رفتن به محتوای اصلی

آدامس چهار صد هزار تومانی

آدامس چهار صد هزار تومانی

صبح زود بد ستور رئیس شرکت برای تعمیر کولر ودستگاههای تهویه ی دادگستری بدانجا رفتم. کارمندان کم کمک شروع به کا ر می نمودند که من نیز مشغول شدم. در یکی از اتاقها که بر بالای درب آن با خط زرین درشتی نوشته بودند: شعبه 101 جزائی ، سرم را پایین انداخته پمپ را که از کار افتاده بود تعویض می نمودم.فردی با ته ریشی ذر صورت بر بالای صندلی بلندی نشسته بود وبه بغل دستی اش که بر صندلی کوتاهی چسبیده بود آمرانه گفت: متهمین را از راهرو به نوبت برای محاکمه بداخل بیاورد. وقتی چند نفری پشت سرهم با دستبند بر دست روبروی قاضی نشستند. با صدای زنگ داری که ارتعاش آن بر دیوارهای اتاق منعکس میشد قاضی شروع به صحبت کرد: ببینید من بر مسند مولا علی نشسته ام وعلی وار همه ی شما را عادلانه محاکمه خواهم نمود. شماهایی که ناجوانمردانه حرمت ماه مبارک رمضان را نگه نداشته اید و بیشرمانه در ملاء عام روزه خواری نموده اید ولی باز هم عطوفت اسلامی شامل حالتان خواهد بود . در غیر آن می بایست همه شما را ....

افراد سر به زیر انداخته کوچکترین صدایی از کسی بر نمی خاست . رنگ همگی پریده گویی بر صورتشان زرد چوبه مالیده بودند. قاضی روزه خواران را به دو قسمت تقسیم نموده عده ای را محکوم به پرداخت چهار صد هزار تومان جریمه نمود و به بقیه دستور داد همراه ماموری خود را به مسئول فبرستان معرفی نمایند. تا هر کدام پنج فبر به کنند. منشی در گوشی با صدای زیری از قاضی پرسید: به کدام قبرستان فرستاده شوند؟ گلزار مومنین یا قبرستان لعنت آباد{ که مخصوص کا فرین است) . قاضی گفت: دیروزی ها در لعنت آباد پنجاه گور کنده اند اینها را به گلزار مومنین بفرست.

زن با بچه ای در بغل به همراه شوهرش وارد شد. زن تا بر صندلی نشست شروع به گریه زاری نمود. قاضی با تغیر گفت: کم آبغوره بریز . حرفت را بزن تا ببینم چرا مزاحم حاج آقا فهیمی شده ای و او را به اینجا کشاده ای. از لحن قاصی معلوم بود احترام خاصی به شوهر زن قائل است. زن هق هق کنان گفت:شوهرش برای چندمین بار باز هم زن دیگری عفد کرده و پایبند زندگی و بچه هایش نیست. قاضی جیغ کشان بر سر زن داد زد: یعنی چه این چه تهمتی است به حاج آقا می زنی . ایشان از افراد متدین و متشخص شهر هستند. اگر پایبند زندگی اش نبود که زن نمی گرفت می توانست زبانم لال با زنان ولگرد عیاشی کند. همین نفس عمل نشان میدهد ایشان مرد کار وزندگی هستند. آنطوری که من می شناسمشا ن مسلما عدالت را ما بین زنانش مراعات خواهد کرد. کار غیر شرعی که نکرده . برو خانم برو. آبروی شوهرت را نریز دیگه هم اینطرفها پیدات نشود...

کار م تمام شده بود . می خواستم دادگستری را ترک نمایم. در حیاط دادگاه چشمم به جوانی افتاد که به اتهام روزه خواری با جویدن آدامس محکوم به پرداخت چهار صد هزار تومان جریمه شده بود. مرد مسنی که پدرش بود با عصبانیت می گفت: ببین مجید چه خانه خرابم کردی من تو دار دنیا چهار صد هزار تومان پس انداز دارم که آنرا برای شهریه دانشگاه آزاد خواهرت توانسته ام با هزاران خون دل جور کنم . حالا چه خاکی به سرم بریزم؟

مجید که حلقه ی اشک دور چشمانش را گرفته بود با صدایی غمناک گفت: با با جون تو به خودت بیشتر از این سخت نگیر. من امسال مدرسه نمیرم می روم کار پیدا می کنم و هر طور ی شده این چهار صد هزار تومان را جور می کنم. به ارواح خاک مادرم نمی گذارم آبجی خانه نشین شود. می دانم چه علاقه و آرزویی برای ادامه تحصیل وی داری .....

صادق شکیب sadeg. shakib@ yahoo.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید