رفتن به محتوای اصلی

استقلال آذربایجان خواست مردم یا چند گروه سیاسی؟
14.12.2012 - 17:30

 در روزهای اخیر خبری منتشر شد با عنوانی بسیار مهیج: «آذربایجان جنوبی برای "رفراندوم استقلال" از سازمان ملل کمک خواست.» (منظور آذربایجان ایران است)

 با خواندن این خبر چنین به ذهن می‌رسد که مردم آذربایجان تا به حال جنبشی برای استقلال را  پیش برده‌اند و اکنون "این مردم" دست به دامان سازمان ملل شده‌اند.

ولی در ادامه خبر پی می‌بریم که تیتر خبر چیزی نیست جز یک پروپاگاندای سیاسی!:

«نیروهای سیاسی و تشکیلاتهای آزربایجان جنوبی در نامه ای از دبیر کل سازمان ملل درخواست برگزاری رفراندوم در آزربایجان جنوبی برای تامین اصل “حق تعیین سرنوشت” شدند. در این نامه که از سوی بسیاری از تشکیلات های فعال در داخل و خارج از آزربایجان جنوبی امضا شده است، از “بان کی مون” خواسته شده است که بر اساس مصوبه شماره ۲۲۰۰A در تاریخ ۱۹۶۶ برای ملت آزربایجان جنوبی در محدوده اراضی تاریخی آن حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته شود.»

و در ادامه نیز لیست این "تشکیلاتها" ردیف شده است که شامل 9 "تشکیلات" می‌شود.

اگر این "تشکیلاتها" برای بسیاری از مردم آذربایجان و سایر ایرانیان شناخته شده نباشند، برای فعالین آذربایجانی خارج از کشور شناخته شده هستند. آنها می‌دانند که این احزاب و سازمانها نه در داخل، بلکه در خارج از ایران فعالند و مجموع اعضای همه آنها را می‌توان در یک سالن نسبتا کوچک جا داد!

البته هر یک از  همین "تشکیلاتها" مدعی‌اند که نبض جنبش ملی آدربایجان زا در دست دارند و  هر لحظه می‌توانند میلیونها نفر را به خیابانها بریزند! ولی چرا تاکنون چنین کاری را نکرده‌اند، بر کسی روشن نیست!

به دنبال این نامه‌نگاری با سازمان ملل، یک "همه‌پرسی" نیز در "گوناز تی وی" صورت گرفت. در این "همه‌پرسی"، کسانی که با تلفون تماس می‌گرفتند باید با گفتن "آری یا نه" نظر خود را بیان می‌کردند. ما در سی و چند سال پیش شاهد این نوع همه‌پرسی برای جمهوری اسلامی بودیم. رفراندومی که اکنون کسی در غیردمکراتیک بودن آن شکی ندارد، غیر از برگزارکنندگان آن!

استفاده از چنین شیوه‌های تهییجی در سیاست اقتدارگرایان سیاسی امری شناخته شده است.

آرزوی شخصی من این است که روزی در فضایی دموکراتیک بر سر چگونگی اداره آذربایجان و سایر بخشهای ایران، بحث‌های کافی در میان مردم صورت گیرد و اختلافات نیز به صورتی دمکراتیک و با همه‌پرسی واقعی و آزاد حل شوند و دیگر هیچ ظلم و ستم و تبعیضی در کار نباشد و همه بتوانیم، در سیستمی که انتخاب می‌کنیم – چه باهم و چه جدا از هم – به رفاه و سعادت برسیم ولی این تنها می تواند آرزویی نیک باشد و فرسنگها دور از واقعیات امروزی.

علاوه بر "تشکیلاتها"یی که این نامه را امضا کرده‌اند و میزان "تفوذ" آنها در میان مردم آذربایجان، قابل فکر در مورد نامه "تشکیلاتها" به دبیرکل سازمان ملل، زمان نوشتن آن است. چرا این نامه‌نگاری همزمان با هیاهوی احمدی‌نژاد و طرح اداره فدرالی کشور در مجلس شورای اسلامی صورت گرفته است؟ آیا این دو، با توجه به انتخابات پیش روی ریاست جمهوری، ربطی با هم دارند؟ تصور من بر این است که این دو به هم مربوطند و نمی‌توانند جدا از هم تحلیل شوند. احمدی‌نژاد به هر قیمتی می‌خواهد تیم خود را در قدرت نگه دارد و در این راه دست به هر کوششی می‌زند، حتا حضور یک تشکیلات جدایی‌خواه و زندگی علنی رهبر آن در ایران را تحمل می‌کند! (رجوع کنید به سایت انترنتی "تریبون") در صورتی که حتا یاران دیرین خود را تحمل نکرده و آنها را در زندان خانگی محبوس کرده و تن به کمترین اصلاحات نیز نداده است.  آیا در این میان تیم احمدی‌نژاد نمی تواند از "لولو خورخوره" استقلال و جدایی و این نامه استفاده لازم را بکند؟ مسلما اگر خود احمدی‌نژاد از چنین عقلانیتی برخوردار نباشد، اطرافیان او این عقلانیت و زیرکی را دارند.

نکته دیگرِ مطرح برای من در این مورد این است که "تشکیلات"های امضا کننده این نامه تا کنون چه فعالیتهایی را در داخل آذربایجان انجام داده‌اند؟ من شخصا چیزی از فعالیت چشمگیر علنی و آشکار  از سوی هیچ یک از آنها نشنیده‌ام. حتا یکی از آنها به نام "اتحادیه ملی دمکراتیک آزربایجان(Birlik)" چند روز بیشتر از عمرش نمی‌گذرد و انگار با عجله تشکیل شده است تا پای این نامه را امضا کند! "تشکیلاتی" که اساسا از جدا شدگان از "جنبش فدرال-دمکرات آذربایجان" تشکیل شده است. کسانی که تا چند روز پیش اعلام می‌کردند که خواستار اداره فدرالیستی ایران هستند و آذربایجان را در جارچوب ایران می‌خواهند و یک شبه به صفوف استقلال خواهان پیوسته‌اند.

این "تشکیلات" در گزارشی که از کنگره مؤسس خود ارائه داد از جمله نوشت:

 "روح حاكم بر سند تنظيم شده و پلاتفورم مصوب كنگره مٶسس، "ميللي دٶولتچي­ليك" (به تقريب: "دولتمداري ملي")بود و هست. بر اساس اين پرينسيپ، اصل كار اعتقاد به حق حاكميت شهروندان آذربايجان و  اعتماد به حسن تشخيص آنها گذاشته شده است. حق ملت آذربايجان براي تشكيل قوه مقننه، قضائيه و مجريه و تفويض حق حاكميت ملي به پارلمان منتخب شهروندان آذربايجاني كه براي جاري كردن حق تعيين سرنوشت ملت آذربايجان و انتخاب رابطه آن با ساختار سياسي موجود در بقيه ايران، روح حاكم بر اين سند است. در اين مدل انتخاب راه حل فدراليستي، كنفدراليستي يا استقلال آذربايجان بر عهده قوه مقننه منتخب مردم آذربايجان است."

حال باید از این "تشکیلات" پرسید که چرا به همین پلاتفرم خود پایبند نماندید و به جای مردم آذربایجان و "قوه مقننه منتخب مردم آذربایجان" راه حل استقلال را پیش گرفتید؟

این سوالی است که نه تنها در مقابل "اتحادیه ملی دمکراتیک آزربایجان(Birlik)" بلکه پیشاروی دیگر "تشکیلاتها"ی امضا کننده نامه قرار دارد و آنها باید پاسخ دهند که چه کسی این نمایندگی را به آنها داده است؟

مساله قابل تأمل دیگر وجود دهها نهاد مدنی در داخل آذربایجان و عدم شرکت آنها در این "درخواست از سازمان ملل" است. براستی چرا این نهادهای مدنی که در درون کشور و در شرایط سختی مبارزه می‌کنند و مستقیما با مردم در تماسند و می‌توانند سخنگوی خواستهای مردم آذربایجان باشند، زیر این نامه را امضا نکرده‌اند؟ آیا غیر از این است که خواست استقلال در میان مردم عمومی نشده و هوادارن زیادی ندارد؟ ای کاش بتوان چنین رفراند.می را برگزار کرد تا حقایق روشن شود.

آنچه که از ترکیب امضا کنندگان می‌توان برداشت کرد، خیزبرداشتن افراطیون آذربایجانی و مبلغین "آذربایجان بزرگ" برای استفاده از بلبشوی احتمالی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و سوق دادن افکار عمومی روشنفکران آذربایجان به سوی گفتمان استقلال و حرکت در جهت طرح "خاورمیانه بزرگ" است.

*    *    *

من شخصا جزو مدافعین سرسخت "حق تعیین سرنوشت" و "حق" جدایی بخشی از مردم یک کشور هستم. گرچه با استفاده از این حق کاملا مخالفم زیرا فکر می‌کنم که تلاش ما باید در جهت به رسمیت شناختن هم و پذیرش آنچه که هستیم و زندگی بدون تبعیض و ستم و با احترام به هم باشیم.من جدایی را به ضرر ملیونها مردم ایران و بخشِ خواستار جدایی می‌دانم و فکر می‌کنم که استفاده از این حق در وضعیت فعلی، مردم آن بخش را نه به سعادت و رفاه، بلکه به بدبختی و فقر و آشوب می‌کشاند و با توجه به عدم پختگی گفتمان جدایی و استقلال در ایران و عدم درکی روشن از آن و در نبود رژیمی دمکراتیک، تنها راه به جنگ و کشتار خواهد برد و نه سازمان ملل می‌تواند چنین گفتمان و رفراندومی را در ایران بوجود آورد و نه جمهوری اسلامی تن به چنین رفراندومی خواهد داد..

کلن آلمان

14 دسامبر 2012

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اژدر بهنام

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.