یکم- اینک دیگر مشخص است که جمهوری اسلامی در پی بمب هستهای است. اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه برنامه هستهای علیرغم تمامی هزینههایش، دفاع از برنامه هستهای صلح آمیز ایران به قصد تولید برق را به شوخی بی مزهای تبدیل کردهاست.
دوم- چرا جمهوری اسلامی بمب هستهای میخواهد؟ هدف اصلی جمهوری اسلامی به دست آوردن تضمین امنیتی در برابر تهاجم خارجی است. هدف دوم آن است که در پناه مصونیت از تهاجم خارجی با استفاده از گروههایی که به لحاظ ایدئولوژیک و لجستیک به جمهوری اسلامی وابستهاند ، با بهرهگیری از میوههای دیپلماسی عمومی بالنسبه موفق خود در بین طرفداران اسلام سیاسی در منطقه، از طریق انقلاب یا جنگ داخلی نظام سیاسی برخی کشورهای منطقه را تغییر داده و زمینه بر سر کار آمدن حکومتهایی وابسته به خود یا نزدیک به خود را فراهم کند. به راحتی میتوان حدس زد که حکومت اسلامی برنامههای بلند بالایی برای لبنان، فلسطین، بحرین ، کویت، یمن ، عراق و افغانستان پس از خروج نیروهای ائتلاف در سر دارد. جمهوری اسلامی چنانکه از چشم هیچ کس پنهان نیست از مدتها قبل در حال تمرین تعامل با نیروهای افراطی سلفی است. به نظر میآید ،علیرغم همه اختلافات و لگدپراکنیهای متقابل، امکان اینکه شیعیان افراطی و سنیهای افراطی موفق شوند برای تقسیم منطقه نفرتشان را بر غرب، یهودیان و شیوخ ضعیف و وابسته متمرکز کنند کم نباشد.
سوم- چرا جمهوری اسلامی مصمم است اینک بمب هستهایش را بسازد؟ کسانی میکوشند رفتار جمهوری اسلامی درباره برنامه هسته ایش را ماحصل روحیه آخرالزمانی رهبرانش بدانند. نگارنده در اینکه بخشی از رهبران جمهوری اسلامی ،خصوصا بخشهای به تازگی از نردبان قدرت صعود کرده آن، آخرالزمان را سخت جدی می گیرند شکی ندارد، در اینکه چنین موجوداتی در موضع قدرت به شدت خطرناکند نیز شکی ندارد اما معتقد است رفتار جمهوری اسلامی برای ساخت بمب اتمی در وضعیت کنونی را میتوان با دلایل دیگری نیز توضیح داد. ضمن اینکه به باور نگارنده سید علی خامنهای اگر چه سخت مشتاق است در نگاه دیگران سید خراسانی جلوه کند اما بر خلاف احمدی نژاد باوری به این سخنان ندارد و اهل شهادت و این حرفها نیست. او حتی اگر چنان اعتقاداتی داشته باشد، چندان علاقهای به ظهور آن امام غایب ندارد چرا که امام غایب ، نایب نمیخواهد و اصولا کسی که بیش از هزار سال غایب بوده معلوم نیست اگر ظهور کند حرفهای باب میل نایب بر حقش بزند. علی خامنهای رهبری صبور، بیرحم ، شیفته قدرت فردی و در میان انقلابیون سودایی به قدر کافی محتاط است – چونان مردی از جنس استالین در میان مشتی بلشویک سودایی- ، این را در رفتار سیاسی او در طی بیست سال اخیر میتوان مشاهده کرد؛هر چند هر چه جلوتر میآییم تاثیر مشاورانی که بر خلاف او چندان صبور نیستند و به شدت ریسک پذیر هستند در تصمیمات او رنگ و جلای بیشتری مییابد اما عرصه تصمیم گیری همچنان بیش از هر کس دیگری در اختیار سید علی خامنهای است و او در محاسبه سود و زیان تصمیماتش بسیار دقیق است اگر چه ممکن است اشتباه کند. به باور نگارنده جمهوری اسلامی به دو دلیل کاملا معقول مصمم است اینک و اکنون بمب هستهای خود را بسازد.
چهارم- دلیل اول وضعیت بین المللی است. اینک در ایالات متحده رئیس جمهوری بر سر کار است که دقیقا به معنای کلمه ضعیف است، با موج ضد جنگ بر سر آمدهاست، به جناح چپ حزب دموکرات تعلق دارد، گرفتار بحران عظیم مالی و اقتصادی است، در دو کشور دیگر درگیر جنگ است و به شکلی بی تابانه مشتاق آن است که به هر قیمتی شده زودتر از آن دو کشور خارج شود، گویا از اینکه رئیس جمهوری کشوری قدرتمند است تا حدودی شرمنده است و در دنیایی که بی کلانتر به غرب وحشی بدل میشود او ترجیح میدهد هر کس ماست خودش را بخورد. کره شمالی این شریک ایران در اتحادیه یاغیان جهانی در چند ماه اخیر چندین بار اوباما را ازموده است. ابتدا یک ناوچه کره جنوبی را غرق کرد و چهل و شش کشته بر جا گذاشت، سپس از تاسیسات جدید هستهایش پرده برداری کرد و بلافاصه یک جزیره متعلق به کره جنوبی را بمباران کرد، چهار نفر را کشت و دهها نفر را زخمی کرد. پاسخ اوباما حتی مشتی تهدید توخالی هم نبود.
جمهوری اسلامی به خوبی یک چیز را میداند ، ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری حسین اوباما در هیچ شرایطی با استفاده از نیروی زمینی و به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی به ایران یورش نخواهد برد. از آن سو جمهوری اسلامی به خوبی میداند که این شرایط موقتی است، نه اوباما برای همیشه ماندنی است و نه بحران اقتصادی دائمی است.
پنجم- اما دلیل دوم. جمهوری اسلامی می داند که در بدترین شرایط این امکان وجود دارد که ایالات متحده به حملات گستره هوایی علیه ایران دست بزند. چنانکه گفتیم جمهوری اسلامی یک خط قرمز دارد و آن هم سقوط حکومت است. بر اساس تحلیل حکومت در چنین شرایطی در ایران چه روی خواهد داد؟ بمباران هوایی میتواند موجودیت حکومت را به خطر بیندازد اگر اپوزیسیون حکومت بکوشد از این شرایط برای دعوت مردم به قیام و سرنگونی حکومت استفاده کند. جمهوری اسلامی هم اینک خیالش راحت است زیرا اپوزیسیونی دارد که بخش مهمی از آن در حفظ نظام جمهوری اسلامی از خود جمهوری اسلامی سختکوش تر و مصمم تر است. به نظر می رسد بر اساس تحلیل حکومت در چنان شرایطی احتمالا بخشهای مهمی از اپوزیسیون از مردم دعوت خواهند کرد که برای نجات مام میهن یا میهن اسلامی یا انقلاب ضد امپریالیستی یا میراث امام اختلافات خانوادگی را فراموش کرده و به حمایت از حکومت بپردازند.
در چنین شرایطی یقینا علیرغم خواسته بخش مهمی از رهبران اپوزیسیون، بخشهایی از مردم به خیابانها خواهند ریخت و شورش خواهند کرد اما از یاد نبریم انقلاب کردن اساسا عملی خودبخودی نیست . در مواجهه با حکومتی به غایت سرکوبگر چون جمهوری اسلامی در وضعیت عادی کسی تمایلی به انقلاب کردن ندارد . انقلاب کردن نیازمند رهبری مصمم ، تهییج و انگیزه بخشیدن به توده ها و ایستادگی بر خواست سرنگونی است. در پی یک حمله هوایی احتمالا مردم ناراضی بحث فراموش کردن اختلافات خانوادگی را جدی نخواهند گرفت، اما وقتی میشنوند که رهبران سیاسی آنان را دعوت به عدم قیام و احساس برادری با برادران سرکوبگر و معتاد به تجاوز جنسی میکنند احتمالا بخشهای مهمی از آنان سری که درد نمیکند را دستمال نخواهند بست. آن بخش دیگر که به هر حال دست از جان شسته اند و به خیابان میروند و پیش چشم رهبران دموکراسیخواه و امت آریایی-اسلامی قربانی خواهند شد نیز اگر شانس بیاورند موضوع مرثیه سرایی شاعر- روزنامه نگاران خواهند شد، محتملتر آن است که عبرتی بشوند برای دیگران که باید از حرکات هیجانی پرهیز کرد و تا پیش از دویست سیصد سال آینده فکر دموکراسی و این حرفها را از سر بیرون کرد چرا که هم میراث امام در کار است و هم آبروی فیلسوفان خشونت گریزی که قرار است در جایی که ماموران پلیس و برادران بسیجی مهربان به سبک فیلمهای خشن و پر از خون و خونریزی با ماشین از روی آدمهای زنده رد می شوند و در زندانها به زن و مرد تجاوز می کنند گاندی یا مادر ترزای جهان اسلام بشوند. به هر حال آیندگان معمولا خیل آدمهایی که زیر چرخهای لکوموتیو تاریخ له می شوند را نمی بینند، لکوموتیوران را می بینند و اولین کسانی که در ایستگاه پیاده می شوند را .
اگر چه جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به سختی کوشیده تا اپوزیسیونش بیش از خودش طرفدار حفظ نظام باشد اما می داند که این شرایط نیز دائمی نیست و میتواند تغییر کند. به هر حال ممکن است در اپوزیسیون نیز ائتلافی بر سر براندازی حکومت اسلامی شکل بگیرد(واقعا؟).
ششم- چنانکه دیدیم هم اکنون قران نامیمونی (به سیاق قران میمون دکتر مرتضی مردیها) در کار است که خیال حکومت را تا حد زیادی راحت میکند. تصمیمات جمهوری اسلامی چه هزینهها و منافعی برای حکومت خواهد داشت. بهترین حالت برای جمهوری اسلامی این است که موفق شود بمب هستهای را بسازد و غرب نیز سیاست محدود سازی (Containment Policy)ایران را در پیش بگیرد. بدترین حالت برای حکومت چنانکه گفتیم این است که ایالات متحده به بمباران گسترده ایران بپردازد. به نظر میرسد منافع بهترین حالت چندان زیاد و احتمال بدترین گزینه چندان کم است که جمهوری اسلامی را با توجه به توانایی بالایش برای ریسک(در واقع بر اساس منطق جمهوری اسلامی ریسک زیادی در کار نیست اما برای حکومتهایی که دو سه درصد بالا و پایین شدن بیکاری میتواند سرنگونشان کند آنچه جمهوری اسلامی میکند، ریسکی مافوق تصور است) در مقایسه با حکومتهای نرمال، که در وهله اول ناشی از عدم پاسخگوییش به توده های مردم و در وهله دوم ناشی از ایدئولوژی مذهبی و اهداف متفاوتش است ، مجاب میکند با تمامی توان به سوی دستیابی به سلاح هستهای حرکت کند. با تمامی این احوال به نظر میرسد استراتژی غالب (Dominant Strategy) جمهوری اسلامی ساخت سلاح هستهای در شرایط فعلی باشد.
به باور نگارنده ارزیابی جمهوری اسلامی در شرایط فعلی این است که تاسیسات هسته ای ایران مورد تهاجم نظامی قرار نخواهد گرفت چرا که با توجه به حجم بالای اورانیوم غنی شده ایران ، تکمیل نیروگاه بوشهر و پراکنده بودن تاسیسات هسته ای ایران حمله به این تاسیسات به معنای رقم خوردن یک فاجعه عظیم انسانی نه فقط برای ایران بلکه برای کل منطقه به قیمت به عقب افتادن موقتی برنامه هسته ای ایران خواهد بود. اقدامی که مشروعیت اخلاقی ایالات متحده را نه فقط در خاورمیانه بلکه در تمامی جهان به شدت خدشه دار خواهد کرد و البته دستاورد چندانی هم نخواهد داشت. برنامه هسته ای ایرانتنها در دو حالت متوقف خواهد شد حالت اول آن است که جمهوری اسلامی خود بخواهد این برنامه را متوقف کند و حالت دوم این است که جمهوری اسلامی سرنگون شود. چنانکه مشخص است توازن قوا در عرصه داخلی وبین المللی نه انگیزه لازم برای تعطیل داوطلبان این برنامه را در جمهوری اسلامی ایجاد می کند و نه فرصت لازم برای رخداد حالت دوم. جامعه جهانی نیز تمامی نیرویش را صرف وقوع حالت اول کرده است و حاضربه سرمایه گزاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست.
هفتم- جمهوری اسلامی تا سالیانی پیش میکوشید به دنیا بباوراند که هیچ اراده سیاسی برای ساخت سلاح هستهای ندارد. تمامی روضه خوانیها درباره حرام بودن سلاح کشتار جمعی به فتوای رهبر معظم انقلاب، گفتگوی تمدنها، اسلام دموکراتیک و معتدل و نفوذ به گروههای ضد جنگ و صلح طلب بیش از هر چیز در خدمت باوراندن این نکته به جهان بود که ایران اراده سیاسی برای ساخت سلاح هستهای را ندارد. اینک پس از سالها کشمکش دیپلماتیک جهان به روشنی می داند ایران اراده ساخت بمب هستهای را دارد و اساسا اراده ای جز این ندارد. بنابراین به نظر می رسد دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی از مدتها پیش بازی دیگری را اغاز کردهاند: "ایران همچنان از ساخت سلاح هسته ای بسیار دور است." اولین آس در این زمینه در سال دوهزار و هفت رو شد در حالیکه جمهوری اسلامی چهارنعل در تدارک ساخت سلاح هستهای بود دستگاههای امنیتی ایالات متحده اعلام کردند ایران در سال دوهزار و سه برنامه هسته ای نظامیش را رها کرده است و نشانه ای دال بر از سر گرفتن آن دیده نمی شود. بسیاری آن گزارش را به ماجرای شهرام امیری پیوند زده اند.
اینکه ایران چقدر به ساخت سلاح هسته ای نزدیک است را ما نمیدانیم اما این حجم عظیم از موفقیتهای ناگهانی دستگاههای امنیتی غربی برای خرابکاری در برنامه هستهای ایران در دو سال اخیر مشکوک به نظر میرسد. در جمهوری اسلامی تنها یک دستگاه است که به خوبی کار میکند و آن هم دستگاه امنیتی است. یک احتمال به قدر کافی معقول شاید این باشد که بخشی از این موفقیتهای پیروزمندانه دستگاههای امنیتی غربی برنامه برادران گمنام باشد برای فریب دادن ایالات متحده درباره میزان پیشرفت حکومت اسلامی در مسیر دستیابی به سلاح هسته ای، خصوصا که گروههای قدرتمندی در فضای سیاسی ایالات متحده (اعم از دموکرات یا جمهوریخواه) زخمی از بحران اقتصادی و خسته از دو جنگ فرسایشی چندان بیمیل نیستند که ایالات متحده به خواب خرگوشی فرو رود ، ناگهان در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد و به متحد سمج و مزاحمش اسرائیل بگوید که حالا دیگر کار از کار گذشته است و شد آنچه نباید می شد. ماجرا هر چه باشد آنچه مسلم است این نکته است که ارزیابی کسانی که برای سالها تشخیص ندادند ایران یک برنامه هستهای مخفی دارد و در سال دوهزار و هفت ادعا میکردند ایران برنامه نظامی هستهایش را رها کرده چندان نیز اطمینان بخش نیست. چنانکه جیمز روبین در برنامه چارلی رز گفت ایالات متحده باید به زودی تصمیم بگیرد که ایران صاحب بمب را میپذیرد یا بمباران ایران را.
جمهوری اسلامی خواهد کوشید تا این قران نامیمون پابرجاست سلاح هسته ای بسازد و خیال خود را راحت کند؛آیا می تواند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید