اکبر گنجی، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر ساکن آمریکا، در نوشتههای اخیرش، رهبران و سران جنبش سبز را به چالش کشیده و سرسپردگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به آیت الله خمینی را زیر سوال برده است. گنجی میگوید «سرسپردگی به آیتالله خامنهای با سرسپردگی به آیت الله خمینی تفاوتی ندارد، هر دو مصداقی از نظام سلطانی را به نمایش گذارده و میگذارند.»
انتقاد از رهبران سبز داخل کشور
گنجی در ماههای اخیر در موارد متعددی، ضمن آنکه خود را همراه با جنبش سبز خوانده، اما انتقاد از رهبران جنبش را افزایش داده است. در آستانه سالگرد درگذشت آیت الله خمینی، گنجی موضعگیریهای اخیر موسوی و کروبی را زیر سوال برده است.
این روزنامهنگار سرشناس ایرانی مقیم آمریکا روز پنجشنبه در «روزآنلاین» اصرار رهبران جنبش سبز به تبلیغ راه آیت الله خمینی را به نفع جنبش ندانست و مورد انتقاد قرار داد. گنجی نوشت: «موسوی و کروبی و خاتمی و دیگر رهبران میانی جنبش؛ نمیتوانند بخشی از اقشار جامعه را که مرید رهبر و پیرو اسلام فقاهتی بنیادگرایانهاند، جذب کنند. جنبش سبز فقط میتواند اقشار چند میلیونی مخالف و میلیونها شهروند بی طرف را جذب و سازماندهی کند. البته روشن است که پایگاه اجتماعی سلطان و سلطانیسم کمتر از ده درصد است و آنچه آنان را سراپا نگاه داشته، دلارهای نفتی و دستگاه گسترده ی سرکوب است، نه مشروعیت نظام یا رهبری. روشن است که آزادیخواهان سرکوبهای گستردهی دهه ی اول انقلاب(انقلاب فرهنگی، اعدام ها، زندان ها و شکنجه های سیستماتیک و...) را فراموش نکردهاند.»
گنجی، دفاع از آیتالله خمینی و خود را پیرو او معرفی کردن را خطایی تاکتیکی و استراتژیکی میخواند:
«دفاع از آیتالله خمینی و خود را پیرو او معرفی کردن از نظر تاکتیکی و استراتژیک نادرست است. به محض آنکه مدعای "پیروی از امام راحل" طرح گردد، ساز و برگ های سرکوبگر سلطان(ارتش،سپاه،بسیج، نیروی انتظامی،وزارت اطلاعات،قوه ی قضائیه و...) و ساز و برگ های ایدئولوژیک سلطان(رادیو و تلویزیون، مطبوعات،ائمه ی جمعه و جماعات،حوزه های علمیه ی دولتی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، وزارت آموزش و پرورش و...) این مدعا را مطرح خواهند ساخت که آیت الله خمینی گفته است:"پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما آسیب نبیند"، یا بر حمایت آیتالله خمینی از آیت الله خامنهای برای رهبری سخن خواهند گفت، یا از این که او فتوا صادر کرد که برای حفظ نظام همه ی احکام اولیه ی اسلام را می توان تعطیل کرد، چه رسد به بقیه ی امور را.»
گنجی، پذیرش ولایت آیتالله خمینی و آیتالله خامنهای را همسان هم میداند. گنجی نتیجه میگیرد که به همین واسطه، اعتراض به اعدامهای اخیر از سوی موسوی و کروبی در جایی که در سال ۱۳۶۷ عده بسیاری با حکم آیتالله خمینی اعدام شدهاند، چندان قابل دفاع نیست و از سوی دادستان تهران نیز سوال رفته است:
«آیتالله خمینی که حفظ نظام را مهم تر از کلیهی احکام شرعی به شمار میآورد و آن را تئوریزه کرد، برای حفظ نظام هر عملی را مجاز میدانست. مگر در تابستان ۱۳۶۷ چند هزار زندانی سیاسی به حکم او قتل عام نشدند؟ سرسپردگی به آیتالله خامنهای با سرسپردگی به آیت الله خمینی تفاوتی ندارد، هر دو مصداقی از نظام سلطانی را به نمایش گذارده و می گذارند. وقتی موسوی و کروبی به اعدام های خلاف آئین دادرسی اعتراض میکنند، پاسخ میشنوند که امام در دوران نخست وزیری شما حکم اعدام هزاران تن را صادر کرد. وقتی با سران نهضت آزادی ملاقات می کنید، میگویند «امام» بدترین تعابیر را درباره ی آنها به کار برد. وقتی به ایت الله منتظری نامه می نویسید و پس از رحلت آن آزاده مرد به مراسم تشیع جنازه ی او می روید، نامه ی برکناری او توسط آیت الله خمینی را علم می کنند که جایگاه ایت الله منتظری را قعر جهنم قلمداد کرده بود.»
گنجی البته تاکید میکند که انتقاد از آیتالله خمینی از نظر سیاسی خطا است، اما پیرویشان از «امام» خمینی اشتباه است.
انتقاد از سبزهای خارج از کشور
گنجی در هفتههای اخیر نیز انتقاد از کسانی که خود را موثر در راهبری جنبش سبز میدانند را بارها و بارها تکرار کرده است. در سلسله مقالات اخیرش در باره انقلاب فرهنگی، گنجی به توضیح در باره مسوولیت افرادی در دانشگاههای مختلف میپردازد. نام بردن از کسانی از جمله عطا مهاجرانی، محسن کدیور و ابراهیم نبوی که در تثبیت شرایط بعد از انقلاب فرهنگی در دانشگاه شیراز نقشی عمده بازی کردند نمیتواند بدون دلیل باشد.
چند ماه پیش، گنجی، سروش، کدیور، عبدالعلی بازرگان و مهاجرانی بیانیهای منتشر کردند و از سوی بسیاری اتاق فکر جنبش سبز خوانده شدند. اما بروز اختلافاتی همراه با حملات غیر مستقیم مهاجرانی و کدیور به گنجی و بالعکس، «پنج تن آلعطا» را به محفلی کوچکتر تقلیل داد. اما گنجی ضمن آنکه به نظر میرسد چهره جدیدی از دکتر سروش در قبال انقلاب فرهنگی ترسیم میکند از دیگر ارکان انقلاب فرهنگی با ذکر حوزه تاثیرشان نام میبرد. این نام بردن میتواند تاثیر نامطلوبی روی مخاطبان این افراد بگذارد، چه سی سال است نقششان در ایجاد فضای حذفی در دانشگاهها مستور مانده است. گنجی به نقل از مجید محمدی مینویسد: «در شیراز، به گفتهی مجید محمدی، جلسات تعطیل کردن دانشگاه در منزل محسن کدیور تشکیل میشد. در آن جلسات محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، مجید محمدی، ابراهیم نبوی، توفیقی (وزیر فرهنگ و آموزش عالی خاتمی)، کوچک زاده (نمایندهی مجلس فعلی)، کریم شورانگیز(استاندار کهکیلویه و بویر احمد در دوران محمد خاتمی) و... شرکت داشتند.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید