یک روز پس از انتشار خبر درگذشت سیامک پورزند، روزنامهنگار و فعال فرهنگی در ایران، دختر وی اعلام کرد، پدرش خود را از طبقه ششم ساختمان محل سکونت خود در تهران به پائین پرت کرده و «در کمال قدرت و اراده» به زندگی خود پایان داده است. لیلی پورزند، دختر سیامک پورزند، روز شنبه در گفت و گو با رادیو فردا اعلام کرد، پدرش روز جمعه در اعتراض به وضعیت خود، به زندگیاش پایان داده است.
خانم پورزند با اشاره به شرایط نابسامان پدرش در ۱۰ سال گذشته در ایران، در باره مرگ وی اظهار داشته است: «این مرگ، مرگی بود اعتراضی و در کمال قدرت و اراده؛ ایشان تصمیم گرفت به این زندگی پایان بدهد و از طبقه ششم بالکن منزل کوچک مسکونی خودش دیروز ساعت دو بعد از ظهر، نهم اردیبهشت، خودش را به پائین پرت کرد.»
لیلی پورزند همچنین با اعلام این که دو ساعت پیش از خودکشی پدرش با وی تلفنی صحبت کرده است، با اشاره به سالها تلاش اعضای خانواده آقای پورزند برای فراهم ساختن امکان دیدار با وی گفته است: «لحظهای رسید در زندگی ایشان که آن را با ما هم قسمت نکردند و فکر کردند که این همه التماس برای گناه ناکرده بس است و زندگی خودشان را اینطور پایان دادند تا اعتراض کنند به این همه سالهای رنج و ناعدالتی.»
دختر سیامک پورزند همچنین افزوده است: «دیگر لازم نیست جسمشان اسیر داشتن پاسپورت یا نداشتن پاسپورت برای کوچکترین حق بشر که دیدار خانوادهاش است، باشد. روحش آزاد است و ما زندگی او را جشن میگیریم.»
وی همچنین از اقدام پدرش با عنوان حرکتی تازه و اعتراضی برای نشان دادن «لایههای دیگری از ظلم و جوری که مردم ایران در این ۳۲ سال متحمل میشوند» یاد کرده است.
روز جمعه گزارشهایی درباره درگذشت سیامک پورزند، روزنامهنگار و فعال فرهنگی، در سن هشتاد سالگی، در منزل شخصی خود در تهران، منتشر شده بود.
سیامک پورزند، از سال ۱۳۸۰ تحت فشار نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و به دور از خانوادهاش در ایران زندگی میکرد و در این مدت هرگز اجازه خروج از کشور و دیدار با اعضای خانوادهاش را نیافت.
سیامک پورزند متولد سال ۱۳۱۰ است و فعالیت های خود را در روزنامهنگاری در سال ۱۳۳۱ با کار در روزنامه باختر امروز به مدیریت حسین فاطمی آغاز کرده بود.
وی برای نخستین بار در اواخر پاییز ۱۳۸۰ توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود.
بر اساس برخی گزارشها، وی ماهها در سلول انفرادی نگهداری میشد و در این مدت متحمل «شکنجههای جسمی و روحی» شده بود.
سیامک پورزند پس از نزدیک یک سال بازداشت، که از حق داشتن وکیل و ملاقات با خانواده و همچنین همسرش مهرانگیز کار، وکیل حقوقدان و فعال حقوق بشر محروم بود سرانجام در دادگاهی غیرعلنی محاکمه و به یازده سال زندان محکوم شد، اما چندی بعد به دلیل وخامت حال جسمانیاش به بیمارستان منتقل شد و سپس در منزل شخصی تحت تدابیر امنیتی قرار گرفت.
در اسفند سال ۸۲ و در جریان بازداشت شماری از نویسندگان و منتقدان سینمایی، سیامک پورزند بار دیگر بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و ماهها بعد از زندان آزاد شد.
در سالهای اخیر سیامک پورزند به دلیل تحمل زندان و فشارهای وارده از سوی نهادهای امنیتی به شدت بیمار شده بود و تلاش اعضای خانواده وی برای دریافت اجازه خروج از کشور برای وی به نتیجه نرسیده بود.
به گفته لیلی پورزند در این مدت اعضای خانواده سیامک پورزند حتی به آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نامه نوشته و از وی خواستار رفع محدودیتها برای وی شده بودند.
دختر سیامک پورزند همچنین گفته است، مقامهای جمهوری اسلامی در ۱۰ سال گذشته برای اعضای خانواده آقای پورزند کمترین امنیتی را قائل نشدند تا آنها بتوانند برای دیدن وی به ایران بازگردند.
در کنار استادم خانم مهرانگيز کار نشسته ام و مي گوييم و مي خنديم. تلفن نازنين افشين جم به صدا در مي آيد. صداي لزران دختر سيامک پورزند، چهره مهرانگيز را تغيير مي دهد. به ناگهان بيرون مي رود در حالي که خبر فوت همسر را مي شنود اشک مي ريزد، همسري که ساليان سال از او دور بوده است. صدها نامه نوشته که سيامک بيمار است او را رها کنيد و به حال خود بگذاريد تا از ايران خارج شود. قدرت گوش شنوا نداشت. سيامک پورزند را گروگان گرفته بود و نمي گذاشت او همسر و فرزندانش را ببينند و ناجوانمردانه اسير وسوسه هاي قدرت طلبانه خود کرده است. تا اينکه اين خبر ناگوار شنيده شد.
مهرانگيز کار با شجاعت و اراده اي که در سالهاي گذشته از خود نشان داد دخترانش را دلداري مي دهد و به آنها مي گويد شجاع باشند و غم نخورند. اما اين خانواده سالهاست که غمي در درونشان نشسته و در انتظار ديدار پدرشان هستند.
فرزندان سيامک چه گناهي کرده بودند که فرزندانشان و همسر مهربان و فداکارش نمي توانستند پدرشان را ببينند. حال ديگر پدر در دنياي حقيقيشان نيست. اما لکه ننگي ديگر در کارنامه جمهوري اسلامي ايران ايجاد شده است و آن لکه هرگز پاک نخواهد شد. سيامک پورزند سالها در بستر بيماري بود و تلاش کرد تا بتواند ممنوع الخروجي اش را رفع و به آغوش خانواده برگردد اما قدرت حاکم در جمهوري اسلامي اجازه نداد تا بوسه اين پدر بر صورت فرندانش و همسرش بنشيد.
شنيدن خبر فوت سيامک پورزند دردي بر دلم بود. دردي که حتي در زمان فوت پدرم احساس نکردم. عاشقانه استادم مهرانگيز را مي ستايم و به او و همسر باوفايش افتخار مي کنم.
مهرانگيز مي گويد سه روز بود که با سيامک حرف نزده بودم. به ليلي گفتم تو جاي من را بگيرو با پدرت صحبت کن.....
مهر انگيز مي گويد: سعي کرديم او را بيرون بياوريم ولي نمي توانستيم. آخر هم سيامک راحت شد.
مطمئن هستم اگر مهرانگيز در کنار همسر بود او ساليان سال در کنار خانواده اش زندگي مي کرد.
مهرانگيز کار در زماني خبر فوت همسرش را مي شنود که سالهاست براي حقوق زنان و رسيدن به دموکراسي تلاش مي کند. سالهاست تلاش مي کند تا ديگران مثل خود فنا نشوند و در امنيت و آسايش زندگي کنند.
هزينه اين تلاش براي مهرانگيز کار بسيار سنگين بود. همسرش در يک سوي جهان و خود در سويي ديگر براي از دست دادن سيامک، مراسم بزرگداشت مي گيرند.
به خانم مهرانگيز کار و فرزندانش تسليت مي گويم. و براي حاکمان جمهوري اسلامي متاسفم که انسانيت را در خشونت و ظلم و قتل و جاه طلبي مي دانند.
محمد مصطفايي وکيل دادگستري
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید