آیا راه میانبری بدون منشورها و تناقضاتش، برای جمع شدن نیروهای دلسوز وجود دارد ؟
من این توانایی را در بخش عمده جمهوری خواهان که عملا گرفتار تعریف از خود هستند ، نمی بینم . آنها در اکثریت موثر یا الیت خود بین سیاهکل و ۵۷ آویزان هستند .
من این توانایی را در پادشاهی خواهان بدلایل بسیار نمی بینم . از جمله آنها در اکثریت خود فاقد علاقه به ایدئولوژی سیاسی اداره جامعه دمکراتیک هستند (معنی اش این نیست که دیگران بهترند ) .
پادشاهی خواهان با توجه به اینکه نیروی نسبتا بیشتری هستند (وکالت چهار صد هزار نفر به شاهزاده با این تصور که بیشتر پادشاهی خواهان هستند ) ،اما حتی ده درصد آن در خارج کشور نتوانستند و یا نخواستند دور حزب مشروطه با اساسنامه لیبرال جمع شوند . قطعا دلایلی دیگری هم وجود دارد.
به گمان من کنشگر آماتور, آنها به علت کمبود علاقه به یک ایدئولوژی سیاسی بستر ساز ، به آلترناتیو ها چنگ زدند ، ایرانگرایی ،ملی گرایی ، دی و آبان خواهی ..، کبیر گویی . اگر چه هر کدام در جایگاه خود در یک رابطه ای، می تواند مثبت هم باشد، اما دوری گزینی آنها از دیگر جمع ها و یا توقع شبیه سازی از دیگران جز پراکنده شدن و انفعال برای خودشان نتیجه دیگری ندارد .
شاهزاده را من انتظار ندارم ، آنگونه که مسیح می تازد ، بیاد وسط میدان پاسخگویی . راستش توقع بیهوده مسیح به امر اتحاد با پادشاهی خواهان از کانال شاهزاده (چیزی که من شخصا دیگر باوری ندارم ) آسیب زا است . مسیح در پی پرسش های چالشی خبرنگار ایران اینترنشنال، دوباره انتقاد جدی از آقای پهلوی را مطرح می کند ، که موجب میشود او بیشتر مورد نفرت و ناسزای سلطنت طلبان قرار گیرد, اگرچه خود انتقاد مسیح صرفنظر از اهداف و شرایط، منطقی و دمو کراتیک است .
چیزی که مسیح نمی تواند و یا نمی خواهد ببیند
مسیح هنوز به جمع شدن می چسبد و می گوید شروع بود ، خوب چه شروعی بود که شما به سلاخی سیاسی دست زدید و مفادی را گنجاندید که مردم و یا حداقل پشتوانه پادشاهی خواهان آنرا خط قرمز خود میداننستد.
طبعا مسئولئت اصلی پذیرش مفاد منشور به عهده همه امضاکنندگان بود. و این بار سنگین را آقای پهلوی قبول کرد ، متاسفانه او هنوز رسماً اعلام نکرد که علت اشتباهش چه بود و یا اصلا اشتباه بود یا نه ! او مفادی را پذیرفت اما نگفت چرا
روشنایی در انتهای تونل :
به باور من نیروی سوم, که بر بستر انقلابی زن زندگی آزادی جایگاه قوی دارد, و برجسته ترین نمایندگان میدانی آنها در زندانند ، تا رسیدن به جبهه مستقل خود باید راه خود را جدا طی کند . پلاتفرم جنبش زنان هنوز به جهات تشکیلاتی مثل زنجیره های جدا از هم هستند . اگر نیروهای باورمند به انقلاب زن زندگی آزادی بتوانند حول یک جبهه دمکراتیک جمع شوند, میتواننددر ادامه کارزار بخش وسیعی از جمهوریخواهان ، از چپ ، ملی و دیگر مستقلان را جذب کنند .اگر این آلترناتیو با محوریت و رهبریت زنان شکل بگیرد، بسیار باور ساز است . در صورت نیرومندی آلترناتیو سوم ، زمانی که به قدرت خویش متکی شود ، می تواند در ادامه اش به بهترین وجهی از شاهزاده به عنوان یکی از کانالهای معتبر سخنگویی خود در خارج کشور بهره گیرد.
آیا چنین خواهد شد ، یا خوشباوری امثال من است ؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید