رفتن به محتوای اصلی

روزنامه ‌نگاری و اراده‌ ی معطوف به شرافت

روزنامه ‌نگاری و اراده‌ ی معطوف به شرافت

گاهی اوقات، در مقابل برخی حوادث، می ‌دانیم که باید سرپیچی کنیم. سرپیچی مطلق و قاطع است… آن‌ هایی که سرپیچی می کنند و قدرت این سرپیچی آن‌ ها را به هم پیوند داده می ‌دانند، که هنوز با هم نیستند. زمان لازم برای آن‌که بتوانند حرکت گروهی‌ِ خود را تثبیت کنند، از آن ‌ها سلب شده است. آن‌ چه برایشان باقی می‌ ماند، یک سرپیچی سازش ناپذیر است، دوستی با یک نَه‌ قطعی، یک نَه‌ تزلزل ناپذیر و دقیق که آن‌ ها را متحد و هم ‌بسته می کند.”

موریس بلانشو-یادداشت امتناع-منتشر شده در مجله ی «۱۴ژوئیه»

این ‌که می گویم تزلزل ‌ناپذیری یک “َنه” قطعی، مسبوق به سابقه ی روزنامه ‌نگاری کسی است که تن به استبداد رسانه‌ های حاکمیت نداد. کسی که در مقام یک روزنامه ‌نگار، پشت بسیاری از مکتوبات و بخشنامه‌ های اداری دولت ‌های مختلف قرار داشت اما با کار خود ثابت کرد که همیشه چند قدم از این بوروکراسی و فشار از بالا جلوتر است. درست پس از گزارش ‌های میدانی او بود که بوروکراسی مرسوم وجه پراگماتیستی به ‌خود می‌ گرفتند و سعی در اصلاح داشتند. اما همیشه چنین نبود چرا که همیشه حقیقتِ صداقت، بر واقعیت موجود حاکمیت ندارد و این در قاموس سیستمی که به حقیقت جز از منظر مصلحت‌ نمی‌اندیشد، بی ‌معناست!

از این حیث باید مدعی بود که یکی از وجوه ممیزه سیامک قادری از بسیاری دیگر هم‌ سلکان ‌اش (که سعی در کار براساس ضوابط قانون اصلاح‌ نشده ی مطبوعات ایران دارند)، در کوتاه‌ ترین سخن، کوتاه ‌نیامدن از حقیقت است و پافشاری بر موضعی بی ‌طرفانه در روایت بی‌ حب ‌و بغض رخ ‌دادهایی که در خیزش ۸۸ ارکان استبداد مطلقه ی ولایت را متزلزل کرد.

گزارش بی‌نظیر او از خاک سفید تهران شاید اگر نبود امروز این عفونت سرباز کرده و تهران را با خود برده بود. راهی که او در پیش گرفت از بسیاری جهات خطیر و ارجمند بود: خود را یک هفته ی تمام به عنوان قاچاقچی معرفی کرد و به منطقه ی خاک سفید رفت تا بتواند مستند گزارش دهد و گزارشی از منطقه ی خاک سفید تهیه و منتشر کرد که منجر به رسیدگی نیروی انتظامی و تخلیه ی این منطقه شد.

پس از اظهارات محمود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا که گفته بود در ایران هم جنس باز نداریم؛ سیامک قادری با تعدادی از هم جنس گرایان ایرانی مصاحبه و گزارشی در این مورد تهیه کرد؛ گزارشی که برای او گران تمام شد، با اتهام “انجام فعل حرام”.

به باور این قلم در سیستمی که هر کس تنها به خود و منافع شخصی ‌اش فکر می کند، ملاک تعهد و وفاداری به امر متزلزل ولایت است، حضور و “بودن” کسانی چون سیامک قادری یک مفهوم مشخص دارد: “نه” به فرهنگی که خواسته یا نا خواسته در یک رقابت برای اثبات چاکری و بندگی بیش تر شهروندان را مقابل هم قرار می‌ دهد.

موضوعی که باعث می ‌شود سیامک قادری در کنار چند روزنامه نگار مستقل دیگر  به ‌مثابه “قهرمان” در کسوتی بالاتر از دیگر هم‌ سلکانشان بایستد، شاید همین باور به “نه” است در برابر هرگونه فشار از پایین. چرا که او در عمل با نوشتن گزارش ‌هایی میدانی، انضمامی بودن تئوری “نه‌”گویی به استبدادسالاری را به ‌اثبات رسانده است.

باری؛ در آستانه ی آزادی سیامک قادری تنها باید به این حقیقت امیدوار بود که او نیز چون بسیاری از انسان‌ های با شرف، بر سرآرمان ‌های خود ایستاده و تن به هیچ مصلحتی نداده و نخواهد داد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید