میتوان گفت که در تهران و در قلب این جمهوری اسلامی جمعهها پیوسته و یکسان است. ۲ اوت، آخرین جمعه ماه رمضان، روزی که به طور سنتی به اورشلیم اختصاص داده شده، روحانی پس از سلف خود سخنرانی کرد و حرفهایی زد که هرچند بیشک مصرف داخلی دارند، اما همواره خطر آن میرود که از داخل فراتر رفته، دامنگیر گوینده شده و موجبات نگرانی جدی غربیها و سازمان ملل را فراهم آورد. او از کشور اسراییل چون زخمی وارده بر پیکر جهان اسلام صحبت کرد و بیآنکه مستقیم اشاره کند (که البته سلفاش در سخنرانی نهایی چنین کرد)، خواستار نابودی کشور یهود شد.
چنین بیانات بیهودهای سبب پیچیدگی هرچه بیشتر موقعیت کشور ایران خواهد شد که اقتصاد در حال سقوط آن باعث از دست رفتن بیش از نیمی از ارزش پول ملی و دو رقمی شدن تورم شده است.
هر دولت سالمی که به طور طبیعی شکل گرفته باشد خود را به بهبود اقتصاد و فراهم آوردن حداقل رفاه اقتصادی و ثبات سیاسی برای شهروندان خود مشغول میکند و نه به کشوری دور (۴ هزار کیلومتر فاصله) با اقتصادی باثبات، ارتشی مافوق قدرتمند و دموکراسیای بینقص. من همواره از شنیدن چنین سخنانی که نابودی اسراییل را طلب میکنند خندیدهام، در حالی که هیچکس، حتی نویسندگان سخنرانی چنین خطابای، به احتمال وقوع آن باور ندارند.
حال میتوانیم از خود بپرسیم چنین بیاناتی که هیچکس آن را باور نمیکند از چه رو طرح میشود؟ سادهترین قصد طرح چنین سخنانی، پیداکردن موضوعی دیگر برای فکر کردن است. منحرف کردن نگاه از موقعیت کنونی، از انزوای عظیم جمهوری اسلامی در صحنه بینالمللی، از فقدان دموکراسی، فاجعه اقتصادی، سرکوب مردم و در یک کلام بیآیندگی مطلق. به راستی همین جمهوری اسلامی با چه چیزی خود را در طول دهههای اخیر نزد جهانیان شناسانده است؟ با رفتاری بیقانون، با کمک به جنبشها و گروههای تروریستی (حماس، حزبالله) و مستبدی که مردم خود را میکشد (بشار اسد در سوریه).
با این حال مسالهای وجود دارد که باعث میشود تا فکر کنیم باور آقای روحانی به بیاناتاش بیش از دیگران نیست. در گفتمان سیاسی ایران به کار بردن تعبیر غده چرکی برای اسراییل با استفاده از این کشور به عنوان سپر بلا نوعی فن بلاغت است. اما این بازی خطیری است. شاید هدف آقای روحانی راحت کردن خیال رهبر معظم به عنوان تنها قدرت حقیقی ایران باشد. نباید تعجب کرد اگر روزی بشنویم به موازات این بیانات آتشافروز، ایرانیان زیر میز با ایالات متحده گرم مذاکره هستند (شاید حتی با اسراییل) تا مگر از دامی که خود آن را تنیدهاند، رهایی یابند...
و نکته آخر: گفتنی است منتخب تازه نام و نام خانوادگی مقدری دارد چراکه ریشه نام وی، حسن، اشاره به اصلاح و بهبودی دارد. به تجمیل و تکمیل خلقت الهی... نام خانوادگی وی که دیگر بهتر هم است، چرا که معنایاش روحانی، ادراکی و فرا دنیوی است. در واقع روحانی از روح مشتق شده به معنای جان و بخش ادارکی آن یعنی عقل است.
پس همه چیز از دست نرفته است. عقلانیت روزی با رسیدن به حق خود عاقبت به خیر میشود. اعراب به درستی گفتهاند که صبر کلید آزادی است: الصبر مفتاح الفرج.
به آقای روحانی فرصت دهیم تا روح خود را بیابد.
* از: موریس-روبن حیون / در: فیگارو / ترجمه از فرانسوی: ایران در جهان
فیلسوف، نویسنده.آخرین کتاب منتشر شده: «موسی بن میمون یا موسایی دیگر»
پایان خبر./.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید