گویا نفس از جای گرمی در می آید. این ذهنیت مسموم و.....؛ اتحاد که هیچ؛ نفاق و رو در روئی را در حرکتی موازی و نانوشته با جمهوری اسلامی رقم خواهد زد!
این ایدئولوژی و طرز نگرش هژموی طلب پان-ایرانیستی ( بخوانیم پان فارسیستی) همگام و همنوا با ایدئولوژی پان اسلامیمیزم موجود آینده ای جزء سوریه و رخدادهای الانبار و فلوجه عراق را نوید نمی دهد.
با سرعت تمام و بدون ترمز همچو آن روی سکه احمدی نژاد به پیش عالیجناب ....
جوانان خوراسگان اصفهان معاون مزدور شهرداری رژيم را با شليک ۵گلوله مجروح کردند................
جوانان خوراسگان اصفهان معاون مزدور شهرداری رژيم را مورد تهاجم مسلحانه قرار دادند. به گزارش دريافتی دو جوان موتورسوار با شليک 5گلوله ملکوتی خواه معاون شهرداری منطقه 15 رژيم را مجروح و روانه بيمارستان کردند.
گردن نهادن رژيم ايران بر مواد توافقنامه متوقف نمودن فعاليت اتمی.....
دفتر سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفيد برای انتشار فوری:
سايت کاخ سفيد با انتشار يک بيانيه فوری توسط دفتر سخنگوی مطبوعاتی اوباما از گردن نهادن رژيم ايران بر مواد توافقنامه متوقف نمودن فعاليت اتميش و به خصوص توقف در بخشهای کليدی برنامه بمب سازيش خبر دا د و اعلام کرد:
توافق امروز برای اجرای ”طرح اقدام مشترک اعلام شده در ماه نوامبر، نقطه شروعی است که رژيم ايران برای اولين بار در يک دهه گذشته با اقدامات مشخصی برای متوقف نمودن پيشرفت برنامه اتمی خود و عقب راندن بخشهای کليدی از اين برنامه موافقت کرده است. در بيانيه کاخ سفيد آمده است: از شروع 20ژانويه، رژيم ايران برای اولين بار شروع به از بين بردن ذخاير اورانيوم غنی شده خود که دارای درجه تغليظ بالا می باشد خواهد کرد و بخشی از زيرساختهايی که چنين غنی سازی را امکانپذير می کند را برخواهد چيد.
رژيم ايران موافقت کرده که قابليت غنی سازی خودش را با خودداری از راه اندازی سانتريفوژهای بيشتر و عدم استفاده از سانتريفوژهای نسل بعدی محدود نمايد. در اين بيانيه تصريح شده است: بازرسيهای جديد و در دفعات بيشتر از سايتهای اتمی ايران، به جهان اين اجازه را خواهد داد تا ارزيابی نمايد که آيا ايران به تعهداتش پايبند است يا خير. در اين بيانيه همچنين آمده است: در مقابل، طی 6ماه آينده، آمريکا و شرکای ما در 1+5 – انگلستان ـ فرانسه، آلمان، روسيه و چين، و نيز اتحاديه اروپا-- مادامی که رژيم ايران به التزامات خود عمل کند، و در حالی که ما در پی يک راه حل جامع برای برنامه اتمی رژيم ايران می باشيم، شروع به اجرای کاهش نسبی تحريمات خواهند کرد. در اين اثنا، ما قوياً به اعمال نظام گسترده تر تحريمات ادامه خواهيم داد و اگر رژيم ايران در انجام التزامات خود شکست بخورد، ما برای افزايش تحريمات خود، حرکت خواهيم کرد.
در اين بيانيه اوباما بر تاثيرگذاری تحريمات انگشت گذاشت و گفت: تحريمات بی سابقه و ديپلوماسی سفت و سخت، کمک کرده است تا رژيم ايران به پای ميز مذاکره بيايد، و من از شرکايمان در کنگره که در هدفمان مبنی بر ممانعت از دستيابی ايران به تسليحات اتمی سهيم هستند، تشکر می کنم. … با توافقنامه امروز، ما به پيشرفت ملموسی دست يافته ايم. من از اين گام رو به پيش استقبال می کنم و اکنون بر روی کار حساس پيگيری يک راه حل جامع که بتواند به نگرانيهای ما بر سر برنامه اتمی ايران پاسخ دهد، متمرکز خواهيم شد.
من هيچ توهمی در اين مورد که دست يافتن به اين هدف، چقدر مشکل خواهد بود، ندارم، اما به خاطر امنيت ملی خودمان و صلح و امنيت جهانی، اکنون زمان آن است که به ديپلوماسی، فرصتی برای موفقيت بدهيم. در اين بيانيه اوباما در مخالفت با تحريمهای جديد کنگره در اين مرحله اعلام کرده است که اکنون اعمال تحريمات بيشتر، فقط باعث به خطر افتادن تلاشهايمان برای حل و فصل مسالمت آميز اين موضوع خواهد شد و من هر گونه لايحه يی که تحريمات جديدی را در خلال مذاکرات فعال کند، وتو خواهم کرد.
لازم به ذکر است که مطبوعات آمريکا اعلام کردند در صورتی که آمار حمايت از تحريمها در کنگره به 66 نماينده برسد وتوی اوباما را خواهد شکست.
عجب مقاله نوشتن فرموده ايد آقای اقبالی . واقعا اگر اين روشنفکر های سوپر فارس نبود ما منتسبين ايلات عقب مانده غير فارس چگونه راهنمائی پيدا ميکرديم و چگونه به راه راست و بهشت موعود ايرانيت هدايت ميشديم . آقای محترم آن نسخه ايرانيت « فارس گرائی » را انگليس ها نوشتند و در دست رضا قزاق گذاشتند و حدود صد سال است که با اين نسخه ايرانيت « فارس گرايی » اين همه بلا سر ملل غير فارس آورده ميشود بس نشده حالا دوباره نسخه جديد ايرانيت مينويسيد......
احتمال سوم با """ ابعاد هولناک """ تصورش را بکنید نیروهای القاعده مستقر در سوریه "" کمی هوش استراتژیک "" دارند. زمین بازی را به "" ارتش آزادیبخش سوریه "" و "" نیروهای بشار اسد "" تحویل میدهند، در عرض ۳ روز کّل نیروها وارد عراق میشوند، با اتحاد با شاخه العنبار هجومی مشترک را تا قلب بغداد آغاز میکنند. اینک آرایش نیروها را در مرز ایران و عراق مجسم کنید. راستی آیا رژیم فارس ایران غلات به قدر کافی خریداری کرده؟ اینجا کشور قطر نیز نقش آفرین خواهد شد، قطر از نیروهای ارتش آزادیبخش سوریه حمایت میکند و احساس میکند تا حدی در تحولات مصر در حق این کشور اجحاف شده، عربستان با تمرکز در عراق، قطر را نیز وارد بازی میکند.
کامنت دوم، ببینید درک نویسندهٔ این مقاله تا چه حد فاقد عمق استراتژیک است ، ایشون میگویند بزرگترین خطری که پاکستان را تهدید میکند، هند است. شما نباید پروفسور علوم سیاسی یا روابط بینالملل و چنین و چنان باشید تا دریابید خوب "" بدون کمک بیلیونها دلار عربستان به پاکستان "" این کشور برای نان شب جلو هند زانو میزند. همچنین شما نباید انیشتن باشید تا دوزاریتون بیفتد که "" پاکستان و ایران "" نمیتوانند بر علیه هند متحد شوند، وابستگی شدید پاکستان به عربستان همچنین امکان اتحاد "" ایران و پاکستان "" بر علیه عربستان را به صفر میرساند، چونکه رژیم فارس ایران به هیچوجه نمیتواند جای عربستان را از بعد اقتصادی پر کند. اتحاد "" هند و ایران "" بر علیه پاکستان نیز پای چین را به وسط میکشد. """ ارزیابی چندین احتمال """، یادتان است چند ماه پیش ایران یک کشتی هندی را با چندین خدمه به این بهانه که وارد
آبهای ایران شده، به گروگان گرفته بود، این چیزی جز "" سرقت دریائی "" در قوانین آبهای بینالمللی نبود، اگر سکان دولت هند در دستان یک سکّاندار جسور، ماجراجو و فرصت طلب بود امکان حمله هند به ایران زیاد بود، آنان میتوانستند با پشتیبانی کشورهای "" شورای همکاری خلیج مخصوصا عربستان و "" پاکستان "" ایران را اشغال کنند. حالا به """ خوش خیالی نویسندهٔ این مقاله پی میبرید؟ """ در واقع هنوز کسی نمیداند عربستان و پاکستان چه سیاستی را بعد از سقوط اسد، سقوط و تضعیف شدید مالکی و خروج نیروهای ناتو و امریکائی از افغانستان اتخاذ خواهند کرد.
""" ضعف دیدگاه ژئوپلتیکی از سر و روی این مقاله میبارد """ عربستان موفق شد خط لولهٔ انتقال گاز "" ایران، پاکستان و هند "" را نفله کند، این یک پیروزی بزرگ استراتژیک است. مرحلهٔ بعدی فشردن گلوی ایران در افغانستان خواهد بود، عربستان هم اکنون در عراق نیز در حال خالی کردن زمین زیر پای مالکی، متحد رژیم فارس ایران است. در واقع هر چه غرب از منطقه عقب نشینی میکند، نقش عربستان پر رنگتر میشود، عربستان هم اکنون ارتش لبنان را نیز با کمک ۳ سه بیلیون دلاری وارد دامنهٔ نفوذ خود کرده، در مورد ترکیه دیدگاه نویسندهٔ این مقاله کاملا خلاف واقعیتهای زمین بازی است که من فعلا اشارهای به آنها نخواهم کرد. عربستان و روسیه به نوعی صیاد هستند، اگر سفری به کشورهای آسیای شرقی کرده اید حتما دیدهاید چگونه صیادان دلفینهای آموزش دیده را وسط رودخانه رها میکنند و این دلفینها، ماهیها را به آبهای کم عمق که طور صیادان
پهن شده سوق میدهند. عربستان و روسیه قانع شده اند برای برد اقتصادی و بالا بردن قیمت گاز و نفت صادراتی، ایران را وارد آبهای هرج و مرج کنند، این هرج و مرج هیچ خطری برای صیاد و دلفین ندارد، این هرج و مرج چیزی جز سکوی پرش ژئوپلوتیک برای این کشورها نیست. راستی آیا لولهٔ گاز ایران به عراق عملی شد؟
هدف از این طرح در واقع تقابل با اقدامات متحولانه رضا شاه بزرگ که در راستای پیشرفت و ترقی و رشد جامعه بوده و از آنجائی که همگان واقف میباشند در راستای سیاست مخربانه و غیر انسانی قدرتهای استعماری که نمایندگی یا بعبارتی دیگر ، مزدوری این سیاستگزاریها را حکومتگران جمهوری اسلامی که در راس آنان ملایان از خمینی گجستک گرفته تا خامنه ای فاسد و دزد و جنایتکار و ابواب جمعی آنان کلا هدف و سیاستشان نابودی ایران و ایرانی در همه ابعاد و زمینه های مختلف آن میباشد.مردم، آخوند و همه گروههای وابسته بآن دشمنان خونین ایران میباشند و در این راستا تمامی تلاششان ترویج خرافات و موهومات و مهملاتی تحت عنوان احکام و دروس دینی مذهبی است که جهت تحمیق جامعه ایرانی با ترفندها و شیوه های مختلف در تلاش باجرا گذاردن آن میباشند.این امر بعهده کل جامعه ایرانی میباشد که با چنین طرح ضد بشری و قرون وسطائی مبارزه نمایند.
آنچه را که فرزندان ما در مراکز آموزشی نیاز مبرم بدان دارند، آموزش نوین مطابق با استانداردهای کشورهای پیشرفته و مترقی اعم از محتوا و متون درسی و امکانات وسایل کمک آموزشی از هر نوع آن و محیط آموزشی منطبق با ارزشهای انسانی( مراکز آموزشی مدرن و ایمن از قبیل ساختمان مدارس - وسایل گرمائی مناسب و بی خطر و یا وسایل سرمائی مناسب در مناطق گرمسیر و امکانت رفاهی و تفریحی - ایجاد تورهای گردشی، آموزشی برای کودکان و نوجوانان و جوانان تا سطح دانشگاهی که پیس از آن امکانات بسیار گسترده دیگر در سطوح دانشگاهی). آموزش هر چه بیشتر مربیان و مشاوران آموزشی و راهنمائی و ایجاد امکانات لازم جهت اعزام روانشناسان و روان کاوان و در امر درمان معضلات روحی روانی دانش آموزان در مدارس و والدین این دانش آموزان - تامین نیازهای بهداشتی ودرمانی اولیه با حضور کمک پزشک در مدارس و سایر امکانات آموزشی و بهداشتی که از ضروریات اساسی و اولیه در مدارس میباشند لازم است که تامین گردد، نه اعزام اخوندها بمدارس و تبدیل این مدارس و به مکتب خانه های دوران قاجار و آموزشهای مخرب و موهومی که بنیادعلم و دانش را در جامعه ایرانی و بویژه آیندگان ایران را در جهت مسیر انهدام و نابودی سوق میدهد. حوزه های مذهبی و دینی همچون حوزه دینی قم - مشهد - و غیره و داشتن اماکن بیمورد و غیر معقول و مخرب همچون امامزاده ها و مقابر موهومی دیگر، دشمن تحول فکری و همچنین وجود ملایان تحت هر عنوانی در یک جامعه همانند آفتی است که آن جامعه را از درون خورده و ذوب مینماید و همچون غدد سرطانی عامل نابودی تحول فکری یک جامعه میگررد. مردم بفکر فرزندانتان و آینده آنان باشید و با تمام نیرو در مخالفت با چنین طرح مخرب اجتماعی تلاش و کوشش نمائید.
«درکِ ضرورت» همون ایهام و ابهامِ موجود در جانِ کلامِ جنابِ دولتآبادیست. پرسش اینجاست که این ظرفِ ضرورت چه شمایل و ترکیبی را باید دارا باشد؟ قالب و ظرفیتِ ظرف را چه کسی طراحی و تعیین میکند؟ عیار این ظرفِ ضرورت و میزان یا نوعِ مظروفِ آن را چگونه و چه کسی باید شناسایی کند؟ خلاصه اینکه معیارِ درکِ ضرورت چیست؟ شناختِ آن به عهدۀ کیست؟ ضرورتِ میـنَوی یا مادی؟ درکِ ضرورت برای کدام حزبُ مرامُ عقیده وُ مسلکی؟! از این جملات و وقایعِ پیشآمده چنین برمیآید که آقای دولتآبادی به راحتی و با توّهمی محیرالعقول، استدلال و توجیهاتِ خود را دستمایه و معیارِ شناختِ ضرورت و لبیک به دعوتِ آخوندِ ملتزم به اصلِ ولایتِ فقیه میداند!
* در کامنت پیشین منظورم از مقتصات همان مختصات بود(خیرِ سرِمون مهندسیم مثلاً ! ).
چی شد؟ رفقا کجا هستند؟ چرا جواب نمی دهند؟
بلافاصله بعد از انقلاب بخش قابل توجه ای از همین نیروهای چپ و ملی و مجاهد و غیره در لبه بام ایستاده و شعار "اعدام باید گردد" را فریاد می زدند. بعدا هم رفقای خودشان قربانی همان تیغ اعدامی که برایش هورا می کشیدند شدند. حالا با تندروی در جهت مخالف از آنسوی بام به زمین افتاده اند و دست از طرفداری از پل پت و استالین و مائو و غیره کشیده اند و زاهد ضد اعدام شده اند. باید به این مثال آخر آقای دوشوکی در مورد شکنجه در شرایط استثنایی با صراحت جواب بدهند و بگویند که حق و حقوق و سلامتی یک جنایت بمبگزار بسیار بالاتر از حق و حیات صد کودک بیگناه است. چرا می ترسند. دوشوکی که شجاعت کرد و حرف خودش را صراحتن گفت. آنها هم بیایند و جواب بدهند. اما امان از این همه افراط و تفریط زاهد مابانه و جاگلیم آب کشیدن فضیلت منشانه.
شاهین نجفی، خواننده معترض در واکنش به دیدار حسن روحانی، رییس جمهور ایران با گروهی از هنرمندان بیانیهای تصویری منتشر کرد. افزون بر این محمود دولتآبادی هم در متنی با عنوان «اگر دیر نشده باشد» نظرش نسبت به دیدار حسن روحانی با گروهی از هنرمندان کشور را انتشار داد.
شاهین نجفی در بیانیه تصویریاش که با لحنی شعارگونه اجرا میشود، هنرمندانی را که شامگاه چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ (۸ ژانویه) در تالار وحدت گرد آمده بودند که سخنرانی حسن روحانی درباره هنر و جایگاه هنرمند در اجتماع را بشنوند، به «اختگی سیاسی – هنری» متهم میکند.
او در آغاز این بیانیه تصویری میگوید: «کاسه گدایی [به دست گرفتن] و با دریوزگی حق خود را از حکام طلبیدن، چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی – هنری مدرن نیست»
آقای نجفی در ادامه این بیانیه میگوید: «باید بر هنر و هنرمندان این سرزمین گریست، وقتی اینگونه خوار و خفیف میشوند و د
او در آغاز این بیانیه تصویری میگوید: «کاسه گدایی [به دست گرفتن] و با دریوزگی حق خود را از حکام طلبیدن، چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی – هنری مدرن نیست»
آقای نجفی در ادامه این بیانیه میگوید: «باید بر هنر و هنرمندان این سرزمین گریست، وقتی اینگونه خوار و خفیف میشوند و در گیرودار امنیت و نام و نان، حیثیتشان را حصیر نشیمنگاه دولتمردان میکنند.»
او در پایان این بیانیه که فقط یک دقیقه و نیم است، با کنایههایی میپرسد: «ما بزدلی شما را میفهمیم، آنچه نمیفهمیم توأمانی ترس شما با هنرتان است.»
برخی رسانههای نزدیک به حاکمیت در ایران واکنشهای بسیار تندی به بیانیه تصویری شاهین نجفی نشان دادند. آنها بدون آنکه محتوای این بیانیه را بازتاب دهند، شاهین نجفی را به هتاکی و خواندن ترانههای گوشخراش و دشنامگویی به هنرمندان ایران متهم کردند.
در سال ۱۳۹۱ شاهین نجفی ترانهای با عنوان «نقی» اجرا کرد و آیتالله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی به خاطر این ترانه حکم ارتداد او را صادر کردند.
از میان سینماگران مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، بهمن فرمانآرا و رخشان بنیاعتماد، از میان خوانندگان شهرام ناظری و در بین نویسندگان، محمود دولتآبادی از شاخصترین چهرههایی بودند که شامگاه چهارشنبه ۱۸ دیماه در تالار وحدت به دیدار حسن روحانی رفتند. از میان این اشخاص فقط آقای دولتآبادی تاکنون انگیزهاش از حضور در تالار وحدت و نظرش درباره سخنرانی حسن روحانی را بیان کرده است.
نویسنده «جای خالی سلوچ» و همچنین رمان توقیفشده «کلنل» در نامهای که با عنوان «اگر دیر نشده باشد» در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذاشته است، مینویسد: «آنچه پس از شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی در اندیشه دیگران پدید آمد، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است.»
و در فرازی این متن مینویسد: «شخصاً به اصطلاح “آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویختهام” و تا بودهام حرمت آزادی و قانونمداری را نگه داشتهام و نگه میدارم. در عین حال التزام به واقعبینی و اندازه نگهداری مجابم میکند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکشهای نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم.»
و در فراز دیگری از این متن که از ابهام و ایهام بسیار برخوردار است، مینویسد: «از تالار بیرون رفتم و نخواستم به این داوریها باور کنم که آقا، حکومت “بردار- بگذار” میکند؛ یا اینکه یکیشان میآید گره میزند، یکی میآید گرهها را با وعده باز میکند. نه؛ به رغم تجربههایی که چنان گمانهایی را تصدیق میکند، من در باور “درک ضرورت” هستم و طبعاً چنان درکی از بایستگی را منحصر به عرصه فرهنگ و هنر هم نمیدانم.»
""" نگاه اشتباه شما به مقولهٔ زبان دوباره شما را به برداشت اشتباه کشانده است """ جناب شاملی یا هیچ کسی چنین ادعائی نکرده چونکه مردم آزربایجان، ترکیه، قزاقستان و ترکی حرف میزنند پس تمام مردمان این کشورهای یک ملت واحد هستند، همچنانکه مردم انگلیسی زبان کانادا، آمریکا و انگلستان خود را یک ملت واحد نمیدانند. """ ولی یک کانادائی هرگز نمیگوید زبانش کانادائی است """ در واقع مردمان هر ۳ سه کشور زبانشان را انگلیسی میخوانند.
با این سوالات یاد انتخابات ریاست جمهوری افتادم
مگر قراره آقای شاملی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنه ؟
آقای شاملی بی خیال !
اگر شرکت کنی با جنتی طرفی ها !!!
گفته باشم
در ضمن چون از ملت های غیر فارس دفاع کردی به احتمال زیاد یا وهابی هستی ، یا پژاکی ،یا عضو سازمان میت ترکیه ، یا عضو سازمان اطلاعات آذربایحان ، عضو سازمان اطلاعات عربستان و تجزیه طلب ، عضو موساد و . . . . . . .
سرت درد نیارم رد صلاحیت میشی
ولی اگر رد صلاحیت نشی سایت تابناک محسن رضایی طوفان به پا می کند
تابناک جان نگران نباش
شاملی رد صلاحیت می شه
شاملی جان باید 50 سال ارادت خودت به سیستم مرکز گرا و فارس ثابت کرده تا صلاحیت بگیری
عمرا
پس آقای غلام شامقازان نگران نباش
شاملی شرکت کنه هم رد صلاحیت خواهد شد
اون زمان سوالات عقیدتی و سیاسی خودتو طرح کن
الان را بی خیال
مقالهٔ جالبی به نام """مولداوانیسم و آذربایجانیسم – بازمانده هائی از دوران جنگ سرد - "" در سایتهای اینترنتی منتشر شده، با توجه به اینکه ملداوها از نظر زبان و اتنیکی به رمانیا یها بیشتر شبیه هستند، این مقاله نشان میدهد چگونه روسها به مردم ملداوی چنین القا کردند که زبانی به اسم "" ملداوی "" وجود دارد تا بدین طریق "" انزوا و انقراض "" آنان را فراهم بیاورند. خواندن این مقاله را به همه پیشنهاد میکنم. فراموش نکنیم در دنیای گلوبال، """ منطقه بودن بسیار مهمتر از دولت بودن است. """.
کشورهای غربی باید خیلی ساده و احمق باشند که با چند تا صفه کاغذ امضاء کردن خیال کنن که آخوندها از بمب اتم درست کردن دست برمیدارن !!آخوندها پشت پرده همان غنی سازی پیش خواهند برد حتی اگر در کشتی های و تانکرهای خالی نفتکش در خلیج فارس باشد و یا در کشورهای گمنام افریقائی و یا در ونزوئلا !!
ملیحۀ محمدی عزیز؛ تیترت کلاً مشکل داره! شما پیشاپیش قضاوت خودتون رو بر پیامِ نجفی اِعمال میکنی بعد اونوقت از خواننده و مخاطبتون میخواین که حالا بیایید نظرتون رو راجع به «اهانت کردن» یا «توهینآمیز» بودن ارائه بـِـدید؟! متنِ این پیامِ شاهین به هنرمندانی که در تالار رودکی(وحدت) به استقبال آخوند حسن روحانی رفتند رو در همینجا میذارم تا شاید یهنفر پیدا بشه دست از کلیگویی و حملاتِ متقابل برداره و بدونِ غرضُمرض نقدی جمله به جمله داشته باشه، هم از بایستها بگه و همینطور نبایستها وُ نشایستها. شاهین نجفی: «خطاب به هنربندان؛ کاسۀ گدایی گرفتن و حقِ خود را با دریوزگی از حکــّـام طلبیدن، چیزی جز تجلیِ نوعی از اختگیِ سیاسیهنریِ مدرن نیست. حال میتوان با جدّیت فهمید و دید که ما از کجا وچطور سقوط کردهایم. هنرمندانِ جامعه، آن بیانتها مستقلان و گردنکشانند و باید بر هنر و هنرمندِ آن سرزمین گریست و
وقتی اینگونه خار و خفیف میشوند و درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان میکنند که البته هیچکدام نصیبشان نخواهد شد. که هرآنچه هنوز دارید را نیز از شما خواهند ربود و سوراخی را در جانتان بدون اماله نمیگذارند و تا انتهای ارگاسمِ سیاسیشان که دچار سادیسمی تاریخی هستند باید مفعولی محکوم باشید. ما بزدلیِ شما را میفهمیم، آنچه نمیفهمیم توأمانیِ این ترس با هنرتان است. شاهین نجفی لعنتُ الله علیه».///// هر چند نِشست و برخاست با "حمید دباشیِ" معلومالحال در کارنامۀ فعالیتهای شاهین هم نمایان بوده ولی خُب نفسِ کار شاهین در اعتراض به جماعتِ فرصتطلب رو به شخصه میپذیرم، با خشمِ شاهین و کاربردِ جملاتِ تند و امالهای مشکلی ندارم امّا تکرارِ این واژهها و تاکیدهای مکرر بر مقتصات و نقاطِ زیرِ شکمی در کارهای شاهین دیگه داره خستهکننده میشه. ما باید یه روزی دست از این تبعیضهای جنسیتیِ ساری در ادبیاتمون برداریم بفهمیم "فاعل" هیچ جایگاهِ بهتری از "مفعول" نداره و بلعکس! مهم اینه که ما فاعل بر چه کسی باشیم یا مفعولِ چه موجوداتی قرار بگیریم، نقشِ یک فاعل خیانتکار رو داشته باشیم یا یک مفعولِ خائن به تعهداتی. اصلِ فاعل یا مفعول بودن نمیتونه موردِ ضعف و بهرهکشیِ ادبی قرار بگیره. ضمناً در استنتاجهای نهاییِ هر اثری از شاهین غالباً القای فضای یأس و نامیدی همهجا دیده میشه و شاهین در آثارش همواره به مطلقنگری دچاره! در اون آهنگِ "نقی" به همه(ما عوام) فحش و ناسزا داده بود بغیر از خودِ نقی! تنها پیشگاهِ نقی بارگاهِ صمیمی و طنزی برای خواستهای شاهین شده بود همین، نمیدونم چرا هیچکسی هم به این نکته توّجه نمیکرد. در اثرِ دیگری هم باز "مهدی" نقشِ درگاهِ "توسلِ" شاهین رو ایفا میکرد! خُب من به شخصه خودم از اینطور فضاها و اینکه برَم توُی مسجد و در محراب بشینم دست به دامنِ سرانِ اسلام بشم خوشم نمیآد ولی "نجفی" دوست داره دیگه! خلاصه اینکه در این آخرین اثر، اساسِ کارِ شاهین رو میپسندم، بهتر بود بجای «ارگاسم» از "شهوت" استفاده میکرد، چون ما آدما بلااستثنا عاشقِ اون روابطِ جنسییی هستیم که ارگاسم یا "شهوتِ جنسی" درِش اوج بیشتری داشته باشه در حالیکه شهوتِ جاهطلبی و منصبجویی برای همه لذتبخش نیست. از این جمله: « درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان میکنند» واقعاً خوشم اومد دمِش هم گرم :))) خُب دیگه بیشتر سرتون رو درد نمیارم و در همراهی با "اعتراضِ" شاهین و به نقل از دوستِ شاعری باید محترمانه به این باصطلاح روشنفکران و هنرمندانمون بگم: «یک عمر آنکه بود مُجلد به جلدِ دوست، در گیرودارِ حادثه جلاد میشود/ راز قبیله را بفروشد به ارزَنی، صیدی که سرسپردۀ صیاد میشود».
خیانت خواص: خیانت و خواص، هر دو مفهومی متکثرند و از هر زاویه ای تعریفی جداگانه دارند. برخی از رفتارهایی که در عنوان خیانت می گنجند، عبارتند از: کم کاری، بی تفاوتی در برابر رنج دیگر شهروندان، چشم پوشی از رسالت آگاهی بخشی و بیدارگری، همکاری پنهان و آشکار با دشمنان خارجی، همکاری پشت پرده با حاکمان ظالم و فاسد، ایجاد روابط ناسالم فرهنگی و اداری و اقتصادی با بدنه ی جامعه، زیور بخشی به زندگی شخصی از هر راهی و به هر قیمتی، سوء استفاده از موقعیت شغلی و مالی و تخصصی، ایجاد شیوه های نادرست مادی، دینی و فرهنگی در گستره ی جامعه.مقصود از خواص می تواند چند دسته باشند: دارامندان، دانش آموختگان، نخبگان علمی و فکری و دینی، حاکمان، مدیران خرد و کلان و صاحبان مقام و منصب. در اندیشه ی مدرن، برخی شخصیت های حقوقی و نهادها و کانون های دینی و حقوقی و سیاسی نیز به دلیل نوع نقشی که بر عهده می گیرند،
tebghe in nazariye harfe shahin najafi kamelan dorosteh
خدمت ادمین عرض کنم سانسور کامنت بنده نشان از کم ظرفیتی شما دارد چون من در کامنت آخری به کسی توهین نکرده بودم شاید به خاطر اینکه نام پژاک و پ ک ک را بردم به مذاق تروریست ها خوش نیامده. شما چه چیز را سانسور میکنید به اسناد اتحادیه اروپا مراجعه کنید و ببینید این حرفهایی که زدم مستند است
روزنامههای کیهان، جوان و رسالت، سه روزنامه نزدیک به اصولگرایان، در شماره شنبه خود حسن روحانی را به دلیل دیدار با هنرمندان مورد حملات شدیداللحن قرار دادهاند. روزنامه کیهان که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود هنرمندان دیدارکننده با حسن روحانی و آثارشان را «انسان بیدرد و علف هرز» توصیف کرده است.
حمله روزنامههای اصولگرا به حسن روحانی و هنرمندان در حالی انجام شده است که روزنامه شرق دیدار چهارشنبه شب حسن روحانی با هنرمندان در تالار وحدت را «کارت سبز هنرمندان به روحانی» توصیف کرده است.
روزنامه اعتماد ضمن انتشار متن سخنان و یادداشتهایی در حمایت از این دیدار، از قول هنرمندان شرکتکننده در این دیدار خطاب به حسن روحانی نوشته است: «برای دیدبانی از هنر، اجنهها را انتخاب نکنید.»
روزنامه جام جم ضمن انتشار گزارشی درباره «دغدغههای خاص برﺍی بیمارﺍن خاص» نوشته است: «حدود ۱۳۰ هزﺍر بیمار خاص در ایران ﺍز ﺍشتغال، هزینههای درمان و تامین دﺍروهای خود گلایه دﺍرند.»
روزنامه اعتماد در تیتر یک شماره شنبه خود با تاکید بر این که «توافق ژنو یک گام تا اجرا» فاصله دارد نوشته است: «پس از چهار دور مذاکرات فشرده میان نمایندگان ایران با نمایندگانی از اتحادیه اروپا و آمریکا در ژنو، عباس عراقچی از توافق بر سر مسائل باقیمانده میان ایران و اعضای گروه ۱+۵ خبر داد.»
روزنامه آرمان خبر داده است که «هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان» اعلام کرده است که «نطق علی مطهری، در راستای ایفای وظایف نمایندگی» بوده است. پس از نطق میاندستور علی مطهری در صحن علنی مجلس در انتقاد از ادامه حصر موسوی و کروبی و احکام صادره علیه زندانیان سیاسی سال ۸۸، دادستان تهران علیه این نماینده مجلس اعلام جرم کرده بود.
محمدرضا خاتمی از اعضای ارشد حزب مشارکت در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: «من فکر میکنم در عمل ثابت کردیم که از سال ۸۴ به اندازه کافی عبرت گرفتهایم. ما اگر بلوغ سال ۹۲ را داشتیم در سال ۸۴ همان دور نخست کار را تمام میکردیم. یا کاری میکردیم که رقابت در دور دوم بین اصلاحطلبها رخ میداد. اگر ما دو یا یک نفر از نامزدهای اصلاحطلب را قانع میکردیم که انصراف بدهند همان سال انتخابات را برده بودیم.»
محمدرضا خاتمی به این روزنامه گفته است: «ابایی ندارم بگویم که ما باید بپذیریم که رخدادهای بعد از سال ۸۴ و روی کار آمدن آقای احمدینژاد ناشی از اشتباه ما درسال ۸۴ بود.»
روزنامه تهران امروز از «مخالفت خودروسازها با کاهش قیمتها» خبر داده و گزارش داده است. به نوشته این روزنامه، احمد نعمتبخش دبیر انجمن خودروسازان با اشاره به اظهارات سخنگوی دولت مبنی بر ضرورت کاهش قیمت خودرو گفته است: «این اظهارات با واقعیتهای صنعت خودرو همخوانی نداشته و غیر قابل اجراست.»
حمله شدید روزنامههای اصولگرا به دیدار روحانی و هنرمندان
هنر نجفی به عنوان یک رپر وslang ربطی به این ندارد که ایشان به خود اجازه بدهد که برای هنرمندان داخل کشور «خط و مشی سیاسی » تعیین نمائید و بد تر اینکه به هنرمندانی که عمری را در جمهوری مداحان ، رانت خواران و جنایتکاران اسلامی از فرهنگ سکولار دفاع کردند و زیر همه جور فشار و ظلمی قرار گرفتند؛ چنین بی ادبانه توهین نماید .این هنرمندان غیر حکومتی می توانستند در خارج مثل من و شما تقاضای پناهندگی بگیرند بیزینس کنند.
شاهین نجفی دچار پارانوئید شده است . فکر می کند «کسی هست» .ایشان در خانه امن زیر نظر پلیس المانی زندگی می کند. نباید برای هنرمندان داخل کشور« خط» تعیین نماید. آنان در انجا زندگی و مبارزه می کنند .بنظر من مبارز واقعی کسانی هستند که در داخل کشور تا آنجا که مقدور است، بماند .بهر حال وقتی به این طرف اب می ایند نباید از جای نرم و امن بگویند«لنگش کن»
شاهین نجفی و محمود دولت آبادی دو سر یک افراط و تفریط هستند. یک فرد سیاسی که خواستار برون رفت از بن بست سیاسی موجود است نمیتواند بی مهابا به هنرمندانی بتازد و آنها را بباد فحش و فضاحت بگیرد که با متانت درمراسمی که بدعوت نخست وزیر کشور برگزارشده شرکت کرده اند با پرسشی که در سیمای هرکدامشان هویدا بود که "آخرش چی آقای رئیس جمهور؟ آیا کانون نویسندگان بازگشائی خواهد شد؟ آیا کتاب های ممنوع شده اجازه انتشار خواهند یافت؟"
از سوی دیگر ثناگوئی دولت آبادی را هم نمیتوان پذیرفت که بستایش "درک ضرورت" از سوی روحانی پرداخته است و براستی کدام ضرورت؟ آیا انقلاب نتیجه همین ضرورت نبود که رهبران جمهوری اسلامی از فردای آن با اصرار و ابرام به زجر و کشتار نویسندگان و هنرمندان پرداختند؟ از زمانه این شرورت سیو اندی سال گذشته ست و شرایط سیاسی امروز ایجاب میکند که توده ها برای کسب خواسته هایشان هرچه بیشتر برفشار بر روحانی بیفزایند که این بر قدرت روحانی در برابر خامنه ای خواهد افزود. او برخلاف خاتمی که در سال های ٧٦ و ٨٠ درنتیجه مبارزه مردم روی کار آمده بود نتیجه توافقی ست که خامنه ای بناگزیرآنرا پذیرفته است. مخالفت با خاتمی و تحریم "معین" درانتخابات سال ٨٤ بسبب سیاست های وی به تضعیف مواضع اصلاح طلبان انجامید و باعث روی کار آمدن احمدی نژاد گردید. هرگونه تسامح دربرابری بی عملی روحانی، هدف خامنه ای را در پذیرش او برای پیش برد سیاست های اقتدارگرانه اش برآورده خواهد ساخت و دست هواداران اصول گرایش را در سرکوب آزادی های مردم باز خواهد گذاشت. در مقابل، مخالفت با روحانی در عدم انجام قول هائی که در زمان انتخابات داده ست موضع او را در برابر خامنه تقویت میکند چراکه برای وی راهی برای بازگشت از نرمش قهرمانانه اش باقی نمانده ست. درعین حال همچنانکه پس از انتخاب روحانی نوشتم "من بعنوان کسی که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای دادهام امروز خود را در کنارهمۀ آنهائی میبینم که با دلایل قابل فهم و دربسیاری موارد درست و ارزشمند انتخابات را تحریم کرده و رای ندادند." ازین رو من خشم و کینه شاهین نجفی را بعنوان هنرمندی که زبان گویای بسیاری از مردم ست درک میکنم هرچند که لحن او را نمی پسندم وشیوه سیاسی اش نمی پذیرم.
غلام شامقازان عزیز، بالاخره فرصت این پیش آمد که پاسخ پرسشهای شما را بنویسم. پرسش اول را که همخوانی لازم را هم با پرسش های دیگر نداشت به وقت دیگری وامگذارم. چون این پرسش درباره زندگی سیاسی خود من بود. البته تشکر که پرسش کرده اید. چون تاکنون به فکر نوشتن چیزی در این زمینه نبودم. تغییرات کوچکی در ادبیات پرسشها ایجادکرده ام و یکجا هم دو پرسش را در قالب یک پرسش ریخته ام. اما امانت محتوی پرسش ها را حفظ کرده ام که پاسخ شما را به آنها داده باشم.
روزی عزیزی از هلند به المان آمد و دیداری با دوستانش داشت! پس از آن نمایشنامه ای بنام "مجتهد" نوشت و در شهر هانوفر و ... روی صحنه برد. "مجتهد" جمعبندی دیدار با روشنفکرانی همه فن حریفی بود که در همه حوزه ها صاحب نظر بودند. این بیماری شایع در کشور ما می باشد که افراد احترام شان را در جایگاه خود حفظ نمی کنند و توهم زده در مورد همه عرصه های زندگی "مجتهد" هستند.آشتی ملی میان ملت ایران (که 35 سال زیر تازیانه اسلامگرایان حاکم در خون، فقر و فلاکت بخود می پیچند) و نیروی تبهکاری که اسلامیزاسیون جامعه بر روی لاشه ایران و ایرانیت الویت نخست آن می باشد؛ چگونه ممکن است؟ آشتی ملی مترادف با تسلیم یکی از دو طرف این مبارزه فرهنگی، آئینی، سیاسی، ملی و تاریخی است! پرسش اینست که "امید صلاح و گشایش" آقای دولت آبادی را در راستای حل این تضاد بسود پیروزی ایرانیت بگذاریم یا اسلامیت؟!
ای کاش ایشان فقط رمان می نوشت!
بختیار بعد از دعوتِ خمینی به میهن چه گفت؟/ طالقانی بعد از اینکه خمینی را رهبر امّت اسلام خطاب کرد، چه گفت؟ بازرگان دمِ آخرِ لحظۀ وداع با دنیا چه گفت؟ / بنیصدر بعد از دستبوسی امامِ راحلشون زیرِ چادر چه گفت؟/ منتظری بعد از پایهگذاری اصلِ ولایت فقیه چه گفت؟ / نخست وزیرِ محبوبِ امام بعد از اعلام بازگشت به دورانِ طلایی امام و اجرای بدونِ تنازل قانون اساسی، چه گفت؟/ خاتمی بعد از دیدارهای مکرر با مقامِ معظمِ رهبری برای سرگرمیِ ما چه گفت؟ / پدر محسن جناب روحالامینی پس از دیدار و چاقسلامتی با آمرِ کشتارِ فرزندش چه گفت؟/ رضا پهلوی پس از درخواستِ استخدام زیرِ پرچم حکومتِ خونخوارِ اسلامی چه گفت؟/ علیرضا افتخاری پس از محو شدن در آغوشِ محمود سبورجیان چه گفت؟/ رضازاده و... / من(دولتیزاده!) پس از اعتبار دادن به دیکتاتور چه بگویم که مریدان و مقلدان را خوشایند باشد. متاسفم :(
میفهمم چی میگید ولی یه جای کار داره میلنگه بدجور هم! من این مشکل رو با نیکآهنگِ کوثر در خودنویس هم داشتم و با تمامِ احترامی که براش قائل بودم حرفِ آخر رو دوستانه به اشتراک گذاشتم و با بدرودی رفعِ زحمت کردم. شما یارانِ زحمتکش خشتِ اول رو کج میذارید تا ثریا هم هــِــی راهبهراه آجر رو سرِ ماها زیرِ این دیورای که علم کردین خراب میشه. خُب چرا اصولاً باید ممیزی و اتاقِ کنترلی وجود داشته باشه که شخصِ زحمتکشی مثل شما این وسط بخواد مسئولیتِ پخش و عدم پخشِ نظرات رو به عهده بگیره یا بعبارتی گریبانش رو بگیره؟ ما هموطنانِ باصفا، توُی فضای مجازی هم داریم مثلِ دنیای واقعیمون عمل میکنیم اینهمه سایت و وبگاهُ درگاه مثل یوتیوب موجوده و بدون ادعای دموکراسی و سکولاریسم و.. دارن اجازه میدَن هر کس و ناکسی کامنت و نظرش رو بیان کنه، نه فحاشی و نه توهینِ بازدیدکنندگان چیزی از اعتبار یوتیوب کم میکنه و نه نطق
و نه نطقِ فصیح کاربری اعتباری به اون کمپانی میده. نمیشه رسمی رو باب کرد که توُش خشک و تر با هم بسوزند اونم بعلت فحاشیهای افراد مغرض و معارض(ارتش سایبری مثلاً!). اینطوری بیش از ما شما عذاب میکشی که در تلاش برای رسیدن به دموکراسی و آزادی بیان و سکولاریسم نقشِ ارشادی پیدا کردی. ممنونم از پاسخی که لطف کردید ولی باور کنید اگه قانع بشم امیدم رو به آیندۀ بدونِ سانسور از دست میدَم و اونوقت دیگه دلیلی نداره واسه آزادی بیان سینه چاک کنمُ یخه بدَرَمُ گلو پاره کنم خُب با همینی که هست کنار میام و میشینم پا بساطِ سرگرمیِ مُرداک یا مدیری یا اصلاً نوار خالی گوش میکنمُ برفک تماشا میکنم باور کن کمتر اعصابم خورد میشه. با اینحال خسته نباشد، چی بگم آخه؟!
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
SHAAKH گرامی مشکل من این است که وقتی کمی شل می گیرم و طنزهاییی را منتشر می کنم که می توان برداشتهایی از آن کرد، کامنت نویسان حرفه ای ما از موقعیت استفاده (سوءاستفاده) می کنند و کلمات غیربهداشتی را ردیف می کنند و وقتی زیر تیغ سانسور من قرار می گیرند، فریاد اعتراضشان به آسمان هشتم و نهم می رسد که چرا در فلان کامنت چنین نوشته شده و کامنت مرا حذف می کنی. آنوقت من باید اینجا را تبدیل به عرصه بحث با آنها بکنم و اینجوری می شود که اصل مطلب فراموش می شود و ما می مانیم با دهها فحش و ناسزا و حرفهای غیر بهداشتی. باور کنید که ما هم معذوریتهای خودمان را در سایت داریم. وگرنه من هم دلم می خواهد که در این ساعت که دارم کامنتها را کنترل می کنم، بنشینم و فیلم سینمایی تماشا کنم.
من نمی دانم این چه سیاستی است که طرف مذاکره ایرانی ها همش زن هستند. کاترین اشتون- هلگا اشمیت- این خانم- جان کری که کاش زن بود و صد البته اوبامای دلقک که به بزودی خبر تغییر جنسیتش همه را شگفت زده خواهد کرد(دقیقا مثل مایکل جکسون)
مسئولِ کامنتِ ایرانگلوبالِ عزیز، «زیرِ لاحاف» کنایه از همان حرکاتِ باصطلاح مخفیانه در مقابلِ انظار داشت(داستانِ کبک و برف!). در آن کامنتِ کذایی مخاطبِ مخلصتون خانم میهان نبودند که این هزلِ ظاهری و جاری در طنز بخواد مفهومِ زنندهای پیدا کنه بلکه سیاست و حرکاتِ جماعتِ مماشاتگرِ کاخِ سفید رو هدف گرفته بود، در هر کلمه ایهام و کنایهای پنهانه که اگه مشکلی هست بفرمایید تا اسرار هویدا کنیم ;) ولی خواهشاً با این دستاویزها برداشتِ خود را بر دیدگاههای متنوع اِعمال نکنید. این نظر شخصی شما و حقِ شماست که به ظاهرِ کار قناعت کنید ولی شاید کسانی هم باشند بطنِ ماجرا رو دریافت کنند. اِنگاشتِ شما نمیتونه بر پنداشتِ جمعی غالب بشه تا نقش همون "فیلترِ" معرفِ حضور رو ایفا کنه چنین مواردی خلافِ اصلِ آزادی بیان و دموکراسی و مبانیِ حقوقِ بشریست. خودتون لطف کنید و همهچی رو برگردونید سرِ جای اوّلش وگرنه
وگرنه میرَم در معیتِ خرمسلطان و ممَد کِــسِــوالی و سالوادُر تخمه میشکونم ها! نکنه همینو میخواین؟ ولی واقعاً اگه اینجا صداخفهکن داره من "یک نفر" نیستم، به همین سادگی :) روزی چند ساعت هندل به فیلترنت نمیزنیم که ورژنِ جدید "ستار بهشتی" توُ بازارِ خبریتون بشیم داریم خطر میکنیم هر روز با جونمون بازی میکنیم که صدامون شنیده شه.
رضا ضراب که پدرش یکی از قولاغی توهلی های مذهبی است علاوه بر ترکیه در دبی هم دارای تشکیلات مافیایی عظیمی است و آنطور که در سایتهای آزربایجان شمالی امروز درج شده در کار قاچاق انسان و تاسیس و اداره فاحشه خانه هم بوده است. در آمداین کار دست کمی از قاچاق طلا و ارز ندارد و احتمالا یکی از کارهای اصلی اش این بوده که دختران بدبخت و بیچاره ایرانی را به دبی صادر می کرده. کسانی که می خواهند از ته و توی قضیه باخبر شود به سایت qafqazinfo.az مراجعه کنند.
محمود دولتآبادی که از حاضران در نشست دیدار هنرمندان با رییسجمهور بوددر متنی با عنوان «اگر دیر نشده باشد!» که آن را در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته، نوشته است: «شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی بسیاری را ممکن است شگفتزده کرده باشد از جهت نگاه سیاسی دیگر به هنر و فرهنگ در سی و پنجمین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران. سخنانی که فقط به هنر منبرنشینی و نگهداشتن مجلس منحصر نمیشد که اصل آن بر تأثیربخشی لحن و کلام نهاده شده است. بدیهی است که جناب روحانی کاملا بر هنر حرفهیی خود سلطهی کافی دارد.
اما اینبار تأثیرپذیری از تریبون در ذات مفاهیم سخن بود و تفاوت داشت با یک نطق صرفا سیاسی – تبلیغاتی، زیرا ایشان مفاهیمی را در میان آوردند از باب هنر و آزادی که معمولا از جانب ارباب سیاست انکار میشده با اصل «همهی امور درست میباشد». پس نخستین پرسش بدیهی این است که چه اتفاقی در جامعهی ما رخ داده است که رییسجمهور در مقام نخستین شخصیت اجرایی مملکت به سخن درمیآید که هنر و حریت - آزادی از یک خانوادهاند و لازم و ملزوم هستند.
آنچه پس از شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی در اندیشهی دیگران پدید آمد، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است، شاید هم برخی عمیقتر شده و به آنچه «موقعیت کلی» نامیده میشود، فکر کرده باشند و به اینکه یک نظام سیاسی در مسیر تجربهای طولانی به نتیجهی دیگری رسیده است بهجز آنچه آزموده است در سالیانی که کم هم نبودند. در واقع بیان درک جدید از تجربههایی در گذشته که نه فقط مفید به احوال خلاقیت هنری نبود، بل هیچ فایدهای هم به احوال پراگماتیسم سیاسی نداشت، بخصوص از جهت دور کردن و بیرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوقهای جوانانی که دلسپردهی این آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشههایی نرم از آن در گفتوگزار نمایندگانی از شاخههای گوناگون هفت هنر بیان شد؛ خاصه در گفتار سخنگوی تئاتر. باری... فرایند یک جمعبندی چندینساله بود اذعان به این حقیقت که هنروران - دست کم وجه غالب - یک ملت به جامعه، مردم، تاریخ و جغرافیا و سرزمینشان صمیمانه وابستهاند و نگفته ماند که اصالتا هنرور گزیری هم ندارد جز این اگر نانپارهی دولت و سیاست نیاز روزانهاش نباشد. چه میتوانستهاند بکنند هنرمندان (!) یک اقتصاد نفتی، وقتی همهی اهرمها در دستان دولتها بوده است؟ و اکنون چرا نباید ذوقزده بشوند وقتی مقام رییس اجرایی کشور به ایشان نوید آزاد بودن میدهد؟ اما سؤال من از خود این است که آیا چنین نویدی یک بخشش سخاوتمندانه است یا درک یک ضرورت و بیان رسمی و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخی که از خود میگیرم البته ناظر به وجه دوم پرسش، یعنی درک ضرورت است و شجاعت بیان حقیقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویختهام» و تا بودهام حرمت آزادی و قانونمداری را نگه داشتهام و نگه میدارم. در عین حال التزام به واقعبینی و اندازه نگهداری مجابم میکند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکشهای نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم، چنان که افتاد و کم و بیش همگان دانند. پس اینجا تا در یادها بماند، قید میکنم که رییسجمهور روحانی چنین گفت «حریت، آزادی، خلاقیت، دستورناپذیری در خلاقیت، ناشدنی تعیین تکلیف برای هنرمند، اذعان به سپارش تاریخ، نفی ریا، الزام قانون و شفافیت قانون، نفی سلیقههای شخصی در قبال قانون، الزام نهادهای صنفی، جوامع همچون حدود، آشتی اهل دیانت با هنر (واقعیتی کتمانناپذیر)، هنر همچون توانایی و نیکی، پرهیختن فضای امنیتی، ایجاد فضای اعتماد» و سرانجام دعوت به وفاق و آشتی ملی پیرامون اصل میانهروی و اعتدال. نیز گفته شد که دولت به تمام وعدههایش عمل وفادارانه خواهد کرد.
شخصا بارها بر چنین نیازهایی درنگ داشتهام، گفتهام و نوشتهام، نیز نویسنده - شاعران دیگر نوشتهاند. اینکه آشتی ملی به جسارت نیاز دارد هم یکی از همان عبارتهاست که نوشته شده. اکنون باب پردیسی گشوده شده در سخن که باور اجرایی آن از جهت نتایج تجربههایی که از سرگذرانده شده است، اندکی دشوار مینماید. حقیقت اینکه اذعان میدارم که در جنبههایی بیش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنیده شده است که بگو تا بشود! حتا بیش از آن «نیت کن، میشود!» و آنچه شنیده و دیده شد، بسیار
تز شاهین نجفی _که در مصاحبه با بی بی سی خود را آناشیست نامید _ این است که همه هنرمندان باید از کشور خارج شده و تقاضای پناهندگی کنند و یا فعالیت هنری خود را در داخل کشور تعطیل نمایند . اما راه دیگر این بود که هنرمندان به دعوت حسن روحانی که قول داد شرایط فعالیت هنری آنان را بهتر از سابق نمایند؛ پاسخ مثبت داده اند .اینکه بعدا چه خواهد شد؛ به تصمیمات بعدی دولت و اجازه رهبر جمهوری اسلامی و سایر چماقداران اسلامی بستگی خواهد داشت.بنابران توهین شاهین نجفی تاثیری در این روند ندارد
شاهین نجفی خودش از مداحی شروع کرده در بستر اسلام ستیزی اروپا به خانه امن المانی ها پناه برد و اصولا به مشکلات هنرمندان داخل کشور که از افراط گیری اسلامی در رنج است را نمی بنید ؛ به قول معووف «در جای گرمی نشسته و می گه لنگ اش کن» .
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
اهیر گرامی کامنت شما توهینی نداشت. مشکل ما این است که اگر آقای تبریزی به ما اعتراض کنند که غذا خوردنشان و در کل مسائل خصوصی زندگیشان به دیگران چه ربطی دارد، ما چه جوابی باید به ایشان بدهیم؟ در ثانی آیا بهتر نیست که مقاله را نقد کنید و مسائل دیگر را به کناری بگذارید؟
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
SHAAKH گرامی کامنت شما فحاشی و توهینی در بر نداشت و ما متوجه هستیم که نوشته شما طنز است. ولی از شما خواهش می کنیم طنزهای زیر لحافی و... را در کامنتهایتان ننویسید چونکه من باید به همه جوابگو باشم. با تشکر از شما
دوستان گرامی گردانندگان صفحه ایران گلوبال، با سلام دسته جمعی، آیا ممکن است مرا نیز از عدم انتشار کامنت فرستاده شده در خصوص مقاله آقای تبریزی مطلع بفرمائید؟ آیا در کامنت ارسال شده خدای نکرده توهینی بکسی صورت گرفته است؟
""" چرا شرایط ایران با دیگران متفاوت است؟ """ من پیشتر مقایسهای داشتم پیرامون "" مراحل تکامل "" جوامع شرقی منجمله "" اندونزی، پاکستان، ایران، ترکیه و مصر "" و به این نکته اشاره کردم که ابتدا نظامیان با تثبیت امنیت، رشد اقتصادی را در اولویت بعدی قرار دادند که این نیز به نوبه خود، شکل گیری قانون و در آخر "" طبقه کار آفرین "" را در جامعه امکان پذیر کرد، انتقال مسالمت آمیز قدرت از نظامیان به دولت سیویل و مدنی یک روند دمکراتیک در این پروسه تکامل بود. در ایران این پروسه شکست خورد و به چند دلیل پایانی به این شکست در افق دیده نمیشود. ۱- بزرگترین مرکز تولید مواد مخدر در کشور همسایه ایران، افغانستان ۲- نفت و گاز ۳- سیستم ناکارا ۴- روسیه و چین که منافعشان در ایران بی ثبات و عقبمانده تضمین میشود.
ما یه کامنتِ طنزآلودی هم اینجا زیر خبرِ "هشدار کاخ سفید به کنگره.." گذاشته بودیم که محو شده! امیدوارم قیچیِ سانسور به تنش نخورده باشه. اگه فرق بین فحاشی و توهین با طنزِ کنایهآمیز رو تا به حال نیافتهاید، لااقل پاسخگو باشید، منتظر پاسخِ شمام.
مسلمه که منظور من هم تنها مصرف داخلی نبود. عجیبه! چطور متوجه نشدید منظور رقم و میزانِ سودیست که عائدِ دستاندرکاران حکومت اسلامی و همپالکیهاش میشه؟! این سودِ نزدیک به 20میلیارد دلار، معیاری بود برای تخمینِ درآمدی که از این مجاری به جیب سوداگرانِ دولتیِ منطقه رفته وُ میره. ضمناً مگه سودِ حاصل از این کثافتکاریها توُی خزانۀ ملت میره که فرقی داشته باشه مشتریِ فلکزده داخلیه یا خارجی؟ این دیگه چه جور پاسخی بود که شما دادید!
دوست عزیز صادرات مواد مخدر بخشی از درامد زایی جمهوری اسلامی در تمام دنیاست . برای وارد کردن پول به داخل ایران و خرج و هزینه کردن این پول ها در خارج از ایران که مصرف خواست های نظامی سیاسی اتمی رژیمه . اصلا منظور بنده مصرف داخل ایران نیست . چون مصرف داخل ایران یعنی نابودی سرمایه که توسط مواد مخدر صورت می گیرد . اما قاجاق مواد مخدر به خارج از کشور یک نوع راه تولید پول برای جمهوری اسلامی به حساب می اید .
خبر را کاملا به سمع شما رساندن . ان 3 نفر تیم فیلم برداری از ایران بودند یعنی شبکه خبری جمهوری اسلامی بودند که امده بودند پاریس که همان شب هم امدند جلسه سخنرانی اقای علیرضا نوریزاده در پاریس بودند که با اعتراض شرکت کنندگان مواجه شدند و کسی هم به انها توهین نکرد و تعدادی با انها حتی بحث می کردند که و یکی گفت ببین شما اینجا ازاد هستید در حالی که در ایران یک نفر مخالف شماباشد می زنید لت وپاره می کنید
اتفاقابحث های خوبی بین انها ان شب انجام شد و کس هم توهین و فحش نداد گزارش بالا 100 در 100 غلط است
در یک نگاه نظر نویسنده کاملا درست است که با اپوزیسیون نباید دشمنانه برخورد کرد بلکه بهتر است بجای دشمنی آنان را«نقد» کرد . ایراد کار در این است که فضای سیاسی ایران را بر 2 تقسیم می کند : یکی دوست و دیگری دشمن...بنظر من این تقسیم بندی در همه موارد صحیح نیست . ببین در زمان انقلاب فریاد می زدیم:«چو دیو بیرون رود ، فرسته در اید»....بگذار مثالی بزنیم :
فرض کنیم سازمانی دست به ترور مخالفین داخلی زد ..مثال تاریخی ترور مجاهدین مسلمان توسط رهبری مارکیسیست مجاهدین خلق در قبل از انقلاب و یا شکنجه منتقدین در داخل سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی...من اینطور نتیجه می گیرم یک تقسیم بندی که شما طرح کرده اید و دیگری مرز بندی با با عمکرد ضد حقوق بشری وضد جنگ طلبی بعبارت دیگر هر کسی که دگر اندیشان را زندانی و شکنجه کند فرق ندارد پوزیسیون باشد و یا اپوزیسیون بایستی با این طرز تفکر دشمن بود و یا هرکسی که بشکلی کشورهای خارجی را تشویق به حمله نظامی به ایران بکند ؛ بایستی با آن قاطعانه مرز کشید
man ham ba binam mowafegham. az rooze awale enghelab goftand in rejim 10 rooz sare kar hast. in regim ta 20 rooze dige nist.
inha ta akhare mah raftaaniand. 34sale ke in ra mishenawim 34 sal!!!!!
موافق جان؛ من نمیدونم چرا این اقتصاددانهای داخل و خارج، هر دو گروه با اعداد و ارقامی مشابه به تحلیل اوضاعِ اقتصادی در ایرانِ ویران میپردازند! بخصوص این نرخِ تورمهای زیرِ 100درصد که دیگه بدجوری روی اعصابه! و امّا در مورد ترانزیت مواد مخدر؛ اگه یادتون باشه عباس پالیزدار(عضو هیاتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم از قوهٔ قضائیه، سخنگو و دبیر هیات امنای خانه صنعتکاران ایران، و رییس "دفتر مطالعات زیربنایی" در مرکز پژوهشهای مجلس هفتم) در افشاگریهای ناشی از جنگِ قدرت عیناً این جملات را بکار برد، عباس پالیزدار در دانشگاه بوعلی سینای همدان*:« گفتم آقا این عددهایی که شما داری میگی مالِ چند روزه! روزی بالغ بر صد تُن مواد مخدر داخل ایران داره مصرف میشه! مگه کجا میره؟ شما فکر میکنید مثلاً مردم، چیچی فکر میکنید نسبت به مردم؟! فکر میکنید مثلاً مردم نمیفهمن کیه داره اینا رو وارد میکنه؟! این عدد توُیِ
این عدد توُیِ اون مقطع حسابش در حدودِ هــیـجــدههــــــزارمیــلیــــارد(تومن) منافع سوداگران رو تامین میکنه یعنی حدود پونزدهُنیم درصدِ جیدیپیِ کشور که تولیدِ ناخالصِ داخلیِ کشور رو تامین میکرد این عدد. میدونید! این عدد اونوقت عددیه که مثلاً توُی متکا بــریزن یا توُ ساک بریزن اینورُ اونور ببرَن؟! خُب اینو دارن میریزُن تو بانکهای کشور از توُ حسابِ بانکهای کشور پرداخت میشه یعنی نمیفهمن کیه داره پول رو میریزه کیه این پولُ وَر میداره؟!» آره موافق جان، این سخنرانی 14 اردیبهشت 1387 صورت گرفت در اون تاریخ قیمت دلار دقیقاً 918 تومن بود بعبارتی" 18هزارمیلیاردتومن" یعنی "نوزدهمــیـــلیــــاردُ ششصدُ هفت میلیون دلار" . بله! مواد مخدر نزدیک به بیست میلیارددلار در سال فقط "منفعت" برای برادران قاچاقچیِ سپاه داشت اونم برای مصرف داخلی! حالا خودت چرتکه بزن برای ترانزیت و تامین بازار اروپا و آمریکای مرکزی وَوَوَ توسط عواملی چون حسننصرالله و حتی بعضی افسران اطلاعاتی بازنشستۀ موساد(!) چندصد میلیارد دلار در سال «منفعت» عایدشون باید بشه ؟! اگه خواستید طبق اسناد و گفتههای خودِ مقاماتِ نظام رقمِ واقعی و حیرتآورِ تولید ناخالص ملی که بدلیل نوعِ درآمد(درآمد استخراجی و نه تولیدی) خیلی هم فرقی با تولید خالصِ کشور نمیکنه رو همینجا براتون عرضه کنم تا خودتون بر پایۀ اسناد و اعداد و ارقام دریابید چرا آمار و تحلیلهای کارشناسانِ داخل و خارجِ کشور بیپایه و اساس و بسیار گمراهکننده و سطحیست و چرا باید همۀ این اساتیدِ رنگاوارنگ از یک آبشخور بنوشند.////////// * آدرسِ دقیقِ گفتارِ نقلِ قولشده در یوتیوب: http://www.youtube.com/watch?v=fRLP7fvW5CQ&t=00m08s
اخبار کشور را مرور میکردم که به روضه خوانی ملاحسن روحانی برخورد کردم. طبق معمول علیرغم سخنان طویل، تهوع آور و فریبکارانه مطلب را تا آخر خواندم.ادعاها آنقدر بیشرمانه بود که نمی دانستم چگونه خبر را منعکس کنم؟!!!
ملاحسن روحانی از مهره های اصلی نظام فرهنگ ستیز در مقام یک روضه خوان هنر " بدون آزادی را بیمعنا خواند"!!!
راستی اگر چنین است پس چرا جمهوری اسلامی بخاطر آزادی کشی و فرهنگ ستیزی در 35 سال گذشته نباید محاکمه گردد؟
ولی پرسش کلیدی اینست که مگر فرهنگ و هنر رسالتی جز به صلابه کشیدن ارتجاع، خرافات، استبداد و تبعیض (که جمهوری اسلامی تبلور آنهاست) دارد؟؟؟ براستی آدم باید دوره طلبگی را گذرانده باشد تا 35 سال در کردار به آئین کشی، فرهنگ ستیزی و تحمیل سلطه و جباریت اسلام اسلامگرایان پرداخته باشد؛ ولی در گفتار (بالای منبر) زیر نام شریف ازادی با "جامعه هنری- فرهنگی" لاس سیاسی بزند!!!
با تشکر از شما .مثل اینکه فراموش کرده اید تا نام برگزارکنندگان این برنامه را اعلام کنید . من به شخصه شاهد زحمات انجمن هزار و یک شب بود م که در اینجا متاسفانه اسمی از این انجمن نیامده است .
سپاس از شما
عسل
ضمن عرض ادب و احترام؛ خیلی ممنونم از اینکه به کاربردهای متعدد این علامت اشاره کردید هر چند میدانید که قصدِ مخلص با این سوادِ اکابری جسارت به محضر عالی نبود فقط باب احترام خواستم ضمنِ یک نقطه(.) با قاطعیت جملۀ زیبای شما را به پایان برسانم و بگویم منظور را با تمامِ وجود دریافتم و با شما همعقیدهام، حال چه آن علامت نمادِ تعجب به نظر آید چه علامتِ "زنهار". در هر حال بنده نه متحیر و متمرکز به هشداری شدم و نه متعجب از ایهامِ علامت! چرا که با کلمه به کلمۀ جملاتِ شما توارُد عجیبی داشتم.
در پوست خود نمیگنجم با آن "دستمریزاد" که قابل دونستید، مهم اینه که نمرۀ قبولی رو گرفتیم ;)
راستی! مثل اینکه در جای دیگری هم کوتاهی نمودم نامِ SHAAKH به Anonymous تبدیل شده بود! با پوزشِ مجدد و همینطور آرزوی بهترینها برای شما.
(هوف! چقدر سخته کتابی صحبت کردن!)
گویا نفس از جای گرمی در می آید. این ذهنیت مسموم و.....؛ اتحاد که هیچ؛ نفاق و رو در روئی را در حرکتی موازی و نانوشته با جمهوری اسلامی رقم خواهد زد!
این ایدئولوژی و طرز نگرش هژموی طلب پان-ایرانیستی ( بخوانیم پان فارسیستی) همگام و همنوا با ایدئولوژی پان اسلامیمیزم موجود آینده ای جزء سوریه و رخدادهای الانبار و فلوجه عراق را نوید نمی دهد.
با سرعت تمام و بدون ترمز همچو آن روی سکه احمدی نژاد به پیش عالیجناب ....
جوانان خوراسگان اصفهان معاون مزدور شهرداری رژيم را با شليک ۵گلوله مجروح کردند................
جوانان خوراسگان اصفهان معاون مزدور شهرداری رژيم را مورد تهاجم مسلحانه قرار دادند. به گزارش دريافتی دو جوان موتورسوار با شليک 5گلوله ملکوتی خواه معاون شهرداری منطقه 15 رژيم را مجروح و روانه بيمارستان کردند.
گردن نهادن رژيم ايران بر مواد توافقنامه متوقف نمودن فعاليت اتمی.....
دفتر سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفيد برای انتشار فوری:سايت کاخ سفيد با انتشار يک بيانيه فوری توسط دفتر سخنگوی مطبوعاتی اوباما از گردن نهادن رژيم ايران بر مواد توافقنامه متوقف نمودن فعاليت اتميش و به خصوص توقف در بخشهای کليدی برنامه بمب سازيش خبر دا د و اعلام کرد:
توافق امروز برای اجرای ”طرح اقدام مشترک اعلام شده در ماه نوامبر، نقطه شروعی است که رژيم ايران برای اولين بار در يک دهه گذشته با اقدامات مشخصی برای متوقف نمودن پيشرفت برنامه اتمی خود و عقب راندن بخشهای کليدی از اين برنامه موافقت کرده است. در بيانيه کاخ سفيد آمده است: از شروع 20ژانويه، رژيم ايران برای اولين بار شروع به از بين بردن ذخاير اورانيوم غنی شده خود که دارای درجه تغليظ بالا می باشد خواهد کرد و بخشی از زيرساختهايی که چنين غنی سازی را امکانپذير می کند را برخواهد چيد.
رژيم ايران موافقت کرده که قابليت غنی سازی خودش را با خودداری از راه اندازی سانتريفوژهای بيشتر و عدم استفاده از سانتريفوژهای نسل بعدی محدود نمايد. در اين بيانيه تصريح شده است: بازرسيهای جديد و در دفعات بيشتر از سايتهای اتمی ايران، به جهان اين اجازه را خواهد داد تا ارزيابی نمايد که آيا ايران به تعهداتش پايبند است يا خير. در اين بيانيه همچنين آمده است: در مقابل، طی 6ماه آينده، آمريکا و شرکای ما در 1+5 – انگلستان ـ فرانسه، آلمان، روسيه و چين، و نيز اتحاديه اروپا-- مادامی که رژيم ايران به التزامات خود عمل کند، و در حالی که ما در پی يک راه حل جامع برای برنامه اتمی رژيم ايران می باشيم، شروع به اجرای کاهش نسبی تحريمات خواهند کرد. در اين اثنا، ما قوياً به اعمال نظام گسترده تر تحريمات ادامه خواهيم داد و اگر رژيم ايران در انجام التزامات خود شکست بخورد، ما برای افزايش تحريمات خود، حرکت خواهيم کرد.
در اين بيانيه اوباما بر تاثيرگذاری تحريمات انگشت گذاشت و گفت: تحريمات بی سابقه و ديپلوماسی سفت و سخت، کمک کرده است تا رژيم ايران به پای ميز مذاکره بيايد، و من از شرکايمان در کنگره که در هدفمان مبنی بر ممانعت از دستيابی ايران به تسليحات اتمی سهيم هستند، تشکر می کنم. … با توافقنامه امروز، ما به پيشرفت ملموسی دست يافته ايم. من از اين گام رو به پيش استقبال می کنم و اکنون بر روی کار حساس پيگيری يک راه حل جامع که بتواند به نگرانيهای ما بر سر برنامه اتمی ايران پاسخ دهد، متمرکز خواهيم شد.
من هيچ توهمی در اين مورد که دست يافتن به اين هدف، چقدر مشکل خواهد بود، ندارم، اما به خاطر امنيت ملی خودمان و صلح و امنيت جهانی، اکنون زمان آن است که به ديپلوماسی، فرصتی برای موفقيت بدهيم. در اين بيانيه اوباما در مخالفت با تحريمهای جديد کنگره در اين مرحله اعلام کرده است که اکنون اعمال تحريمات بيشتر، فقط باعث به خطر افتادن تلاشهايمان برای حل و فصل مسالمت آميز اين موضوع خواهد شد و من هر گونه لايحه يی که تحريمات جديدی را در خلال مذاکرات فعال کند، وتو خواهم کرد.
لازم به ذکر است که مطبوعات آمريکا اعلام کردند در صورتی که آمار حمايت از تحريمها در کنگره به 66 نماينده برسد وتوی اوباما را خواهد شکست.
عجب مقاله نوشتن فرموده ايد آقای اقبالی . واقعا اگر اين روشنفکر های سوپر فارس نبود ما منتسبين ايلات عقب مانده غير فارس چگونه راهنمائی پيدا ميکرديم و چگونه به راه راست و بهشت موعود ايرانيت هدايت ميشديم . آقای محترم آن نسخه ايرانيت « فارس گرائی » را انگليس ها نوشتند و در دست رضا قزاق گذاشتند و حدود صد سال است که با اين نسخه ايرانيت « فارس گرايی » اين همه بلا سر ملل غير فارس آورده ميشود بس نشده حالا دوباره نسخه جديد ايرانيت مينويسيد......
احتمال سوم با """ ابعاد هولناک """ تصورش را بکنید نیروهای القاعده مستقر در سوریه "" کمی هوش استراتژیک "" دارند. زمین بازی را به "" ارتش آزادیبخش سوریه "" و "" نیروهای بشار اسد "" تحویل میدهند، در عرض ۳ روز کّل نیروها وارد عراق میشوند، با اتحاد با شاخه العنبار هجومی مشترک را تا قلب بغداد آغاز میکنند. اینک آرایش نیروها را در مرز ایران و عراق مجسم کنید. راستی آیا رژیم فارس ایران غلات به قدر کافی خریداری کرده؟ اینجا کشور قطر نیز نقش آفرین خواهد شد، قطر از نیروهای ارتش آزادیبخش سوریه حمایت میکند و احساس میکند تا حدی در تحولات مصر در حق این کشور اجحاف شده، عربستان با تمرکز در عراق، قطر را نیز وارد بازی میکند.
کامنت دوم، ببینید درک نویسندهٔ این مقاله تا چه حد فاقد عمق استراتژیک است ، ایشون میگویند بزرگترین خطری که پاکستان را تهدید میکند، هند است. شما نباید پروفسور علوم سیاسی یا روابط بینالملل و چنین و چنان باشید تا دریابید خوب "" بدون کمک بیلیونها دلار عربستان به پاکستان "" این کشور برای نان شب جلو هند زانو میزند. همچنین شما نباید انیشتن باشید تا دوزاریتون بیفتد که "" پاکستان و ایران "" نمیتوانند بر علیه هند متحد شوند، وابستگی شدید پاکستان به عربستان همچنین امکان اتحاد "" ایران و پاکستان "" بر علیه عربستان را به صفر میرساند، چونکه رژیم فارس ایران به هیچوجه نمیتواند جای عربستان را از بعد اقتصادی پر کند. اتحاد "" هند و ایران "" بر علیه پاکستان نیز پای چین را به وسط میکشد. """ ارزیابی چندین احتمال """، یادتان است چند ماه پیش ایران یک کشتی هندی را با چندین خدمه به این بهانه که وارد
آبهای ایران شده، به گروگان گرفته بود، این چیزی جز "" سرقت دریائی "" در قوانین آبهای بینالمللی نبود، اگر سکان دولت هند در دستان یک سکّاندار جسور، ماجراجو و فرصت طلب بود امکان حمله هند به ایران زیاد بود، آنان میتوانستند با پشتیبانی کشورهای "" شورای همکاری خلیج مخصوصا عربستان و "" پاکستان "" ایران را اشغال کنند. حالا به """ خوش خیالی نویسندهٔ این مقاله پی میبرید؟ """ در واقع هنوز کسی نمیداند عربستان و پاکستان چه سیاستی را بعد از سقوط اسد، سقوط و تضعیف شدید مالکی و خروج نیروهای ناتو و امریکائی از افغانستان اتخاذ خواهند کرد.""" ضعف دیدگاه ژئوپلتیکی از سر و روی این مقاله میبارد """ عربستان موفق شد خط لولهٔ انتقال گاز "" ایران، پاکستان و هند "" را نفله کند، این یک پیروزی بزرگ استراتژیک است. مرحلهٔ بعدی فشردن گلوی ایران در افغانستان خواهد بود، عربستان هم اکنون در عراق نیز در حال خالی کردن زمین زیر پای مالکی، متحد رژیم فارس ایران است. در واقع هر چه غرب از منطقه عقب نشینی میکند، نقش عربستان پر رنگتر میشود، عربستان هم اکنون ارتش لبنان را نیز با کمک ۳ سه بیلیون دلاری وارد دامنهٔ نفوذ خود کرده، در مورد ترکیه دیدگاه نویسندهٔ این مقاله کاملا خلاف واقعیتهای زمین بازی است که من فعلا اشارهای به آنها نخواهم کرد. عربستان و روسیه به نوعی صیاد هستند، اگر سفری به کشورهای آسیای شرقی کرده اید حتما دیدهاید چگونه صیادان دلفینهای آموزش دیده را وسط رودخانه رها میکنند و این دلفینها، ماهیها را به آبهای کم عمق که طور صیادان
پهن شده سوق میدهند. عربستان و روسیه قانع شده اند برای برد اقتصادی و بالا بردن قیمت گاز و نفت صادراتی، ایران را وارد آبهای هرج و مرج کنند، این هرج و مرج هیچ خطری برای صیاد و دلفین ندارد، این هرج و مرج چیزی جز سکوی پرش ژئوپلوتیک برای این کشورها نیست. راستی آیا لولهٔ گاز ایران به عراق عملی شد؟beh jay e mah'koom kardan behtar bood migoftid keh kojay e mat'n e shahin najafi eshkal dasht. joz inkeh haqiqat ro bayan kard?
هدف از این طرح در واقع تقابل با اقدامات متحولانه رضا شاه بزرگ که در راستای پیشرفت و ترقی و رشد جامعه بوده و از آنجائی که همگان واقف میباشند در راستای سیاست مخربانه و غیر انسانی قدرتهای استعماری که نمایندگی یا بعبارتی دیگر ، مزدوری این سیاستگزاریها را حکومتگران جمهوری اسلامی که در راس آنان ملایان از خمینی گجستک گرفته تا خامنه ای فاسد و دزد و جنایتکار و ابواب جمعی آنان کلا هدف و سیاستشان نابودی ایران و ایرانی در همه ابعاد و زمینه های مختلف آن میباشد.مردم، آخوند و همه گروههای وابسته بآن دشمنان خونین ایران میباشند و در این راستا تمامی تلاششان ترویج خرافات و موهومات و مهملاتی تحت عنوان احکام و دروس دینی مذهبی است که جهت تحمیق جامعه ایرانی با ترفندها و شیوه های مختلف در تلاش باجرا گذاردن آن میباشند.این امر بعهده کل جامعه ایرانی میباشد که با چنین طرح ضد بشری و قرون وسطائی مبارزه نمایند.
آنچه را که فرزندان ما در مراکز آموزشی نیاز مبرم بدان دارند، آموزش نوین مطابق با استانداردهای کشورهای پیشرفته و مترقی اعم از محتوا و متون درسی و امکانات وسایل کمک آموزشی از هر نوع آن و محیط آموزشی منطبق با ارزشهای انسانی( مراکز آموزشی مدرن و ایمن از قبیل ساختمان مدارس - وسایل گرمائی مناسب و بی خطر و یا وسایل سرمائی مناسب در مناطق گرمسیر و امکانت رفاهی و تفریحی - ایجاد تورهای گردشی، آموزشی برای کودکان و نوجوانان و جوانان تا سطح دانشگاهی که پیس از آن امکانات بسیار گسترده دیگر در سطوح دانشگاهی). آموزش هر چه بیشتر مربیان و مشاوران آموزشی و راهنمائی و ایجاد امکانات لازم جهت اعزام روانشناسان و روان کاوان و در امر درمان معضلات روحی روانی دانش آموزان در مدارس و والدین این دانش آموزان - تامین نیازهای بهداشتی ودرمانی اولیه با حضور کمک پزشک در مدارس و سایر امکانات آموزشی و بهداشتی که از ضروریات اساسی و اولیه در مدارس میباشند لازم است که تامین گردد، نه اعزام اخوندها بمدارس و تبدیل این مدارس و به مکتب خانه های دوران قاجار و آموزشهای مخرب و موهومی که بنیادعلم و دانش را در جامعه ایرانی و بویژه آیندگان ایران را در جهت مسیر انهدام و نابودی سوق میدهد. حوزه های مذهبی و دینی همچون حوزه دینی قم - مشهد - و غیره و داشتن اماکن بیمورد و غیر معقول و مخرب همچون امامزاده ها و مقابر موهومی دیگر، دشمن تحول فکری و همچنین وجود ملایان تحت هر عنوانی در یک جامعه همانند آفتی است که آن جامعه را از درون خورده و ذوب مینماید و همچون غدد سرطانی عامل نابودی تحول فکری یک جامعه میگررد. مردم بفکر فرزندانتان و آینده آنان باشید و با تمام نیرو در مخالفت با چنین طرح مخرب اجتماعی تلاش و کوشش نمائید.«درکِ ضرورت» همون ایهام و ابهامِ موجود در جانِ کلامِ جنابِ دولتآبادیست. پرسش اینجاست که این ظرفِ ضرورت چه شمایل و ترکیبی را باید دارا باشد؟ قالب و ظرفیتِ ظرف را چه کسی طراحی و تعیین میکند؟ عیار این ظرفِ ضرورت و میزان یا نوعِ مظروفِ آن را چگونه و چه کسی باید شناسایی کند؟ خلاصه اینکه معیارِ درکِ ضرورت چیست؟ شناختِ آن به عهدۀ کیست؟ ضرورتِ میـنَوی یا مادی؟ درکِ ضرورت برای کدام حزبُ مرامُ عقیده وُ مسلکی؟! از این جملات و وقایعِ پیشآمده چنین برمیآید که آقای دولتآبادی به راحتی و با توّهمی محیرالعقول، استدلال و توجیهاتِ خود را دستمایه و معیارِ شناختِ ضرورت و لبیک به دعوتِ آخوندِ ملتزم به اصلِ ولایتِ فقیه میداند!
* در کامنت پیشین منظورم از مقتصات همان مختصات بود(خیرِ سرِمون مهندسیم مثلاً ! ).چی شد؟ رفقا کجا هستند؟ چرا جواب نمی دهند؟
بلافاصله بعد از انقلاب بخش قابل توجه ای از همین نیروهای چپ و ملی و مجاهد و غیره در لبه بام ایستاده و شعار "اعدام باید گردد" را فریاد می زدند. بعدا هم رفقای خودشان قربانی همان تیغ اعدامی که برایش هورا می کشیدند شدند. حالا با تندروی در جهت مخالف از آنسوی بام به زمین افتاده اند و دست از طرفداری از پل پت و استالین و مائو و غیره کشیده اند و زاهد ضد اعدام شده اند. باید به این مثال آخر آقای دوشوکی در مورد شکنجه در شرایط استثنایی با صراحت جواب بدهند و بگویند که حق و حقوق و سلامتی یک جنایت بمبگزار بسیار بالاتر از حق و حیات صد کودک بیگناه است. چرا می ترسند. دوشوکی که شجاعت کرد و حرف خودش را صراحتن گفت. آنها هم بیایند و جواب بدهند. اما امان از این همه افراط و تفریط زاهد مابانه و جاگلیم آب کشیدن فضیلت منشانه.
شاهین نجفی، خواننده معترض در واکنش به دیدار حسن روحانی، رییس جمهور ایران با گروهی از هنرمندان بیانیهای تصویری منتشر کرد. افزون بر این محمود دولتآبادی هم در متنی با عنوان «اگر دیر نشده باشد» نظرش نسبت به دیدار حسن روحانی با گروهی از هنرمندان کشور را انتشار داد.
او در آغاز این بیانیه تصویری میگوید: «کاسه گدایی [به دست گرفتن] و با دریوزگی حق خود را از حکام طلبیدن، چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی – هنری مدرن نیست»شاهین نجفی در بیانیه تصویریاش که با لحنی شعارگونه اجرا میشود، هنرمندانی را که شامگاه چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ (۸ ژانویه) در تالار وحدت گرد آمده بودند که سخنرانی حسن روحانی درباره هنر و جایگاه هنرمند در اجتماع را بشنوند، به «اختگی سیاسی – هنری» متهم میکند.
او در آغاز این بیانیه تصویری میگوید: «کاسه گدایی [به دست گرفتن] و با دریوزگی حق خود را از حکام طلبیدن، چیزی جز تجلی نوعی از اختگی سیاسی – هنری مدرن نیست»
آقای نجفی در ادامه این بیانیه میگوید: «باید بر هنر و هنرمندان این سرزمین گریست، وقتی اینگونه خوار و خفیف میشوند و د
آقای نجفی در ادامه این بیانیه میگوید: «باید بر هنر و هنرمندان این سرزمین گریست، وقتی اینگونه خوار و خفیف میشوند و در گیرودار امنیت و نام و نان، حیثیتشان را حصیر نشیمنگاه دولتمردان میکنند.»
او در پایان این بیانیه که فقط یک دقیقه و نیم است، با کنایههایی میپرسد: «ما بزدلی شما را میفهمیم، آنچه نمیفهمیم توأمانی ترس شما با هنرتان است.»
برخی رسانههای نزدیک به حاکمیت در ایران واکنشهای بسیار تندی به بیانیه تصویری شاهین نجفی نشان دادند. آنها بدون آنکه محتوای این بیانیه را بازتاب دهند، شاهین نجفی را به هتاکی و خواندن ترانههای گوشخراش و دشنامگویی به هنرمندان ایران متهم کردند.
در سال ۱۳۹۱ شاهین نجفی ترانهای با عنوان «نقی» اجرا کرد و آیتالله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی به خاطر این ترانه حکم ارتداد او را صادر کردند.
از میان سینماگران مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، بهمن فرمانآرا و رخشان بنیاعتماد، از میان خوانندگان شهرام ناظری و در بین نویسندگان، محمود دولتآبادی از شاخصترین چهرههایی بودند که شامگاه چهارشنبه ۱۸ دیماه در تالار وحدت به دیدار حسن روحانی رفتند. از میان این اشخاص فقط آقای دولتآبادی تاکنون انگیزهاش از حضور در تالار وحدت و نظرش درباره سخنرانی حسن روحانی را بیان کرده است.
نویسنده «جای خالی سلوچ» و همچنین رمان توقیفشده «کلنل» در نامهای که با عنوان «اگر دیر نشده باشد» در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گذاشته است، مینویسد: «آنچه پس از شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی در اندیشه دیگران پدید آمد، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است.»
و در فرازی این متن مینویسد: «شخصاً به اصطلاح “آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویختهام” و تا بودهام حرمت آزادی و قانونمداری را نگه داشتهام و نگه میدارم. در عین حال التزام به واقعبینی و اندازه نگهداری مجابم میکند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکشهای نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم.»
و در فراز دیگری از این متن که از ابهام و ایهام بسیار برخوردار است، مینویسد: «از تالار بیرون رفتم و نخواستم به این داوریها باور کنم که آقا، حکومت “بردار- بگذار” میکند؛ یا اینکه یکیشان میآید گره میزند، یکی میآید گرهها را با وعده باز میکند. نه؛ به رغم تجربههایی که چنان گمانهایی را تصدیق میکند، من در باور “درک ضرورت” هستم و طبعاً چنان درکی از بایستگی را منحصر به عرصه فرهنگ و هنر هم نمیدانم.»
""" نگاه اشتباه شما به مقولهٔ زبان دوباره شما را به برداشت اشتباه کشانده است """ جناب شاملی یا هیچ کسی چنین ادعائی نکرده چونکه مردم آزربایجان، ترکیه، قزاقستان و ترکی حرف میزنند پس تمام مردمان این کشورهای یک ملت واحد هستند، همچنانکه مردم انگلیسی زبان کانادا، آمریکا و انگلستان خود را یک ملت واحد نمیدانند. """ ولی یک کانادائی هرگز نمیگوید زبانش کانادائی است """ در واقع مردمان هر ۳ سه کشور زبانشان را انگلیسی میخوانند.
با این سوالات یاد انتخابات ریاست جمهوری افتادم
مگر قراره آقای شاملی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنه ؟
آقای شاملی بی خیال !
اگر شرکت کنی با جنتی طرفی ها !!!
گفته باشم
در ضمن چون از ملت های غیر فارس دفاع کردی به احتمال زیاد یا وهابی هستی ، یا پژاکی ،یا عضو سازمان میت ترکیه ، یا عضو سازمان اطلاعات آذربایحان ، عضو سازمان اطلاعات عربستان و تجزیه طلب ، عضو موساد و . . . . . . .
سرت درد نیارم رد صلاحیت میشی
ولی اگر رد صلاحیت نشی سایت تابناک محسن رضایی طوفان به پا می کند
تابناک جان نگران نباش
شاملی رد صلاحیت می شه
شاملی جان باید 50 سال ارادت خودت به سیستم مرکز گرا و فارس ثابت کرده تا صلاحیت بگیری
عمرا
پس آقای غلام شامقازان نگران نباش
شاملی شرکت کنه هم رد صلاحیت خواهد شد
اون زمان سوالات عقیدتی و سیاسی خودتو طرح کن
الان را بی خیال
مقالهٔ جالبی به نام """مولداوانیسم و آذربایجانیسم – بازمانده هائی از دوران جنگ سرد - "" در سایتهای اینترنتی منتشر شده، با توجه به اینکه ملداوها از نظر زبان و اتنیکی به رمانیا یها بیشتر شبیه هستند، این مقاله نشان میدهد چگونه روسها به مردم ملداوی چنین القا کردند که زبانی به اسم "" ملداوی "" وجود دارد تا بدین طریق "" انزوا و انقراض "" آنان را فراهم بیاورند. خواندن این مقاله را به همه پیشنهاد میکنم. فراموش نکنیم در دنیای گلوبال، """ منطقه بودن بسیار مهمتر از دولت بودن است. """.
کشورهای غربی باید خیلی ساده و احمق باشند که با چند تا صفه کاغذ امضاء کردن خیال کنن که آخوندها از بمب اتم درست کردن دست برمیدارن !!آخوندها پشت پرده همان غنی سازی پیش خواهند برد حتی اگر در کشتی های و تانکرهای خالی نفتکش در خلیج فارس باشد و یا در کشورهای گمنام افریقائی و یا در ونزوئلا !!
ملیحۀ محمدی عزیز؛ تیترت کلاً مشکل داره! شما پیشاپیش قضاوت خودتون رو بر پیامِ نجفی اِعمال میکنی بعد اونوقت از خواننده و مخاطبتون میخواین که حالا بیایید نظرتون رو راجع به «اهانت کردن» یا «توهینآمیز» بودن ارائه بـِـدید؟! متنِ این پیامِ شاهین به هنرمندانی که در تالار رودکی(وحدت) به استقبال آخوند حسن روحانی رفتند رو در همینجا میذارم تا شاید یهنفر پیدا بشه دست از کلیگویی و حملاتِ متقابل برداره و بدونِ غرضُمرض نقدی جمله به جمله داشته باشه، هم از بایستها بگه و همینطور نبایستها وُ نشایستها. شاهین نجفی: «خطاب به هنربندان؛ کاسۀ گدایی گرفتن و حقِ خود را با دریوزگی از حکــّـام طلبیدن، چیزی جز تجلیِ نوعی از اختگیِ سیاسیهنریِ مدرن نیست. حال میتوان با جدّیت فهمید و دید که ما از کجا وچطور سقوط کردهایم. هنرمندانِ جامعه، آن بیانتها مستقلان و گردنکشانند و باید بر هنر و هنرمندِ آن سرزمین گریست و
وقتی اینگونه خار و خفیف میشوند و درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان میکنند که البته هیچکدام نصیبشان نخواهد شد. که هرآنچه هنوز دارید را نیز از شما خواهند ربود و سوراخی را در جانتان بدون اماله نمیگذارند و تا انتهای ارگاسمِ سیاسیشان که دچار سادیسمی تاریخی هستند باید مفعولی محکوم باشید. ما بزدلیِ شما را میفهمیم، آنچه نمیفهمیم توأمانیِ این ترس با هنرتان است. شاهین نجفی لعنتُ الله علیه».///// هر چند نِشست و برخاست با "حمید دباشیِ" معلومالحال در کارنامۀ فعالیتهای شاهین هم نمایان بوده ولی خُب نفسِ کار شاهین در اعتراض به جماعتِ فرصتطلب رو به شخصه میپذیرم، با خشمِ شاهین و کاربردِ جملاتِ تند و امالهای مشکلی ندارم امّا تکرارِ این واژهها و تاکیدهای مکرر بر مقتصات و نقاطِ زیرِ شکمی در کارهای شاهین دیگه داره خستهکننده میشه. ما باید یه روزی دست از این تبعیضهای جنسیتیِ ساری در ادبیاتمون برداریم بفهمیم "فاعل" هیچ جایگاهِ بهتری از "مفعول" نداره و بلعکس! مهم اینه که ما فاعل بر چه کسی باشیم یا مفعولِ چه موجوداتی قرار بگیریم، نقشِ یک فاعل خیانتکار رو داشته باشیم یا یک مفعولِ خائن به تعهداتی. اصلِ فاعل یا مفعول بودن نمیتونه موردِ ضعف و بهرهکشیِ ادبی قرار بگیره. ضمناً در استنتاجهای نهاییِ هر اثری از شاهین غالباً القای فضای یأس و نامیدی همهجا دیده میشه و شاهین در آثارش همواره به مطلقنگری دچاره! در اون آهنگِ "نقی" به همه(ما عوام) فحش و ناسزا داده بود بغیر از خودِ نقی! تنها پیشگاهِ نقی بارگاهِ صمیمی و طنزی برای خواستهای شاهین شده بود همین، نمیدونم چرا هیچکسی هم به این نکته توّجه نمیکرد. در اثرِ دیگری هم باز "مهدی" نقشِ درگاهِ "توسلِ" شاهین رو ایفا میکرد! خُب من به شخصه خودم از اینطور فضاها و اینکه برَم توُی مسجد و در محراب بشینم دست به دامنِ سرانِ اسلام بشم خوشم نمیآد ولی "نجفی" دوست داره دیگه! خلاصه اینکه در این آخرین اثر، اساسِ کارِ شاهین رو میپسندم، بهتر بود بجای «ارگاسم» از "شهوت" استفاده میکرد، چون ما آدما بلااستثنا عاشقِ اون روابطِ جنسییی هستیم که ارگاسم یا "شهوتِ جنسی" درِش اوج بیشتری داشته باشه در حالیکه شهوتِ جاهطلبی و منصبجویی برای همه لذتبخش نیست. از این جمله: « درگیرودارِ امنیت و نان و نام، حیثیتِ خویش را حصیرِ نشیمنگاهِ دولتمردان میکنند» واقعاً خوشم اومد دمِش هم گرم :))) خُب دیگه بیشتر سرتون رو درد نمیارم و در همراهی با "اعتراضِ" شاهین و به نقل از دوستِ شاعری باید محترمانه به این باصطلاح روشنفکران و هنرمندانمون بگم: «یک عمر آنکه بود مُجلد به جلدِ دوست، در گیرودارِ حادثه جلاد میشود/ راز قبیله را بفروشد به ارزَنی، صیدی که سرسپردۀ صیاد میشود».خیانت خواص: خیانت و خواص، هر دو مفهومی متکثرند و از هر زاویه ای تعریفی جداگانه دارند. برخی از رفتارهایی که در عنوان خیانت می گنجند، عبارتند از: کم کاری، بی تفاوتی در برابر رنج دیگر شهروندان، چشم پوشی از رسالت آگاهی بخشی و بیدارگری، همکاری پنهان و آشکار با دشمنان خارجی، همکاری پشت پرده با حاکمان ظالم و فاسد، ایجاد روابط ناسالم فرهنگی و اداری و اقتصادی با بدنه ی جامعه، زیور بخشی به زندگی شخصی از هر راهی و به هر قیمتی، سوء استفاده از موقعیت شغلی و مالی و تخصصی، ایجاد شیوه های نادرست مادی، دینی و فرهنگی در گستره ی جامعه.مقصود از خواص می تواند چند دسته باشند: دارامندان، دانش آموختگان، نخبگان علمی و فکری و دینی، حاکمان، مدیران خرد و کلان و صاحبان مقام و منصب. در اندیشه ی مدرن، برخی شخصیت های حقوقی و نهادها و کانون های دینی و حقوقی و سیاسی نیز به دلیل نوع نقشی که بر عهده می گیرند،
tebghe in nazariye harfe shahin najafi kamelan dorostehبی نام گرامی ما هیچ اتهامی را منتشر نمی کنیم.
خدمت ادمین عرض کنم سانسور کامنت بنده نشان از کم ظرفیتی شما دارد چون من در کامنت آخری به کسی توهین نکرده بودم شاید به خاطر اینکه نام پژاک و پ ک ک را بردم به مذاق تروریست ها خوش نیامده. شما چه چیز را سانسور میکنید به اسناد اتحادیه اروپا مراجعه کنید و ببینید این حرفهایی که زدم مستند است
روزنامههای کیهان، جوان و رسالت، سه روزنامه نزدیک به اصولگرایان، در شماره شنبه خود حسن روحانی را به دلیل دیدار با هنرمندان مورد حملات شدیداللحن قرار دادهاند. روزنامه کیهان که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود هنرمندان دیدارکننده با حسن روحانی و آثارشان را «انسان بیدرد و علف هرز» توصیف کرده است.
روزنامه جام جم ضمن انتشار گزارشی درباره «دغدغههای خاص برﺍی بیمارﺍن خاص» نوشته است: «حدود ۱۳۰ هزﺍر بیمار خاص در ایران ﺍز ﺍشتغال، هزینههای درمان و تامین دﺍروهای خود گلایه دﺍرند.»حمله روزنامههای اصولگرا به حسن روحانی و هنرمندان در حالی انجام شده است که روزنامه شرق دیدار چهارشنبه شب حسن روحانی با هنرمندان در تالار وحدت را «کارت سبز هنرمندان به روحانی» توصیف کرده است.
روزنامه اعتماد ضمن انتشار متن سخنان و یادداشتهایی در حمایت از این دیدار، از قول هنرمندان شرکتکننده در این دیدار خطاب به حسن روحانی نوشته است: «برای دیدبانی از هنر، اجنهها را انتخاب نکنید.»
روزنامه اعتماد در تیتر یک شماره شنبه خود با تاکید بر این که «توافق ژنو یک گام تا اجرا» فاصله دارد نوشته است: «پس از چهار دور مذاکرات فشرده میان نمایندگان ایران با نمایندگانی از اتحادیه اروپا و آمریکا در ژنو، عباس عراقچی از توافق بر سر مسائل باقیمانده میان ایران و اعضای گروه ۱+۵ خبر داد.»
روزنامه آرمان خبر داده است که «هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان» اعلام کرده است که «نطق علی مطهری، در راستای ایفای وظایف نمایندگی» بوده است. پس از نطق میاندستور علی مطهری در صحن علنی مجلس در انتقاد از ادامه حصر موسوی و کروبی و احکام صادره علیه زندانیان سیاسی سال ۸۸، دادستان تهران علیه این نماینده مجلس اعلام جرم کرده بود.
محمدرضا خاتمی از اعضای ارشد حزب مشارکت در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: «من فکر میکنم در عمل ثابت کردیم که از سال ۸۴ به اندازه کافی عبرت گرفتهایم. ما اگر بلوغ سال ۹۲ را داشتیم در سال ۸۴ همان دور نخست کار را تمام میکردیم. یا کاری میکردیم که رقابت در دور دوم بین اصلاحطلبها رخ میداد. اگر ما دو یا یک نفر از نامزدهای اصلاحطلب را قانع میکردیم که انصراف بدهند همان سال انتخابات را برده بودیم.»
محمدرضا خاتمی به این روزنامه گفته است: «ابایی ندارم بگویم که ما باید بپذیریم که رخدادهای بعد از سال ۸۴ و روی کار آمدن آقای احمدینژاد ناشی از اشتباه ما درسال ۸۴ بود.»
روزنامه تهران امروز از «مخالفت خودروسازها با کاهش قیمتها» خبر داده و گزارش داده است. به نوشته این روزنامه، احمد نعمتبخش دبیر انجمن خودروسازان با اشاره به اظهارات سخنگوی دولت مبنی بر ضرورت کاهش قیمت خودرو گفته است: «این اظهارات با واقعیتهای صنعت خودرو همخوانی نداشته و غیر قابل اجراست.»
حمله شدید روزنامههای اصولگرا به دیدار روحانی و هنرمندان
هنر نجفی به عنوان یک رپر وslang ربطی به این ندارد که ایشان به خود اجازه بدهد که برای هنرمندان داخل کشور «خط و مشی سیاسی » تعیین نمائید و بد تر اینکه به هنرمندانی که عمری را در جمهوری مداحان ، رانت خواران و جنایتکاران اسلامی از فرهنگ سکولار دفاع کردند و زیر همه جور فشار و ظلمی قرار گرفتند؛ چنین بی ادبانه توهین نماید .این هنرمندان غیر حکومتی می توانستند در خارج مثل من و شما تقاضای پناهندگی بگیرند بیزینس کنند.
شاهین نجفی دچار پارانوئید شده است . فکر می کند «کسی هست» .ایشان در خانه امن زیر نظر پلیس المانی زندگی می کند. نباید برای هنرمندان داخل کشور« خط» تعیین نماید. آنان در انجا زندگی و مبارزه می کنند .بنظر من مبارز واقعی کسانی هستند که در داخل کشور تا آنجا که مقدور است، بماند .بهر حال وقتی به این طرف اب می ایند نباید از جای نرم و امن بگویند«لنگش کن»شاهین نجفی و محمود دولت آبادی دو سر یک افراط و تفریط هستند. یک فرد سیاسی که خواستار برون رفت از بن بست سیاسی موجود است نمیتواند بی مهابا به هنرمندانی بتازد و آنها را بباد فحش و فضاحت بگیرد که با متانت درمراسمی که بدعوت نخست وزیر کشور برگزارشده شرکت کرده اند با پرسشی که در سیمای هرکدامشان هویدا بود که "آخرش چی آقای رئیس جمهور؟ آیا کانون نویسندگان بازگشائی خواهد شد؟ آیا کتاب های ممنوع شده اجازه انتشار خواهند یافت؟"
از سوی دیگر ثناگوئی دولت آبادی را هم نمیتوان پذیرفت که بستایش "درک ضرورت" از سوی روحانی پرداخته است و براستی کدام ضرورت؟ آیا انقلاب نتیجه همین ضرورت نبود که رهبران جمهوری اسلامی از فردای آن با اصرار و ابرام به زجر و کشتار نویسندگان و هنرمندان پرداختند؟ از زمانه این شرورت سیو اندی سال گذشته ست و شرایط سیاسی امروز ایجاب میکند که توده ها برای کسب خواسته هایشان هرچه بیشتر برفشار بر روحانی بیفزایند که این بر قدرت روحانی در برابر خامنه ای خواهد افزود. او برخلاف خاتمی که در سال های ٧٦ و ٨٠ درنتیجه مبارزه مردم روی کار آمده بود نتیجه توافقی ست که خامنه ای بناگزیرآنرا پذیرفته است. مخالفت با خاتمی و تحریم "معین" درانتخابات سال ٨٤ بسبب سیاست های وی به تضعیف مواضع اصلاح طلبان انجامید و باعث روی کار آمدن احمدی نژاد گردید. هرگونه تسامح دربرابری بی عملی روحانی، هدف خامنه ای را در پذیرش او برای پیش برد سیاست های اقتدارگرانه اش برآورده خواهد ساخت و دست هواداران اصول گرایش را در سرکوب آزادی های مردم باز خواهد گذاشت. در مقابل، مخالفت با روحانی در عدم انجام قول هائی که در زمان انتخابات داده ست موضع او را در برابر خامنه تقویت میکند چراکه برای وی راهی برای بازگشت از نرمش قهرمانانه اش باقی نمانده ست. درعین حال همچنانکه پس از انتخاب روحانی نوشتم "من بعنوان کسی که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای دادهام امروز خود را در کنارهمۀ آنهائی میبینم که با دلایل قابل فهم و دربسیاری موارد درست و ارزشمند انتخابات را تحریم کرده و رای ندادند." ازین رو من خشم و کینه شاهین نجفی را بعنوان هنرمندی که زبان گویای بسیاری از مردم ست درک میکنم هرچند که لحن او را نمی پسندم وشیوه سیاسی اش نمی پذیرم.غلام شامقازان عزیز، بالاخره فرصت این پیش آمد که پاسخ پرسشهای شما را بنویسم. پرسش اول را که همخوانی لازم را هم با پرسش های دیگر نداشت به وقت دیگری وامگذارم. چون این پرسش درباره زندگی سیاسی خود من بود. البته تشکر که پرسش کرده اید. چون تاکنون به فکر نوشتن چیزی در این زمینه نبودم. تغییرات کوچکی در ادبیات پرسشها ایجادکرده ام و یکجا هم دو پرسش را در قالب یک پرسش ریخته ام. اما امانت محتوی پرسش ها را حفظ کرده ام که پاسخ شما را به آنها داده باشم.
اگر چیزی خواستید بنویسید ، زیر مطلب من بنویسید که ببینم. با تشکر
http://www.iranglobal.info/node/28867
روزی عزیزی از هلند به المان آمد و دیداری با دوستانش داشت! پس از آن نمایشنامه ای بنام "مجتهد" نوشت و در شهر هانوفر و ... روی صحنه برد. "مجتهد" جمعبندی دیدار با روشنفکرانی همه فن حریفی بود که در همه حوزه ها صاحب نظر بودند. این بیماری شایع در کشور ما می باشد که افراد احترام شان را در جایگاه خود حفظ نمی کنند و توهم زده در مورد همه عرصه های زندگی "مجتهد" هستند.آشتی ملی میان ملت ایران (که 35 سال زیر تازیانه اسلامگرایان حاکم در خون، فقر و فلاکت بخود می پیچند) و نیروی تبهکاری که اسلامیزاسیون جامعه بر روی لاشه ایران و ایرانیت الویت نخست آن می باشد؛ چگونه ممکن است؟ آشتی ملی مترادف با تسلیم یکی از دو طرف این مبارزه فرهنگی، آئینی، سیاسی، ملی و تاریخی است! پرسش اینست که "امید صلاح و گشایش" آقای دولت آبادی را در راستای حل این تضاد بسود پیروزی ایرانیت بگذاریم یا اسلامیت؟!
ای کاش ایشان فقط رمان می نوشت!
بختیار بعد از دعوتِ خمینی به میهن چه گفت؟/ طالقانی بعد از اینکه خمینی را رهبر امّت اسلام خطاب کرد، چه گفت؟ بازرگان دمِ آخرِ لحظۀ وداع با دنیا چه گفت؟ / بنیصدر بعد از دستبوسی امامِ راحلشون زیرِ چادر چه گفت؟/ منتظری بعد از پایهگذاری اصلِ ولایت فقیه چه گفت؟ / نخست وزیرِ محبوبِ امام بعد از اعلام بازگشت به دورانِ طلایی امام و اجرای بدونِ تنازل قانون اساسی، چه گفت؟/ خاتمی بعد از دیدارهای مکرر با مقامِ معظمِ رهبری برای سرگرمیِ ما چه گفت؟ / پدر محسن جناب روحالامینی پس از دیدار و چاقسلامتی با آمرِ کشتارِ فرزندش چه گفت؟/ رضا پهلوی پس از درخواستِ استخدام زیرِ پرچم حکومتِ خونخوارِ اسلامی چه گفت؟/ علیرضا افتخاری پس از محو شدن در آغوشِ محمود سبورجیان چه گفت؟/ رضازاده و... / من(دولتیزاده!) پس از اعتبار دادن به دیکتاتور چه بگویم که مریدان و مقلدان را خوشایند باشد. متاسفم :(
میفهمم چی میگید ولی یه جای کار داره میلنگه بدجور هم! من این مشکل رو با نیکآهنگِ کوثر در خودنویس هم داشتم و با تمامِ احترامی که براش قائل بودم حرفِ آخر رو دوستانه به اشتراک گذاشتم و با بدرودی رفعِ زحمت کردم. شما یارانِ زحمتکش خشتِ اول رو کج میذارید تا ثریا هم هــِــی راهبهراه آجر رو سرِ ماها زیرِ این دیورای که علم کردین خراب میشه. خُب چرا اصولاً باید ممیزی و اتاقِ کنترلی وجود داشته باشه که شخصِ زحمتکشی مثل شما این وسط بخواد مسئولیتِ پخش و عدم پخشِ نظرات رو به عهده بگیره یا بعبارتی گریبانش رو بگیره؟ ما هموطنانِ باصفا، توُی فضای مجازی هم داریم مثلِ دنیای واقعیمون عمل میکنیم اینهمه سایت و وبگاهُ درگاه مثل یوتیوب موجوده و بدون ادعای دموکراسی و سکولاریسم و.. دارن اجازه میدَن هر کس و ناکسی کامنت و نظرش رو بیان کنه، نه فحاشی و نه توهینِ بازدیدکنندگان چیزی از اعتبار یوتیوب کم میکنه و نه نطق
و نه نطقِ فصیح کاربری اعتباری به اون کمپانی میده. نمیشه رسمی رو باب کرد که توُش خشک و تر با هم بسوزند اونم بعلت فحاشیهای افراد مغرض و معارض(ارتش سایبری مثلاً!). اینطوری بیش از ما شما عذاب میکشی که در تلاش برای رسیدن به دموکراسی و آزادی بیان و سکولاریسم نقشِ ارشادی پیدا کردی. ممنونم از پاسخی که لطف کردید ولی باور کنید اگه قانع بشم امیدم رو به آیندۀ بدونِ سانسور از دست میدَم و اونوقت دیگه دلیلی نداره واسه آزادی بیان سینه چاک کنمُ یخه بدَرَمُ گلو پاره کنم خُب با همینی که هست کنار میام و میشینم پا بساطِ سرگرمیِ مُرداک یا مدیری یا اصلاً نوار خالی گوش میکنمُ برفک تماشا میکنم باور کن کمتر اعصابم خورد میشه. با اینحال خسته نباشد، چی بگم آخه؟!SHAAKH گرامی مشکل من این است که وقتی کمی شل می گیرم و طنزهاییی را منتشر می کنم که می توان برداشتهایی از آن کرد، کامنت نویسان حرفه ای ما از موقعیت استفاده (سوءاستفاده) می کنند و کلمات غیربهداشتی را ردیف می کنند و وقتی زیر تیغ سانسور من قرار می گیرند، فریاد اعتراضشان به آسمان هشتم و نهم می رسد که چرا در فلان کامنت چنین نوشته شده و کامنت مرا حذف می کنی. آنوقت من باید اینجا را تبدیل به عرصه بحث با آنها بکنم و اینجوری می شود که اصل مطلب فراموش می شود و ما می مانیم با دهها فحش و ناسزا و حرفهای غیر بهداشتی. باور کنید که ما هم معذوریتهای خودمان را در سایت داریم. وگرنه من هم دلم می خواهد که در این ساعت که دارم کامنتها را کنترل می کنم، بنشینم و فیلم سینمایی تماشا کنم.
من نمی دانم این چه سیاستی است که طرف مذاکره ایرانی ها همش زن هستند. کاترین اشتون- هلگا اشمیت- این خانم- جان کری که کاش زن بود و صد البته اوبامای دلقک که به بزودی خبر تغییر جنسیتش همه را شگفت زده خواهد کرد(دقیقا مثل مایکل جکسون)
مسئولِ کامنتِ ایرانگلوبالِ عزیز، «زیرِ لاحاف» کنایه از همان حرکاتِ باصطلاح مخفیانه در مقابلِ انظار داشت(داستانِ کبک و برف!). در آن کامنتِ کذایی مخاطبِ مخلصتون خانم میهان نبودند که این هزلِ ظاهری و جاری در طنز بخواد مفهومِ زنندهای پیدا کنه بلکه سیاست و حرکاتِ جماعتِ مماشاتگرِ کاخِ سفید رو هدف گرفته بود، در هر کلمه ایهام و کنایهای پنهانه که اگه مشکلی هست بفرمایید تا اسرار هویدا کنیم ;) ولی خواهشاً با این دستاویزها برداشتِ خود را بر دیدگاههای متنوع اِعمال نکنید. این نظر شخصی شما و حقِ شماست که به ظاهرِ کار قناعت کنید ولی شاید کسانی هم باشند بطنِ ماجرا رو دریافت کنند. اِنگاشتِ شما نمیتونه بر پنداشتِ جمعی غالب بشه تا نقش همون "فیلترِ" معرفِ حضور رو ایفا کنه چنین مواردی خلافِ اصلِ آزادی بیان و دموکراسی و مبانیِ حقوقِ بشریست. خودتون لطف کنید و همهچی رو برگردونید سرِ جای اوّلش وگرنه
وگرنه میرَم در معیتِ خرمسلطان و ممَد کِــسِــوالی و سالوادُر تخمه میشکونم ها! نکنه همینو میخواین؟ ولی واقعاً اگه اینجا صداخفهکن داره من "یک نفر" نیستم، به همین سادگی :) روزی چند ساعت هندل به فیلترنت نمیزنیم که ورژنِ جدید "ستار بهشتی" توُ بازارِ خبریتون بشیم داریم خطر میکنیم هر روز با جونمون بازی میکنیم که صدامون شنیده شه.رضا ضراب که پدرش یکی از قولاغی توهلی های مذهبی است علاوه بر ترکیه در دبی هم دارای تشکیلات مافیایی عظیمی است و آنطور که در سایتهای آزربایجان شمالی امروز درج شده در کار قاچاق انسان و تاسیس و اداره فاحشه خانه هم بوده است. در آمداین کار دست کمی از قاچاق طلا و ارز ندارد و احتمالا یکی از کارهای اصلی اش این بوده که دختران بدبخت و بیچاره ایرانی را به دبی صادر می کرده. کسانی که می خواهند از ته و توی قضیه باخبر شود به سایت qafqazinfo.az مراجعه کنند.
محمود دولتآبادی که از حاضران در نشست دیدار هنرمندان با رییسجمهور بوددر متنی با عنوان «اگر دیر نشده باشد!» که آن را در اختیار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته، نوشته است: «شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی بسیاری را ممکن است شگفتزده کرده باشد از جهت نگاه سیاسی دیگر به هنر و فرهنگ در سی و پنجمین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران. سخنانی که فقط به هنر منبرنشینی و نگهداشتن مجلس منحصر نمیشد که اصل آن بر تأثیربخشی لحن و کلام نهاده شده است. بدیهی است که جناب روحانی کاملا بر هنر حرفهیی خود سلطهی کافی دارد.
اما اینبار تأثیرپذیری از تریبون در ذات مفاهیم سخن بود و تفاوت داشت با یک نطق صرفا سیاسی – تبلیغاتی، زیرا ایشان مفاهیمی را در میان آوردند از باب هنر و آزادی که معمولا از جانب ارباب سیاست انکار میشده با اصل «همهی امور درست میباشد». پس نخستین پرسش بدیهی این است که چه اتفاقی در جامعهی ما رخ داده است که رییسجمهور در مقام نخستین شخصیت اجرایی مملکت به سخن درمیآید که هنر و حریت - آزادی از یک خانوادهاند و لازم و ملزوم هستند.آنچه پس از شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی در اندیشهی دیگران پدید آمد، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است، شاید هم برخی عمیقتر شده و به آنچه «موقعیت کلی» نامیده میشود، فکر کرده باشند و به اینکه یک نظام سیاسی در مسیر تجربهای طولانی به نتیجهی دیگری رسیده است بهجز آنچه آزموده است در سالیانی که کم هم نبودند. در واقع بیان درک جدید از تجربههایی در گذشته که نه فقط مفید به احوال خلاقیت هنری نبود، بل هیچ فایدهای هم به احوال پراگماتیسم سیاسی نداشت، بخصوص از جهت دور کردن و بیرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوقهای جوانانی که دلسپردهی این آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشههایی نرم از آن در گفتوگزار نمایندگانی از شاخههای گوناگون هفت هنر بیان شد؛ خاصه در گفتار سخنگوی تئاتر. باری... فرایند یک جمعبندی چندینساله بود اذعان به این حقیقت که هنروران - دست کم وجه غالب - یک ملت به جامعه، مردم، تاریخ و جغرافیا و سرزمینشان صمیمانه وابستهاند و نگفته ماند که اصالتا هنرور گزیری هم ندارد جز این اگر نانپارهی دولت و سیاست نیاز روزانهاش نباشد. چه میتوانستهاند بکنند هنرمندان (!) یک اقتصاد نفتی، وقتی همهی اهرمها در دستان دولتها بوده است؟ و اکنون چرا نباید ذوقزده بشوند وقتی مقام رییس اجرایی کشور به ایشان نوید آزاد بودن میدهد؟ اما سؤال من از خود این است که آیا چنین نویدی یک بخشش سخاوتمندانه است یا درک یک ضرورت و بیان رسمی و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخی که از خود میگیرم البته ناظر به وجه دوم پرسش، یعنی درک ضرورت است و شجاعت بیان حقیقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویختهام» و تا بودهام حرمت آزادی و قانونمداری را نگه داشتهام و نگه میدارم. در عین حال التزام به واقعبینی و اندازه نگهداری مجابم میکند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکشهای نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم، چنان که افتاد و کم و بیش همگان دانند. پس اینجا تا در یادها بماند، قید میکنم که رییسجمهور روحانی چنین گفت «حریت، آزادی، خلاقیت، دستورناپذیری در خلاقیت، ناشدنی تعیین تکلیف برای هنرمند، اذعان به سپارش تاریخ، نفی ریا، الزام قانون و شفافیت قانون، نفی سلیقههای شخصی در قبال قانون، الزام نهادهای صنفی، جوامع همچون حدود، آشتی اهل دیانت با هنر (واقعیتی کتمانناپذیر)، هنر همچون توانایی و نیکی، پرهیختن فضای امنیتی، ایجاد فضای اعتماد» و سرانجام دعوت به وفاق و آشتی ملی پیرامون اصل میانهروی و اعتدال. نیز گفته شد که دولت به تمام وعدههایش عمل وفادارانه خواهد کرد.
شخصا بارها بر چنین نیازهایی درنگ داشتهام، گفتهام و نوشتهام، نیز نویسنده - شاعران دیگر نوشتهاند. اینکه آشتی ملی به جسارت نیاز دارد هم یکی از همان عبارتهاست که نوشته شده. اکنون باب پردیسی گشوده شده در سخن که باور اجرایی آن از جهت نتایج تجربههایی که از سرگذرانده شده است، اندکی دشوار مینماید. حقیقت اینکه اذعان میدارم که در جنبههایی بیش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنیده شده است که بگو تا بشود! حتا بیش از آن «نیت کن، میشود!» و آنچه شنیده و دیده شد، بسیار
تز شاهین نجفی _که در مصاحبه با بی بی سی خود را آناشیست نامید _ این است که همه هنرمندان باید از کشور خارج شده و تقاضای پناهندگی کنند و یا فعالیت هنری خود را در داخل کشور تعطیل نمایند . اما راه دیگر این بود که هنرمندان به دعوت حسن روحانی که قول داد شرایط فعالیت هنری آنان را بهتر از سابق نمایند؛ پاسخ مثبت داده اند .اینکه بعدا چه خواهد شد؛ به تصمیمات بعدی دولت و اجازه رهبر جمهوری اسلامی و سایر چماقداران اسلامی بستگی خواهد داشت.بنابران توهین شاهین نجفی تاثیری در این روند ندارد
شاهین نجفی خودش از مداحی شروع کرده در بستر اسلام ستیزی اروپا به خانه امن المانی ها پناه برد و اصولا به مشکلات هنرمندان داخل کشور که از افراط گیری اسلامی در رنج است را نمی بنید ؛ به قول معووف «در جای گرمی نشسته و می گه لنگ اش کن» .
اهیر گرامی کامنت شما توهینی نداشت. مشکل ما این است که اگر آقای تبریزی به ما اعتراض کنند که غذا خوردنشان و در کل مسائل خصوصی زندگیشان به دیگران چه ربطی دارد، ما چه جوابی باید به ایشان بدهیم؟ در ثانی آیا بهتر نیست که مقاله را نقد کنید و مسائل دیگر را به کناری بگذارید؟
SHAAKH گرامی کامنت شما فحاشی و توهینی در بر نداشت و ما متوجه هستیم که نوشته شما طنز است. ولی از شما خواهش می کنیم طنزهای زیر لحافی و... را در کامنتهایتان ننویسید چونکه من باید به همه جوابگو باشم. با تشکر از شما
این فیلم و صدا صدها بار در ایران پخش شده .خمینی به گروهها و اقشار میگفت طوایف ! حیوان درنده مومن ...............
دوستان گرامی گردانندگان صفحه ایران گلوبال، با سلام دسته جمعی، آیا ممکن است مرا نیز از عدم انتشار کامنت فرستاده شده در خصوص مقاله آقای تبریزی مطلع بفرمائید؟ آیا در کامنت ارسال شده خدای نکرده توهینی بکسی صورت گرفته است؟
""" چرا شرایط ایران با دیگران متفاوت است؟ """ من پیشتر مقایسهای داشتم پیرامون "" مراحل تکامل "" جوامع شرقی منجمله "" اندونزی، پاکستان، ایران، ترکیه و مصر "" و به این نکته اشاره کردم که ابتدا نظامیان با تثبیت امنیت، رشد اقتصادی را در اولویت بعدی قرار دادند که این نیز به نوبه خود، شکل گیری قانون و در آخر "" طبقه کار آفرین "" را در جامعه امکان پذیر کرد، انتقال مسالمت آمیز قدرت از نظامیان به دولت سیویل و مدنی یک روند دمکراتیک در این پروسه تکامل بود. در ایران این پروسه شکست خورد و به چند دلیل پایانی به این شکست در افق دیده نمیشود. ۱- بزرگترین مرکز تولید مواد مخدر در کشور همسایه ایران، افغانستان ۲- نفت و گاز ۳- سیستم ناکارا ۴- روسیه و چین که منافعشان در ایران بی ثبات و عقبمانده تضمین میشود.
ما یه کامنتِ طنزآلودی هم اینجا زیر خبرِ "هشدار کاخ سفید به کنگره.." گذاشته بودیم که محو شده! امیدوارم قیچیِ سانسور به تنش نخورده باشه. اگه فرق بین فحاشی و توهین با طنزِ کنایهآمیز رو تا به حال نیافتهاید، لااقل پاسخگو باشید، منتظر پاسخِ شمام.
امسلمه که منظور من هم تنها مصرف داخلی نبود. عجیبه! چطور متوجه نشدید منظور رقم و میزانِ سودیست که عائدِ دستاندرکاران حکومت اسلامی و همپالکیهاش میشه؟! این سودِ نزدیک به 20میلیارد دلار، معیاری بود برای تخمینِ درآمدی که از این مجاری به جیب سوداگرانِ دولتیِ منطقه رفته وُ میره. ضمناً مگه سودِ حاصل از این کثافتکاریها توُی خزانۀ ملت میره که فرقی داشته باشه مشتریِ فلکزده داخلیه یا خارجی؟ این دیگه چه جور پاسخی بود که شما دادید!
دوست عزیز صادرات مواد مخدر بخشی از درامد زایی جمهوری اسلامی در تمام دنیاست . برای وارد کردن پول به داخل ایران و خرج و هزینه کردن این پول ها در خارج از ایران که مصرف خواست های نظامی سیاسی اتمی رژیمه . اصلا منظور بنده مصرف داخل ایران نیست . چون مصرف داخل ایران یعنی نابودی سرمایه که توسط مواد مخدر صورت می گیرد . اما قاجاق مواد مخدر به خارج از کشور یک نوع راه تولید پول برای جمهوری اسلامی به حساب می اید .
خبر را کاملا به سمع شما رساندن . ان 3 نفر تیم فیلم برداری از ایران بودند یعنی شبکه خبری جمهوری اسلامی بودند که امده بودند پاریس که همان شب هم امدند جلسه سخنرانی اقای علیرضا نوریزاده در پاریس بودند که با اعتراض شرکت کنندگان مواجه شدند و کسی هم به انها توهین نکرد و تعدادی با انها حتی بحث می کردند که و یکی گفت ببین شما اینجا ازاد هستید در حالی که در ایران یک نفر مخالف شماباشد می زنید لت وپاره می کنید
اتفاقابحث های خوبی بین انها ان شب انجام شد و کس هم توهین و فحش نداد گزارش بالا 100 در 100 غلط است
در یک نگاه نظر نویسنده کاملا درست است که با اپوزیسیون نباید دشمنانه برخورد کرد بلکه بهتر است بجای دشمنی آنان را«نقد» کرد . ایراد کار در این است که فضای سیاسی ایران را بر 2 تقسیم می کند : یکی دوست و دیگری دشمن...بنظر من این تقسیم بندی در همه موارد صحیح نیست . ببین در زمان انقلاب فریاد می زدیم:«چو دیو بیرون رود ، فرسته در اید»....بگذار مثالی بزنیم :
فرض کنیم سازمانی دست به ترور مخالفین داخلی زد ..مثال تاریخی ترور مجاهدین مسلمان توسط رهبری مارکیسیست مجاهدین خلق در قبل از انقلاب و یا شکنجه منتقدین در داخل سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی...من اینطور نتیجه می گیرم یک تقسیم بندی که شما طرح کرده اید و دیگری مرز بندی با با عمکرد ضد حقوق بشری وضد جنگ طلبی بعبارت دیگر هر کسی که دگر اندیشان را زندانی و شکنجه کند فرق ندارد پوزیسیون باشد و یا اپوزیسیون بایستی با این طرز تفکر دشمن بود و یا هرکسی که بشکلی کشورهای خارجی را تشویق به حمله نظامی به ایران بکند ؛ بایستی با آن قاطعانه مرز کشیدman ham ba binam mowafegham. az rooze awale enghelab goftand in rejim 10 rooz sare kar hast. in regim ta 20 rooze dige nist.
inha ta akhare mah raftaaniand. 34sale ke in ra mishenawim 34 sal!!!!!
موافق جان؛ من نمیدونم چرا این اقتصاددانهای داخل و خارج، هر دو گروه با اعداد و ارقامی مشابه به تحلیل اوضاعِ اقتصادی در ایرانِ ویران میپردازند! بخصوص این نرخِ تورمهای زیرِ 100درصد که دیگه بدجوری روی اعصابه! و امّا در مورد ترانزیت مواد مخدر؛ اگه یادتون باشه عباس پالیزدار(عضو هیاتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم از قوهٔ قضائیه، سخنگو و دبیر هیات امنای خانه صنعتکاران ایران، و رییس "دفتر مطالعات زیربنایی" در مرکز پژوهشهای مجلس هفتم) در افشاگریهای ناشی از جنگِ قدرت عیناً این جملات را بکار برد، عباس پالیزدار در دانشگاه بوعلی سینای همدان*:« گفتم آقا این عددهایی که شما داری میگی مالِ چند روزه! روزی بالغ بر صد تُن مواد مخدر داخل ایران داره مصرف میشه! مگه کجا میره؟ شما فکر میکنید مثلاً مردم، چیچی فکر میکنید نسبت به مردم؟! فکر میکنید مثلاً مردم نمیفهمن کیه داره اینا رو وارد میکنه؟! این عدد توُیِ
این عدد توُیِ اون مقطع حسابش در حدودِ هــیـجــدههــــــزارمیــلیــــارد(تومن) منافع سوداگران رو تامین میکنه یعنی حدود پونزدهُنیم درصدِ جیدیپیِ کشور که تولیدِ ناخالصِ داخلیِ کشور رو تامین میکرد این عدد. میدونید! این عدد اونوقت عددیه که مثلاً توُی متکا بــریزن یا توُ ساک بریزن اینورُ اونور ببرَن؟! خُب اینو دارن میریزُن تو بانکهای کشور از توُ حسابِ بانکهای کشور پرداخت میشه یعنی نمیفهمن کیه داره پول رو میریزه کیه این پولُ وَر میداره؟!» آره موافق جان، این سخنرانی 14 اردیبهشت 1387 صورت گرفت در اون تاریخ قیمت دلار دقیقاً 918 تومن بود بعبارتی" 18هزارمیلیاردتومن" یعنی "نوزدهمــیـــلیــــاردُ ششصدُ هفت میلیون دلار" . بله! مواد مخدر نزدیک به بیست میلیارددلار در سال فقط "منفعت" برای برادران قاچاقچیِ سپاه داشت اونم برای مصرف داخلی! حالا خودت چرتکه بزن برای ترانزیت و تامین بازار اروپا و آمریکای مرکزی وَوَوَ توسط عواملی چون حسننصرالله و حتی بعضی افسران اطلاعاتی بازنشستۀ موساد(!) چندصد میلیارد دلار در سال «منفعت» عایدشون باید بشه ؟! اگه خواستید طبق اسناد و گفتههای خودِ مقاماتِ نظام رقمِ واقعی و حیرتآورِ تولید ناخالص ملی که بدلیل نوعِ درآمد(درآمد استخراجی و نه تولیدی) خیلی هم فرقی با تولید خالصِ کشور نمیکنه رو همینجا براتون عرضه کنم تا خودتون بر پایۀ اسناد و اعداد و ارقام دریابید چرا آمار و تحلیلهای کارشناسانِ داخل و خارجِ کشور بیپایه و اساس و بسیار گمراهکننده و سطحیست و چرا باید همۀ این اساتیدِ رنگاوارنگ از یک آبشخور بنوشند.////////// * آدرسِ دقیقِ گفتارِ نقلِ قولشده در یوتیوب: http://www.youtube.com/watch?v=fRLP7fvW5CQ&t=00m08sسپاس از یرگزار کنندگان این برنامه انجمن هزار و یک شب که نامشان در اینجا فراموش شده است .
اخبار کشور را مرور میکردم که به روضه خوانی ملاحسن روحانی برخورد کردم. طبق معمول علیرغم سخنان طویل، تهوع آور و فریبکارانه مطلب را تا آخر خواندم.ادعاها آنقدر بیشرمانه بود که نمی دانستم چگونه خبر را منعکس کنم؟!!!
ملاحسن روحانی از مهره های اصلی نظام فرهنگ ستیز در مقام یک روضه خوان هنر " بدون آزادی را بیمعنا خواند"!!!
راستی اگر چنین است پس چرا جمهوری اسلامی بخاطر آزادی کشی و فرهنگ ستیزی در 35 سال گذشته نباید محاکمه گردد؟
ولی پرسش کلیدی اینست که مگر فرهنگ و هنر رسالتی جز به صلابه کشیدن ارتجاع، خرافات، استبداد و تبعیض (که جمهوری اسلامی تبلور آنهاست) دارد؟؟؟ براستی آدم باید دوره طلبگی را گذرانده باشد تا 35 سال در کردار به آئین کشی، فرهنگ ستیزی و تحمیل سلطه و جباریت اسلام اسلامگرایان پرداخته باشد؛ ولی در گفتار (بالای منبر) زیر نام شریف ازادی با "جامعه هنری- فرهنگی" لاس سیاسی بزند!!!
با تشکر از شما .مثل اینکه فراموش کرده اید تا نام برگزارکنندگان این برنامه را اعلام کنید . من به شخصه شاهد زحمات انجمن هزار و یک شب بود م که در اینجا متاسفانه اسمی از این انجمن نیامده است .
سپاس از شما
عسل
ضمن عرض ادب و احترام؛ خیلی ممنونم از اینکه به کاربردهای متعدد این علامت اشاره کردید هر چند میدانید که قصدِ مخلص با این سوادِ اکابری جسارت به محضر عالی نبود فقط باب احترام خواستم ضمنِ یک نقطه(.) با قاطعیت جملۀ زیبای شما را به پایان برسانم و بگویم منظور را با تمامِ وجود دریافتم و با شما همعقیدهام، حال چه آن علامت نمادِ تعجب به نظر آید چه علامتِ "زنهار". در هر حال بنده نه متحیر و متمرکز به هشداری شدم و نه متعجب از ایهامِ علامت! چرا که با کلمه به کلمۀ جملاتِ شما توارُد عجیبی داشتم.
در پوست خود نمیگنجم با آن "دستمریزاد" که قابل دونستید، مهم اینه که نمرۀ قبولی رو گرفتیم ;)
راستی! مثل اینکه در جای دیگری هم کوتاهی نمودم نامِ SHAAKH به Anonymous تبدیل شده بود! با پوزشِ مجدد و همینطور آرزوی بهترینها برای شما.
(هوف! چقدر سخته کتابی صحبت کردن!)