جواد گرامی ممنون از نوشته خوبتان که گوشه ای از زندگی جوانان جامعه امروز ایران را به روشنی نشان میدهد. سئوالی اینجا مطرح میشود: چه شد که درسال 57 «جمهوری اسلامی» بر ایران مسلط شد؟ پاسخ را از مقالات هیمن سیدی تحت عنوان « کد انقلاب»، برای شما نقل میکنم. نسل 57 هم نسل سوخته ی آتش استبداد و دیکتاتوری بود. با اندک تفاوتی. پیش از 57، کم نبودند جوانان زیر 18 که به خاطر مطالعه رمان مادر از ماکسیم گورکی، پاشنه آهنین از جک لندن یا اصول مقدماتی فلسفه از ژرژ پولیسر و غیره تحت شکنجه قرار گرفته و بهترین سالهای عمرشان در زندان سپری شد:
« شاه ایران سال ۵۶ را با خبری ناخوشایند از سازمان ملل اغاز کرد، برای اولین بار پیشنویس نامهای سرگشاده از سوی کمیسون حقوق بشر سازمان ملل اماده میشد که اسفناک بودن حقوق بشر در ایران را سرزنش میکرد. وی هنگامی که دو سال قبل برای نخستین بار سازمان عفو بینالملل، ایران را یکی از بزرگترین دشمنان حقوق بشر در جهان نامیده بود - بهمن ۵۴- نه تنها انرا جدی نگرفت که به سان بازی مسخره انگلیسیها به ان نگاه کرد. در پی محکوم کردن شکنجه در زندانهای ایران از سوی کمیسون حقوقدانان ژنو - تابستان ۵۵- نیز انرا حساسیت زیادی دادگاههای سوئیس پنداشته بود. شاه ایران ان زمان نمیدانست که ان دو محکومیت ساده، دستمایه رئیس جمهور تازه امریکا برای اعمال فشار بر متحد دیرینه خواهد شد. این بار با اغاز سال۵۶ کار به سازمان ملل هم کشیده شده بود. در پی این رویدادها بازشدن انسداد و خفقان سیاسی به گونهای ملموس اغاز شد و سانسور و خودسانسوری و سکوتهای مخوف پایان یافت اما روحانیون و هواداران اقای خمینی هنوز سر در لاک خود داشتند. در واقع اخوندهای سیاسی، اخرین قشر جامعه ایران بودند که در سال ۵۶ جرات ابراز مخالفت پیدا کردند. یعنی بعد از جامعه روشنفکری، بعد از نویسندگان و وکیلان، بعد از سیاسیون چپ و ملی، بعد از دانشجویان و جامعه علمی و در اواخر سال به میدان امدند.
در اردینهشت ۵۶ دهها حقوقدان و وکیل دادگستری در نامهای سرگشاده دخالت دولت در امور دادگاهها را محکوم کردند. پس از بیش از ده سال این نخستین بار بود که یک گروه یا محفل داخلی اشکارا به خود جرات مخالفت میداد. البته در میان انها هیچکدام از یاران اقای خمینی اسمی نداشتند.
در خردادماه سه چهره سیاسی ملی:کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاهپور بختیار، در نامهای به شاه ایران، وی رابه نابودی زیربناهای کشور و زیر پا نهادن حقوق بشر محکوم کردند.
در تیرماه بیش از چهل تن از نویسندگان و روشنفکران ایران در نامهای سرگشاده به هویدا نخست وزیر وقت کانون نویسندگان ایران را در راستای مبارزه با سانسور و سرکوب فرهنگی احیا کردند. این افراد دارای سابقه و مشی سیاسی متفاوتی از چپ رادیکال و میانه گرفته تا ملی و لیبرال بودند اما حتی یک فعال دینی یا روحانی در بین انها نبود.
در مردادماه، دهها حقوقدان برجسته در بیانیه شدیداللحنی خواستار لغو دادگاههای کنونی شدند، هدایتالله متین دفتری، عبدالکریم لاهیجی و حسین نزیه رهبری این گروه را به عهده داشتند که هیچ کدام وابستگی به روحانیون و نزدیکان ایتالله خمینی نداشتند.
در شهریور ماه شوک ازادی نسبی و رفع تهدید زندان و بازداشت، جان تازهای به پیکر فعالین قدیمی بخشیده بود، انها به ابتکار جالب ولی هولناکی دست زدند و موج جدید را به خارج از مرزهای ایران کشاندند، ۲۹ فعال سیاسی نامهای سرگشاده به دبیرکل سازمان ملل نوشتند و به تشریح شکنجه و دادگاههای غیرقانونی و سیل بازداشتهای گسترده پرداختند. جالب انکه در بین انها تنها یک روحانی، ایتالله زنجانی، دیده میشد و هنوز سایرین پا را از حوزه های علمیه خارج نکرده بودند.
اغاز پائیز با بازگشایی دانشگاهها جامعه شاهد شدت و سرعت تغیرات بود. دانشجویان به میدان امده بودند و از هر تریبونی برای ابراز انزجار از رژیم پادشاهی استفاده میکردند تا انکه در ابانماه بیش از دههزار دانشجو در تهران شبانه به خیابان ریختند و فریاد سرنگونی شاه را سردادند. با دخالت پلیس درگیریها شروع شد و یکی از دانشجویان جان باخت، دهها تن نیز زخمی شدند و بیش از ۱۰۰ تن بازداشت. اما شوک واقی در اخر پاییز وارد شد که مردم دیدند که دانشجویان بازداشتی اینبار در دادگاههای مدنی محاکمه و همه تبرئه شدند. میتوان این رویداد را اغاز جرات پیدا کردن روحانیون نامید. انان که تنها سه ماه قبل در برابر خبر کشته شدن فرزند ایتالله خمینی سکوت اختیار کرده بودند اینبار توهین روزنامه به ایشان را از شایعه کشتن فرزندش کشندهتر یافتند! و با این دلگرمی که دیگر سرکوبی در کار نیست نوزدهم دیماه، در قم به خیابانها ریختند.***فضای سیاسی سال ۱٣۵۶ حاصل مبازره و جانباختن صدها تن در ده سال قبلش بود نه میل و اراده پهلوی و نه تغییر سیاست امریکا، و نه مبارزه اقای خمینی. در واقع امریکا که جدیدا از سلاح حقوق بشر به عنوان استراتژی نه تاکتیک علیه بلوک شرق استفاده میکرد، در برابر شرایط حاکم بر ایران نمیتوانست بیتفاوت باشد، اما از بین بردن رژیم شاه به هیج وجه در برنامه جدید امریکا نبود. ایتالله خمینی و هواداران سنتیاش نیز در تمامی این سالها قید تلاش برای سرنگونی را زده بودند. ایشان حتی حاضر نبود در برابر حملههای دکتر شریعتی به اخوندها و روحانیون سیاسی، دفاعی داشته باشد و تز اسلام منهای روحانیت شریعتی را محکوم کند.
حال سوال این است که خواست های دمکراتیک برای بهبود شرایط سیاسی و توزیع عادلانه ثروت که می توانست در صورت همراهی حاکمیت به شکل یک رفرم عمیق یا در صورت عدم همراهی به شکل یک انقلاب مدرن و تشکیل یک جمهوری دمکراتیک براورده شود چرا ظرف تنها یک سال از مسیر خود منحرف و به انقلاب اسلامی منتهی شد؟ ***در یک سال منتهی به انقلاب ایتالله خمینی توانست نقش یک کوردیناتور یا هماهنگکننده را در بین اپوزیسیون و طبقات مختلف جامعه ایران ایفا کند، البته بدون انکه حقوق یا سهمی برای خود قائل باشد. در نگاهی کلی در سال ۵۷ طبقات اجتماعی به ۴ طیف: بازاری، کارمند، کارگر و دهقان و گرایشات سیاسی به ٣ گروه: چپ، ملی و مذهبی تقسیم میشد. در فضای سیاسی سال ۵۶، نخست ملیون، در پی انها چپها و در نهایت مذهبیون جرات ابراز نارضایتی و تظاهرات خیابانی پیدا کردند، اما در بین انها هر کدام که میتوانست گروههای دیگر را هم قانع کند و خواستهای انها را هم در برنامه و شعارهای خود بگنجاند، میتوانست سکان رهبری انقلاب را به دست گیرد. کاری که نیاز به "سیاست بازی" داشت و با اصول و پرنسیبهای مبارزاتی چپها و ملیون همخوانی نداشت. اما جریان مذهبی به رهبری ایتالله خمینی از پس ان برامد. ایشان نه تنها جریانات سیاسی بلکه ۴ قشر جامعه را هم اقناع کرد. چپها مطمئن شده بودند که هم خود در سیستم اینده جایگاه مناسبی خواهند داشت، هم دولت اینده در جبهه ضد امپریالیست قرار خواهد داشت. ملیون نیز به اعاده احترام و عزت و استقلال ایران دلگرم شده بودند و یقین داشتند که بیشترین پتانسیل را برای اداره حکومت و مدیریت سیستم جدید را خواهند داشت. این از گروههای سیاسی.***در میان اقشار نیز، حقوقبگیران که از بهره نبردن از افزایش درامدهای نفتی سرخورده شده بودند سخنان اقای خمینی به دلشان مینشست، کارگران که از توزیع ناعادلانه ثروت به ستوه امده بودند شعارهای عدالتمحورانه ایشان را باور کرده و روستائییان و دهقانان نیز که ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ارزوهایشان اندر خم جاده و اب و برق مانده بود، اینبار همه این رویاها را -انهم بدین نیاز به پرداخت و به صورت رایگان -میدیدند. یعنی اقای خمینی ضمن حفظ گروه مذهبیون و قشر بازار، توانست گروههای چپ و ملی و قشرهای کارمند و کارگر و دهقان را هم با خود همراه کند. ***حال این سوال پیش میاید که چرا به این سادگی و بدون تامل این همراهی صورت گرفت. شاید نگاهی اجمالی بهموقعیت شخصی اقای خمینی، سطح درک سیاسی گروههای مبارز و بافت جمعیتی جامعه در سال ۵۷، جوابی برای این سوال داشته باشد.
در پی ۲۵ سال فقدان ازادی احزاب (از سال ٣۲) و بیش از ۱۵ سال انسداد مطلق سیاسی (از سال ۴۲) و در پی جانباختن صدها تن از مبارزان و روشنفکران و همچنین زندانی شدن هزاران تن دیگر، میتوان تا اندازهای سطح درک و تحلیل سیاسی مبارزان ان وقت را حدس زد. از دیگر سو جامعه ایران بسیار جوان و کم حافظه و بیتجربه بود. طی سالهای ۴۵ تا ۵۵ جمعیت ایران ۹ میلیون نفر افزایش یافته بود، حدود دو سوم جمعیت ٣۴ میلیونی ایران زیر ٣۰ سال سن داشتند. مزید بر ان علیرغم ادعاهای رژیم سابق، ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ۶٨% بزرگسالان ایران بیسواد بودند. یعنی با افزایش جمعیت شمار بیسوادان از ۱٣ میلیون به ۱۵ میلیون رسیده بود. اما از همه مهمتر موقعیت فردی اقای خمینی بود که هم سادهزیستی و سادهگوییاش و هم مظلومیتش در قریب ۱۵ سال تبعید و سازشناپذیریاش با شاه جاذبهای خاص به وی بخشیده بود. قول ها و وعدههایش نیز بسیار دلنشین مینمود، ان بخش از سخنرانی و اعلامیههایش که شامل سرزنش شاه ایران در امتیازدادن به بیگانگان و فساد دربار و هزینههای کلان ارتش در مقایسه با کمبود مسکن و شرایط زندگی فقرا بود که کم و بیش حرف دل همه اقشار بود، همچنین دعوت به همکاری همه احزاب و و جریانها و جمعکردن همه در یک جبهه علیه شاه، ارزویی دیرینه بود، دفاع از زندانیان سیاسی و مرثیه برای جانباختگان سالهای مبارزه (که اکثرا غیرمذهبی بودند) بسیار اطمینان بخش بود. همه اینها دست به دست هم دادند تا طی کمتر از یک سال مذهبیون بتوانند رهبری انقلاب را بدست گیرند.***ایتالله خمینی دراعلامیه ۲۲ مرداد خود رسما با دعوت از تمامی جریانات و احزاب و روشنفکران، کنار گذاشتن اختلافها را خواستار شد که در واقع به معنی پذیرفتن احزابی بود که ان زمان وجود داشتند. در مقابل هیچ جایگاه خاصی برای خود قائل نبود. ایشان حتی چند ماه مانده به انقلاب در مصاحبهای با هیکل در پاریس، به انتقاد از ایتالله کاشانی پرداخته بود که چرا در دوران نخست وزیری مصدق ریاست مجلس ملی را قبول کرده بود و "به جای انکه سیاسیون را دینی کند، دینیها را سیاسی کرد!". وی در مصاحبههای متعددی که با خبرگزاریها انجام میداد به هیچ وجه به مساله زنان، نقش روحانیون، ولایت فقیه و... نمیپرداخت و چهرهای بسیار انسانی از حکومت مطلوب خود نشان میداد. هنگامی که در هیجدهم ابانماه یکی از خبرنگاران با لجبازی زیاد در مورد ازادیهای دمکراتیک در دولت اینده و نقش شخص اقای خمینی در ان دولت سوال کرد، جواب میدهد: "دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنی واقعی است و هر کس میتواند اظهار عقیده خودش را بکند، اما من هیچفعالیت در داخل دولت ندارم [یعنی نخواهم داشت] به همین نحو که الان هستم". این کجا و ولایت فقیه و حکم حکومتی و فرماندهی کل قوا و تنفیذ و عزل رئیس جمهور و اعلان جنگ و صلح و دستور کشتار زندانیان کجا!
ده سال مبارزه انقلابی منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. یک سال استفاده از فضای باز سیاسی منجر به حضور مردم در خیابانها شد. مواضع دلنشین و سیاست بازیهای ایتالله خمینی هم به انقلاب بهمن ۵۷ انجامید، کد انقلاب زیاد پیچیده نیست، بلکه سخت اسان است و زورآور!»
به امید روزی که ما ایرانیان فارق از هر دیدگاه سیاسی مذهبی اجتماعی به عقیده هم احترام گذاشته و کشوری با جوانهایی دوست داشتنی مثل شما جواد عزیز
را به اسقبال اینده روشن پیش پبریم
ما میخواهیم ادبیات هزار ساله ی فارسی را بخوانیم و کیف کنیم. حافظ و فردوسی و مولانا و نظامی و خیام. اینها را که نمیشه انگلیسی بخوانیم. شما آزاد هستید که انگلیسی حرف بزنید البته اگه با انگلیسی هم مشکل پیدا نکنید .
سلام. نویسنده این مقاله نقل قول استرابو را دروغ میخواند، شعر فخر الدین اسعد گرگانی را می پیچاند و فردوسی را نادیده میگیرد. من اعتراضی ندارم.ایشان حتی اشاره ای به اشعار هزار سال ادبیات فارسی از قفقاز تا هندوستان (مثلا شعر حکیم میسری، حکیم نظامی، اشعار صائب تبریزی) ننموده است و بدون اشاره به کتیبه ها و سکه ها ی ساسانی و نوشته های کتابهای جغرافیایی اسلامی (300 کتاب به عربی و فارسی و ترکی) که من با جزئیات بسیار آنها را یکجا در ذهن دارم ....ایشان فقط یک تنه به نام ایران تاخته است. باشه قبول. اما یه سوال دارم: خدا وکیلی اگر چیزی ازش میاد بیرون که بدرد این دنیای دون بخوره، باور بفرمایید من هم مانند یک دانش آموز این مطالب را کامل تر شاید از شما بهتر بلد هستم و شش ساله بیکارم. لطفا دست مرا هم بگیر و ایمیل بزنید بمن به روال همیشه پروژه ای کار انجام میدم.
آقای دکتر گلمراد مرادی تذکر اینکه ما ملتی به نام آذری نداریم بلکه ملت ترک آزربایجان جنوبی را داریم و بهتربود اگر درکارسیاست بودید وهستید بعد این همه سال (60-70) سال اینها را یاد گرفته باشی در ضمن ترس این آقایان همچون آقای بابک امیر خسروی مانقورد و دیگر فاشیستهای فارس که این مملکت کثیروالمله را به بند کشیده اند از اتحاد دو حزب کرد نیست بلکه بیداری تمام ملتهای تحت ستم ملی می باشد. خصوصا بزرگترین وحشت این راسیستهای فارس که نمی دانم چرا شما احتیاط کرده و نام این راسیستهای فارس را نمی برید. حرکت ملی آزربایجان جنوبی است این جنبش برای آنها مانند هیولایی است که از خواب بیدار شده و اینان از ترس رو برگردانده اند و نفس جنبش را در پس گردن خود حس می کنند اینان چنان دست پاچه شده اند که با گفتار یک نماینده آمریکا که صحبت او در رابطه با حق تعیین سرنوشت ملت ترک ازربایجان در پای صندوقهای رای بود.
ونه تجزیه چنان امثال دکتر ایرجها.. با چرند و پرندهای تاریخی هخایی به او هجوم بردند که او را ساکت کنند جواب او در شبکه بی بی سی ساده بود " من خواهان تجزیه ایران نیستم بلکه خواهان دموکراسی هستم و ملت ترک آزریایجان حق این را دارند که در ماندن در ترکیب ایران و یا تشکیل کشور دیگر در پایی صندوق رای این موضوع را مشخص کنند" چنانکه دیگر پان ایرانیستها یارای پاسخ دهی را در خود ندیدند در حا لی که 15 سال است این پان فارسها این جنبش را بایکوت خبری کرده بودند. اینان این مهم را درک کرده اند که دیگر به علت بیداری تودههای ملت ترک قدرت آزربایجان را در کنار خود نخواهند داشت که دیگر ملل تحت ستم را سرکوب کنند وگر نه این دو حزب کردی قبلا نیز توافقنامه های اینجنین امضائ کرده اند و هیچ اتفاقی نه افتاده است دیگر حرفهای اینان در ملتهای تحت ستم خریدار ندارد. و اگر عاقل باشند به جای جنگ (اگر قدرتی داشته باشند) صندوقهای رای را انتخاب خواهند کرد.
معلم اخلاق و تیوریسین نموکراسی آقای مستشار.....
هزاران نفر در ایران اعدام شده اند و جریان شکنجه و حلق آویزها همچنان ادامه دارد
آقای مستشار اصلا خودتانرا برای سخنگوی ولایت فقیه ناراحت نکنید پلیس نیویورک اعلام کرده است که سخنگو کتک نخورده و فقط مشاجرات لفظی بوده است .... آقای مستشار نگران نباشید سخنگو الان در ایران مشغول کارهایش است سالم سالم
دست نويسنده درد نکند؛ هر چند با برخی از مفاهيم آن مشکل دارم، اما مضامين و انديشهی ناظر بر آنها را میپذيرم. نکتهی محوری مورد پذيرش من اين است که تن به "خاکپرستی" ندهيم، قومستيزی پيشه نکنيم، حق تعيين سرنوشت را نه تنها به عنوان يک حق فردی در مقابل حاکميت، بلکه بعنوان يک حق جمعی نيز بپذيريم، آن را در لوای "حقوق شهروندی" منکر نشويم، هويتی خودی را با هويت مشترک (که من صفت "ملی" را برای آن مناسب نمیدانم) اشتباه نگيريم و تلاش کنيم در تعريف و تبيين هويت نوين و دمکراتيک کل مجموعهی ايران را در نظر بگيريم. از نظر من کسی که منکر شود که تنوع اتنيکی در ايران بطور متوازن در ساختار سياسی ايران انعکاس نيافته، منکر شود که ما نابرابريهای ساختاری داريم، نمیتواند راه حل منطقی برای بحران موجود ارائه دهد، چون بحرانی نمیبيند؛ از نظر وی همه چيز ساختگی و حاصل توطئه.
برای من کرد "فرزند ايران" (ايرانپور) ايران به لحاظ سياسی زمانی متعلق به من است که در آن بعنوان کرد تحت تبعيض نباشم. و زمانی تحت تبعيض نخواهم بود که يک) در تعيين سرنوشت منطقهی خودم در چهارچوب فدراليسم سهيم باشم و دو) همچنين مشارکت جمعی و موزون در حاکميت سياسی کشورم ايران داشته باشم. در چنين حالتی و تنها در چنين حالتی احساس تعلق و دلبستگی و وابستگی به اين (به قول آقای طاهریپور) "مرزوبوم" در من ايجاد میشود.
ديرکرد در استقرار و يا دست کم پذيرش چنين نظامی از سوی "اپوزيسيون" به اين دلبستگی و همبستگی آسيب میرساند. زمانی "انجمنهای ايالتی و ولايتی" را مطرح ساختند و اما سپس مسخ کردند، اين خواسته در مرحلهی بعدی به خودمختاری ارتقا يافت. اين مطالبه نيز با تانک و توپ و خمپاره پاسخ يافت. اکنون فدراليسم در بعد سراسری مطرح میشود. عدم احساس يگانگی اپوزيسيون با آن عدهای از فعالان خلقهای ايران را به سمت استقلالطلبی سوق داده است.
ای کاش میدانستم، اپوزيسيون کشورمان تا کی میخواهد همچنان کبگونه چشم بر واقعيات اجتماعی ايران ببندد.
در گذشته دو پاسخ شفاف و راديکال از چپ و راست وجود داشتهاند. امروزه عدهای از چپ به جناح راست سياسی جامعه پيوستهاند. مبارکشان باشد. برای اين حضرات اما نه تنها افق و انديشهی سياسی، بلکه واقعيات سياسی ايران نيز تغيير کرده است!!
از نظر من راست هيچگاه قادر نخواهد بود، "مسألهی ملی" در ايران را حل کند. اين جناح حتی آن را بغرنجتر نيز میسازد. آيا ديدهايم که ناسيوناليسم در کشوری موجبات وحدت کشور بر پايهی دمکراسی و آزادی را فراهم آورده باشد؟ اصلا نظام سياسی وحشتناک متراکم و متمرکز ايران محصول تکفر ناسيوناليسم راست و به قول خودشان "دولت ـ ملت"سازی در جامعهی ايران است. آيا اگر اين مسير درست میبود، ما چنين وضعی را میداشتيم؟ لذا بايد از کادر فکری راست جامعه بيرون بياييم. اگر هم مقيد به مفاهيم و آرمانهای کلاسيک چپ (حق تعيين سرنوشت خلقها، عدالتخواهی و آزاديخواهی) نماندهايم، دست کم انصاف و اعتدال و وجدان انسانیمان را لگدمال نکنيم. تلاش کنيم از اين منظر به حل مشکل بپردازيم.
به هر حال: مقابلهجويی، تحريک و فعالکردن رسوبات ناسيوناليستی عقبمانده بر عليه مناطقی چون کردستان و تحريف مواضع احزاب آن تنها و تنها کمک خاله خرسه است به "وحدت ايران". چنين رويکردی نمیتواند منجر به دوری کردستان از اپوزيسيون سراسری و افق ايرانی نگردد.
تازه گيريم کل احزاب کردستان (و آذربايجان، ...) کفر کرهادند و جنايت و خواستهاند از ايران جدا شوند. آيا قمهکشيدن بر عليه آنها، آنان را به ايران نزديک میکند يا از آن دور؟ هجمهی آقای اميرخسروی يقينا در خدمت اعتمادسازی بين فعالان کردستان و ديگر مناطق ايران به نسبت آيندهی ايران نبود. مطالعهی بيانيهی وی حتی در منی که پيوسته تلاش کردهام "راه حل ايرانی" برای غلبه بر شووينيسم حاکم و محکوم بيابم، بيشتر آنتیپاتی و حس مقابلهجويانه ايجاد میکند تا انگيزه برای ادامهی راه کنونیام.
با سپاس دوباره از آقای طاهریپور برای تلاش غيرمتعارفشان
I am very glad you answer some question about your article.
My point is not argumental at all.
My point was & is about window of your vision when you analyise an event.
There is no question that Israil & all other involve the point is you see only this narrow & one diminsational.
Same as Mr Tavakoli آقا مردم ایران انقلاب کردند و
Untill we see this event as complicated mather we will reach to a unsuficent conculution.
نمیتوان منکر این موضوع شد که درجهان انسانهای باور مند وجود دارند که در برابر کتب دینی خود تسلیم محض هستند وهمه موارد موجود در آ نرا صادقانه قبول دارند اما همه حکومتهای دینی از دین بعنوان وسیله برای رسید ن به مقصود خود استفاده میکنند در این رابطه هیچ تفاوتی بین دینهای گوناگون وجود ندارد تاریخ نشان داده که عامل بیشترین بیچارگی های بشری حکو متهای دینی بوده وهستند اکنو ن شاهدیم که دو حکومت اسلامی ایران وحکومت یهو دی اسرا ئیل در راس حکومتها ئی هستند که هستی بشریت را تهدید میکنند . گرچه حکومتهای به ظاهر سکولار دربعضی کشورها حاکمند ولی باز هم ازدین برای اجرای مقاصد خود بیشتر ین استفاده را میکنند . بکوشیم خود را ازچنک حکومتهای دینی نجات دهیم
سازماندهی و مهندسی انقلاب ایران یک پروژه حساب شده توسط تیم دوره دیده فردوست در موساد بود. در همکاری فردوست پیش و پس از انقلاب با ملاها که جای هیچ بحثی نیست و در طرح کمربند سبز برژینسکی برای کنترل نفوذ کمونیست نیز اینک هیچ شکی نیست و از خاطرات جاسوسانی که از حمایت بی دریغ اسرائیل برای حفظ نظام ملاها نیز اینک آگاهی داریم و کافی است این سه پازل را کنار هم بگذارید تا بدون نیاز به هیچ توهمی، واقعیت مهندسی یک انقلاب را ببینید و درک کنید، چطور تعدادی روضه خوان و پاسدار بی سواد و لات که رهبرشان که آنان را می شناخت، به آن ها گفت شما حتی یک نانوایی را نمی توانید اداره کنید، 33 سال مقابل آمریکا ایستادند.
می دانیم که دلال فروش اسلحه به ملاها در ماجرای ایران-کنترا، اسرائیل بود و باز می دانیم که برادران عوفر و شرکت های زنجیره ای شان از اول انقلاب چگونه برای ایران اسلحه و نیازهای ضروری را قاچاق می کردند. هر انقلابی بی شک توسط مردم شروع می شود، اما ضرورتاً توسط مردم موفق و پیروز نمی شود و شما در تمامی تلاش هایی که برای وقوع انقلاب پس از 57 رخ داد می توانید آن عدم موفقیت را ببینید. برنامه ریزی و مهندسی انقلاب توسط یک تیم دوره دیده به سرپرستی فردوست که دوره های براندازی و ضد براندازی دیده بودند -بنا به اعتراف خود فردوست- صورت گرفت. اگر به مقالات سلسله وار اینجانب با عنوان "نقاب" توجه کرده باشید، علاوه بر مواردی که ذکر شد، انقدر شواهد مستند ریز و درشت برای این سناریو هست که هر نوع تردیدی را به جد به چالش بگیرد.
بی خبری از دستگیر شدگان مراسم سالگرد رحلت ابراهیم جعفرزاده ، مینا کهربایی و آیلا جعفرزاده
بی خبری از دستگیر شدگان مراسم سالگرد رحلت ابراهیم جعفرزاده ، مینا کهربایی و آیلا جعفرزاده
تبریز سسی : در مراسم سالگردی که 6 مهر امسال به مناسبت درگذشت فعال برجسته حرکت ملی آذربایجان جنوبی ابراهیم جعفرزاده و خانم گرانفدرش مینا کهربایی و فرزند خردسالشان آیلا جعفرزاده تدارک دیده شده بود بیش از 15 فعال ملی مدنی آذربایجان توسط اداره اطلاعات بازداشت شدند.
بنا به اخبار رسیده در چند روز اخیر ماموران امنیتی و اطلاعاتی تدابیری برای این روز دیده بودند و حتی ورود و خروج به روستای بیله وار را شدیدا کنترل می کرده اند.
در ادامه این جو امنیتی دیروز 6 مهر 91 مصادف با سالگرد رحلت خانواده جعفرزاده حوالی ظهر بیش از 15 تن از فعالین ملی و مدنی آذربایجان که اسامی آنان در پایان ذکر میشود توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شده اند.
آنچه قابل تامل است اینکه آنان به چه اتهامی دستگیر شده اند و اینکه آیا شرکت در مراسم سالگرد جرم محسوب میشود ؟! بنا به چه قانون و مجوزی اشخاصی که برای شرکت در مراسم سالگرد رحلت خانواده جعفرزاده میروند دستگیر میشوند و چرا تا به این لحظه از آنان هیچ خبری دردست نیست. چرا حتی خبری از آنان به خانواده و نزدیکانشان داده نمی شود؟! چرا خانواده آنان نباید نسبت به علت دستگیری و محل نگهداری آنان بی خبر بوده و به نگرانیشان جوابی داده شود ؟! هنوز معلوم نیست که آیا این دستگیری ها با شرایط بحرانی منطقه ارتباطی دارد یا نه !
سال پیش نیز در مراسم خاکسپاری ایشان بیش از 60 نفر از فعالین ملی آذربایجان توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شده بودند که پرونده 22 نفر آنان در دادگاه انقلاب خوی در حال بررسی است و چندی پیش برای 18 نفرشان اتهامی نامربوط وارد شد.
امسال نیز دستگیری غیرقانونی این فعالین مدنی در شرایط خاص منطقه و بی خبری مطلق از آنان این سوال را در اذهان عمومی ایجاد میکند که هدف از این رویه غیرقانونی چه میتواند باشد ؟!
ترکمن های ایران شدیدا از لحاظ ملی و مذهبی از سوی این رژیم راسیست و شیعی ایران تحت ستم قرار دارند. بنده با آگاهی کامل نسبت به تاریخ مذهبی ترکمنها و نیز وضعیت حوزه های علمیه ایران خدمت شما عرض کنم که این وضعیت فعلی حتی در دوران ستم رضاخان و یا حتی در دوران کمونیسم شوروی نیز اتفاق نیافتاد. در طول تمام حوزه های علمیه ترکمن استقلال خود را از جریان ها ی قدرت و سیاست حفظ می کردند. امروزه نیز همین وضعیت برقرار است. این مراکز از محل کمک های مردمی اداره می شود و در بعضی موارد نیز ملای اعظم آن حوزه
مخارج قدرت مالی تامین مخارج آن را دارد. هیچ گونه بحث و یا دخالتی در امور سیاسی در این حوزه ها صورت نمی گیرد. ترکمنها به مدارا و نرمخویی در جامعه استبداد زده امروزی ایران معروفند و در برخورد با حکومت ها سعی در تعامل سازنده داشته اند. اما به عقیده بنده، هم در این رژیم شیعی و نژاد پرست و هم در ان حکومت دیکتاتوری پهلوی، ترکمنها اشتباه کرده اند. تمام ظواهر امر نشان می دهد که این حکومت در قبال سنی ها سیاستی جز سرکو ب ندارد. نویسنده گرامی در بالا فقط به برخی موارد جزئی اشاره نموده اند. از مساله زمین های کشاورزی و کوچ برنامه ریزی شد ه سیستانی ها به منطقه ترکمن صحرا بگیرید تا مسائل استخدام و دادگاه و تحصیل به زبان مادری و .....
بنده یک تجربه از ده ها تجربه ی در خصوص تبعیض به عنوان یک ترکمن که برای خودم اتفاق افتاده برایتان بگویم: سالها پیش بنده که فارغ التحصیل فنی از بهترین دانشگاه فنی ایران و آمریکا بودم، در آزمون یک اداره کل دولتی در استان گلستان شرکت کرده و با فاصله بسیار زیاد نسبت به رقبا نفر اول آن ازمون شدم. طبق روال معمول در استخدام های دولتی در ایران، نفرات اول از جمله من به مصاحبه عقیدتی دعوت شدند. در آن مصاحبه یک نفر از وزارت و یک نفر دیگر که از قضا بنده ایشان را از دوران دبیرستان می شناختم حضور داشتند. این فرد دومی در دوران جوانی خود کارنامه سیاهی از اعتیاد، تجاوز، دزدی و ... داشت و در حال حاضر به عنوان رئیس حراست آن اداره کل در استان گلستان کار می کرد. واقعا معذرت می خواهم اما اولین باردر دوران نوجوانی و دبیرستان بود که من علنا می شنیدم که این برادر بسیجی چگونه با آب و تاب از موضوع س ..ک ...س خود با ده ها دختر دبیرستانی صحبت می کرد. مصاحبه ما از همان ابتدا با موضوع ترکمن بودن و سنی بودن بنده آغاز شد و تا آخر نیز حول همین مزخرفات جانشین پیامبر، غذیر، ولایت فقیه، حجاب، وحدت شیعه و سنی و.. چرخید. بنده که خود را ازقبل برای این گونه مزخرفات آماده کرده بودم علی رغم این که اعتقادات قوی مذهبی دارم و ایرادات زیادی نسبت به تشیع وارد می دانم ، اما به گونه ای دو پهلو به آن شص پاسخ دادم که خود ان فرد به من گفت که مگر تو سنی نیستی؟!!(منظورش این بود که شما سنی و مخالف ما هستی، چرا پس مخافت خود را به صورت عیان بیان نمی کنی!؟)
به هر حال بنده در آن مصاحبه علی رغم این که در آن مصاحبه سعی کردم تعامل خوب و سازنده ای داشته باشم رد شدم!
مورد دوم تبعیض نیز به زبان ملی ترکمنها (ترکی) بر می گردد. ترکمنها تا چند سال قبل کمتر با جامعه ایرانی در آمیخته بودند. انها در روستا ها و شهرهای کوچک و دورافتاده خود زندگی می کردند. اما هم اکنون به هزاران دلیل نیازمندند که با جامعه فارسی تعامل داشته باشند، نکته جالب این است که یواش یواش حساسیت نسبت به زبان ترکمنی در حال افزایش است. به خصوص از طرف نخبگان جامعه فارس و مسئولین دولتی. اگر یک ترکمن در یک محیط عمومی ترکمنی صحبت کند مواجه به تحقیر و تمسخر و حتی تهدید می شود. قشر به اصطلاح روشنفکر که اندیشه های نژادپرستانه در آنها در حال رشد روز افزون است نیز مخالقت عجیبی با ترکمنها پیدا کرده اند.
با توجه به مطالب نویسنده محترم و درک و شواهد قبلی خود بنده، بنده تنها راه حل مشکلات روزافزون جوامع ملی در ایران را احیای حق تعیین سرنوشت برای آنها می دانم. امروزه اکثریت مردم ترکمن نفرت عظیمی از این حکومت دارند و اگر واقعا در فردای ایران می خواهیم همه ملل در همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند باید حقوق ملی و ومذهبی انها در قالب یک حکومت فدرال تامین شود.
وجود بمب اتمی در دستان hسرائیل اثبات نشده است. و اسرائیل باید بمب های اتمی خود را از بین ببرد. اما وجود یک اتمی ساخته شده در دستان یک دیوانه مانند رهبران جمهوری اسلامی دنیا را به آتش می کشد.
جانا سخن از زبان ما میگویی، حضراتی که به خاطر نشان دادن اعتراض خود به تغییر نام خلیج کنگر که بعضی آنرا فارس و بعضی عرب می نامند یقه خود را پاره می کنند و رگ گردنشان باد می کند در برابر تغییر نام هزاران شهر ، روستا ، رود و کوه آذربایجان با بی خیالی تمام پاسخ می دهند حالا ترکی یا فارسی چه فرقی دارد برای یک دستمال که قیصریه را آتش نمی زنند. یعنی اینکه فقط حقوق ما و زبان ما مهم است چون ما در حاکمیتیم و حق بقیه کشک است ، همین می شود که فقط جوانفکر به زندان می افتد احمدی نژاد یادش می افتد که روزنامه نگار را زندانی نمی کنند و این خلاف قانون است و زشت ولی نمی گویید که یک بی گناهی به اسم سعید متین پور را بی دلیل 8 سال زندانی می کنیم و خوب هم می کنیم!
حال در قضیه کتب ها آش آنقدر شور شده که صدای وکیل الدوله های مجلس فرمایشی هم در آمده!! آنهم نه بخاطر ما بلکه بخاطر اینکه اسلامشان پس ایرانشان مانده.
It is very good to have a vision to cover this big range you cover.
I am not sure all you say is corect.
Even if all is correct what can we do as people who does not have any country. or better say we can not have any effect on decision on our country name Iran.
Good work, very good article, a lot to think about it.
I am very interested to know about choicess we have?
Whish you best.
جناب دکتر کاوه احمدی این چه تحلیلی است که :« .... اسرائيل كه با ساقط كردن شاه ايران» یعنی چی ...اینو دیگه از کجا آورده اید؟ تئوری توطئه ....تئوری توطئه .....آقا مردم ایران انقلاب کردند و خمینی را رهبر خود....خوب ...با نادانی .... خاک بر .................ریختند
شما حرکت بزرگی را آغاز کردید. امیدوارم همه مقاله نویس های آزربایجانی در این سایت مطالبشان را مثل شما به دو زبان بنویسند. تا آغاز حرکت اعتراضی نسبت به فاشیسم در ایران باشد.
""" بشار اسد دیکتاتور به آخر خط نزدیک میشود """ یکی از بزرگترین ثروتمندان سوریه آمادگی خود را برای تامین مالی و سازماندهی شورشیان و ارتش آزادیبخش سوریه برای سرنگونی بشار اسد اعلام کرد، فیراس طلاس برادر مناف طلاس ژنرال ارتشی که چند ماه پیش از بشار اسد جدا شد گفت بزودی " دولت انتقالی " ۳۰ نفره از صاحبان کسب و کار، نظامیان، مقامات.... را تشکیل خواهد داد تا کنترل سوریه را تا زمان انتخابات به عهده بگیرند، و بدین گونه پرش و بالهای رژیم ایران را خواهند کند، بشار اسد تازگیها از حزب الله برای کشتن مخالفان استفاده میکرد و رهبری حزب الله در سوریه را نیروهای رژیم قدس ایران بر عهده دارند.
یک نماینده مجلس از احمدی نژاد به دلیل بردن خانواده خود به نیویورک شکایت کرد
نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی از محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران به دلیل بردن خانواده خود به نیویورک هنگام برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد شکایت کرد.
قاضی پور در این باره به سایت "فرارو" گفت: "معاونت حقوقی ریاست جمهوری از بنده شکایت کردند؛ به این دلیل که بنده بعد از زلزله آذربایجان در مجلس عنوان کردم چرا آقای رئیس جمهور اعلام عزای عمومی نکردند و معاونت ریاست جمهوری به این دلیل و با عنوان تشویش اذهان عمومی از من شکایت کرده است."
عملکرد احمدی نژاد در جریان زلزله اخیر استان آذربایجان شرقی انتقادهای فراوانی در پی داشت.
قاضی پور معتقد است: "شکایت معاونت رئیس جمهور از بنده بیشتر مربوط به این مسئله است که بنده عنوان کرده بودم در هنگامه انتخابات پول ها را در کجا هزینه کردید."
وی افزود: "اعتبارات حوادث غیرمترقبه در اختیار معاونت برنامه ریزی ریاست جمهوری است و ما آن روز طرحی دو فوریتی مطرح کردیم که این اعتبارات را به وزارت کشور برگردانیم که این صحبت را بنده در آن روز انجام دادم."
نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: "بنده نیز شکایتی علیه آقای احمدی نژاد تقدیم کمیسیون اصل نود کردم مبنی بر اینکه آقای رئیس جمهور بنا بر کدام قانون سال گذشته خانواده خود را با هزینه بیت المال به نیویورک برده بود."
قاضی پور خاطرنشان کرد: "بدین ترتیب با اقدام بنده اولین شکایت از رئیس جمهور تقدیم کمیسیون اصل نود شد."
""" رخدادی که مدیا و مطبوعات فارس زبان به آان اشارهای نکردند """ روز چهار شنبه کشور قطر وام ۱.۵ یک و نیم بیلیون دلار را به کشور اردن تایید کرد، این وام از مجموع ۵ بیلیون دلار وامی است که کشورهای شورای همکاری خلیج به اردن خواهند داد، یادتان است چند وقت پیش نوشتم "" امپراتوری مالی ۴.۵ تریلیون دلاری "" کشورهای شورای خلیج بزودی کاپیتال خود را وارد امور سیاسی نیز خواهد کرد؟ حلقهٔ محاصره دور سوریه و دیکتاتور بشار اسد تنگتر میشود، این امپراطوری هم اکنون مصر، لیبی، تونس و ... توی نفوذ خودش دارد. ایران نیز روابط خود را با ارمنستان عمیقتر خواهد کرد، شاید در کوههای ارمنستان، سیمرغ تخم میگذارد.
بالاخره خداراشکر دراین مملکت هنوزمردانی پیدامیشوندکه باتیزبینی ونکته سنجی مچ یکعده دشمن داخلی آنهم ازنوع فرهنگیش رامیگیرند ونقشه های حماقت آمیزشانرا که جزرویش گیاه نفاق ودرنهایت جنگ داخلی به همراه ندارد نقش برآب میکنند.عجبا حضرات گمان برده اند نوشته هایشان دریک کتاب تازه بطبع رسیده برای نوجوانان این مرزوبوم ازدید ملت بزرگ تورک زبان ایران زمین مخفی خواهد ماند.ملت بزرگی که اگردانشمندان وادبای نابغه وبی نظیرش نبودند فاتحه زبان فارسی خوانده بود.واحیرتا ازقحط الرجال این زمانه که هرکسی باداشتن یک کفه دست مدرک مشکوک دانشگاهی حق دارد هرمضمون خام ونادرستی رابخوردمردم مظلوم این مملکت بدهد وکسی حق نداشته باشد درمقابل لاطائلات حضرات دم برآورد.وااسفا ازافسانه همدلی واحیرتا ازترانه ناهماهنگ وگوشخراش وحدت وبرابری ویکپارچگی.
تمام معضلات جامعه ایران را به خوبی توصیف کرده اید.در ایران مذهب بهترین وسیله برای عوامفریبی و سرکوب معترضین می باشد.تاکنون نیز این همه بی عدالتی و نقض حقوق انسانها با تکیه بر مذهب کتمان شده و با تکیه بر مذهب و باورها واعتقادات مردم،پایه های این حکومت تقویت شده است.
اول از همه نابود باد جمهوری اسلامی وبعداینکه کسانی که با تبلیغ خشونت تلاش میکنند که حریف را نیز به خشونت بکشند وبا این طریق برای خود وجهه کسب کنند هیچ گروه اپوزسیونی اینکار رانمی کند به غیر از سازمان نامشروع مجاهدین ورهبری فاسد ان که تا خرخره در فساد ایدئولوزیکی وجنسی قرق هستند توضیح زیاد نمی دم فقط اینرا میگم که این سازمان فرقی با جمهوری اسلامی ندارد این تمام حرف من وبیشمار ایرانیان است سازمان که برای بدست اوردن قدرت دست به هر کاری میزند وبقول معرف میشود گفت این سازمان عین همان حزب الهی های چماقدار است بین جمهوری اسلامی وسازمان مجاهدین هیچ اختلاف ماهیتی با
این هاشمی مثل خاتمی سوپاپ این حکومت هستند.من مشکلی با این جماعت ندارم ..من با ماله کشانی مشکل دارم که نون را به نرخ روز میخورند.....هاشمی باید در دادگاه محاکمه شود و به جنایت هایش پاسخ دهد
در مدرسه به ما میگفتند بروید در سیزده ابان بگویید مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل..بین چه معاملاتی با هم داشتند و اکثر مردم فکر میکنند که چه خبر است..از این روشنگری ممنون هستم
یکی از این افراد جناب "" حداد عادل "" است که خیلی فارس تشریف دارند، پدر این شخص در زمان شاه "" وزیر ساواک شیراز "" بود، و امروز ایشون یکی از مقامات مهم دولتی را اشغال کرده اند، مصباح یزدی از دیگر این منوّر الفکران است، احمدی نژاد نیز از بخت بد دولتهای ترک و عرب که بیشتر از ۲ دو هزار سال بر این کشور حکومت کردند در آن زمان متولد نشد تا به عنوان وزیر و منشی باهوش فارس به شاه درس سیاسی دهد و امروز متوالد شدند تا ما را به مدرنیته برسونند.
برادر و یا خواهر اسلامی عزیز! من فکر می کنم شما دروغ می فرمایید. تخاص عارف بیگ مسکین نیست، کسگین است. ثانیا احتمالا شدت ضربات شما را گیج کرده بوده. از خود عارف بیگ بپرسید ثالثا اگر شکستی درکار نبوده اینهمه مطلب در دفاع از او برای چه نوشته می شوند؟
راستی چرا فرمایشات لوطی هایتان را پیاده و منتشر نمی کنید؟ گفته های آنها و نظرات دیگران- منجمله جواب چپ کلن را پیاده و منتشر کنید تا بیشتر رسوا شوید.
این حركت مشكوك به اصطلاح ایرانیان مخالف رژیم علیه رامین مهمانپرست در دراز مدت نتیجه عكس داده و به ضد خود تبدیل خواهد شد
حركتی كه كاملا به نفع رژیم تمام شد و در آینده سواستفاده تبلیغاتی رژیم در داخل و خارج را تضمین خواهد كرد
با تشكر
دكتر حسین مختار زیبائی
دكتری حقوق در علوم قضائی، زندانی سیاسی سابق قربانی شكنجه و بازمانده قتلعام شصت و هفت
من در جلسه مورد بحث حضور داشتم اما نه از رسوا شدن اقاي مسكين چيزي شنيدم و نه از شكستن دندان كسي روحم خبردار شد البته مي دانم كه كل نسل بشر از نظر كمونيستها رسوا و بي إبرو هستند مگر اينكه بخت با انها يار بوده و نامشان يا "دمكراتهاي راست بستان آباد" باشد يا "دمكرات چپ كلن"
""" آن وزیران و قلم دستان اندیشمند فارس درباری امروز کجا هستند؟ """ یادتان هست در کلاسهای درس تاریخ راهنمائی و دبیرستان هر وقت تاریخ بیشتر از هزار سال ترکان بر ایران ، و تاریخ نزدیک به هزار سال اعراب بر ایران را درس میدادند در این کتب درسی همیشه یک وزیر یا منشی باهوش و مدبر فارسی نیز تشریف داشت که شاه عرب و ترک را در مسیر تندباد سیاست راهنمائی میکرد؟ امروز این وزیران دور اندیش فارس کجا هستند که وضع کشور از زیمبابوه نیز بدتر شده؟
""" ادبیات چیزی جز ٔپل ارتباطی فلسفه و هنر نیست """ استالینیزم و کفن پوشان این ایدئولوژی جایگاهی در بین حرکت ملی ندارند، مشکل این افراد عدم توانائی دایناسوروارشان در درک واقعیت هاست، در حالیکه نسل امروزی گرایش عجیبی به واقعیت دارد، دیگر کسی دنبال ایده آلیسم، رمانتیزم سیاسی دهههای ۴۰ و ۵۰ نیست، نسل امروزی دنبال "" رفاه، سربلندی "" آذربایجان است در حالیکه استالینیستها رفاه و سربلندی یک کشور را قربانی عقیده خود میکنند.
""" شهرهای آینده و مراکز رفاه""" هم اکنون شهرهای نیو یورک، لندن، هنک کنک، پاریس، پکن، سنگاپور..به عنوان اولین مراکز "" ثروت و رفاه """ جا پایی در بین شهرهای جهان باز کرده اند، اقتصاد و بازار املاک این شهرها بسیار بهتر از سایر شهرها در کشور متبوع خود نقش ایفا میکنند، "" ولی شهرهای آینده را کدام کشورها از آان خود خواهند کرد؟ "" آیا دبی با آسمان خراشهای سر به فلک کشیده و دیدنیهای حیرت انگیز این عنوان را به آغوش خواهد کشید، استانبول چطور، در کنار دریای مرمره، اژه و دریای مدیتران؟ تنها شهری در دنیا که بر روی دو قاره قرار گرفته، مرکز فرهنگی اروپا چند سال پیش که بزودی به یک مرکز مالی جهانی نیز تبدیل خواهد شد.
دستگیری کسترده آزربایجانیها به وسیله رژیم آپارتایدی ایران در راستای سیاست نژاد گرایانه:
عباس لسانی وهفت تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان دستگیر شدهاند
عباس لسانی وهفت تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان هم دستگیر شدهاند
امروز 6 مهر ماه سال 1391 مصادف با اولین سالگرد رحلت مرحوم ابراهیم جعفرزاده و همسرش مینا کهربایی و فرزندش آیلا، عباس لسانی فعال سیاسی سر شناس حرکت ملی آذربایجان به همراه هفت تن از فعالین ديگر به نامهای رحیم غلامی، خبر نگار وشاعر(اردبیل) سیامک میرزایی، فعال سیاسی(مغان) عسگر اکبرزاده، فعال سیاسی(اردبیل) فریدون آقازاده(آتیللا آقااوغلو)، فعال مدنی(ماکو) میثم آزادی، فعال مدنی(اورمیه) کیانوش توحیدی، فعال مدنی(مشکین شهر) حمید قربانعلی زاده، فعال مدنی(مشکین شهر)، که برای شرکت در مراسم ياد شده به شهر خوی عزیمت کرده بودند، قبل از آغاز مراسم توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی این شهر دستگیر شدند. هنوز از اتهام و محل نگهداری این فعالین اطلاع دقیقی در دست نیست.
قابل ذکر است که مرحوم ابراهیم جعفرزاده از فعالین سرشناس حرکت ملی از شهر خوی، 5 مهر ماه سال گذشته در سانحه رانندگی به همراه همسر و فرزندش به رحمت ایزدی پیوست که در مراسم تشیع جنازه آن مرحوم بیش از 60 تن از فعالین حرکت ملی توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شده بودند، که پرونده 22 تن از آنان در دادگاه انقلاب خوی در حال بررسی است.
خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
گماشته ولی فقیه از اینکه 160 نفر با خودش برده
نیویورک کاملا طبیعیه ، همه که جلسه رو ترک میکنند، گفته لا اقل چند نفر باشن جلوی دوربین ! لطفا به لینک زیر نگاه کنید.
این نوشته از طرف گرگان خاکستری بانتقام رسوایی طیف عارف کسگین و ترکیه پرستان نوشته شده است. در جلسه انجمن قلم آذربایجان سیروس مددی چنان جواب دندان شکنی به طیف پان ترکیست ها داده است که ماهها از سوز و گداز آن شکست بخود خواهند پیچید. کسانی که با الهام از نژادپرستان تورک و حزب م. ح. پ ترکیه بدنبال پان ترکیستی کردن حرکت ملی آذربایجان هستند، بدانند که هرگز بی پاسخ نخواهند ماند. زنده باد آذربایجان
این فرهنگ و ادبیات سیاسی و فحاشی که ابژه آن «زن» است، بیانگر ژرفای فرهنگ لومپنیسم سیاسی است که آن روی سکه دیگر همان حکومتی است که بر سر کار است و ایران را به لبه پرتگاه کشانده است. بیانگر فرهنگ مردسالاری است که پیروزی بر تروریسم را در به گاه کشیدن و تجاوز جنسی زن و مادر و خواهر او می داند. نه هدف وسیله را توجیه می کند و نه وسیله, هدف را. باید بر این فرهنگ گریست و بر باصطلاح اپوزیسیونی که ادبیات سیاسی آن از همان سرچشمه ای آب می خورد که در سودای خشکانیدن آن است. این تصاویر نمونه بارز دور باطل خشونت با چاشنی لذت جنسی سرکوب شده است که در نثار کردن هتاکی و ناسزای جنسی؛ به خودارضائی می رسد. آن کس که در اوج کنش سیاسی به خودارضائی جنسی از طریق تقلیل زن به فتح واژن می رسد، در سودای خشونت است. و این خشونت را با اکلیلِ «تروریست» موجه نمی توان جلوه داد. دست مریزاد باید گفت به باصطلاح قهرمانان آزادی که
این فرهنگ و ادبیات سیاسی و فحاشی که ابژه آن «زن» است، بیانگر ژرفای فرهنگ لومپنیسم سیاسی است که آن روی سکه دیگر همان حکومتی است که بر سر کار است و ایران را به لبه پرتگاه کشانده است. بیانگر فرهنگ مردسالاری است که پیروزی بر تروریسم را در به گاه کشیدن و تجاوز جنسی زن و مادر و خواهر او می داند. نه هدف وسیله را توجیه می کند و نه وسیله, هدف را. باید بر این فرهنگ گریست و بر باصطلاح اپوزیسیونی که ادبیات سیاسی آن از همان سرچشمه ای آب می خورد که در سودای خشکانیدن آن است. این تصاویر نمونه بارز دور باطل خشونت با چاشنی لذت جنسی سرکوب شده است که در نثار کردن هتاکی و ناسزای جنسی؛ به خودارضائی می رسد. آن کس که در اوج کنش سیاسی به خودارضائی جنسی از طریق تقلیل زن به فتح واژن می رسد، در سودای خشونت است. و این خشونت را با اکلیلِ «تروریست» موجه نمی توان جلوه داد. دست مریزاد باید گفت به باصطلاح قهرمانان آزادی که آب کمرِ تمناهای سرکوب جنسی خود را در قالب کنش سیاسی بر خیابان های نیویورک ریختند تا در همآغوش نمادین با زن و مادر و خواهر رقیب بر او غلبه کنند!
دشتانستان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
زن ستیزی در دین زرتشتی پارسیان:
دشتانستان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
دشتانستان به معنی محل دشتان یا قاعدگی، واژهای پهلوی است. بر اساس قوانین دین زردشت، زنان در هنگام قاعدگی از فعالیتهای روزانه نظیر آشپزی، رفت و روب، و تماس با آتش منع شدهاند. زنانی که در دورهٔ قاعدگی به آمیزش جنسی بپردازند سزاوار مجازات م
رگ هستند. بر اساس وندیداد، زنان در زمان قاعدگی، از هر دورهٔ دیگری خطرناک تر و آلوده تر هستند و مردان باید از ایشان بپرهیزند. بر اساس وی دیوداد، زنان میبایست در این دوره در محوطهٔ محصوری به نام دشتانستان محبوس شوند. هم چنین در این کتاب در مورد پاک سازی زنان، پس از سپری شدن این دوره و نیز ظروفی که باید در اختیارشان قرار بگیرد بحث شدهاست. این احکام قانونی، احتمالاً از بیم آلودگی و دیده شدن خون، سرچشمه گرفتهاند. در روستاهای زرتشتی کرمان، کلبههای کوچکی وجود دارد که در قدیم به عنوان دشتانستان به کار میرفتهاست.
پس از انتشار ویدیو که در آن جواب احمدی نژاد به خبر نگار بی بی سی" گه خوردند" به وضوح شنیده میشود, خود بی بی سی هم به گ..... خوردن افتاده است. https://www.box.com/s/zqt57ad9cmxltho0l73x
BBCPersian.com
پخش زنده برنامه های تلويزيونی
واکنشها در ایران به جنجال ویدیوی احمدینژاد
به روز شده: 15:43 گرينويچ - چهارشنبه 26 سپتامبر 2012 - 05 مهر 1391
فیسبوک
تویتر
به اشتراک بگذارید
ارسال صفحه
چاپ مطلب
احمدی نژاد و تیم همراه
آقای احمدی نژاد و تیم همراه
دفتر رئیس جمهوری ایران به کار بردن عبارت توهینآمیز توسط محمود احمدینژاد در پاسخ به سئوال خبرنگار بیبیسی فارسی در نیویورک را تکذیب کرد و جنجال در این مورد را ناشی از کینهتوزی علیه دولت ایران دانست.
در اطلاعیه روابط عمومی دفتر آقای احمدینژاد آمده است که «رسانه وابسته به استعمار پیر» ذکر عبارتی نامناسب را به او نسبت داده است، در حالی که «رئیس جمهوری اسلامی ایران به اذعان همگان، حتی در برخورد با مخالفین خود نیز به رعایت احترام و اخلاق مقید است».
علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران هم در جلسه علنی صبح امروز چهارشنبه ۵ مهر (۲۶ سپتامبر) در پاسخ به اعتراض یکی از نمایندگان به اظهارات منسوب به آقای احمدینژاد، گفت که بعید میداند که او چنین عبارتی به کار برده باشد و به نمایندگان هشدار داد که «نباید در دام شیطنتهای دیگران افتاد».
بهمن کلباسی، خبرنگار بیبیسی فارسی روز دوشنبه از فاصله دور از آقای احمدینژاد که در حال ورود به ساختمان سازمان ملل بود، نظرش را در مورد اعتراض بعضی از نمایندگان مجلس ایران به تعداد زیاد همراهان او در سفر به نیویورک پرسیده بود، اما در کلیک ویدیویی که از این صحنه گرفته و پخش شد، پاسخ آقای احمدینژاد به خوبی شنیده نمی شد و مفهوم نبود.
پس از انتشار این ویدیو از تلویزیون بیبیسی فارسی، تعداد زیادی از کاربران اینترنت این احتمال را مطرح کردند که آقای احمدینژاد گفته است که نمایندگان معترض «... خوردهاند».
پس از آنکه این احتمال در سطحی گسترده در شبکههای اجتماعی مطرح شد، سایت بیبیسی فارسی در کنار انتشار کلیک توضیح خبرنگارش که میگفت چنین جملهای را هنگام گفتگو نشنیده است، کلیک فیلم خبرگزاری رویترز را منتشر کرد که از فاصله نزدیکتری گرفته شده بود و در آن چنین عبارتی شنیده نمیشد.
در این فیلم به نظر میآید که آقای احمدینژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار بیبیسی میگوید: «جدی میگی؟ اوه، اوه!».
دفتر رئیس جمهور ایران در اطلاعیه امروز خود نوشته است هدف کسانی که احتمال به کار بردن عبارت توهین آمیز توسط رئیس جمهور ایران را منتشر کردند، تحت الشعاع قرار دادن «مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی» او بوده است.
این دفتر همچنین در مورد تعداد زیاد ویزاهایی که برای همراهان آقای احمدینژاد تقاضا شده است، نوشت: «هر سال ویزای تعداد زیادی از افراد معرفی شده هیأت همراه رئیس محترم جمهور به سازمان ملل صادر نمیشود و حتی ویزای برخی از افراد معرفی شده پس از اعزام هیأت ایرانی صادر میگردد، لذا اسامی بیشتری معرفی میشوند تا در ترکیب تیم هیأت همراه رئیس جمهور محترم برای انجام مأموریتهای مختلف در این سفر، هیچ گونه مشکلی پیش نیاید».
"""" حرفهای احمدی نژاد و چپ بدبخت و عقبمانده ایرانی یکیست """ امروز قرار بود در کنار اجلاس سازمان ملل " ۴ چهار قدرت منطقه " دیداری پیرامون راه حل بحران سوریه داشته باشند، چونکه اردوغان ترکیه رغبتی به شرکت در این دیدار را نداشت، مرسی مصر نیز از این مذاکره صرف نظر کرد، عربستان هم اصلا اهمیتی به ایران نمیدهد. در دیدار پیشیشین پیرامون حل بحران سوریه که در قاهره برگزار شده بود، ایران خواستار شرکت "" ونزوئلا "" در این مذاکرات نیز شده بود، در این اینسوی جهان، مالکی بدبخت عراق دست از پاا درازتر خود را به آنکارا رسوند چونکه تازه دریافت است که اسد رفتنی است، و در خلیج بزودی بلوائی شروع خواهد شد، و تنها راه صادرات و واردات عراق ترکیه خواهد بود.
جواد گرامی ممنون از نوشته خوبتان که گوشه ای از زندگی جوانان جامعه امروز ایران را به روشنی نشان میدهد. سئوالی اینجا مطرح میشود: چه شد که درسال 57 «جمهوری اسلامی» بر ایران مسلط شد؟ پاسخ را از مقالات هیمن سیدی تحت عنوان « کد انقلاب»، برای شما نقل میکنم. نسل 57 هم نسل سوخته ی آتش استبداد و دیکتاتوری بود. با اندک تفاوتی. پیش از 57، کم نبودند جوانان زیر 18 که به خاطر مطالعه رمان مادر از ماکسیم گورکی، پاشنه آهنین از جک لندن یا اصول مقدماتی فلسفه از ژرژ پولیسر و غیره تحت شکنجه قرار گرفته و بهترین سالهای عمرشان در زندان سپری شد:
« شاه ایران سال ۵۶ را با خبری ناخوشایند از سازمان ملل اغاز کرد، برای اولین بار پیشنویس نامهای سرگشاده از سوی کمیسون حقوق بشر سازمان ملل اماده میشد که اسفناک بودن حقوق بشر در ایران را سرزنش میکرد. وی هنگامی که دو سال قبل برای نخستین بار سازمان عفو بینالملل، ایران را یکی از بزرگترین دشمنان حقوق بشر در جهان نامیده بود - بهمن ۵۴- نه تنها انرا جدی نگرفت که به سان بازی مسخره انگلیسیها به ان نگاه کرد. در پی محکوم کردن شکنجه در زندانهای ایران از سوی کمیسون حقوقدانان ژنو - تابستان ۵۵- نیز انرا حساسیت زیادی دادگاههای سوئیس پنداشته بود. شاه ایران ان زمان نمیدانست که ان دو محکومیت ساده، دستمایه رئیس جمهور تازه امریکا برای اعمال فشار بر متحد دیرینه خواهد شد. این بار با اغاز سال۵۶ کار به سازمان ملل هم کشیده شده بود. در پی این رویدادها بازشدن انسداد و خفقان سیاسی به گونهای ملموس اغاز شد و سانسور و خودسانسوری و سکوتهای مخوف پایان یافت اما روحانیون و هواداران اقای خمینی هنوز سر در لاک خود داشتند. در واقع اخوندهای سیاسی، اخرین قشر جامعه ایران بودند که در سال ۵۶ جرات ابراز مخالفت پیدا کردند. یعنی بعد از جامعه روشنفکری، بعد از نویسندگان و وکیلان، بعد از سیاسیون چپ و ملی، بعد از دانشجویان و جامعه علمی و در اواخر سال به میدان امدند.در اردینهشت ۵۶ دهها حقوقدان و وکیل دادگستری در نامهای سرگشاده دخالت دولت در امور دادگاهها را محکوم کردند. پس از بیش از ده سال این نخستین بار بود که یک گروه یا محفل داخلی اشکارا به خود جرات مخالفت میداد. البته در میان انها هیچکدام از یاران اقای خمینی اسمی نداشتند.
در خردادماه سه چهره سیاسی ملی:کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاهپور بختیار، در نامهای به شاه ایران، وی رابه نابودی زیربناهای کشور و زیر پا نهادن حقوق بشر محکوم کردند.
در تیرماه بیش از چهل تن از نویسندگان و روشنفکران ایران در نامهای سرگشاده به هویدا نخست وزیر وقت کانون نویسندگان ایران را در راستای مبارزه با سانسور و سرکوب فرهنگی احیا کردند. این افراد دارای سابقه و مشی سیاسی متفاوتی از چپ رادیکال و میانه گرفته تا ملی و لیبرال بودند اما حتی یک فعال دینی یا روحانی در بین انها نبود.
در مردادماه، دهها حقوقدان برجسته در بیانیه شدیداللحنی خواستار لغو دادگاههای کنونی شدند، هدایتالله متین دفتری، عبدالکریم لاهیجی و حسین نزیه رهبری این گروه را به عهده داشتند که هیچ کدام وابستگی به روحانیون و نزدیکان ایتالله خمینی نداشتند.
در شهریور ماه شوک ازادی نسبی و رفع تهدید زندان و بازداشت، جان تازهای به پیکر فعالین قدیمی بخشیده بود، انها به ابتکار جالب ولی هولناکی دست زدند و موج جدید را به خارج از مرزهای ایران کشاندند، ۲۹ فعال سیاسی نامهای سرگشاده به دبیرکل سازمان ملل نوشتند و به تشریح شکنجه و دادگاههای غیرقانونی و سیل بازداشتهای گسترده پرداختند. جالب انکه در بین انها تنها یک روحانی، ایتالله زنجانی، دیده میشد و هنوز سایرین پا را از حوزه های علمیه خارج نکرده بودند.
اغاز پائیز با بازگشایی دانشگاهها جامعه شاهد شدت و سرعت تغیرات بود. دانشجویان به میدان امده بودند و از هر تریبونی برای ابراز انزجار از رژیم پادشاهی استفاده میکردند تا انکه در ابانماه بیش از دههزار دانشجو در تهران شبانه به خیابان ریختند و فریاد سرنگونی شاه را سردادند. با دخالت پلیس درگیریها شروع شد و یکی از دانشجویان جان باخت، دهها تن نیز زخمی شدند و بیش از ۱۰۰ تن بازداشت. اما شوک واقی در اخر پاییز وارد شد که مردم دیدند که دانشجویان بازداشتی اینبار در دادگاههای مدنی محاکمه و همه تبرئه شدند. میتوان این رویداد را اغاز جرات پیدا کردن روحانیون نامید. انان که تنها سه ماه قبل در برابر خبر کشته شدن فرزند ایتالله خمینی سکوت اختیار کرده بودند اینبار توهین روزنامه به ایشان را از شایعه کشتن فرزندش کشندهتر یافتند! و با این دلگرمی که دیگر سرکوبی در کار نیست نوزدهم دیماه، در قم به خیابانها ریختند.***فضای سیاسی سال ۱٣۵۶ حاصل مبازره و جانباختن صدها تن در ده سال قبلش بود نه میل و اراده پهلوی و نه تغییر سیاست امریکا، و نه مبارزه اقای خمینی. در واقع امریکا که جدیدا از سلاح حقوق بشر به عنوان استراتژی نه تاکتیک علیه بلوک شرق استفاده میکرد، در برابر شرایط حاکم بر ایران نمیتوانست بیتفاوت باشد، اما از بین بردن رژیم شاه به هیج وجه در برنامه جدید امریکا نبود. ایتالله خمینی و هواداران سنتیاش نیز در تمامی این سالها قید تلاش برای سرنگونی را زده بودند. ایشان حتی حاضر نبود در برابر حملههای دکتر شریعتی به اخوندها و روحانیون سیاسی، دفاعی داشته باشد و تز اسلام منهای روحانیت شریعتی را محکوم کند.
حال سوال این است که خواست های دمکراتیک برای بهبود شرایط سیاسی و توزیع عادلانه ثروت که می توانست در صورت همراهی حاکمیت به شکل یک رفرم عمیق یا در صورت عدم همراهی به شکل یک انقلاب مدرن و تشکیل یک جمهوری دمکراتیک براورده شود چرا ظرف تنها یک سال از مسیر خود منحرف و به انقلاب اسلامی منتهی شد؟ ***در یک سال منتهی به انقلاب ایتالله خمینی توانست نقش یک کوردیناتور یا هماهنگکننده را در بین اپوزیسیون و طبقات مختلف جامعه ایران ایفا کند، البته بدون انکه حقوق یا سهمی برای خود قائل باشد. در نگاهی کلی در سال ۵۷ طبقات اجتماعی به ۴ طیف: بازاری، کارمند، کارگر و دهقان و گرایشات سیاسی به ٣ گروه: چپ، ملی و مذهبی تقسیم میشد. در فضای سیاسی سال ۵۶، نخست ملیون، در پی انها چپها و در نهایت مذهبیون جرات ابراز نارضایتی و تظاهرات خیابانی پیدا کردند، اما در بین انها هر کدام که میتوانست گروههای دیگر را هم قانع کند و خواستهای انها را هم در برنامه و شعارهای خود بگنجاند، میتوانست سکان رهبری انقلاب را به دست گیرد. کاری که نیاز به "سیاست بازی" داشت و با اصول و پرنسیبهای مبارزاتی چپها و ملیون همخوانی نداشت. اما جریان مذهبی به رهبری ایتالله خمینی از پس ان برامد. ایشان نه تنها جریانات سیاسی بلکه ۴ قشر جامعه را هم اقناع کرد. چپها مطمئن شده بودند که هم خود در سیستم اینده جایگاه مناسبی خواهند داشت، هم دولت اینده در جبهه ضد امپریالیست قرار خواهد داشت. ملیون نیز به اعاده احترام و عزت و استقلال ایران دلگرم شده بودند و یقین داشتند که بیشترین پتانسیل را برای اداره حکومت و مدیریت سیستم جدید را خواهند داشت. این از گروههای سیاسی.***در میان اقشار نیز، حقوقبگیران که از بهره نبردن از افزایش درامدهای نفتی سرخورده شده بودند سخنان اقای خمینی به دلشان مینشست، کارگران که از توزیع ناعادلانه ثروت به ستوه امده بودند شعارهای عدالتمحورانه ایشان را باور کرده و روستائییان و دهقانان نیز که ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ارزوهایشان اندر خم جاده و اب و برق مانده بود، اینبار همه این رویاها را -انهم بدین نیاز به پرداخت و به صورت رایگان -میدیدند. یعنی اقای خمینی ضمن حفظ گروه مذهبیون و قشر بازار، توانست گروههای چپ و ملی و قشرهای کارمند و کارگر و دهقان را هم با خود همراه کند. ***حال این سوال پیش میاید که چرا به این سادگی و بدون تامل این همراهی صورت گرفت. شاید نگاهی اجمالی بهموقعیت شخصی اقای خمینی، سطح درک سیاسی گروههای مبارز و بافت جمعیتی جامعه در سال ۵۷، جوابی برای این سوال داشته باشد.
در پی ۲۵ سال فقدان ازادی احزاب (از سال ٣۲) و بیش از ۱۵ سال انسداد مطلق سیاسی (از سال ۴۲) و در پی جانباختن صدها تن از مبارزان و روشنفکران و همچنین زندانی شدن هزاران تن دیگر، میتوان تا اندازهای سطح درک و تحلیل سیاسی مبارزان ان وقت را حدس زد. از دیگر سو جامعه ایران بسیار جوان و کم حافظه و بیتجربه بود. طی سالهای ۴۵ تا ۵۵ جمعیت ایران ۹ میلیون نفر افزایش یافته بود، حدود دو سوم جمعیت ٣۴ میلیونی ایران زیر ٣۰ سال سن داشتند. مزید بر ان علیرغم ادعاهای رژیم سابق، ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ۶٨% بزرگسالان ایران بیسواد بودند. یعنی با افزایش جمعیت شمار بیسوادان از ۱٣ میلیون به ۱۵ میلیون رسیده بود. اما از همه مهمتر موقعیت فردی اقای خمینی بود که هم سادهزیستی و سادهگوییاش و هم مظلومیتش در قریب ۱۵ سال تبعید و سازشناپذیریاش با شاه جاذبهای خاص به وی بخشیده بود. قول ها و وعدههایش نیز بسیار دلنشین مینمود، ان بخش از سخنرانی و اعلامیههایش که شامل سرزنش شاه ایران در امتیازدادن به بیگانگان و فساد دربار و هزینههای کلان ارتش در مقایسه با کمبود مسکن و شرایط زندگی فقرا بود که کم و بیش حرف دل همه اقشار بود، همچنین دعوت به همکاری همه احزاب و و جریانها و جمعکردن همه در یک جبهه علیه شاه، ارزویی دیرینه بود، دفاع از زندانیان سیاسی و مرثیه برای جانباختگان سالهای مبارزه (که اکثرا غیرمذهبی بودند) بسیار اطمینان بخش بود. همه اینها دست به دست هم دادند تا طی کمتر از یک سال مذهبیون بتوانند رهبری انقلاب را بدست گیرند.***ایتالله خمینی دراعلامیه ۲۲ مرداد خود رسما با دعوت از تمامی جریانات و احزاب و روشنفکران، کنار گذاشتن اختلافها را خواستار شد که در واقع به معنی پذیرفتن احزابی بود که ان زمان وجود داشتند. در مقابل هیچ جایگاه خاصی برای خود قائل نبود. ایشان حتی چند ماه مانده به انقلاب در مصاحبهای با هیکل در پاریس، به انتقاد از ایتالله کاشانی پرداخته بود که چرا در دوران نخست وزیری مصدق ریاست مجلس ملی را قبول کرده بود و "به جای انکه سیاسیون را دینی کند، دینیها را سیاسی کرد!". وی در مصاحبههای متعددی که با خبرگزاریها انجام میداد به هیچ وجه به مساله زنان، نقش روحانیون، ولایت فقیه و... نمیپرداخت و چهرهای بسیار انسانی از حکومت مطلوب خود نشان میداد. هنگامی که در هیجدهم ابانماه یکی از خبرنگاران با لجبازی زیاد در مورد ازادیهای دمکراتیک در دولت اینده و نقش شخص اقای خمینی در ان دولت سوال کرد، جواب میدهد: "دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنی واقعی است و هر کس میتواند اظهار عقیده خودش را بکند، اما من هیچفعالیت در داخل دولت ندارم [یعنی نخواهم داشت] به همین نحو که الان هستم". این کجا و ولایت فقیه و حکم حکومتی و فرماندهی کل قوا و تنفیذ و عزل رئیس جمهور و اعلان جنگ و صلح و دستور کشتار زندانیان کجا!
ده سال مبارزه انقلابی منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. یک سال استفاده از فضای باز سیاسی منجر به حضور مردم در خیابانها شد. مواضع دلنشین و سیاست بازیهای ایتالله خمینی هم به انقلاب بهمن ۵۷ انجامید، کد انقلاب زیاد پیچیده نیست، بلکه سخت اسان است و زورآور!»
به امید روزی که ما ایرانیان فارق از هر دیدگاه سیاسی مذهبی اجتماعی به عقیده هم احترام گذاشته و کشوری با جوانهایی دوست داشتنی مثل شما جواد عزیز
را به اسقبال اینده روشن پیش پبریم
ما میخواهیم ادبیات هزار ساله ی فارسی را بخوانیم و کیف کنیم. حافظ و فردوسی و مولانا و نظامی و خیام. اینها را که نمیشه انگلیسی بخوانیم. شما آزاد هستید که انگلیسی حرف بزنید البته اگه با انگلیسی هم مشکل پیدا نکنید .
سلام. نویسنده این مقاله نقل قول استرابو را دروغ میخواند، شعر فخر الدین اسعد گرگانی را می پیچاند و فردوسی را نادیده میگیرد. من اعتراضی ندارم.ایشان حتی اشاره ای به اشعار هزار سال ادبیات فارسی از قفقاز تا هندوستان (مثلا شعر حکیم میسری، حکیم نظامی، اشعار صائب تبریزی) ننموده است و بدون اشاره به کتیبه ها و سکه ها ی ساسانی و نوشته های کتابهای جغرافیایی اسلامی (300 کتاب به عربی و فارسی و ترکی) که من با جزئیات بسیار آنها را یکجا در ذهن دارم ....ایشان فقط یک تنه به نام ایران تاخته است. باشه قبول. اما یه سوال دارم: خدا وکیلی اگر چیزی ازش میاد بیرون که بدرد این دنیای دون بخوره، باور بفرمایید من هم مانند یک دانش آموز این مطالب را کامل تر شاید از شما بهتر بلد هستم و شش ساله بیکارم. لطفا دست مرا هم بگیر و ایمیل بزنید بمن به روال همیشه پروژه ای کار انجام میدم.
آقای دکتر گلمراد مرادی تذکر اینکه ما ملتی به نام آذری نداریم بلکه ملت ترک آزربایجان جنوبی را داریم و بهتربود اگر درکارسیاست بودید وهستید بعد این همه سال (60-70) سال اینها را یاد گرفته باشی در ضمن ترس این آقایان همچون آقای بابک امیر خسروی مانقورد و دیگر فاشیستهای فارس که این مملکت کثیروالمله را به بند کشیده اند از اتحاد دو حزب کرد نیست بلکه بیداری تمام ملتهای تحت ستم ملی می باشد. خصوصا بزرگترین وحشت این راسیستهای فارس که نمی دانم چرا شما احتیاط کرده و نام این راسیستهای فارس را نمی برید. حرکت ملی آزربایجان جنوبی است این جنبش برای آنها مانند هیولایی است که از خواب بیدار شده و اینان از ترس رو برگردانده اند و نفس جنبش را در پس گردن خود حس می کنند اینان چنان دست پاچه شده اند که با گفتار یک نماینده آمریکا که صحبت او در رابطه با حق تعیین سرنوشت ملت ترک ازربایجان در پای صندوقهای رای بود.
ونه تجزیه چنان امثال دکتر ایرجها.. با چرند و پرندهای تاریخی هخایی به او هجوم بردند که او را ساکت کنند جواب او در شبکه بی بی سی ساده بود " من خواهان تجزیه ایران نیستم بلکه خواهان دموکراسی هستم و ملت ترک آزریایجان حق این را دارند که در ماندن در ترکیب ایران و یا تشکیل کشور دیگر در پایی صندوق رای این موضوع را مشخص کنند" چنانکه دیگر پان ایرانیستها یارای پاسخ دهی را در خود ندیدند در حا لی که 15 سال است این پان فارسها این جنبش را بایکوت خبری کرده بودند. اینان این مهم را درک کرده اند که دیگر به علت بیداری تودههای ملت ترک قدرت آزربایجان را در کنار خود نخواهند داشت که دیگر ملل تحت ستم را سرکوب کنند وگر نه این دو حزب کردی قبلا نیز توافقنامه های اینجنین امضائ کرده اند و هیچ اتفاقی نه افتاده است دیگر حرفهای اینان در ملتهای تحت ستم خریدار ندارد. و اگر عاقل باشند به جای جنگ (اگر قدرتی داشته باشند) صندوقهای رای را انتخاب خواهند کرد.معلم اخلاق و تیوریسین نموکراسی آقای مستشار.....
هزاران نفر در ایران اعدام شده اند و جریان شکنجه و حلق آویزها همچنان ادامه دارد
آقای مستشار اصلا خودتانرا برای سخنگوی ولایت فقیه ناراحت نکنید پلیس نیویورک اعلام کرده است که سخنگو کتک نخورده و فقط مشاجرات لفظی بوده است .... آقای مستشار نگران نباشید سخنگو الان در ایران مشغول کارهایش است سالم سالم
دست نويسنده درد نکند؛ هر چند با برخی از مفاهيم آن مشکل دارم، اما مضامين و انديشهی ناظر بر آنها را میپذيرم. نکتهی محوری مورد پذيرش من اين است که تن به "خاکپرستی" ندهيم، قومستيزی پيشه نکنيم، حق تعيين سرنوشت را نه تنها به عنوان يک حق فردی در مقابل حاکميت، بلکه بعنوان يک حق جمعی نيز بپذيريم، آن را در لوای "حقوق شهروندی" منکر نشويم، هويتی خودی را با هويت مشترک (که من صفت "ملی" را برای آن مناسب نمیدانم) اشتباه نگيريم و تلاش کنيم در تعريف و تبيين هويت نوين و دمکراتيک کل مجموعهی ايران را در نظر بگيريم. از نظر من کسی که منکر شود که تنوع اتنيکی در ايران بطور متوازن در ساختار سياسی ايران انعکاس نيافته، منکر شود که ما نابرابريهای ساختاری داريم، نمیتواند راه حل منطقی برای بحران موجود ارائه دهد، چون بحرانی نمیبيند؛ از نظر وی همه چيز ساختگی و حاصل توطئه.
برای من کرد "فرزند ايران" (ايرانپور) ايران به لحاظ سياسی زمانی متعلق به من است که در آن بعنوان کرد تحت تبعيض نباشم. و زمانی تحت تبعيض نخواهم بود که يک) در تعيين سرنوشت منطقهی خودم در چهارچوب فدراليسم سهيم باشم و دو) همچنين مشارکت جمعی و موزون در حاکميت سياسی کشورم ايران داشته باشم. در چنين حالتی و تنها در چنين حالتی احساس تعلق و دلبستگی و وابستگی به اين (به قول آقای طاهریپور) "مرزوبوم" در من ايجاد میشود.ديرکرد در استقرار و يا دست کم پذيرش چنين نظامی از سوی "اپوزيسيون" به اين دلبستگی و همبستگی آسيب میرساند. زمانی "انجمنهای ايالتی و ولايتی" را مطرح ساختند و اما سپس مسخ کردند، اين خواسته در مرحلهی بعدی به خودمختاری ارتقا يافت. اين مطالبه نيز با تانک و توپ و خمپاره پاسخ يافت. اکنون فدراليسم در بعد سراسری مطرح میشود. عدم احساس يگانگی اپوزيسيون با آن عدهای از فعالان خلقهای ايران را به سمت استقلالطلبی سوق داده است.
ای کاش میدانستم، اپوزيسيون کشورمان تا کی میخواهد همچنان کبگونه چشم بر واقعيات اجتماعی ايران ببندد.
در گذشته دو پاسخ شفاف و راديکال از چپ و راست وجود داشتهاند. امروزه عدهای از چپ به جناح راست سياسی جامعه پيوستهاند. مبارکشان باشد. برای اين حضرات اما نه تنها افق و انديشهی سياسی، بلکه واقعيات سياسی ايران نيز تغيير کرده است!!
از نظر من راست هيچگاه قادر نخواهد بود، "مسألهی ملی" در ايران را حل کند. اين جناح حتی آن را بغرنجتر نيز میسازد. آيا ديدهايم که ناسيوناليسم در کشوری موجبات وحدت کشور بر پايهی دمکراسی و آزادی را فراهم آورده باشد؟ اصلا نظام سياسی وحشتناک متراکم و متمرکز ايران محصول تکفر ناسيوناليسم راست و به قول خودشان "دولت ـ ملت"سازی در جامعهی ايران است. آيا اگر اين مسير درست میبود، ما چنين وضعی را میداشتيم؟ لذا بايد از کادر فکری راست جامعه بيرون بياييم. اگر هم مقيد به مفاهيم و آرمانهای کلاسيک چپ (حق تعيين سرنوشت خلقها، عدالتخواهی و آزاديخواهی) نماندهايم، دست کم انصاف و اعتدال و وجدان انسانیمان را لگدمال نکنيم. تلاش کنيم از اين منظر به حل مشکل بپردازيم.
به هر حال: مقابلهجويی، تحريک و فعالکردن رسوبات ناسيوناليستی عقبمانده بر عليه مناطقی چون کردستان و تحريف مواضع احزاب آن تنها و تنها کمک خاله خرسه است به "وحدت ايران". چنين رويکردی نمیتواند منجر به دوری کردستان از اپوزيسيون سراسری و افق ايرانی نگردد.
تازه گيريم کل احزاب کردستان (و آذربايجان، ...) کفر کرهادند و جنايت و خواستهاند از ايران جدا شوند. آيا قمهکشيدن بر عليه آنها، آنان را به ايران نزديک میکند يا از آن دور؟ هجمهی آقای اميرخسروی يقينا در خدمت اعتمادسازی بين فعالان کردستان و ديگر مناطق ايران به نسبت آيندهی ايران نبود. مطالعهی بيانيهی وی حتی در منی که پيوسته تلاش کردهام "راه حل ايرانی" برای غلبه بر شووينيسم حاکم و محکوم بيابم، بيشتر آنتیپاتی و حس مقابلهجويانه ايجاد میکند تا انگيزه برای ادامهی راه کنونیام.
با سپاس دوباره از آقای طاهریپور برای تلاش غيرمتعارفشان
ناصر ايرانپور
I am very glad you answer some question about your article.
My point is not argumental at all.
My point was & is about window of your vision when you analyise an event.
There is no question that Israil & all other involve the point is you see only this narrow & one diminsational.
Same as Mr Tavakoli آقا مردم ایران انقلاب کردند و
Untill we see this event as complicated mather we will reach to a unsuficent conculution.
سلام
آزادلیق کاملا حق داره.
بودن بمب اتم در دست این آخوندهای خدانشناس خیلی خطرناکه.
موفق باشید.
نمیتوان منکر این موضوع شد که درجهان انسانهای باور مند وجود دارند که در برابر کتب دینی خود تسلیم محض هستند وهمه موارد موجود در آ نرا صادقانه قبول دارند اما همه حکومتهای دینی از دین بعنوان وسیله برای رسید ن به مقصود خود استفاده میکنند در این رابطه هیچ تفاوتی بین دینهای گوناگون وجود ندارد تاریخ نشان داده که عامل بیشترین بیچارگی های بشری حکو متهای دینی بوده وهستند اکنو ن شاهدیم که دو حکومت اسلامی ایران وحکومت یهو دی اسرا ئیل در راس حکومتها ئی هستند که هستی بشریت را تهدید میکنند . گرچه حکومتهای به ظاهر سکولار دربعضی کشورها حاکمند ولی باز هم ازدین برای اجرای مقاصد خود بیشتر ین استفاده را میکنند . بکوشیم خود را ازچنک حکومتهای دینی نجات دهیم
ye ahmagh ba ye nakhoongir mitooone 10 nafaro latopar kone ama ye aghel ba 300ta chaghoo mitoone be hich kasi sadame nazane.
سازماندهی و مهندسی انقلاب ایران یک پروژه حساب شده توسط تیم دوره دیده فردوست در موساد بود. در همکاری فردوست پیش و پس از انقلاب با ملاها که جای هیچ بحثی نیست و در طرح کمربند سبز برژینسکی برای کنترل نفوذ کمونیست نیز اینک هیچ شکی نیست و از خاطرات جاسوسانی که از حمایت بی دریغ اسرائیل برای حفظ نظام ملاها نیز اینک آگاهی داریم و کافی است این سه پازل را کنار هم بگذارید تا بدون نیاز به هیچ توهمی، واقعیت مهندسی یک انقلاب را ببینید و درک کنید، چطور تعدادی روضه خوان و پاسدار بی سواد و لات که رهبرشان که آنان را می شناخت، به آن ها گفت شما حتی یک نانوایی را نمی توانید اداره کنید، 33 سال مقابل آمریکا ایستادند.
می دانیم که دلال فروش اسلحه به ملاها در ماجرای ایران-کنترا، اسرائیل بود و باز می دانیم که برادران عوفر و شرکت های زنجیره ای شان از اول انقلاب چگونه برای ایران اسلحه و نیازهای ضروری را قاچاق می کردند. هر انقلابی بی شک توسط مردم شروع می شود، اما ضرورتاً توسط مردم موفق و پیروز نمی شود و شما در تمامی تلاش هایی که برای وقوع انقلاب پس از 57 رخ داد می توانید آن عدم موفقیت را ببینید. برنامه ریزی و مهندسی انقلاب توسط یک تیم دوره دیده به سرپرستی فردوست که دوره های براندازی و ضد براندازی دیده بودند -بنا به اعتراف خود فردوست- صورت گرفت. اگر به مقالات سلسله وار اینجانب با عنوان "نقاب" توجه کرده باشید، علاوه بر مواردی که ذکر شد، انقدر شواهد مستند ریز و درشت برای این سناریو هست که هر نوع تردیدی را به جد به چالش بگیرد.بی خبری از دستگیر شدگان مراسم سالگرد رحلت ابراهیم جعفرزاده ، مینا کهربایی و آیلا جعفرزاده
بی خبری از دستگیر شدگان مراسم سالگرد رحلت ابراهیم جعفرزاده ، مینا کهربایی و آیلا جعفرزاده
تبریز سسی : در مراسم سالگردی که 6 مهر امسال به مناسبت درگذشت فعال برجسته حرکت ملی آذربایجان جنوبی ابراهیم جعفرزاده و خانم گرانفدرش مینا کهربایی و فرزند خردسالشان آیلا جعفرزاده تدارک دیده شده بود بیش از 15 فعال ملی مدنی آذربایجان توسط اداره اطلاعات بازداشت شدند.
بنا به اخبار رسیده در چند روز اخیر ماموران امنیتی و اطلاعاتی تدابیری برای این روز دیده بودند و حتی ورود و خروج به روستای بیله وار را شدیدا کنترل می کرده اند.
در ادامه این جو امنیتی دیروز 6 مهر 91 مصادف با سالگرد رحلت خانواده جعفرزاده حوالی ظهر بیش از 15 تن از فعالین ملی و مدنی آذربایجان که اسامی آنان در پایان ذکر میشود توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شده اند.
آنچه قابل تامل است اینکه آنان به چه اتهامی دستگیر شده اند و اینکه آیا شرکت در مراسم سالگرد جرم محسوب میشود ؟! بنا به چه قانون و مجوزی اشخاصی که برای شرکت در مراسم سالگرد رحلت خانواده جعفرزاده میروند دستگیر میشوند و چرا تا به این لحظه از آنان هیچ خبری دردست نیست. چرا حتی خبری از آنان به خانواده و نزدیکانشان داده نمی شود؟! چرا خانواده آنان نباید نسبت به علت دستگیری و محل نگهداری آنان بی خبر بوده و به نگرانیشان جوابی داده شود ؟! هنوز معلوم نیست که آیا این دستگیری ها با شرایط بحرانی منطقه ارتباطی دارد یا نه !
سال پیش نیز در مراسم خاکسپاری ایشان بیش از 60 نفر از فعالین ملی آذربایجان توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شده بودند که پرونده 22 نفر آنان در دادگاه انقلاب خوی در حال بررسی است و چندی پیش برای 18 نفرشان اتهامی نامربوط وارد شد.
امسال نیز دستگیری غیرقانونی این فعالین مدنی در شرایط خاص منطقه و بی خبری مطلق از آنان این سوال را در اذهان عمومی ایجاد میکند که هدف از این رویه غیرقانونی چه میتواند باشد ؟!
اسامی دستگیرشدگان عبارت اند از :
آقای عباس لیسانی
عسگر اکبرزاده
رحیم غلامی
سیامک میرزایی
فریدون آقازاده
میثم آزادی
بهنام نور محمدی و خانم ایشان
حمید قربانعلی زاده
کیانوش توحیدی
حسن فتحی
امیر بابایی
سعید ابراهیم زاده
فریدون آزادی
اسامی بسیاری از فعالین هنوز در دست نیست.
ترکمن های ایران شدیدا از لحاظ ملی و مذهبی از سوی این رژیم راسیست و شیعی ایران تحت ستم قرار دارند. بنده با آگاهی کامل نسبت به تاریخ مذهبی ترکمنها و نیز وضعیت حوزه های علمیه ایران خدمت شما عرض کنم که این وضعیت فعلی حتی در دوران ستم رضاخان و یا حتی در دوران کمونیسم شوروی نیز اتفاق نیافتاد. در طول تمام حوزه های علمیه ترکمن استقلال خود را از جریان ها ی قدرت و سیاست حفظ می کردند. امروزه نیز همین وضعیت برقرار است. این مراکز از محل کمک های مردمی اداره می شود و در بعضی موارد نیز ملای اعظم آن حوزه
مخارج قدرت مالی تامین مخارج آن را دارد. هیچ گونه بحث و یا دخالتی در امور سیاسی در این حوزه ها صورت نمی گیرد. ترکمنها به مدارا و نرمخویی در جامعه استبداد زده امروزی ایران معروفند و در برخورد با حکومت ها سعی در تعامل سازنده داشته اند. اما به عقیده بنده، هم در این رژیم شیعی و نژاد پرست و هم در ان حکومت دیکتاتوری پهلوی، ترکمنها اشتباه کرده اند. تمام ظواهر امر نشان می دهد که این حکومت در قبال سنی ها سیاستی جز سرکو ب ندارد. نویسنده گرامی در بالا فقط به برخی موارد جزئی اشاره نموده اند. از مساله زمین های کشاورزی و کوچ برنامه ریزی شد ه سیستانی ها به منطقه ترکمن صحرا بگیرید تا مسائل استخدام و دادگاه و تحصیل به زبان مادری و .....بنده یک تجربه از ده ها تجربه ی در خصوص تبعیض به عنوان یک ترکمن که برای خودم اتفاق افتاده برایتان بگویم: سالها پیش بنده که فارغ التحصیل فنی از بهترین دانشگاه فنی ایران و آمریکا بودم، در آزمون یک اداره کل دولتی در استان گلستان شرکت کرده و با فاصله بسیار زیاد نسبت به رقبا نفر اول آن ازمون شدم. طبق روال معمول در استخدام های دولتی در ایران، نفرات اول از جمله من به مصاحبه عقیدتی دعوت شدند. در آن مصاحبه یک نفر از وزارت و یک نفر دیگر که از قضا بنده ایشان را از دوران دبیرستان می شناختم حضور داشتند. این فرد دومی در دوران جوانی خود کارنامه سیاهی از اعتیاد، تجاوز، دزدی و ... داشت و در حال حاضر به عنوان رئیس حراست آن اداره کل در استان گلستان کار می کرد. واقعا معذرت می خواهم اما اولین باردر دوران نوجوانی و دبیرستان بود که من علنا می شنیدم که این برادر بسیجی چگونه با آب و تاب از موضوع س ..ک ...س خود با ده ها دختر دبیرستانی صحبت می کرد. مصاحبه ما از همان ابتدا با موضوع ترکمن بودن و سنی بودن بنده آغاز شد و تا آخر نیز حول همین مزخرفات جانشین پیامبر، غذیر، ولایت فقیه، حجاب، وحدت شیعه و سنی و.. چرخید. بنده که خود را ازقبل برای این گونه مزخرفات آماده کرده بودم علی رغم این که اعتقادات قوی مذهبی دارم و ایرادات زیادی نسبت به تشیع وارد می دانم ، اما به گونه ای دو پهلو به آن شص پاسخ دادم که خود ان فرد به من گفت که مگر تو سنی نیستی؟!!(منظورش این بود که شما سنی و مخالف ما هستی، چرا پس مخافت خود را به صورت عیان بیان نمی کنی!؟)
به هر حال بنده در آن مصاحبه علی رغم این که در آن مصاحبه سعی کردم تعامل خوب و سازنده ای داشته باشم رد شدم!
مورد دوم تبعیض نیز به زبان ملی ترکمنها (ترکی) بر می گردد. ترکمنها تا چند سال قبل کمتر با جامعه ایرانی در آمیخته بودند. انها در روستا ها و شهرهای کوچک و دورافتاده خود زندگی می کردند. اما هم اکنون به هزاران دلیل نیازمندند که با جامعه فارسی تعامل داشته باشند، نکته جالب این است که یواش یواش حساسیت نسبت به زبان ترکمنی در حال افزایش است. به خصوص از طرف نخبگان جامعه فارس و مسئولین دولتی. اگر یک ترکمن در یک محیط عمومی ترکمنی صحبت کند مواجه به تحقیر و تمسخر و حتی تهدید می شود. قشر به اصطلاح روشنفکر که اندیشه های نژادپرستانه در آنها در حال رشد روز افزون است نیز مخالقت عجیبی با ترکمنها پیدا کرده اند.
با توجه به مطالب نویسنده محترم و درک و شواهد قبلی خود بنده، بنده تنها راه حل مشکلات روزافزون جوامع ملی در ایران را احیای حق تعیین سرنوشت برای آنها می دانم. امروزه اکثریت مردم ترکمن نفرت عظیمی از این حکومت دارند و اگر واقعا در فردای ایران می خواهیم همه ملل در همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند باید حقوق ملی و ومذهبی انها در قالب یک حکومت فدرال تامین شود.
وجود بمب اتمی در دستان hسرائیل اثبات نشده است. و اسرائیل باید بمب های اتمی خود را از بین ببرد. اما وجود یک اتمی ساخته شده در دستان یک دیوانه مانند رهبران جمهوری اسلامی دنیا را به آتش می کشد.
جانا سخن از زبان ما میگویی، حضراتی که به خاطر نشان دادن اعتراض خود به تغییر نام خلیج کنگر که بعضی آنرا فارس و بعضی عرب می نامند یقه خود را پاره می کنند و رگ گردنشان باد می کند در برابر تغییر نام هزاران شهر ، روستا ، رود و کوه آذربایجان با بی خیالی تمام پاسخ می دهند حالا ترکی یا فارسی چه فرقی دارد برای یک دستمال که قیصریه را آتش نمی زنند. یعنی اینکه فقط حقوق ما و زبان ما مهم است چون ما در حاکمیتیم و حق بقیه کشک است ، همین می شود که فقط جوانفکر به زندان می افتد احمدی نژاد یادش می افتد که روزنامه نگار را زندانی نمی کنند و این خلاف قانون است و زشت ولی نمی گویید که یک بی گناهی به اسم سعید متین پور را بی دلیل 8 سال زندانی می کنیم و خوب هم می کنیم!
حال در قضیه کتب ها آش آنقدر شور شده که صدای وکیل الدوله های مجلس فرمایشی هم در آمده!! آنهم نه بخاطر ما بلکه بخاطر اینکه اسلامشان پس ایرانشان مانده.
It is very good to have a vision to cover this big range you cover.
I am not sure all you say is corect.
Even if all is correct what can we do as people who does not have any country. or better say we can not have any effect on decision on our country name Iran.
Good work, very good article, a lot to think about it.
I am very interested to know about choicess we have?
Whish you best.
جناب دکتر کاوه احمدی این چه تحلیلی است که :« .... اسرائيل كه با ساقط كردن شاه ايران» یعنی چی ...اینو دیگه از کجا آورده اید؟ تئوری توطئه ....تئوری توطئه .....آقا مردم ایران انقلاب کردند و خمینی را رهبر خود....خوب ...با نادانی .... خاک بر .................ریختند
تحلیل عجیب غریبی است.
شما حرکت بزرگی را آغاز کردید. امیدوارم همه مقاله نویس های آزربایجانی در این سایت مطالبشان را مثل شما به دو زبان بنویسند. تا آغاز حرکت اعتراضی نسبت به فاشیسم در ایران باشد.
""" بشار اسد دیکتاتور به آخر خط نزدیک میشود """ یکی از بزرگترین ثروتمندان سوریه آمادگی خود را برای تامین مالی و سازماندهی شورشیان و ارتش آزادیبخش سوریه برای سرنگونی بشار اسد اعلام کرد، فیراس طلاس برادر مناف طلاس ژنرال ارتشی که چند ماه پیش از بشار اسد جدا شد گفت بزودی " دولت انتقالی " ۳۰ نفره از صاحبان کسب و کار، نظامیان، مقامات.... را تشکیل خواهد داد تا کنترل سوریه را تا زمان انتخابات به عهده بگیرند، و بدین گونه پرش و بالهای رژیم ایران را خواهند کند، بشار اسد تازگیها از حزب الله برای کشتن مخالفان استفاده میکرد و رهبری حزب الله در سوریه را نیروهای رژیم قدس ایران بر عهده دارند.
یک نماینده مجلس از احمدی نژاد به دلیل بردن خانواده خود به نیویورک شکایت کرد
نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی از محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران به دلیل بردن خانواده خود به نیویورک هنگام برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد شکایت کرد.
قاضی پور در این باره به سایت "فرارو" گفت: "معاونت حقوقی ریاست جمهوری از بنده شکایت کردند؛ به این دلیل که بنده بعد از زلزله آذربایجان در مجلس عنوان کردم چرا آقای رئیس جمهور اعلام عزای عمومی نکردند و معاونت ریاست جمهوری به این دلیل و با عنوان تشویش اذهان عمومی از من شکایت کرده است."
عملکرد احمدی نژاد در جریان زلزله اخیر استان آذربایجان شرقی انتقادهای فراوانی در پی داشت.
قاضی پور معتقد است: "شکایت معاونت رئیس جمهور از بنده بیشتر مربوط به این مسئله است که بنده عنوان کرده بودم در هنگامه انتخابات پول ها را در کجا هزینه کردید."
وی افزود: "اعتبارات حوادث غیرمترقبه در اختیار معاونت برنامه ریزی ریاست جمهوری است و ما آن روز طرحی دو فوریتی مطرح کردیم که این اعتبارات را به وزارت کشور برگردانیم که این صحبت را بنده در آن روز انجام دادم."
نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: "بنده نیز شکایتی علیه آقای احمدی نژاد تقدیم کمیسیون اصل نود کردم مبنی بر اینکه آقای رئیس جمهور بنا بر کدام قانون سال گذشته خانواده خود را با هزینه بیت المال به نیویورک برده بود."
قاضی پور خاطرنشان کرد: "بدین ترتیب با اقدام بنده اولین شکایت از رئیس جمهور تقدیم کمیسیون اصل نود شد."
""" رخدادی که مدیا و مطبوعات فارس زبان به آان اشارهای نکردند """ روز چهار شنبه کشور قطر وام ۱.۵ یک و نیم بیلیون دلار را به کشور اردن تایید کرد، این وام از مجموع ۵ بیلیون دلار وامی است که کشورهای شورای همکاری خلیج به اردن خواهند داد، یادتان است چند وقت پیش نوشتم "" امپراتوری مالی ۴.۵ تریلیون دلاری "" کشورهای شورای خلیج بزودی کاپیتال خود را وارد امور سیاسی نیز خواهد کرد؟ حلقهٔ محاصره دور سوریه و دیکتاتور بشار اسد تنگتر میشود، این امپراطوری هم اکنون مصر، لیبی، تونس و ... توی نفوذ خودش دارد. ایران نیز روابط خود را با ارمنستان عمیقتر خواهد کرد، شاید در کوههای ارمنستان، سیمرغ تخم میگذارد.
بالاخره خداراشکر دراین مملکت هنوزمردانی پیدامیشوندکه باتیزبینی ونکته سنجی مچ یکعده دشمن داخلی آنهم ازنوع فرهنگیش رامیگیرند ونقشه های حماقت آمیزشانرا که جزرویش گیاه نفاق ودرنهایت جنگ داخلی به همراه ندارد نقش برآب میکنند.عجبا حضرات گمان برده اند نوشته هایشان دریک کتاب تازه بطبع رسیده برای نوجوانان این مرزوبوم ازدید ملت بزرگ تورک زبان ایران زمین مخفی خواهد ماند.ملت بزرگی که اگردانشمندان وادبای نابغه وبی نظیرش نبودند فاتحه زبان فارسی خوانده بود.واحیرتا ازقحط الرجال این زمانه که هرکسی باداشتن یک کفه دست مدرک مشکوک دانشگاهی حق دارد هرمضمون خام ونادرستی رابخوردمردم مظلوم این مملکت بدهد وکسی حق نداشته باشد درمقابل لاطائلات حضرات دم برآورد.وااسفا ازافسانه همدلی واحیرتا ازترانه ناهماهنگ وگوشخراش وحدت وبرابری ویکپارچگی.
تمام معضلات جامعه ایران را به خوبی توصیف کرده اید.در ایران مذهب بهترین وسیله برای عوامفریبی و سرکوب معترضین می باشد.تاکنون نیز این همه بی عدالتی و نقض حقوق انسانها با تکیه بر مذهب کتمان شده و با تکیه بر مذهب و باورها واعتقادات مردم،پایه های این حکومت تقویت شده است.
اول از همه نابود باد جمهوری اسلامی وبعداینکه کسانی که با تبلیغ خشونت تلاش میکنند که حریف را نیز به خشونت بکشند وبا این طریق برای خود وجهه کسب کنند هیچ گروه اپوزسیونی اینکار رانمی کند به غیر از سازمان نامشروع مجاهدین ورهبری فاسد ان که تا خرخره در فساد ایدئولوزیکی وجنسی قرق هستند توضیح زیاد نمی دم فقط اینرا میگم که این سازمان فرقی با جمهوری اسلامی ندارد این تمام حرف من وبیشمار ایرانیان است سازمان که برای بدست اوردن قدرت دست به هر کاری میزند وبقول معرف میشود گفت این سازمان عین همان حزب الهی های چماقدار است بین جمهوری اسلامی وسازمان مجاهدین هیچ اختلاف ماهیتی با
ندارند انها دو روی یک سکه هستند همین وبساین هاشمی مثل خاتمی سوپاپ این حکومت هستند.من مشکلی با این جماعت ندارم ..من با ماله کشانی مشکل دارم که نون را به نرخ روز میخورند.....هاشمی باید در دادگاه محاکمه شود و به جنایت هایش پاسخ دهد
در مدرسه به ما میگفتند بروید در سیزده ابان بگویید مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل..بین چه معاملاتی با هم داشتند و اکثر مردم فکر میکنند که چه خبر است..از این روشنگری ممنون هستم
یکی از این افراد جناب "" حداد عادل "" است که خیلی فارس تشریف دارند، پدر این شخص در زمان شاه "" وزیر ساواک شیراز "" بود، و امروز ایشون یکی از مقامات مهم دولتی را اشغال کرده اند، مصباح یزدی از دیگر این منوّر الفکران است، احمدی نژاد نیز از بخت بد دولتهای ترک و عرب که بیشتر از ۲ دو هزار سال بر این کشور حکومت کردند در آن زمان متولد نشد تا به عنوان وزیر و منشی باهوش فارس به شاه درس سیاسی دهد و امروز متوالد شدند تا ما را به مدرنیته برسونند.
برادر و یا خواهر اسلامی عزیز! من فکر می کنم شما دروغ می فرمایید. تخاص عارف بیگ مسکین نیست، کسگین است. ثانیا احتمالا شدت ضربات شما را گیج کرده بوده. از خود عارف بیگ بپرسید ثالثا اگر شکستی درکار نبوده اینهمه مطلب در دفاع از او برای چه نوشته می شوند؟
راستی چرا فرمایشات لوطی هایتان را پیاده و منتشر نمی کنید؟ گفته های آنها و نظرات دیگران- منجمله جواب چپ کلن را پیاده و منتشر کنید تا بیشتر رسوا شوید.
حسین مختار زیبائی
این حركت مشكوك به اصطلاح ایرانیان مخالف رژیم علیه رامین مهمانپرست در دراز مدت نتیجه عكس داده و به ضد خود تبدیل خواهد شد
حركتی كه كاملا به نفع رژیم تمام شد و در آینده سواستفاده تبلیغاتی رژیم در داخل و خارج را تضمین خواهد كرد
با تشكر
دكتر حسین مختار زیبائی
دكتری حقوق در علوم قضائی، زندانی سیاسی سابق قربانی شكنجه و بازمانده قتلعام شصت و هفت
من در جلسه مورد بحث حضور داشتم اما نه از رسوا شدن اقاي مسكين چيزي شنيدم و نه از شكستن دندان كسي روحم خبردار شد البته مي دانم كه كل نسل بشر از نظر كمونيستها رسوا و بي إبرو هستند مگر اينكه بخت با انها يار بوده و نامشان يا "دمكراتهاي راست بستان آباد" باشد يا "دمكرات چپ كلن"
""" آن وزیران و قلم دستان اندیشمند فارس درباری امروز کجا هستند؟ """ یادتان هست در کلاسهای درس تاریخ راهنمائی و دبیرستان هر وقت تاریخ بیشتر از هزار سال ترکان بر ایران ، و تاریخ نزدیک به هزار سال اعراب بر ایران را درس میدادند در این کتب درسی همیشه یک وزیر یا منشی باهوش و مدبر فارسی نیز تشریف داشت که شاه عرب و ترک را در مسیر تندباد سیاست راهنمائی میکرد؟ امروز این وزیران دور اندیش فارس کجا هستند که وضع کشور از زیمبابوه نیز بدتر شده؟
""" ادبیات چیزی جز ٔپل ارتباطی فلسفه و هنر نیست """ استالینیزم و کفن پوشان این ایدئولوژی جایگاهی در بین حرکت ملی ندارند، مشکل این افراد عدم توانائی دایناسوروارشان در درک واقعیت هاست، در حالیکه نسل امروزی گرایش عجیبی به واقعیت دارد، دیگر کسی دنبال ایده آلیسم، رمانتیزم سیاسی دهههای ۴۰ و ۵۰ نیست، نسل امروزی دنبال "" رفاه، سربلندی "" آذربایجان است در حالیکه استالینیستها رفاه و سربلندی یک کشور را قربانی عقیده خود میکنند.
""" شهرهای آینده و مراکز رفاه""" هم اکنون شهرهای نیو یورک، لندن، هنک کنک، پاریس، پکن، سنگاپور..به عنوان اولین مراکز "" ثروت و رفاه """ جا پایی در بین شهرهای جهان باز کرده اند، اقتصاد و بازار املاک این شهرها بسیار بهتر از سایر شهرها در کشور متبوع خود نقش ایفا میکنند، "" ولی شهرهای آینده را کدام کشورها از آان خود خواهند کرد؟ "" آیا دبی با آسمان خراشهای سر به فلک کشیده و دیدنیهای حیرت انگیز این عنوان را به آغوش خواهد کشید، استانبول چطور، در کنار دریای مرمره، اژه و دریای مدیتران؟ تنها شهری در دنیا که بر روی دو قاره قرار گرفته، مرکز فرهنگی اروپا چند سال پیش که بزودی به یک مرکز مالی جهانی نیز تبدیل خواهد شد.
دستگیری کسترده آزربایجانیها به وسیله رژیم آپارتایدی ایران در راستای سیاست نژاد گرایانه:
عباس لسانی وهفت تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان هم دستگیر شدهاندعباس لسانی وهفت تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان دستگیر شدهاند
امروز 6 مهر ماه سال 1391 مصادف با اولین سالگرد رحلت مرحوم ابراهیم جعفرزاده و همسرش مینا کهربایی و فرزندش آیلا، عباس لسانی فعال سیاسی سر شناس حرکت ملی آذربایجان به همراه هفت تن از فعالین ديگر به نامهای رحیم غلامی، خبر نگار وشاعر(اردبیل) سیامک میرزایی، فعال سیاسی(مغان) عسگر اکبرزاده، فعال سیاسی(اردبیل) فریدون آقازاده(آتیللا آقااوغلو)، فعال مدنی(ماکو) میثم آزادی، فعال مدنی(اورمیه) کیانوش توحیدی، فعال مدنی(مشکین شهر) حمید قربانعلی زاده، فعال مدنی(مشکین شهر)، که برای شرکت در مراسم ياد شده به شهر خوی عزیمت کرده بودند، قبل از آغاز مراسم توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی این شهر دستگیر شدند. هنوز از اتهام و محل نگهداری این فعالین اطلاع دقیقی در دست نیست.
قابل ذکر است که مرحوم ابراهیم جعفرزاده از فعالین سرشناس حرکت ملی از شهر خوی، 5 مهر ماه سال گذشته در سانحه رانندگی به همراه همسر و فرزندش به رحمت ایزدی پیوست که در مراسم تشیع جنازه آن مرحوم بیش از 60 تن از فعالین حرکت ملی توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شده بودند، که پرونده 22 تن از آنان در دادگاه انقلاب خوی در حال بررسی است.
خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
م.ر
In today politic we always, always we got to watch out even in jongel when we walk we should watch for trees.
excelent work.
صلی ترین دلیل همراهی ١٦٠ مزدور و مفتخور !!!
گماشته ولی فقیه از اینکه 160 نفر با خودش برده
نیویورک کاملا طبیعیه ، همه که جلسه رو ترک میکنند، گفته لا اقل چند نفر باشن جلوی دوربین ! لطفا به لینک زیر نگاه کنید.
https://www.box.com/s/l783bona1kv2xf5cta0g
این نوشته از طرف گرگان خاکستری بانتقام رسوایی طیف عارف کسگین و ترکیه پرستان نوشته شده است. در جلسه انجمن قلم آذربایجان سیروس مددی چنان جواب دندان شکنی به طیف پان ترکیست ها داده است که ماهها از سوز و گداز آن شکست بخود خواهند پیچید. کسانی که با الهام از نژادپرستان تورک و حزب م. ح. پ ترکیه بدنبال پان ترکیستی کردن حرکت ملی آذربایجان هستند، بدانند که هرگز بی پاسخ نخواهند ماند. زنده باد آذربایجان
این فرهنگ و ادبیات سیاسی و فحاشی که ابژه آن «زن» است، بیانگر ژرفای فرهنگ لومپنیسم سیاسی است که آن روی سکه دیگر همان حکومتی است که بر سر کار است و ایران را به لبه پرتگاه کشانده است. بیانگر فرهنگ مردسالاری است که پیروزی بر تروریسم را در به گاه کشیدن و تجاوز جنسی زن و مادر و خواهر او می داند. نه هدف وسیله را توجیه می کند و نه وسیله, هدف را. باید بر این فرهنگ گریست و بر باصطلاح اپوزیسیونی که ادبیات سیاسی آن از همان سرچشمه ای آب می خورد که در سودای خشکانیدن آن است. این تصاویر نمونه بارز دور باطل خشونت با چاشنی لذت جنسی سرکوب شده است که در نثار کردن هتاکی و ناسزای جنسی؛ به خودارضائی می رسد. آن کس که در اوج کنش سیاسی به خودارضائی جنسی از طریق تقلیل زن به فتح واژن می رسد، در سودای خشونت است. و این خشونت را با اکلیلِ «تروریست» موجه نمی توان جلوه داد. دست مریزاد باید گفت به باصطلاح قهرمانان آزادی که
این فرهنگ و ادبیات سیاسی و فحاشی که ابژه آن «زن» است، بیانگر ژرفای فرهنگ لومپنیسم سیاسی است که آن روی سکه دیگر همان حکومتی است که بر سر کار است و ایران را به لبه پرتگاه کشانده است. بیانگر فرهنگ مردسالاری است که پیروزی بر تروریسم را در به گاه کشیدن و تجاوز جنسی زن و مادر و خواهر او می داند. نه هدف وسیله را توجیه می کند و نه وسیله, هدف را. باید بر این فرهنگ گریست و بر باصطلاح اپوزیسیونی که ادبیات سیاسی آن از همان سرچشمه ای آب می خورد که در سودای خشکانیدن آن است. این تصاویر نمونه بارز دور باطل خشونت با چاشنی لذت جنسی سرکوب شده است که در نثار کردن هتاکی و ناسزای جنسی؛ به خودارضائی می رسد. آن کس که در اوج کنش سیاسی به خودارضائی جنسی از طریق تقلیل زن به فتح واژن می رسد، در سودای خشونت است. و این خشونت را با اکلیلِ «تروریست» موجه نمی توان جلوه داد. دست مریزاد باید گفت به باصطلاح قهرمانان آزادی که آب کمرِ تمناهای سرکوب جنسی خود را در قالب کنش سیاسی بر خیابان های نیویورک ریختند تا در همآغوش نمادین با زن و مادر و خواهر رقیب بر او غلبه کنند!اینکه همه اش عربی است!
من هم صد در صد با نظر نویسنده موافقم زبان فارسی جز شعر و .....شعر به چه دردی میخورد
بهروز جان این مطلب را دیروز بدرخواست یکی از دوستان در سایت ایران گلوبال قرار دادم و مطلب شما تکراری است
iran che boode va be koja keshide shode
زن ستیزی در دین زرتشتی پارسیان:
دشتانستان
زن ستیزی در دین زرتشتی پارسیان:از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
دشتانستان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
دشتانستان به معنی محل دشتان یا قاعدگی، واژهای پهلوی است. بر اساس قوانین دین زردشت، زنان در هنگام قاعدگی از فعالیتهای روزانه نظیر آشپزی، رفت و روب، و تماس با آتش منع شدهاند. زنانی که در دورهٔ قاعدگی به آمیزش جنسی بپردازند سزاوار مجازات م
رگ هستند. بر اساس وندیداد، زنان در زمان قاعدگی، از هر دورهٔ دیگری خطرناک تر و آلوده تر هستند و مردان باید از ایشان بپرهیزند. بر اساس وی دیوداد، زنان میبایست در این دوره در محوطهٔ محصوری به نام دشتانستان محبوس شوند. هم چنین در این کتاب در مورد پاک سازی زنان، پس از سپری شدن این دوره و نیز ظروفی که باید در اختیارشان قرار بگیرد بحث شدهاست. این احکام قانونی، احتمالاً از بیم آلودگی و دیده شدن خون، سرچشمه گرفتهاند. در روستاهای زرتشتی کرمان، کلبههای کوچکی وجود دارد که در قدیم به عنوان دشتانستان به کار میرفتهاست.
ایرانیان خشمگین به خدمت رامین مهمان پرست در یکی از خیابانهای نیویورک رسیدند. ,vidio
http://www.youtube.com/watch?v=ew1voX0wnew&feature=share
پس از انتشار ویدیو که در آن جواب احمدی نژاد به خبر نگار بی بی سی" گه خوردند" به وضوح شنیده میشود, خود بی بی سی هم به گ..... خوردن افتاده است. https://www.box.com/s/zqt57ad9cmxltho0l73x
BBCPersian.comپخش زنده برنامه های تلويزيونی
واکنشها در ایران به جنجال ویدیوی احمدینژاد
به روز شده: 15:43 گرينويچ - چهارشنبه 26 سپتامبر 2012 - 05 مهر 1391
فیسبوک
تویتر
به اشتراک بگذارید
ارسال صفحه
چاپ مطلب
احمدی نژاد و تیم همراه
آقای احمدی نژاد و تیم همراه
دفتر رئیس جمهوری ایران به کار بردن عبارت توهینآمیز توسط محمود احمدینژاد در پاسخ به سئوال خبرنگار بیبیسی فارسی در نیویورک را تکذیب کرد و جنجال در این مورد را ناشی از کینهتوزی علیه دولت ایران دانست.
در اطلاعیه روابط عمومی دفتر آقای احمدینژاد آمده است که «رسانه وابسته به استعمار پیر» ذکر عبارتی نامناسب را به او نسبت داده است، در حالی که «رئیس جمهوری اسلامی ایران به اذعان همگان، حتی در برخورد با مخالفین خود نیز به رعایت احترام و اخلاق مقید است».
علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران هم در جلسه علنی صبح امروز چهارشنبه ۵ مهر (۲۶ سپتامبر) در پاسخ به اعتراض یکی از نمایندگان به اظهارات منسوب به آقای احمدینژاد، گفت که بعید میداند که او چنین عبارتی به کار برده باشد و به نمایندگان هشدار داد که «نباید در دام شیطنتهای دیگران افتاد».
بهمن کلباسی، خبرنگار بیبیسی فارسی روز دوشنبه از فاصله دور از آقای احمدینژاد که در حال ورود به ساختمان سازمان ملل بود، نظرش را در مورد اعتراض بعضی از نمایندگان مجلس ایران به تعداد زیاد همراهان او در سفر به نیویورک پرسیده بود، اما در کلیک ویدیویی که از این صحنه گرفته و پخش شد، پاسخ آقای احمدینژاد به خوبی شنیده نمی شد و مفهوم نبود.
پس از انتشار این ویدیو از تلویزیون بیبیسی فارسی، تعداد زیادی از کاربران اینترنت این احتمال را مطرح کردند که آقای احمدینژاد گفته است که نمایندگان معترض «... خوردهاند».
پس از آنکه این احتمال در سطحی گسترده در شبکههای اجتماعی مطرح شد، سایت بیبیسی فارسی در کنار انتشار کلیک توضیح خبرنگارش که میگفت چنین جملهای را هنگام گفتگو نشنیده است، کلیک فیلم خبرگزاری رویترز را منتشر کرد که از فاصله نزدیکتری گرفته شده بود و در آن چنین عبارتی شنیده نمیشد.
در این فیلم به نظر میآید که آقای احمدینژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار بیبیسی میگوید: «جدی میگی؟ اوه، اوه!».
دفتر رئیس جمهور ایران در اطلاعیه امروز خود نوشته است هدف کسانی که احتمال به کار بردن عبارت توهین آمیز توسط رئیس جمهور ایران را منتشر کردند، تحت الشعاع قرار دادن «مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی» او بوده است.
این دفتر همچنین در مورد تعداد زیاد ویزاهایی که برای همراهان آقای احمدینژاد تقاضا شده است، نوشت: «هر سال ویزای تعداد زیادی از افراد معرفی شده هیأت همراه رئیس محترم جمهور به سازمان ملل صادر نمیشود و حتی ویزای برخی از افراد معرفی شده پس از اعزام هیأت ایرانی صادر میگردد، لذا اسامی بیشتری معرفی میشوند تا در ترکیب تیم هیأت همراه رئیس جمهور محترم برای انجام مأموریتهای مختلف در این سفر، هیچ گونه مشکلی پیش نیاید».
"""" حرفهای احمدی نژاد و چپ بدبخت و عقبمانده ایرانی یکیست """ امروز قرار بود در کنار اجلاس سازمان ملل " ۴ چهار قدرت منطقه " دیداری پیرامون راه حل بحران سوریه داشته باشند، چونکه اردوغان ترکیه رغبتی به شرکت در این دیدار را نداشت، مرسی مصر نیز از این مذاکره صرف نظر کرد، عربستان هم اصلا اهمیتی به ایران نمیدهد. در دیدار پیشیشین پیرامون حل بحران سوریه که در قاهره برگزار شده بود، ایران خواستار شرکت "" ونزوئلا "" در این مذاکرات نیز شده بود، در این اینسوی جهان، مالکی بدبخت عراق دست از پاا درازتر خود را به آنکارا رسوند چونکه تازه دریافت است که اسد رفتنی است، و در خلیج بزودی بلوائی شروع خواهد شد، و تنها راه صادرات و واردات عراق ترکیه خواهد بود.
خدا لعنت کنه این آدم عقده ای رو که اعتقاداتش صدبرابر از تفکرات مالیخولیالیش و تفکراتش صد برابر از هنر بی هُنَریش تنفرآمیزتره
ای برادر شاعر حزب خدا
آن زبان فحش به بود بین ما
ای برادر جان تو را سوگند به آن ریش بلند
چند لحظه فکر کن دهانت را ببند
ای برادر فاش گویم تا ابد تو کودکی
در تخیل به دنبال نخ بابادکی
یک دمی جای سخن های دراز
آن دو چشم هیز را بنمای باز
من چه گویم چون نیستی توی باغ
دیده ات نادیده جز نوک دماغ
یک نظر آنسو طرف ها را ببین
یگ دو گل از باغ لبنان هم بچین
این چرا آن خواهران از شیعیان
آن چنان آیند نزد دیگران
تو اگر دردی ز ایران داشتی
تو اگر غیرت دمی میداشتی
اشک تو چون سیل می باید روان
تو ندیدی حال آذربـــــــــــــــــایجان
خواهرانت گشته زنده سر به گور
یا مگر الله در لبنان جـــــــــــداستتو به خون خـواه فلسطینی ز دور
یا فقط الله در ایران خــــــــــــداست
حال لبــــــــنان بهتر از احوال ماست
گرچه آنجا هم سخن حزب الله ست
چشم باز کن بین که دیگر در جهان
نیست این اشــــعار تو جایی میان
مانده ای در چندصدها سال پبش
از تمام فهم یک تسبیـــــح و ریش
گر پریشان میشود با دیدنم آن خاطرت
رو به سوی دشـــــــــــــــت جان مادرت
آنچنان بین آنجا تو بز ، مار و کلاغ
تا که شرع آموزی افتی از دماغ
بس کن و دیگر تــــــــو شعر زین پس نگو
کل هم شعر است حزب الله لبنان را بجو
http://on.fb.me/NRjd38