بنابر نوشته سايت كنفر انس نخستین پانل کنفرانس استکهلم به موضوع «انتخابات ریاست جمهوری ۹۲» اختصاص داشت که در آن مجید محمدی، کیانوش توکلی و علیرضا نوریزاده سخنرانی کردند و مدیریت جلسه بر عهده کیانوش توکلی بود.
مجید محمدی در سخنان خود گفت: «برای فهم وضعیت موجود، باید دو وضعیت را در برابر هم قرار دهیم و این دو را با هم مقایسه کنیم. یکی وضعیت رژیم و دیگری وضعیت مجموعه مخالفان: منتقدان و مخالفان و براندازان و هر اسمی که روی آن میگذاریم. در باب وضعیت رژیم، باید گفت که حکومت در جذب طبقات کمدرآمد چندان موفق نبوده است. هدفمندی یارانهها چندان نتوانست برای رژیم پایگاه اجتماعی درست کند. ردصلاحیت مشایی بیانگر این است که این پایگاه اجتماعی، توسط دولت احمدینژاد ساخته نشد. پیش از این برخی حکومتیها بارها گفته بودند که با ردصلاحیت مشایی اتفاقی نخواهد افتاد و دیدیم که اتفاق هم نیفتاد. طبقه متوسط در ایران گرچه بسیار ضعیف شده، اما نگران وضعیت خودش است. این طبقه خود تقسیم شده است. بخشی از طبقه متوسط منتقد حکومت است. بخش حامی حکومت نیز ضعیف شده و انسجام خود را از دست داده است. به خصوص با کاهش درآمدهای حکومت و کاهش رانتهایی که از طرق مختلف توسط حکومت به آنها داده میشد. نکته سوم بحث مشکلات اقتصادی است که به رژیم ضربه وارد کرده و آن را دچار بحران است. این همان بحثی است که هاشمیرفسنجانی چه پیش از ردلاصحیت و پس از آن، مطرح کرده است».
محمدی در ادامه گفت: «ردصلاحیت هاشمی برای جلوگیری از ریسک بحران اقتصادی و اجتماعی انجام شد. حکومت مایل نبود و نیست که در انتخابات با مشکلی مواجه شود. نکته چهارم، خطر چنگ و تجزیه و … است. من باور ندارم که چنین اتفاقی رخ دهد. اساسا آمریکا در شرایطی نیست که به ایران حمله نظامی کند. دولت اوباما نشان داده که شوق و اشتیاق این کار را ندارد. خطر جنگ، خطری است که روی آن اغراق می شود. روی خطر تجزیه ایران هم اغراق می شود. به خصوص صحبتهای اخیر هاشمی درباره آذربایجان و بلوچستان و … هم دچار اغراق است. چون یک نماینده کنگره از میان بیش از ۵۰۰ نماینده بحث تجزیه ایران را مطرح کرده است، نمیتوان گفت این خطر نزدیک است. این مساله بیشتر برای جلب توجه مطرح میشود و به نظرم حکومت هم به خوبی میداند که این مساله به دشواری ممکن است رخ دهد».
وی افزود: «در باب مخالفان باید به چند نکته توجه کرد: اپوزیسیون همچنان متفرق و پراکنده است. از نظر من این مساله مساله بزرگی نیست، اما مشکل ناهمسازی این نیروهاست. مانند ارکستری که هر کس، ساز خود را میزند. دلیل این مساله هم آن است که گفتوگو بین منشورهای مختلف، بین جریانهای مختلف و گفتمانهای متفاوت وجود ندارد. به همین دلیل از دل این گروهها یک برنامه حداقلی بیرون نیامده است. از سوی دیگر بخشی از تلاشهای اپوزیسیون، خنثی کننده تلاشهای بخشهای دیگر است. نهادهای مخالفان در برابر نهادهای حکومت ضعیفترند و کارآمدی کمتری هم دارند. مخالفان حکومت با رفتار خود به عنوان اپوزیسیون باید نشان دهدن که کارآمدتر هستد. مشکل دیگر این است که مخالفان جمهوری اسلامی، ظرفیت سوار شدن بر امواج نارضایتیها را ندارد و نمیتواند این نارضایتیها را تبدیل به سرمایه ملی کند. این قوت قلبی است که حکومت دارد. نکته دیگر این است که هنوز بخشی از مخالفان و منتقدان حکومت به این نتیجه نرسیدهاند که رژیم اصلاحناپذیر است. به همین جهت بحش قابل توجهی از اپوزیسیون، وقتی صحبت آمدن هاشمی شد، ذوق زده شدند. هنوز بخشی از نیروهای مخالف معتقدند رژیم اصلاحپذیر است و می شود در چهارچوب سیستم کار کرد. این مساله شاید برای بخش اصلاحطلب تا حدودی سرمایه محسوب شود، اما برای کسانی که مخالف رژیم هستند، نمیتواند مثبت باشد».
مجید محمدی در پایان گفت: «بخش دیگری از مخالفان هنوز به این مساله واقف نشدهاند که روحانیت در ایران دولتی است. روحانیت رانتی شده و رابطه ساختاری با جامعه ندارد. از سوی دیگر بخشهایی از اپوزیسیون همچنین بر این عقیدهاند که اسلام قدرت بسیج اجتماعی ندارد. شاید به همین دلیل باشد که هنوز بخشهایی از منتقدان، ایدئولوژی خود را حفظ کردهاند و بر آن تاکید دارند. نتیجه دو نکته اخیر باعث آن شده است که اعتماد به نفس اپوزیسیون به شدت کاهش یابد».
کیانوش سنجری در سخنان خود گفت: «مفتخرم که در خانه نمایندگان سوئد صحبت میکنم. امیدوارم این آغازی باشد تا غرب بیشتر از پیش به اپوزیسیون بها دهد. رد صلاحیت افرادی که بخشی از جمهوری اسلامی هستند نشان داد که به حدی به بنبست رسیدهایم که به راهکارهای دیگری بیاندیشیم. به نظر من حضور هاشمی میتوانست ضرر بزرگی برای مخالفان جمهوری اسلامی و دموکراسیخواهان باشد چرا که هاشمی میتوانست چهره جمهوری اسلامی را نزد جهانیان بهبود بخشد، همان چهرهای که بعد از سال ۸۸ تخریب شد و واقعیت آن کشور را به همگان نشان داد».
وی افزود: «من اعتقاد ندارم که هاشمی میتوانست بحرانهای حکومت را بهبود بخشد و مهمترین بحران هم بحران هستهای است. فکر نمیکنم او با حضور خود میتوانست چرخشی در این بحران عظیم که غرب با ایران دارد ایجاد کند بلکه شاید میتوانست با کمک گرفتن از دوستانی که در غرب دارد، چهره جمهوری اسلامی را بهبود بخشد. حضور فردی دموکراتیک باعث میشود که بحرانهایی که ایران با آن مواجه است برطرف شود. چندی پیش نظرسنجی جالبی در بیبیسی انجام شد که طبق آن ایران به عنوان کشوری که جهانیان از آن میترسند رتبه اول را به دست آورد و آلمان هم در رتبه اول به عنوان کشوری که جهانیان ترسی از او ندارند معرفی شد. سوال اینجاست که آیا امکان توافق با غرب بر مساله هستهای مشکلتر خواهد شد؟ آقای خامنهای نشان داده که قصد دارد سعید جلیلی را به عنوان نماینده خود معرفی کند. نمی دانم که آیا در ایران اصلاحطلبان از آقای عارف یا آقای روحانی حمایت خواهند کرد یا نه. این مساله که چقدر این افراد پایگاه اجتماعی دارند و این سوال که آیا جنبشی برای حمایت از آنان به وجود خواهد آمد یا خیر مطرح است».
سنجری در پایان گفت: «با وجود دلسردی که بر جامعه حاکم است فکر میکنم سعید جلیلی مطرح خواهد شد و در نتیجه بحران سوریه، احتمال جنگ، مشکلات اقتصادی شدیدتر میشود. چهره ایران بیش از پیش همانی خواهد شد که امروز هست و حضور احمدینژاد هم به آن دامن زد. فکر میکنم مخالفان جمهوری اسلامی در داخل ایران دو پاره خواهند شد. جمهوری اسلامی خوشبخت است که برخی از نیروهای مخالف نظام در خارج از کشور حتی با ترور شدنشان باز هم معتقدند که باید با صلح و گفتگو اقدام کرد؛ همانطور که در داخل کشور هم مخالفان برای خامنهای نگرانی ایجاد نکردهاند».
علیرضا نوریزاده در سخنان خود گفت: «اصولا ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی چه تحولی ـ مثبت یا منفی ـ بر روند دموکراسیخواهی ایجاد کرده است؟ از همان لحظه اولی که مساله آمدن هاشمی مطرح شد و هیجانی که در جامعه ایجاد کرد، تا لحظه ای که راه ایشان بسته شد و جامعه واکنش نشان داد، من این مساله را دنبال کردم. هاشمیرفسنجانی فرشتهای نبود که از آسمان نازل شده است. عالیجناب سرخپوش در طول این هشت سال با مواضع خود، از تیررس انتقادات مستقیم جامعه کنار رفت و اگر تمرکزی رویش بود از جانب تمامیتخواهان در داخل و نیروهای نزدیک به آقای خامنهای و آقای احمدینژاد بود و در خارج هم صد در صدیها، هاشمی را در راس دشمنان ملت، مورد حمله قرار می دادند».
نوریزاده افزود: «در داخل ایران نگاه به هاشمی دچار تعدیل شده بود، به خصوص به دلیل نامهای که به آقای خامنهای نوشت و سپس خطبههای نماز جمعه در سال ۸۸٫ وقتی که آمدن خاتمی غیرممکن شد، همه نگاهها متوجه هاشمی شد. طبق گزارشهایی که از ایران برایم می آمد، حتی برخی از دوستان جبهه ملی یا چپ خوشحال بودند که هاشمی میآید. آقای رفسنجانی در ارزیابیهای خود دلیل آمدنش را خطر سرنگونی و فروپاشی نظام دانسته بود. همان نکتهای که در اظهاراتش پس از ردصلاحیت هم عنوان کرد. رفسنجانی برای نجات ملت ایران از شر استبداد ولایت فقیه نمیآمد، برای نجات نظام و دادن یک شکل معقول به نظام میآمد. رفسنجانی میآمد که مساله هسته ای را حل کند، انزوا را بشکند و مساله جنگ را حل کند. حتی کشورهای همسایه در حاشیه خلیج فارس از آمدن هاشمی شادمان بودند. چون آن ها هم از گزینه جنگ وحشت دارند، از این که خامنهای منطقه را به رویارویی کامل برساند، میترسند. در نتیجه تمام نشانهها، برای آمدن هاشمی روشن شده بود. هاشمی هم باورش شده بود که خامنهای او را ردصلاحیت نمی کند. برداشت هاشمی این بود که هزینه ردصلاحیت او آن قدر بالاست که خامنهای این کار را نمیکند. حتی وقتی کسانی نزد او از این بابت اظهار نگرانی میکردند، میگفت جرات ندارند این کار را انجام دهند. بخشی از جامعه ـ بازار، بورس و … ـ با آمدن هاشمی احساس آسودگی کردند و فکر کردند که اتفاقی میافتد».
وی افزود: «حتی در خارج از کشور که نود درصد از نیروهای برانداز انتخابات را تحریم می کنند، بدون این که توجه کنند تحریم جواب می دهد یا نه، حتی در میان آنها هم تردید وجود داشت. در واقع آمدن هاشمی موازنه را به هم زد. هاشمی پیش از نامزدی رسمی گفت که مدت سی سال در این کشور، موفق نشدیم کسی را تربیت کنیم که جای ما بیاید و من هشتاد ساله باید بیایم. خامنهای در ارزیابیهای خود به این نتیجه رسید که تحمل رفسنجانی برای چهار سال به عنوان شریک، مشکل است. او هزینه ها را حساب کرد و به این نتیجه رسید که ردصلاحیت هاشمیرفسنجانی به نفع اوست و این کار را کرد».
نوریزاده گفت: «اتفاقی که افتاد از چندوجه قابل بررسی است: در حال حاضر ـ به قول ف.م.سخن تمام اشراف و خانوادههای انقلاب، از خامنهای جدا شدند. موسوی و کروبی و هاشمی. خاندان خمینی و صدر و خاتمی و … یعنی ستونهای اصلی روحانیت از خامنهای جدا شدند. در حال حاضر آخوندهایی که دور و بر خامنهای هستند، نه اعتباری در حوزه دارند و نه جایگاهی میان مردم. شیخ محمد یزدی چه اعتباری بین مردم دارد؟ آدمی مثل هاشمیشاهرودی در رایگیری اول شورای نگهبان، هاشمی را تایید میکند و در رای گیری دوم، که به فرمان آقا باید هاشمی ردصلاحیت می شد، رای نمیدهد. چون میداند افرادی که به هاشمی رفسنجانی رای منفی دهند، در حوزه از اعتبارشان کاسته میشود».
وی در پایان سخنان خود گفت: «آقای خامنهای امیدی را که در جامعه ایجاد شده بود، به یاس تبدیل کرد. یاسی که بعد از سال ۸۸ اتفاق افتاد، یاس بدی بود. اما یاس و فعلی، را من خوب میبینم. چون آخرین امیدها برای اصلاح از درون نظام، از طریق پروسه انتخابات به بن بست رسید و مردم میبینند که راه رسیدن به دموکراسی عبور از نظام و لایت فقیه است. این حداقل برای ماها خوب است که مدتهاست به دنبال ایرانی دموکراتیکیم .اگر هاشمی میآمد، مردم پای صندوقهای رای میرفتند و نظام با توجه به این مساله، به عنوان نظامی مشروع شناخته میشد و به این ترتیب قادر به چانهزنی با جامعه جهانی بود. در این شرایط ما باید تکلیف خودمان را روشن کنیم. مرحله امید بستن به بازی های داخل حکومت تمام شده و زمان عبور از نظام فرا رسیده است».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید