در این سالهای آخر به تکرار خودش مشغول بود و دستی هم در آموزش و تربیت سهتار نوازان داشت. اما هر چه بود کار را خود را کرده بود و مهر و نشانش بر سینه موسیقی ایران را نمیشد نادیده گرفت.
http://www.zolfonoon.ir/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=162&Itemid=61
به ویژه او بود که پس از عبادی سه تار را در صحنه نگاه داشت، به آن حرمت و شان بیشتری بخشید و در تبدیل آن به یکی از سازهای عمده در موسیقی سنتی دو سه دهه اخیر نقشی بارز ایفا کرد. تحقیق و تدریسی که او بر سه تار داشت در چند اثر مکتوب جمع و منتشر شدهاند و گنجینهای مفید برای علاقهمندان به این ساز است. این اواخر، از سر ضرورت پاسخگویی به سلیقههای پویا و دمبه دم متحولشوندهای که دیگر با موسیقی سنتی و ردیفنوازی و ردیفخوانی راضی نمیشد دست به کارهایی تلفیقی و نشاندن سه تار و گیتار و پیانو در یک جمع، زده بود.
نام جلال ذوالفنون اما برای شنونده و علاقهمند به موسیقی سنتی ایران با سه اثر مهم و قابل اعتنا گره خورده است. گل صد برگ، شیدایی و آتش در نیستان.
صدای سهتار ذوالفنون در هر سه اثر صدایی منحصر به فرد است و ترانههاو تصنیفهای این سه اثر هم همچنان بر ذهنها و زبانها نقش بسته است: اندک اندک جمع مستان میرسند از کاست گل صد برگ او را در خاطره داریم:
http://search.4shared.com/q/CCAD/1/%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%A9%20%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%A9
کل اثر هم شنیدنی است، به ویژه آنجا که صدای ناظری سوار بر نوای سهتار ذوالفنون «چه دانستم» مولوی را سر میدهد یا شعر عطار را در آوازی بلند میخواند که:
قصد آن دارم که امشب مست مست
پایکوبان کوزه دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هر چه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
تا کی از پندار باشم بتپرست
پرده پندار میباید درید
رشته تزویر میباید گسست
ولی «شیدایی» ذوالفنون با صدای صدیق تعریف هم اثری ماندگار در تاریخ موسیقی ایران است. بسیاری در سالهای اواخر دهه هفتاد شعر «از نگاه یاران به یاران ندا میرسد، دوره رهایی، رهایی فرا میرسد» سروده زندهیاد مشیری این کاست را بر لب زمزمه کردند تا کورسوی امید را در دل زنده نگه دارند و نگذارند این درک جا بیافتد که روزگار سیاه ایران تغییر نخواهد کرد:
http://www.youtube.com/watch?v=W3pw1s0Pr6Y
سایر بخشهای این کاست هم در زیبایی کم و کسر ندارند، چه آنجا که تعریف شعر «ما ز یاران چشم یاری داشتیم» حافظ را سر میدهد و چه آنجا که «حدیث آرزومندی» او را میخواند و چه وقتی که از زبان سعدی ندا سر میدهد که «بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم» و سه تار ذوالفنون هم در اوج با او مینوازد و همراهیاش میکند.
http://www.mediafire.com/?zywt0zt5y0j
برخی دیگر از کارهای ذوالفنون را هم در این صفحه میتوان شنید
http://www.iransong.com/person/1183.htm
عمر ذوالفنون به بهاری دیگر قد نداد و نفس او اندک اندک از دم و بازدم ایستاد.او امروز در سن ۷۴ سالگی به علت بیماری از میان ما رفت با مجموعهای به یادماندنی از هنر و خلاقیتهایش:
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید