رفتن به محتوای اصلی

حنیف قریشی: «جوان‌ها این روزها دلیلی برای امیدواری ندارند»

حنیف قریشی: «جوان‌ها این روزها دلیلی برای امیدواری ندارند»

یاسمین روفو
 


حنیف قریشی، نویسنده و نمایشنامه نویس می‌گوید دهه ۱۹۷۰، دورانی سرشار از امید و خوش‌بینی بود، احساساتی که در کتاب «بودای حومه‌نشینان» او به خوبی دیده می‌شود.

بعد از گذشت ۳۰ سال از چاپ این اثر، بودای حومه‌نشینان قرار است روی صحنه تئاتر برود – و قریشی، به همراه کارگردان این تئاتر اما رایس، یکی از موضوعات اصلی این کتاب را زیر ذره‌بین برده‌اند.

قریشی ۶۹ ساله در حالی که به کودکی خودش فکر می‌کند به بی‌بی‌سی می‌گوید «این حس وجود داشت که شما می‌توانید هر کاری که می‌خواهید بکنید یا هر کسی که می‌خواهید بشوید.»

«نژادپرستی قطعا آشکارتر از وضعیت امروزش بود، اما حس خوش‌بینی فوق‌العاده‌ای هم وجود داشت – می‌شود گفت که آن دوره آخرین مقطعی بود که مردم نسبت به آینده امیدوار بودند.»

قریشی نخستین بار در سال ۱۹۸۵ معروف شد، هنگامی که فیلمنامه‌اش به نام «رختشوی‌خانه زیبای من» که درباره رابطه یک پسر بریتانیایی پاکستانی‌تبار و دوست‌پسرش بود هم نامزد جایزه بفتا شد و هم جایزه اسکار.

او با تامل در کودکی بسیار متفاوت خودش با کودکی پسرهایش می‌گوید این که «جوان‌ها دیگر هیچ امیدی ندارند واقعا ناراحت‌کننده است».

او توضیح می‌دهد که «امید یک رویای توخالی نیست – امید یعنی این که در دنیا این امکان وجود دارد که به آن چه که می‌خواهید برسید، و بچه‌های من فکر نمی‌کنند که هرگز بتوانند خانه بخرند یا شغل پردرآمدی داشته باشند.»

چیزی که اما رایس را واداشت که بودای حومه‌نشینان را روی صحنه بیاورد همین بی‌تابی مردم برای امید بود: «نمایش ما به مردم امید می‌دهد. به آن‌ها نشان می‌دهد که ما همگی می‌توانیم کنار هم زندگی کنیم و خوشحال باشیم.»

داستان بودای حومه‌نشینان در دهه ۱۹۷۰ رقم می‌خورد و روایت کریم ۱۷ ساله است که در سایه اعتصابات گسترده زمستان ۱۹۷۹ می‌خواهد هر طور شده از حومه شهر فرار کند و خودش را به امواج هیجان‌آور لندن بسپارد.

 

کتاب اولین بار در سال ۱۹۹۰ چاپ شد و جایزه کتاب ویت‌برد را برد، و بی‌بی‌سی سه سال بعد از آن یک سریال چهار قسمتی از رویش ساخت.

نکته اصلی این نمایش برای خانم رایس «اکتشاف شادی‌آور و دل‌شکن در خانواده، دوستی، رابطه جنسی، تئاتر و، نهایتا، حس تعلق» است.

در عین حال «گرامی‌داشت دهه ۱۹۷۰ نیز است، مخصوصا از منظر موسیقی و مد»، برای همین فضا را اصلا به‌روز نکرده‌اند.

«مربوط بودن اصلا برایم مهم نیست»

خطر حفظ موسیقی، مد و فضای یک داستان که در چند دهه قبل می‌گذرد این است که شاید کهنه به نظر برسد.

پارسال، فیلمی که بر اساس داستان «خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت»، اثر جودی بلوم، ساخته شده بود اکران شد.

کتاب بار اول در دهه ۱۹۷۰ منتشر شد و روایت اضطراب‌های یک نوجوان درباره بلوغ و بزرگسالی است. فیلم اما واکنش‌های متفاوتی برانگیخت. پیتر بردشو، منتقد فیلم روزنامه گاردین، گفت که «اندکی کهنه به نظر می‌رسد» و «بیشتر کاری تاریخی و مختص همان سال‌ها است و با دنیای امروز مطابقت ندارد.»

اما حال و هوای امروزی داشتن نمایش نه برای قریشی مهم است و نه برای رایس.

قریشی با لجاجت می‌گوید «اصلا برایم مهم نیست» - با این حال معتقد است که این داستان ناخواسته از بعد فرهنگی به مخاطب امروزی مربوط است و احتمالا برای جوان‌ها جذاب خواهد بود.

Image removed.

منبع تصویر،STEVE TANNER

توضیح تصویر،خانم رایس معتقد است یکی از اجزاء لاینفک این نمایش موسیقی و احساساتی است که می‌تواند برانگیزد

او می‌گوید «به‌راحتی نمی‌توان تئاتر را فراتر ازحصار یا انحصار طبقه متوسط برد و به اقشار دیگر تسری داد اما واقعا فکر میکنم جوان‌های دوست دارند بفهمند جامعه ما چطور به نقطه امروز رسیده است.

«نباید فراموش کنیم که دهه ۱۹۷۰ نقطه عطفی در تاریخ پساجنگ بریتانیا بود – ریشه‌ها و مراحل آغازین چیزهایی که امروز در زندگی می‌بینیم در آن دیده می‌شود، مثل مهاجرت و خانواده‌های چندتکه.»

خانم رایس توضیح می‌دهد که شباهت‌های سیاسی زیادی بین دهه ۱۹۷۰ و امروز هست.

به گفته او «دقیقا مانند ۱۹۷۹، ما در یک قدمی انتخابات سراسری قرار داریم و احتمالا تغییری عظیم در انتظارمان است.»

آقای قریشی اضافه می‌کند که حسش این است که کشور «در شرایطی بدتر و مستاصلتر از دهه ۱۹۷۰ است.»

قریشی و رایس چند ماه است که دارند با همدیگر روی این نمایش کار می‌کنند و این نمایش برای قریشی جایگاه خاصی دارد.

این نویسنده روز ۲۶ دسامبر ۲۰۲۲ با سر زمین خورد و آسیب‌های ناشی از این حادثه زندگیش را عوض کرد.

او حالا نه می‌تواند از دست‌هایش استفاده کند و نه از پاهایش، و از آن زمان تا به حال در پنج بیمارستان تحت درمان بوده است. این نخستین کار بزرگ این نویسنده پس از آن سانحه است.

این دو تقریبا هر روز با هم صحبت می‌کنند، اما وضعیت قریشی به او اجازه نمی‌دهد که شخصا در تمرین‌ها یا اجراها حاضر شود و باید از طریق پخش زنده اینترنتی کار را دنبال کند.

قریشی درباره رایس می‌گوید «مشکلی با این که کتابم را بردارد و هرکاری که دوست دارد با آن بکند ندارم.»

اما اضافه می‌کند که «به او هشدار داده‌ام که خرابش نکند!»

رایس ۵۷ ساله که قریشی را «قهرمان» خود می‌داند می‌گوید که زیبایی رابطه کاریشان این است که «شبکه بزرگ دوستی‌های انسانی موجود در کتاب واقعا در دنیای واقعی هم ادامه پیدا می‌کند».

Image removed.

منبع تصویر،GETTY IMAGES

توضیح تصویر،اما رایس می‌گوید که مردم برای اندکی امید بی‌تابی می‌کنند و امید همان چیزی است که این نمایش با خودش به همراه دارد

قریشی وقتی که درباره وضعیتش حرف می‌زند هیچ تلاشی برای بزک کردن شرایط زندگیش نمی‌کند.

او به بی‌بی‌سی می‌گوید «رنجی که می‌برم واقعا بی‌کران است و هیچ پایانی ندارد، اما این سانحه خوبی‌هایی هم داشته است.»

به گفته او مثبتترین پیامد این سانحه این بود که رابطه‌اش با پسرهایش ژرفتر شد.

او توضیح می‌دهد که «روش نوشتنم را عوض کرده‌ام – جمله‌ها را برای پسرهایم می‌خوانم و سپس با همدیگر آن‌ها را بازنویسی می‌کنیم.»

قریشی که حالا روی کتابی درباره آن زمین خوردن و پیامدهایش کار می‌کند می‌گوید که هیچ وقت فکر نمی‌کرد که بتواند با یک نفر دیگر چیزی بنویسد، ولی مجبور شده است که خود را تطبیق دهد.

«بهترین چیز این است که حالا هر روز پسرهایم را می‌بینم. پیشتر زندگی‌های خودمان را داشتیم و هر از چندی برای خوردن آبجو همدیگر را می‌دیدیم.»

«حالا اما همکاریمان بسیار شدید است. وقتی دارید چیزی می‌نویسید، لخت و عریان اید، و هم من و هم پسرهایم باید با این واقعیت کنار می‌آمدیم. هر روز داریم بهتر با یکدیگر آشنا می‌شویم.»

با وجود پیامدهای فیزیکی و روحی ویرانگر سانحه‌اش، به نظر می‌رسد که مقداری از خوش‌بینی و امید کریم، قهرمان داستانش، دارد به کالبد او رخنه می‌کند.

«حس خوشبختی هم در من هست و هم در اما – هم این که داریم با همدیگر روی این نمایش کار می‌کنیم نتیجه بخت خوش است و هم این که روی این سیاره قدم می‌زنیم.»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
بی بی سی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید