنجشک و فروختن آن بجای قناری ست. و هدف اش فریب است. و روش حیله گری ست.
اما در مباحث نظری چگونه از مغالطه بهره میگیرند؟
گفتیم مغالطه متشکل از راستی و ناراستی ست: روکش طلا=راستی؛ مس بجای طلا=ناراستی. هر دو=حلقه مس با روکش طلا= مغالطه، جهت فریب.
اسید مایع است -مایع برای بدن خوب است. پس اسید برای بدن خوب است.
لفظ مایع در هردو گزاره ظاهراً یکی ست. ولی در واقع به یک معنی نیست.
توهین کلمه است . کلمه خوب است. پس توهین خوب است.
با یکی بودن کلمه ها مثبت بودن توهین را نتیجه میگیرد.
حین کار با موضوع دین این گزاره ها مطرح میشود:
دین موضوع عمومی ست -موضوع عمومی در بیرون مطرح شود -پس دین در بیرون مطرح شود.
دین سوم با دین اول برابر نیست. چون رویش کارشده است.
با برابر نشان دادن موضوع دین در گزاره ی سوم «مسایل خصوصی داخلی» در رابطه با موضوع دین به بیرون منتقل میشود.
چرا؟ چون در گزاره ی سوم مطرح شده که «دین در بیرون مطرح شود. »
با این مغالطه مسایل خصوصی به بیرون منتقل میشود. و استدلال میشود که قرار شد
موضوع در بیرون مطرح شود! آنهم منتقل کننده نه مسایل خصوصی خود را بلکه طرف دیگر را عمداً به بیرون منتقل میکند.
چنین است خصلت ها ی عوض نشدنی آدمها در کار نظری ، که به شیوه ی مغالطه دست می یازند.
وقتی شخص خصلت اش آن است که روش مغالطه را بکارگیرد آنرا در همه جا استعمال میکند: در تحلیل-روشنگری- دوست و همکار - در قدرت و...
آخوند ها در قدرت- افراد سیاسی در جمعها- و برخی سیاستمداران- و خیلی ها در میان توده ی مردم از این روش کارخود را به ظاهر پیش می برند. به اصطللح «زرنگی» میکنند. روشن است که نتیجه ی کار چه از آب در میاید: "زرنگی ایرانی"
با این خصلتها حرفهای گنده-گنده میزنند و ادعای سکولاریسم-دموکراسی ، مبارزه، روشنگری، عدم خشونت ووو میکنند.
وقتی از تارا کماگر نوازنده ی ایرانی-آمریکایی پیانو می پرسند اگر به ایران مسافرت کنی دوست داری چه چیزی در چمدانت بگذاری؟ جواب میدهد:
«من رو راستی آمریکاییها را در چمدانم میگذارم.»
چیزی که کیمیاست.
سلام؛
جای هیچ تردیدی وجود ندارد که همه ی ما پس از رودروئی با اختناق و یکه تاری شیعه و پی بردن به سرکوب عقیده و ضرورت آن، پیوسته موافق تبلیغ و ترویج آزاد عقاید، مذاهب، باورهای رنگین و تعلقات آرمانی متفاوت و موجود در ایران و جهان بوده و هستیم. چرا؟ چون با این روش و شیوه ی اصولی دیگرانِ حتی مخالف را ناگزیر دعوت احترام متقابل و به پذیرش باور و یا جهان بینی خود می کنیم.
و اصولا ما با آزادی عقیده و وجدان نه که مخالفتی نداشته، بلکه با گشاده روئی مشوق و علاقمند ترویج این فرهنگ بوده و هماهنگ با ضرورت پیدائی آن در اعماق جوامع، به نقد ساختار مرتجع و فاسد متعهد می باشیم و در همین راستا بازتاب های مبارزه ی عقیدتی و مذهبی هم برای من و هم برای ما نه تنها مفهوم و محترم که وجود و دامنه ی سالم آن برای جامعه تکقطبی و مختنقِ ولائی زده ی کشور ما بسیار اجتناب ناپذیر، حیاتی، ارزنده و مفید است.
به هر حال، سهم من و ما در تدارک، طرح و اجرای سالم و پیشبرنده ی آنگونه نقدها و روشنگری ها و افشاگری هاست و البته هم باید باشد که بتواند اندکی در پایگاه مردمی دشمن مشترک ما و مردم آسیب پذیر تحول، توجه، تردید و در بهترین حالت پراکندگی ارزشی و الگوئی نسبت به دعاوی مکارانه ی چپاولگران مردمفریب ایجاد کند. این رسم در میانه ی بازار انفجاری کنونی اهمیت بنیادی و ثمرات آتی و پرباری دارد؛ این نبرد سالمِ سیاسی ـ ایدئولوژیک حتما در دراز مدت به بر می نشیند و با قدری بردباری بیشتر نوعدوستانه و هوشیارانه می تواند مفید به حال اختناق حاکم ولایت مطلق فقیه درآید و همزمان کمر رژیم ولائی را سست و بیش از پیش شکننده سازد. یادمان نرود که هر روش خوب] همیشه خوب و لاجرم مورد تقلید و تقدیر واقع خواهد شد..و به همین خاطرِ پایه ای و دلیل تعین کننده می بایست مبارزه ی سیاسی عقیدتی توسط ما نیروهای بی جیره و مواجب اپوزیسیون انقلابی هر چه دقیق تر و مسئولانه تر و متعهدانه تر و با الگوئی فراعقیدتی سازمانی همگام و همراه باشد تا ساختار جایگزین در ذهن مردم نطفه ی ایجابی ایجاد کند؛ باقی کا توسط اقدام مستقل توده هاست؛ تا آنها خود آگاهانه به مخالفت سازش ناپذیر با رژیم بی داد مذهبی برپا شوند و راه و کار گذر از جنایات و مکافات و گرسنگیو...را هموار و هدایت کنند.
و در بهبود تدریجی ولی ریشه ای شرایط به سود دگرگونی های هر چند اندکِ فردا با این راهکارهای مبارزه ی درست عقیدتی و همچنین پاسداشتن و احترام متقابل به عقاید جامعه رنگین ایران، تردید ناسازگاری رژیم ولایت فقیه و کل نظام ضدبشری را در اعماق جامعه ستم زده و بی پناه به وجود عینی و رو به رشد تحریک کنند.
در این میان همچنین بد نیست یادی هم از قربانیان قتل های زنجیری کنیم و بیش از پیش هوشیار باشیم که این رژیم پایبند به هیچ اصول اخلاقی، آرمانی و انسانی نیست؛ همانگونه که طرح ضدبشری اسیدپاشی را علیه دختران و زنان گرانقدر با دنائت تمام پیاده کرد و ما الزاما ناگزیریم به این رژیم پست و پلید اعتماد نکنیم و شایسته است با تمام توانمان علیه عوامل اسیدپاشی ها و همچنین این جنایات سیستماتیک و طرح های ضدبشری فراوان 36 ساله گذشته و احتمالا آتی و خصوصا زن ستیز رژیم، شم سیاسی و انسانی خود را بیش از پیش با هم و متحد و در همه گاه بیدار و آماده نگهداریم و با هم توسط آنچه که ابزار آگاهی رسانی ناچیز ولی برُایمان موجود است در برابر غول رسانه ای رژیم با کار انقلابی، بیشتر و اصولی تر بایستیم، و جنایات و قساوات و تعارضات رژیم با نوع انسان را به همگان آشکارا و مدلل نشان دهیم و توسط اراده ی بیدار و هشیارخود مردمانمان بشود کل رژیم اقتدارگرا، جنایتکار و سارق ثروت و نان و کار و آزادی آنان را به همت خودشان محکوم و افشا کرده و بیش از خود ما و این اندک توانمان، کارگران، زحمتکشان، فرودستان، زنان بزرگوارمان، ملیت ها، مذاهب و...علیه بساط فرسوده و فریبکار روشنگری و افشاگری کنند. پوزش می خواهم که پانویسم به درازا کشید! اگر فضولی نباشد، اجازه می خواهم برای همگی دوستان و رفقا تندرستی از یکسو و از سوی دیگر بردباری در مبادله های فکری که کار بسیاز تاب بریست آرزو کنم.
لاله ی عزیز، ممنون از نظر شما. لطف کردید. بهر صورت لازم بود که دوستان مدیریت نظر شفاف خود را بیان کنند تا شاید امکانی فراهم بشود در بهتر شدن مطالب سایت. منهم با نظر شما موافقم. به نکات مهم و اساسی اشاره کرده اید. اصلاً طرح سئوال من متوجه فرد خاصی نبود و از جمع خواسته بودم که نظر جمعی خود را بیان کند. با اینکه در مورد توهین خط قرمز داریم ولی خواستم مشخصاً در مورد دین نیز این رعایت عدم توهین تأکید شود. و گفتیم بحث جالبی ست و عمومی ، بهتر است در بیرون ادامه دهیم. متأسفانه برخی مطالب خصوصی هم در بیرون عنوان شد که اشتباه بود. سلامت و شاد و خرم باشید.
گر چه " هيچ کس بي دامن تر نيست ليکن پيش خلق - باز مي پوشند و ما برآفتاب افکنده ايم " ولی کسی انتظار ندارد سرورانی که قصد حل مسئله فارس و کرد و ترک و عرب و سایر مشکلات ایران را دارند قادر نباشند چنین اختلاف ساده بین خود را بدون جامه بر آفتاب افکندن حل کنند. بدون رودربایستی بگویم که موضوع کودکانه شده است و گمان مرا قویتر میکند که تعداد قبل توجهی از مقالات این سایت نه تنها به حل اختلافات قومی ( ملتی ) ما کمکی نمیکند بلکه بر شعله آن میدمد. ما بیش از این از شما انتظار داریم. شاید هم ما واقعا " اینیم ". یار بی پرده از دیوار, در تجلی ست یا اولوالبصار؟ کسی باید جوابگو باشد.
ائلیار گرامی؛
در جوامعی که حکومت دینی برقرار باشد این یک واکنش طبیعی است که مردم به دین که بر آنها حاکم است و توسط آن به بدبختی و رنج بسیار افتاده اند و حقوقشان نقض شده، بد و بیراه بگویند و این شاید به نوعی یک روش اظهار انزجار از حکومت باشد که به ابزار حکومت ( همان دین ) فحش بدهند. اما صحبت شما از سمتی دیگر درست است زیرا که اصولا توهین به دین توسط "سایتهای خارج از ایران" دو پیامد دارد :
1- گاهی توهین به دین، تعداد باورمندان به آن را کاهش نمی دهد و شاید حتی متعصب تر کند و راه را به روی گفتمان ببندد.
2- به دلیل وجود افراد دین باور در بین افراد عادی جامعه، شکاف بزرگی در بین این افراد و اپوزیسیون ایجاد می شود چرا که احساس می کنند اگر این رژیم برود باورمندان باید ایران را ترک کنند(و یا امنیت ندارند) و این خودبخود تبدیل به گاردی توسط مردم عادی در برابر براندازی و تمایل به اصلاحات می شود .
اقبال عزیز، کسی که جویای حقیقت باشد دیگران را مسخره نمیکند. من و دیگر همکاران در جریان قضیه هستیم. بنابراین توضیحات و اظهار نظرات مرا به "قیم" بودن من ملقب کردن راه به حقیقت یابی ندارد. حقیقت نه در انحصار شماست و نه در انحصار من. به نظر من هر یک از ما زوایای متفاوتی از قضیه را می بینیم و از زوایای متفاوت به آن مینگریم و کنار هم قرار دادن این زوایاست که به درک حقیقت کمک میکند.
در مقابل اعتراض من به استفاده از "آخوندهای از آخور در رفته"، آخوندهای از غار گریخته"، "نشخوار می کنند"،... از من پرسیده ای: "آدمی که مسئولیت ریاست جمهوری یک کشور را عهده دار میشود و افراد زیر دست او در روز روشن سر فروهرها می برند؛ آن جنایات را در دانشگاهها، شکنجه گاهها و ... سازمان می دهند؛ و با توجه به اختیاراتش دولت و نظام را زیرورو نمی کند؛ بر این فرد چه نامی باید گذاشت؟"نوشتهای: "آنچه را من نقد می دانم، ائلیار آنرا توهین و فحاشی تلقی می کند." ممکن است که این فکرت درست باشد. لطفا روشن کن که کدام نقد را، نقد میدانی و ائلیار آن را توهین و فحاشی تلقی میکند. لطفا نظرت را مستند کن تا من هم روشن شوم.
من نام جنایتکار و ضدبشر را بر آنها میگذارم و از شما میپرسم وقتی معتقدی که "هدف نه حمله به مذهب و باورهای شخصی مردم ، بلکه نشانه گیری نظام سیاسی - ایدئولوزیک تحقیر و تحمیق مردم از کانال روشنگری، ارتقاء آگاهی و فرهنگ جامعه می باشد" آیا میخواهی با این کلمات روشنگری کنی و آگاهی و فرهنگ جامعه را بالا ببری؟
در پایان به شعر سعدی اشاره کردهای: "تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی" و قصاص قبل از جنایت که: "اکنون سعدی "بی ادب" هم از قبر بیرون بیاید، به صف "پرخاشگران" علیه جانیان حاکم بر ایران خواهد پیوست و بر اساس قوانین شما نمی توانست در ایرانگلوبال قلم بزند."
من تنها میتوانم از شما خواهش کنم که مانند سعدی با این ظرافت حرفت را بزنی و با همان ظرافت هر قدر که میخواهی علیه اسلام و قرآن و جانیان حاکم بر ایران بنویسی و از فحاشی پرهیز کنی!
شادکام و تندرست باشی
اقبالی عزیز، با آنچه که بعنوان مقدمه نوشتهای موافقم. تا به حال هیچ یک از ما بحثی در این مورد با هم نداشتهایم و این اولین بار است که چنین بحثی را پیش میبریم و آن هم علنی و پیش چشم همگان. ما در عرصه سیاسی چیزی برای پنهان کزدن نداریم. آنچه که مربوط به اینجا نیست و متاسفانه شما آن را وارد بحث علنی کردهاید، مسائل درونی مربوط به گرداندن سایت است و من هم به آن نمیپردازم، چون فکر می کنم که هر کاری را باید در جای خود انجام داد.
سال پیش تعلق داشت. اسلام از بیخ بن با دمکراسی و حقوق بشر سر سازگاری ندارد. پدیده ای که به گذشتهها تعلق دارد چگونه میتواند با دنیای مدرن امروز جور در آید؟من شخصا برخورد با اسلام سیاسی را به دو بخش تقسیم می کنم:
1- مبارزه با اسلام سیاسی خونریز و ضدبشری حاکم بر ایران و نوع داعشی آن در سرتاسر جهان
- برخورد با آن نوع اسلام سیاسی که می خواهد اسلام را با جهان مدرن تطابق دهد. من بر این باور نیستم که این نوع اسلام سیاسی قادر به این کار خواهد شد زیرا به باور من اسلام را با دنیای مدرن کاری نیست و اسلام پدیده ای است که به 1400
به برداشت من، که از مجموعه نوشتههایت مبتنی است، شما هر دوی آنچه را که نوشتم با یک چوب میرانید و بین آنها تفاوتی قائل نیستید. شاید این برداشت من درست نباشد. امیدوارم در تدقیق برداشتم به من کمک کنی.
من نوشتهام که با خشونت کلامی موافق نیستم و با به کارگیری کلماتی مانند "از آخور در رفته" و "از غار در رفته" و "نشخوار می کنند" و... مشکل دارم. در ادامه هم نوشته ام: "به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست" همانطور که از عبارت مشخص "به نظر من" پیداست، این نظر من است و ادعا نکرده ام که مثلا دانشمندان میگویند و یا کسی آن را کشف کرده است و مبانی تئوریک – سیاسی کلاسیک دارد و...
شما با متهم کردن من به "فضا سازی" نمیتوانید مرا از فکر کردن و پرسشگری باز دارید. من برخلاف شما هیچ وقت هیچ حکمی صادر نمی کنم بلکه افکارم را می نویسم تا با دیگران به تبادل افکار بپردازم. شما خیلی راحت میتوانید با دلیل و منطق به من نشان دهید که چنین معیاری درست نیست و انسان سیاسی متعهد می تواند در مبارزهاش فحاشی کند!
من در نوشتهام، شیوه برخورد را به دو بخش تقسیم کرده ام. بخش دوم مبتنی بر این است که نظری معتقد است که باید در برخوردهایمان بین دوست و دشمن تفاوت قائل شویم. دشمنانمان را با سخنان سخت و آزار دهنده و فحاشی بکوبیم. و شما ایراد گرفتهای که مستند سخن نگفتهام.
شما که به روشن شدن و حقیقت یابی علاقه دارید به من بگویید که من در این مورد کجا نامی از شما بردهام تا موظف باشم با سند و مدرک ثابت کنم که شما به این دسته تعلق دارید؟ تقسیم بندی من یک تقسیم بندی کلی و مبتنی بر برداشتهای من است. این جملات را من فرمولبندی کردهام. آیا میتوان براداشتی را بدون فرمولبندی نوشت؟ اگر هم بخواهیم آن را به شما تعمیم دهیم، کافیست به ادبیات شما مراجعه کنیم. اگر شما به این شیوه عمل نمیکنید، پس این فحاشیها به چه معنی است؟
اقبالی عزیز، راستش را بخواهی من متوجه برخی از سخنانت نمیشوم. مثلا متوجه نمی شوم که رابطه بین برخورد توهین آمیز و بدون توهین با "سازماندهی گذر از کلیت این نظام و اعلام آمادگی برای پشتیبانی از هر شیوه ای که مردم در امر براندازی بکار گیرند." چیست. به حرف خودت پایبند بمان و بطور مستند نشان بده که من خواهان گذر از کلیت این نظام و آماده پشتیبانی از هر شیوهای که مردم در امر براندازی بکار گیرند، نیستم.
نوشته ای: "آزادی بی قید و شرط بیان مدتها مساله مورد مناقشه بین ما بوده است و "توهین" تنها بهانه بود!" من از کیانوش عزیز و دیگر همکاران خواهش میکنم اجازه دهند که شما هر بحثی را که در مورد آزادی بی قید و شرط بیان داشته ایم، در همینجا بیاورید. مطمئنا نخواهید توانست. زیرا ما ابدا چنین بحثی نداشتهایم. چندی پیش شما در مقاله ای همین ادعا را کردید و من هم نوشتم که چنین چیزی نبوده و بحث ما تنها و تنها بر سر انتشار توهینها بوده است.
وقتی نوشتهات را خواندم به حافظه خودم شک کرده و بار دیگر به نوشته ائلیار عزیز مراجعه کردم. ائلیار نوشته بود: "به «دین-اسلام- پیغمبر- قران» توهین نشود. " در نوشته ائلیار هیچ نامی از کسی برده نشده بود. حالا شما می گویید: "ائلیار که هنوز نگفته است توهین اقبالی چه بوده؟" و خطاب به من نوشته ای: "حال شما به قیمی ایشان بفرمائید کدام نوشته ناحق من به پر قبای اسلام بر خورده است"
ادامه در کامنت بعدی
{من شیوه اول را میپذیرم و به نظر من شیوه دوم نه تنها درست نیست بلکه ما را در فرهنگ خشونت کلامی غرق میکند و راه را بر خشونت فیزیکی میگشاید}
ایشان فراموش کرده اند در کجا ایستاده ایم و ما در کنار هم و نه در برابر هم قرار داریم؟ مخاطب فراموش شده است! نظر دوم در برخورد با نیروئی مطرح است که بی وقفه علیه مردم مرتکب جنایت شده و تجسم خشونت آئینی، فرهنگی، سیاسی، فیزیکی و اخلاقی است. مصلح اجتماعی می خواهد که دیالوگ عاری از خشونت با فاشیسم حاکم بر ایران جاری سازد و نظر دوم سازماندهی گذر از کلیت این نظام و اعلام آمادگی برای پشتیبانی از هر شیوه ای که مردم در امر براندازی بکار گیرند. بدیهی ست که نوع قهرآمیز یا مسالمت آمیز بودن گذار از حکومت اسلامی را نه مردم و نه اپوزیسیون؛ بلکه حاکمیت تعیین می کند.
{آزادی توهین مدتها مساله مورد مناقشه بین من و دیگر همکاران با اقبالی عزیز بوده است}ایشان مرتکب یک "خطای نوشتاری" شده است چون :
آزادی بی قید و شرط بیان مدتها مساله مورد مناقشه بین ما بوده است و "توهین" تنها بهانه بود!
همانگونه که مشاهده میشود؛ توهینی در کار نیست و سخن اینست که به اسلام و قران و دین برخورد نکنید .گرنه فتوای قتل ما را صادر می کنند. به اسلام برخورد نکنید؛ چون ...
{محور اصلی بحث ما در آن زمان، انتشار کامنتهای توهین آمیز بود. من مخالف سرسخت انتشار توهین بودم و اقبالی عزیز موافق آن}
او قصد دارد اقبالی را آدمی مدافع پروپاقرص توهین معرفی کند(بدون ارائه فاکت)!!! واقعیت اینست که میرات و منش برخورد تخریبگرانه گا گ ب که به حزب توده و بخشی از چپ سرایت کرده بود؛ بسر آمده و کارائی خود را از دست داده است. کاش بجای تحلیل عالمانه دیگران؛ نقد نظر و بینش سیاسی بطور مستدل طرح میشد.
{حالا هم اختلاف بر سر توهین به اسلام است. مساله از سوی ائلیار عزیز مطرح شده است}
ائلیار که هنوز نگفته است توهین اقبالی چه بوده؟ حال شما به قیمی ایشان بفرمائید کدام نوشته ناحق من به پر قبای اسلام بر خورده است تا خودم داوطلبانه گردنم را زیر تیغ داعشی های شیعه بگذارم.
{ائلیار به هیچوجه با نقد اسلام و مبارزه با اسلام سیاسی به مخالفت برنخاسته و برعکس، آن را درست میداند. تنها با توهین و فحاشی مخالف است}
اژدرجان؛ آنچه را من نقد می دانم، ائلیار آنرا توهین و فحاشی تلقی می کند. اگر غیر از این است دقیقتر نظرش را جویا شو و لااقل با اگاهی بیشتر نظرات او را نمایندگی کن.
{ولی به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست.
"آخوندهای از آخور در رفته"، آخوندهای از غار گریخته"، "نشخوار می کنند"،... آیا ما می خواهیم این ادبیات را در جامعه خود ترویج کنیم؟}
من می پرسم آدمی که مسئولیت ریاست جمهوری یک کشور را عهده دار میشود و افراد زیر دست او در روز روشن سر فروهرها می برند؛ آن جنایات را در دانشگاهها، شکنجه گاهها و ... سازمان می دهند؛ و با توجه به اختیاراتش دولت و نظام را زیرورو نمی کند؛ بر این فرد چه نامی باید گذاشت؟
من اینبار با زبان شیخ اجل خطاب به خاتمی، روحانی و همه دغلکاران حاکم می نویسم که:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
اکنون سعدی "بی ادب" هم از قبر بیرون بیاید، به صف "پرخاشگران" علیه جانیان حاکم بر ایران خواهد پیوست و بر اساس قوانین شما نمی توانست در ایرانگلوبال قلم بزند.
در رد کشیدن ترمز تعمیق مبارزه سیاسی
.مذهب در جامعه عمری به درازای جهل، بیداد و ستمگری در میان مردم دارد. هدف نه حمله به مذهب و باورهای شخصی مردم ، بلکه نشانه گیری نظام سیاسی - ایدئولوزیک تحقیر و تحمیق مردم از کانال روشنگری، ارتقاء آگاهی و فرهنگ جامعه می باشد تا آنجا که مذهب نه بشکل فیزیکی و آمرانه، بلکه در پرتو آگاهی به مقوله های مربوط به عصر جهالت بشر رانده شود.
با چنین نگرشی دین و باورهای پیشاقرون وسطائی مردم را نه بصورت مجرد، بلکه در بستر زندگی به چالش کشیده می شوند.
گذار بی وقفه انسان از ناروشنی ها و گشودن افق های نوین را باید مدیون پرسش گری دانست. آنجا که پرسش گری سد گردد، جهل و لاابالی گری فکری به تاخت و تاز می پردازد. وظیفه ما تعمیق پرسش گری و ارتقاء کیفیت آن است.
پرسشگری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ودینی زیربنای روشنگری هستند و دفاع از ازادی های بی قید و شرط سیاسی در راستای گشایش های نو و ایستادن بشر بر پله ای با حرمت تر است.
با این مقدمه و از عزیمتگاه سکولار دمکراسی (لائیسیته) تلفیق مبارزه سیاسی با روشنگری اجتماعی - تاریخی مورد توجه قرار دارد تا بر بستر آگاهی عمومی، بازتولید دین سالاری منتفی گردد.
امر پرسشگری سیاسی زمانی بثمر می نشیند که در بستر زندگی مردم رخ دهد و با افشاگری، نقد روشنگرانه و طرح بدیل همراه باشد.
از همینرو همه کوشش های من ناظر بر 3 محور فوق بوده است.
حکومت اسلامی در ایران نه امری تصادفی، که ادامه تاریخی یک جریان سیاسی، دینی، فرهنگی و تاریخی در این کشور است. ما زنجیره دیالکتیک تاریخی اسلام و اسلامگرایان را بعتوان بخشی از حافظه ملی همچنان زنده نگه می داریم. این امر از لحاظ برخورد به یک پدیده تاریخی- دینی و سیاسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ما را از کپی برداری در برخورد به اسلام در ایران باز می دارد.
ملت ایران باید یک فرصت تاریخی کسب کنند تا اعلام کنند که می خواهند دین رسمی داشته باشند یا نه؟
از همینرو افشاگری جنایات اسلامگرایان حاکم بر کشور با مقوله سکولار دمکراسی و لائیسیته گره میخورد تا آب به شوره زار سرازیر نگردد و افشاگری به آگاهی ارتقاء یابد و در حافظه مردم رسوب کند.
*******
اسلام ستیزی یا دین ستیزی، فاقد برنامه و استراتژی بوده و برخورد واکنشی به جهالت است بی آنکه روشنگری و ارائه بدیل ارتقاء یابد. ستیز دینی از عزیمتگاه ایدئولوزیک – دینی تنها به مبارزه ای سطحی میان فرقه ها درجا میزند و نتیجه ویرانگرانه و مخربش را در جنگ های فرقه ای شیعه و سنی پیشاروی جهانیان جاری است.
هدف ما ارتقاء آگاهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم است و از این عزیمتگاه هرانچه خرافی و انسان ستیزانه است را بیرحمانه مورد افشاگری، نقد روشنگرانه ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی قرار داده و کیفیت نقد با برخورد پوپولیستی و تحلیل خصلتی فردی تنزل داده نمیشود.
من به چنین اسلوب و منشی در برخورد به مذهب باور دارم و کوشش کرده ام بدان پایبند باشم و اکنون در برابر لغزش ها پاسخگو هستم؛ مشروط به اینکه انتقادات مستند در برابر من قرار گیرد.
آنچه تحریف شده است!
*******
در باره آنچه اژدر گرامی نوشته؛ بیشتر ناظر بر فضاسازی است تا حقیقت یابی!
به چند مورد استناد می کنم:
{من با تمامی این نوشته بجز این بخش آن که میگوید: " نه آنچه ماله کشانی چون خاتمی و .نشخوار می کنند." هیچ مشکلی ندارم. زیر آن را امضا میکنم و به اقبالی دست مریزاد میگویم ولی به نظر من، ادبیات بخش آخر، ادبیات یک انسان سیاسی متعهد نیست}
معیار جدید برای تشخیص عیار تعهد توسط اقای اژدر بهنام
مبانی تئوریک – سیاسی این معیار چیست و از کجا کشف شده است "الله اعلم"؟!
{ در این عرصه دو نظر کلی وجود دارد
1-.
2- نظر دیگر معتقد است که هم باید با اسلام بطور کلی مبارزه و ستیز کرد و هم با اسلام سیاسی. و در این مبارزه و ستیز هم مجازیم از هر شیوهی در دسترس استفاده کنیم. توهین را در این راستا مجاز میداند و معتقد است که باید در برخوردهایمان بین دوست و دشمن تفاوت قائل شویم. دشمنانمان را با سخنان سخت و آزار دهنده و فحاشی بکوبیم.}
باید مستند سخن گفت؛ اینجا دیگر صفحه شما و کمنتارها نیستند که مانند بعضی از افراد با نام های مستعار بنویسند و وقتی مچ شان گرفته میشود قایم شد!
جملات فوق را چه کسی و در کجا فرمولبتدی کرده که اکنون این وسط سرو کله شان پیدا شده است؟
چي نیشود کرد بحث با بعضیها دقیقأ مثل میخ و سنگ میماند جناب Anonymous چرا سوأل را اینجوری مطرح نمیکنید اگر ملت کورد در برابر داعش مقاومت نمیکرد داعش چە بسا بغداد را گرفتە بود و و داشت در ایران با پشتیبانی سنیهای اهواز و بلوچ پیشروی داشت میکرد بە سوی ایران و خراسان بزرگ و از طرف شمال نیز بە طرف استانبول و آنکارا داشت پیشروی میکرد این استدلال خیلی واقعیتر است میدانید چرا ؟؟؟ چون هم مردمان عرب شیعە و سنی در عراق خیلی بە اسلام و قرآن پای بندند هم مردمان ایران منهای مردم کورد بە شریعت و اسلام پایبندند هم ملت مسلمان تورک کە 12 سال است پشت سر هم بە پیشنماز تورک اوردغان رأی میدهند
در ضمن جناب Anonymous لطفأ این منت را سر ملت کورد نگذارید کە آوارەی ایران و تورکیە میشوند ،، کافیست ایران و تورکیە در سرزمینهای ملت کورد کوردستان رفع مزحمت کنند و لشکریان بربرشان را کە کوردستان را اشغال کردند بیرون ببرند کە ملت کورد هم بر اثر لشکر کشیهای این کشورها آورەی بخشهای دیگر سرزمین خودشان نشوندفضولی با اجازه میزبان. جناب تبریزی, دوستی را که به شام دعوت کرده بودند با تاخیر فراوان و هنگامی که سفره برچیده شده بود وارد شد. صاحبخانه پیشنهاد کرد که سهم شام او را بیاورد, میهمان فرمود خیر همین دسر کافیست و در یک نفس میز دسر را پاک کرد. میزبان به شوخی گفت قربانت گردم بار دیگر دسر را جای دیگر تناول فرموده و برای شام به اینجا تشریف بیاورید. کامنت, دسر بعد از غذاست و فرع نباید زیاده بر اصل باشد. امید که شما در آینده کامنت را جای دیگر نوشته و مقاله هایتان به اینجا بیاورید.
آقای مانی شما از طرف خودت صحبت کن نه بقیه. شما از شمال سوریه به ایران و آذربایجان و شرق ترکیه آمده اید. هنوز لباسهای شامی بر تن شماست. در طول تاریخ شما بیشتر قاتل بوده اید تا مقتول؟! اگر ایران نبود داعش شما را لت و پار کرده بود شماها مستقل هم بشوید نمی توانید روی پای خود بایستید و هر روز مثل امروز آوارگانتان در ایران و ترکیه و جاهای دیگر خواهند بود .آنزمان تازه دعوای کرمانج و سوران و زازا و گوران و کلهر و ... شروع میشود. هرچند می دانم این نظرات نظرات دشمنان ایران است که هر روز در لباس یک قوم و قبیله ظاهر میشود.
نگرش گرامی حق با شماست. توهین تنها شامل دین نمی شود به همه چیز مربوط است. کلاً کلمات و عبارات زشت یا حاوی مفاهیم زشت- از نظر اخلاقی- که ایجاد آزار روحی در طرف مقابل میکنند سعی میشود منتشر نشود. ولی این کار هم نسبی ست و بهمراه سلیقه و خطا، که گاها یا حتی بیشتر اوقات کار را خراب میکند. توهین به تاریخ و فرهنگ دیگری نیز با نقد فرق دارد و نباید صورت گیرد.
چرا علناً به این اقدام وزارت اطلاعات اعتراض نکردی؟ چرا علناً ننوشتی که آنکه در یک اقدام قانونی خواهان دستگیری مزدوران وزارت اطلاعات در اروپا شده، امرالله ابراهیمی است و من ( امیر ابراهیمی) همچنان مأموریت تخطئه در روند این دستگیریها و بازجوییها را در پستو و خفا به عهده دارم؟
بنده ( امرالله ابراهیمی) اعتبارم را از عمل خودم گرفتم و می گیرم. تا کنون نام افرادی همچون امیر پرویز پویان و عکس کسان دیگر را برای تبرئه خود هزینه نکردم و مطمئناً این کار را نخواهم کرد.
هموطنان عزیز! سازمان چریکهای فدایی خلق ( جناب مهدی سامع) نمی تواند از امیر ابراهیمی علناً حمایت کند و نمی کند اما بنده امیر ابراهیمی را وادار خواهم کرد تا به عموم توضیح دهد که در تهران چه گذشت. لطفاً با ما همراه بمانید.
بنا به مطالب بالا هیچکس از نظر دهندگان خواهان " توهین" و مخالف "نقد" نیست. پس اختلاف بر سر چیست؟ با پذیرش اصل آزادی اندیشه آشکار است که هر عقیده ای را می توان نقد کرد، یعنی قوت و ضعفش را بازگو کرد. از سویی پذیرش اصل کرامت انسان حکم می کند که به هیچ عقیده ای توهین نشود. به دید من نکته ی اساسی در این بحث تعریف مفهوم " توهین" است و اینکه کدام واژه ها و عبارت ها و نشانه ها توهین محسوب می شوند. ممنوعیت توهین به اندیشه ها منحصر به دین نیست، بلکه هر باور و گرایش انسانی را در بر می گیرد. کسانی که به حق از لزوم ممنوعیت توهین به دین سخن می گویند خوب است که این دید را در مورد توهین به فرهنگ ، تاریخ و ادبیات هم رعایت کنند، وگرنه یکسویه به قاضی رفته اند.
گرمترین سلامها خدمت جناب بهروز گرامی. از اینکه لطف نموده و نوشته امیر ابراهیمی در جواب سئوال بجا و درست جناب "دریا دل" گرامی را در اینجا درج کردید، ممنون و متشکرم. بله. نوشتهاش را دوستان برایم فرستادند و آنرا خواندم. دور از انتظار بنده و کسانی که از ماهیت او اطلاع دارند، نبود و نیست چون اعتراف کار بغایت سختتر از چنین جوابهایی است. بنده گذشتهام درخشان و حالم درخشانتر از گذشتهام است. آن روزهایی که او آن خانم نگون بخت را تا مرز"قتل ناموسی" پیش می برد و اطفال رنج کشیده آن خانم نگون بخت و شوهر مبارزش را از آسایش و عواطف پدری محروم می کرد، آن روزهایی که او در ترکیه آن افتضاحات را ببار می آورد که حتی نوشتنش شرماور است، بنده در حال مبارزه با این نظام جهل و جنایت بودم. آنروزهایی که او در خیابانهای تهران گشت می داد، بنده همراه یارانم در داگاههای هلند و آلمان با تمام وجود می جنگیدم تا
پوزه مزدوران وزارت اطلاعات را به خاک بمالم. آن روزهایی که ما مشغول بر چیدن بساط مزدوران وزارت اطلاعات در اروپا بودیم، او در پستو مشغول دفاع از مزدوران و تخطئه در روند اقدام قانونی علیه آنان بود. وقتی عکس آن افراد و نام پر افتخار امیر پرویز پویان را هزینه جشن تولدش کرد که با تگ در صفحات دیگران برای خود اعتبار کسب کند، به خود گفتم زنده یاد امیر پرویز پویان که زنده نیست تا به او بگوید من هیچ سنخیتی با تو ندارم ولی این افرادی که زندهند اگر الان اطلاعی از سابقه و حال او ندارند که به نظرم بعضی تا حدودی دارند، بعد از روشن شدن حقایق چه واکنشی نشان خواهند داد؟ هیچکدام کدام از این آقایان حتی در جواب امیر ابراهیمی ننوشتند که اگر امرالله ابراهیمی ارزشی ندارد، چرا وزارت اطلاعات بعد از شروع دستگیری مزدورانش در هلند عکس تو را با اسم امرالله ابراهیمی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد؟گرمترین سلامها خدمت جناب مرتضی علیپور گرامی و عزیز. از توجه و راهنمایی شما سپاسگزارم. برای تکمیل کردن گزارش نیاز است با چند نفر در کردستان عراق هم تماس گرفته شود که به زودی تحقق می یابد. پایدار باشید.
گرمترین سلامها خدمت سرکار خانم همیلی گرامی و عزیز. جواب شما را در زیر کامنت تأثیرگذارتان در فیسبوک دادم. سعی می کنم آنرا در اینجا هم کپی - پیست کنم. هر چند کامنت طولانی است و این دو قسمته بودن کامنت در اینجا دست و پا گیر است. پایدار باشید
گرمترین سلامها خدمت جناب محمود گرامی و عزیز، از راهنمایی و توجهتان سپاسگزارم. ملاتهای ارسالی را دریافت کردم و آخر هفته با شما تماس می گیرم. پایدار باشید
هموطنان عزیز! لطفاً کامنت برای ثبت در سایت ایران گلوبال را برای من نفرستید. بنده مسئولیتی در اینجا ندارم و فقط نوشتههایم در سایت درج می شود. مشکلاتِ ثبت کامنت را برای مدیریت سایت بنویسید و امیدوارم مشکلات کد بارگذاری کامنت و دو قسمت بودن آن هرچه زودتر حل شود. بجای چهار هزار حرف می شود به نصف تقلیل یابد و یک قسمته گردد و یا اینکه مثل فیسبوک و دیگر سایتها با " مور" به ادامه رود. با آرزوی تحقق آن
(دنباله) ..... شده اند و یا مسلمانان سنی که هیچ باوری به آخوندیسم ندارند و یا مسلمانان اصلاح طلب و یا مسلمانان جنبش سبز و یا مسلمانان ملی – مذهبی و یا ….. اما برخی از تارنماهای ضد رژیم با این پندار نادرست که هر کس مسلمان است پس هوادار رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه است زشت ترین و رکیک ترین دشنام ها را روانه دین اسلام و پیامبر اسلام و امام های شیعه و ….. می کنند در حالی که بیشتر دشمنان رژیم گدایان مفت خور مسلمان هستند نه بی دین! بدبختانه این دوستان ضد رژیم بی آن که خود بدانند به سود رژیم کار می کنند و غیر مستقیم به تبلیغ این سخن رژیم می پردازند که جمهوری اسلامی برابر با اسلام است و هر کس دشمن رژیم جمهوری اسلامی باشد پس دشمن اسلام است! البته این سخن رژیم که می خواهد خود را نماینده همه مسلمانان جهان جا بزند جز سفسطه ای پوچ هیچ نیست، برای نمونه به شعار: (مرگ بر ضد ولایت فقیه) نگاه .....
..... کنید، این شعار برابر با آن است که از شش میلیارد انسان پنج میلیارد تن چون مسلمان نیستند و بی باور به ولایت فقیه هستند باید کشته شوند! از یک میلیارد مسلمان نیز چون نهصد میلیون تن از آنها سنی هستند و باوری به ولایت فقیه ندارند باید کشته شوند! از صد میلیون شیعه نیز شیعیان اسماعیلی و زیدی و کیسانی و شیخی و ..... باید کشته شوند! باقیمانده شیعیان نیز یا باید بگویند زنده باد خامنه ای و یا باید کشته شوند! ********** دوستان گرامی، دین و باورهای دینی خرافه هستند و هرگز خرافه های دینی با خرد و خردورزی سازگار نیستند و با آن که خرافه های دینی در بسیاری از بخش های جهان باورمندانشان را از دست داده اند اما این خرافه ها ریشه کن نشده اند و برای ریشه کن شدن خرافه های دینی نیاز به کار فرهنگی گسترده است اما کار فرهنگی و روشنگرانه هرگز برابر با دشنام و ناسزا نیست و با دشنام و ناسزا هرگز دینداران یک شبه دست از دین برنداشته و بیدین نخواهند شد! ********** در پایان به دوستانی که دیندار هستند نیز می خواهم بگویم که توهین و ناسزا یک چیز است و ارزیابی و پژوهش و بررسی چیزی دیگر، برای نمونه تئوری نسبیت انشتین ناسازگار با فیزیک نیوتنی است اما برابر با توهین به نیوتن نیست پس اگر کسی نوشتاری پژوهشگرانه و به دور از دشنام و ناسزا درباره نادرست بودن باورمندی به دین های گوناگون بنویسد کردارش برابر با توهین به کسانی که آن دین ها را پذیرفته اند نیست.دوستان گرامی، انسان ها از چهار زمان تاریخی گذشته اند: یک – زمان ددمنشی، دو – زمان برده داری، سه – زمان دهداری، – چهار – زمان سرمایه داری، تاریخ انسان ها با برده داری آغاز می شود و ناسیونالیسم و دین نیز همراه با برده داری پیدا شده اند، ناسیونالیسم که در شش هزار سال پیش و در زمان برده داری پیدا شده است هر چند که هم اکنون در بسیاری از بخش های جهان از میان رفته است اما یکسره ریشه کن نشده است، دین نیز مانند ناسیونالیسم در زمان برده داری پیدا شد و همه دین ها در زمان برده داری پیدا شده اند و حتی یک دین را نمی توان پیدا کرد که در زمان برده داری پیدا نشده باشد! دین زرتشتی، دین یهودی، دین مسیحی، دین اسلام، دین هندو، دین های تک خدائی، دین های چند خدائی، بت پرستی، ستاره پرستی، ماه پرستی، خورشیدپرستی، جانورپرستی و ..... همگی در زمان برده داری پیدا شده اند و دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری ....
..... است! ********** دوستان گرامی، روشن شد که دین نمایش فرهنگ و روش های زمان برده داری است و همه دین ها زاده مغز انسان ها هستند، همه دین ها در همه جهان و همه تاریخ دو کاربرد داشتند که یکی خودفریبی و دیگری مردم فریبی است اما دین ها مانند ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ ویژگی های یکسانی ندارند! ناسیونالیسم در همه جهان ویژگی های یکسانی دارد مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی اما دین ها ویژگی های یکسانی ندارند! برای نمونه کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی گفته است: "دین تریاک مردم است!" چرا کارل هاینریش مارکس چنین سخنی را گفته است؟ چون مارکس در اروپا می زیست و دین دینداران اروپائی دین مسیحی است اما اگر مارکس در یک کشور اسلامی می زیست هیچ دور نبود که بگوید: "دین آرسنیک است!" و به راستی نیز هنگام سنجش دو دین مسیحی و اسلام اگر ما دین مسیحی را آن چنان که کارل هاینریش مارکس گفته است تریاک بدانیم دین اسلام را باید آرسنیکی بدانیم که در درازنای تاریخ جز ویران کردن گام به گام شهریگری هائی که در راه بالندگی بودند کار دیگری نکرده است! ********** بپردازیم به توهین، دوستان گرامی، هنگامی که کسانی پیدا شوند و درباره خرافی بودن دین های گوناگون سخنانی بگویند باورمندان به دین های گوناگون خواهند گفت که به ما توهین شد! اینجاست که کسانی پیدا شده و به جای روشنگری درباره دین با دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) سخنانی را که خوشایند دینداران است می گویند و می نویسند تا در میان آنها هوادار پیدا کنند و کسانی که در گرداب پوپولیسم گرفتار شده اند سرانجام راه نان به نرخ روز خوردن (اپورتونیسم) را در پیش می گیرند! از سوی دیگر کسانی نیز هستند که راه روشنگری را در پیش می گیرند و به جای گفتن و نوشتن سخنانی که خوشایند مردم کوچه و خیابان باشد درباره دین و خرافه های دینی روشنگری می کنند اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که روشنگری درباره دین های گوناگونی مانند دین یهودی و دین مسیحی و دین اسلام با دشنام و ناسزا ناشدنی است! در هیچ کجای جهان تهدید، تحقیر، دشنام، ناسزا و توهین روشنگری به شمار نمی روند و با گفتن و نوشتن سخنان زشت و رکیک و زننده نه دینداران بی دین می شوند و نه می توان روشنگری کرد و به این روش در نویسندگی که نمونه هائی از آن را در جهان اینترنت می توان یافت (شلخته نویسی) گفته می شود! برای از میان بردن دین اسلام و هر دین دیگری گفتار و نوشتار پژوهشگرانه و به دور از توهین می تواند کارائی داشته باشد نه ناسزانویسی! برای نمونه درباره حجاب سیاهی و تباهی و زورکی رژیم گنداب و لجن جمهوری اسلامی که نیمی از مردم ایران یا زنان را به زنجیر کشیده است اگر کسی نوشتاری را با واژه های زننده و زشت بنویسد نوشته اش کارائی دارد و یا نوشتاری روشنگرانه؟ روش شلخته نویسان این است که نوشتاری پر از ناسزا و دشنام و توهین و با واژگان رکیک و زننده درباره حجاب و حجابداران می نویسند آن هم با این پندار نادرست که بر ضد رژیم و حجاب زورکی آن تبلیغ کرده اند اما پیامد این روش بیزاری و خشم حجابداران و حتی بی حجابان از یک سو و سود بردن رژیم از سوی دیگر است! ********** دوستان گرامی، اسلام برابر با جمهوری اسلامی نیست و گذشته از این که اسلام خوب است و یا اسلام بد است و یا دین خوب است و یا دین بد است این سخن خنده دار که گردانندگان رژیم دوزخی جمهوری اسلامی خود را نماینده همه مسلمانان جهان جا می زنند جز سفسطه چیز دیگری نیست! با در نظر داشتن این که بیشترین دشمنان رژیم هم مسلمان ها هستند نه بی دین ها ! مسلمانانی مانند گروه فرقان که بنیانگزار آن یک روحانی به نام اکبر گودرزی بود و یا مسلمانانی مانند سازمان مجاهدین خلق که هزاران تن از وابستگانش به دست رژیم اعدام .....آقای سروش روسری یا ظاهر انسان اصل نیست ! البته زنان زحمت کش نظافت چی باعث خجالت نیستند. اگر کسی به حجاب اعتقاد دارد دلیل بی سوادی نیست! با عذر خواهی از دوستان چون کامنت ربطی به موضوع مطرح شده نداشت .
دماوندی گرامی هر نقدی توهین شمرده نمی شود. توهین نامش توهین است و نقد نقد.هر کدام قابل درک و شناسایی اند. بحث این است که چیزهای چاله میدانی مطرح نکنیم. متین حرف خود را بزنیم. مشدعلی بقال هم میداند فرق فحش با انتقاد چیست. نمونه های حرفهای چاله میدانی در کامنت بهنام عزیز ذکر شده-می توانید نگاه کنید.
پیروز عزیز 50 در صد خق با شماست که مسئله خصوصی را عمومی کردند.
50 در صد دیگر موضوع شیوه ی توهین یا عدم توهین به دین است که یک مسئله عمومی ست. و قرار بود تنها این موضوع اینجا مطرح شود و نه مسایل خصوصی سایت.
اگر احتیاج است روشن تر بگویم, جمهوری اسلامی را ملاها به ایران نیاوردند. جمهوری اسلامی را مردم, با رهبری روشنفکران! به ایران آوردند و تاکنون آنرا نگاه داشته اند. تا زمانی که مردم نا آگاهند, ستیزیدن و چنین مبارزه ای با آن - چه با توهین و چه بی توهین - همانند پا بیرون گذاردن از دایره ایست که این مغول اطراف ما رسم کرده است. یعنی وجدان ما را راحت و دل ما را خنک میکند ولی کمکی به بالا بردن سطح آگاهی مردم نمی نماید. زمانی که مردم به ماهیت دین پی بردند - با کمک و یا بی کمک ما - خود آنها ستیز را شروع کرده و انشا الله احتیاجی به رهبری ما نخواهند داشت.